تفسیر سوره انعام

سوره انعام آیه ۲ | جلسه ۳

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره انعام آیه ۲ | چهارشنبه ۱۳۹۲/۹/۲۷ | جلسه ۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام

 

متن جلسه

 

هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ ثُمَّ قَضى أجَلاً وَ أجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ ثُمَّ أنْتُمْ تَمْتَرُونَ

او کسى است که شما را از گل آفرید، سپس مدّتى مقرّر فرمود و اجل حتمى نزد او است، باز شما شک مى‌کنید.( 2)

 

هُوَ الَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ طینٍ؛ «هو» اسم ذات پروردگار است. در اینجا خداوند آیات خود را بر مى‌شمارد و به خمیرمایه و منشأ خلقت انسان؛ یعنى خاک اشاره مى‌فرماید. جدّ ما، حضرت آدم ابوالبشر از خاک آفریده شد. با کمى دقت درمى‌یابیم که بستر تغذیه‌ى همه‌ى موجودات، زمین و خاک است و از خوردنى‌هایى که از آن مى‌روید، مواد اولیه‌ى نطفه، که منشأ خلقت موجودات است، تأمین مى‌شود. بنابراین اصل همه‌ى موجودات از خاک است.

امیرالمؤمنین مى‌فرماید: چون به سجده اول مى‌روى، به یاد آور که از خاک آفریده شدى و چون به سجده دوم رفتى، متوجّه باش که به خاک باز مى‌گردى و چون سر از سجده برداشتى، روزى را در خاطر آور که دوباره زنده مى‌شوى.

از شگفتى‌هاى عالم وجود، خلقت موجودات از نطفه و تبدیل نطفه به سلول و سلول به جنین و جنین به طفل است. در آدمى چهل روز بعد از تشکیل نطفه، سلول‌ها تکثیر مى‌شوند. در چهل روز دوم رگ‌هاى اصلى پدید مى‌آیند و خلقت اعضا آغاز مى‌شود. در چهل روز سوم اعضا و جوارح کامل مى‌شوند و روح در جنین دمیده مى‌شود. تبدیل شدن یک سلول ناپیدا به یک انسان کامل، با خلقتى آراسته، معجزه‌اى شگفت از خالق بى‌همتا است که هر روز در مقابل دیدگان ما است، لکن به خاطر تکرار آن، امرى عادى تلقى مى‌شود. خلقت روح و نفخه‌ى رحمانى آن، بسى عجیب‌تر از خلقت جسم است.

با این همه شگفتى، امّا چنان غفلتى انسان را در بر گرفته که گویى سحر شده است. خداى تعالى اسباب را چنان آسان در اختیار بشر قرار داده که گمان مى‌کند خودش همه کاره است و خالق و رازق و مدبّر خویش و دیگران است، در حالى که قرآن کریم از ابتدا تا انتها همه تذکّر توحید پروردگار است، تا شاید این انسان غافل، کمى از جزئیات بیرون آید و به درون خود فرو رود، امّا افسوس که اندکى پند مى‌گیرند!

همه‌ى مردم مرگ اطرافیان خود را مى‌بینند، امّا روزى را که نوبت به خودشان مى‌رسد، نمى‌بینند. جوان‌ها مى‌گویند: «تا پیرى خیلى مانده». پیرها مى‌گویند: «اگر قرار بود بمیریم، تا به حال مرده بودیم». سپیدى موى سر؛ کم سویى چشم و ضعف بنیه، هشدارهایى است از آمدن مرگ، ولى آدمى نمى‌فهمد که به زودى باید از این دنیا به عالم دیگر برود، عالمى که از درون خود او جدا نیست؛ نمى‌فهمد آثار اعمالى که انجام مى‌دهد، در وجودش باقى مى‌ماند و تاریکى‌هاى گناه رهایش نمى‌کند. آرى وقتى غفلت‌ها انسان را دربر مى‌گیرد، به این سادگى بیدار نمى‌شود. تمام فکر و ذکرش این است که کار کند تا بخورد؛ بخورد تا کار کند. در این میان یکى نجار مى‌شود؛ یکى بقال مى‌شود؛ یکى عالم مى‌شود؛ یکى قدرت به دست مى‌آورد؛ یکى سرباز و لشکر جمع مى‌کند و تفنگ به دست مى‌گیرد و همین طور مردم در این امور اعتبارى مى‌چرخند و از ابتدا و انتهاى خود و از خدایى که خلقشان کرده، غافل مى‌شوند.

