تفسیر سوره انعام

سوره انعام آیه ۱۶۵ | جلسه ۱۰۵

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره انعام آیه ۱۶۵ | یکشنبه ۱۳۹۳/۰۹/۱۹ | جلسه ۱۰۵ (آخر) | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام

 

متن جلسه

 

وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الاْرْضِ وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ اِنَّ رَبَّکَ سَریعُ الْعِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیمٌ

و او کسى است که شما را در زمین جانشین قرار داد و درجات برخى از شما را بر برخى دیگر برترى بخشید تا شما را با آنچه ارزانیتان کرده بیازماید. به راستى پروردگار تو زودکیفر است و بى‌گمان او بسیار آمرزنده و مهربان است.(165)

 

وَ هُوَ الَّذی جَعَلَکُمْ خَلائِفَ الاْرْضِ؛«خلائف» جمع خلیفه به معناى جانشین است. براى آیه چند معنا تصور مى‌شود که همه‌ى آنها مى‌تواند صحیح باشد؛

معناى اول این که شما را در هر دوره جانشین گذشتگان کرد. این معنا در آیات دیگر نیز وجود دارد؛ از جمله وقتى سخن از اقوامى که عذاب بر آنها نازل شد، به میان مى‌آید، اقوام مابعد را جانشینان گذشتگان مى‌خواند. امروز هم ما، جانشین گذشتگانیم و آیندگان جانشینان ما خواهند شد؛ پس اگر معتقدیم که روزى از این دنیا به دنیاى دیگر مى‌رویم، باید براى آنجا بهتر و بیشتر کار کنیم و بدانیم که این عالم دار فناست، نه دار بقا.

معناى دوم آیه این است که خداوند شما مؤمنان را جانشین گذشتگان غیر مؤمن کرد. در آیات دیگر نیز اشاره به جانشینى خوبان به جاى بدان و صالحان به جاى فاسقان شده است؛

(وَعَدَ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَیَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِی الاْرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَیُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دینَهُمُ الَّذِی ارْتَضى لَهُمْ وَ لَیُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْنآ یَعْبُدُونَنی لا یُشْرِکُونَ بی شَیْئآ وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ )

«خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده، عمل صالح انجام دادند، وعده داده که آنها را در زمین جانشین گرداند، همچنان که پیشینیان آنان را جانشین کرد و دینى را که برایشان پسندیده براى آنان استوار و محکم سازد و ترسشان را تبدیل به امنیت گرداند.»

یکى از مصادیق این آیه، اوایل انقلاب اسلامى ایران است. در زمان شاه وضع دینى مردم خیلى بد بود و جز عدّه‌ى اندکى، همه‌ى مردم با دین و احکام دین بیگانه بودند، امّا بعد از حرکت امام خمینى بیشتر مردم رو به خدا آوردند.

جانشینى صالحان از فاسقان نشان‌دهنده‌ى این است که آنان مورد نظر خداوند هستند. یکى از مصادیق حتمى آیه، ظهور حضرت مهدى عجّل الله تعالى فرجه است. تا آن زمان هر مؤمنى مقید به احکام دین باشد، مورد نظر پروردگار است؛ دینى دارد که خدا آن را پسندیده و خداوند از او راضى است. این افراد وقتى به قلب خود رجوع مى‌کنند، شک و شبهه‌اى در خود نمى‌بینند.

معناى سوم آیه بر معدود افرادى منطبق مى‌شود که صاحب اسما و صفات پروردگار گشتند؛ کسانى که معرفت او را طلب کردند و به آنها عنایت فرمود. اینان به جاى صفات نفسانى، صاحب صفات حسناى الهى گشته‌اند؛ یعنى به جاى بخل، سخاوت؛ به جاى تکبّر، تواضع؛ به جاى کینه، عفو و به طور خلاصه صفاتى دارند که متعلّق به خدا و خاصان درگاه او است. ایشان خلیفه‌هاى خدا در زمین هستند.

یکى از معانى خلیفه، خلیفه‌ى خاص پروردگار؛ یعنى پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام است. ایشان صاحب تمام اسما و صفات خداوند هستند و هرگز از مسیر بندگى منحرف نمى‌شوند. خداوند اراده فرموده اسباب را به وسیله‌ى ایشان جارى سازد و این بزرگواران واسطه‌ى میان خدا و خلقند؛

«بِیُمْنِهِ رُزِقَ الوَرى وَ بِوُجُوِدِه ثَبَتَتِ الأرْضُ وَ السَمَاء»

«روزى همه‌ى موجودات از برکت او و پابرجایى آسمان و زمین از وجود ایشان است.»

خداوند هیچ ضعف، نقص و نیازى ندارد، لکن اراده فرموده که همه‌ى کارها با اسباب انجام شود؛

عَنْ أبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ: «أبَى اللَّهُ أنْ یُجْرِیَ الأشْیَاءَ اِلّا بِأسْبَابٍ فَجَعَلَ لِکُلِّ شَیْءٍ سَبَبا»

امام صادق علیه السلام فرمود: «خداوند ابا دارد از این که امور جز به وسیله‌ى اسباب جارى شوند پس براى هر چیزى سببى قرار داد.»

گاه اسباب معنوى جانشین اسباب ظاهرى مى‌شوند؛ یعنى ممکن است کسى بیمارى سختى داشته باشد، امّا به جاى دارو، به حضرات معصومین علیهم السلام متوسّل شود و شفا یابد؛ همان طور که نان و آب رفع گرسنگى و عطش مى‌کنند، قرآن هم مى‌تواند رفع گرسنگى و تشنگى کند. در احوال شیخ بهایى آمده است که ایشان در تمام طول ماه رمضان، قرآن مى‌خواند و هیچ غذایى نمى‌خورد