ثُمَّ قَضى أجَلاً وَ أجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ؛ مدّت معیّن را «اجل» مى‌نامند و منظور از آن در اینجا «مرگ» است. این آیه به دو اجل اشاره مى‌کند؛ اجل معلّق، که با عبارت «قَضى أجَلاً» آمده و اجل حتمى که به «أجَلٌ مُسَمًّى عِنْدَهُ» تعبیر شده است.

هر کس که به این دنیا قدم مى‌گذارد، از همان ابتدا زمان مرگش مشخص و در «امّ الکتاب» ثبت شده است. این اجل حتمى است و حضرات معصومین علیهم السلام از آن آگاه هستند و از همین رو گاه به بعضى افراد، زمان مرگشان را خبر مى‌دادند. غیر از این یک اجل معلّق هم وجود دارد؛ یعنى ممکن است برخى بنابه دلایلى عمرشان کوتاه شود و پیش از رسیدن به اجل حتمى، بمیرند. بعضى از این دلایل عبارتند از: ظلم، قطع رحم، آزردن پدر و مادر و فرزند و ارتکاب بعضى گناهان. بعضى کارها هم مى‌تواند مانع مرگ ملعق شود و انسان را به اجل مسمى برساند، از جمله صله‌ى رحم و صدقه.

در روایت است که جوانى یهودى بر حضرت پیغمبر صلّى الله‌علیه وآله گذشت و گفت : «السام علیک». حضرت در جواب فرمود: «علیک». اصحاب عرض کردند که این یهودى سلام کرد به شما، به مرگ؛ یعنى به جاى سلام، سام گفت و سام به معنى مرگ است؛ یعنى مرگ بر تو باد! حضرت فرمود: من هم همچنان بر او برگرداندم. بعد از آن حضرت فرمود: این یهودى را مارى سیاه در پشت گردنش مى‌گزد، پس مى‌کشد او را.

یهودى رفت و هیمه بسیار جمع کرده، برداشت و به زودى برگشت. آن گاه حضرت رسول صلّى الله‌علیه وآله به او گفت: این هیمه را زمین بگذار! چون گذاشت، دیدند که مار سیاهى در میان هیمه است و دندان بر چوبى گذاشته. حضرت فرمود: اى یهودى! امروز چه کردى؟ گفت : کارى نکرده‌ام، فقط این هیمه را که برداشتم، با من دو نان بود، یکى را خوردم و دیگرى را به مسکینى صدقه دادم.

حضرت فرمود: به آن نان که صدقه داد، خداوند مرگ را از او دفع کرد، و فرمود: به درستى که صدقه دفع مى‌کند مردن بد را از آدمى.[1]

صدقه، علاوه بر به تأخیر انداختن اجل معلّق و درمان بعضى مرض‌ها، باعث برکت و فراوانى مال هم مى‌شود.

امام صادق علیه السلام با گروهى که اموالى براى تجارت به همراه داشتند از راهى مى‌گذشتند. به ایشان خبر دادند که راهزنانى مسلّح در راه هستند و اموالتان را به سرقت مى‌برند. همراهان به خود لرزیدند و همگى به وحشت افتادند. امام فرمود: چه شده است شما را که این چنین پریشانید؟ گفتند: با ما اموالى است و مى‌ترسیم که از ما به سرقت ببرند. آیا تو آنها را از ما مى‌ستانى؟ شاید دزدان چون ببینند از آن تو است نگیرند و صرف نظر کنند و مزاحم نشوند.

امام فرمود: شما از کجا مى‌دانید؟ ممکن است آنها غیر مرا قصد نداشته باشند و مرا بدین سبب در معرض تلف مى‌افکنید، گفتند: پس چه کار کنیم؟ آیا آن را دفن کنیم؟ فرمود: این بدتر است شاید غریب تازه واردى آن را بفهمد و مال را ببرد یا این که شما پس از دفن بدان راه نیابید. گفتند: پس چه کنیم؟ ما را راهنمایى کن!

حضرت فرمود: آن را نزد کسى به ودیعه گذارید، کسى که آن را کاملا حفظ نماید و نموّش دهد و هر واحدى از آن را بزرگ‌تر از دنیا و آنچه در آن است نماید، سپس به شما باز گرداند با زیاده و بهره، هنگامى که شما سخت بدان محتاج باشید. پرسیدند: او کیست؟ فرمود: او خداوند عالم است. پرسیدند: چگونه بدو ودیعه سپاریم؟ فرمود: به ضعفا و تهى‌دستان مسلمان تصدّق دهید. گفتند: اکنون به ضعفا دسترسى نداریم (چه کنیم؟) فرمود: قصد کنید که یک سوّم آن را صدقه دهید تا خداوند از ما بقى آن دفاع کند و آن را از آنچه شما از آن مى‌ترسید حفظ نماید. گفتند: قبول کردیم و عهد کردیم که چنین کنیم. فرمود: اکنون در امان خداوند عزّ و جلّ هستید، پس حرکت کنید!

همه به راه افتادند، ناگهان علامت حرامیان ظاهر گشت و همه‌ى قافله را خوف گرفت. امام فرمود: چرا مى‌هراسید؟ شما در امان خداى تعالى هستید، هرگز بیم نکنید.

گروه راهزنان سواره رسیدند و از اسبان به زیر آمده، نزد امام صادق علیه السلام شدند و دست مبارک آن حضرت را بوسیده، اظهار نمودند که دوش در خواب رسول خدا صلّى الله علیه و آله را دیدیم و به ما فرمان داد تا خود را به تو معرّفى کنیم و اکنون در اختیار شما هستیم و از شما و این گروه جدا نمى‌شویم تا همه را محافظت نموده به منزل رسانیم. امام صادق علیه السلام فرمود: ما نیازى به شما نداریم، همان کس که ما را از خطر شما حفظ فرمود، همو حافظ و یار و یاور ما خواهد بود و از شرّ دشمنان حفظمان خواهد فرمود.

پس همگى به سلامت گذشتند و به منزل رسیدند و ثلث مال را به عنوان صدقه به فقرا و بى‌نوایان دادند و مال التجاره ایشان سود کرد و هر درهمى ده برابر شد. با خود مى‌گفتند: چه بسیار بود برکت همراهى با امام صادق علیه السلام! امام به ایشان فرمودند: اکنون به خوبى دانستید که معامله با خداوند چقدر پربرکت و سودمند است، پس بر آن مداومت کنید.[2]

هر کس باید با توجّه به قدرت مالى خود صدقه بدهد؛ براى افراد کم بضاعت، صدقه اندک کفایت مى‌کند، امّا افراد توانگر باید مبالغ بیشترى صدقه بدهند. در کتاب دعا و توسّل مواردی که باعث کوتاه شدن عمر یا تأخیر اجل معلّق مى‌شوند را برشمرده‌ایم.

ثُمَّ أنْتُمْ تَمْتَرُونَ؛ با وجود آن که انسان خلقت خود و دیگر موجودات را با چشم مى‌بیند، باز درباره خدا شک و تردید مى‌کند.

 



[1] ـ شرح آقا جمال خوانسارى بر غرر الحکم و درر الکلم، 3، 212.

[2] ـ عیون أخبار الرضا علیه السلام، 2، 4.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است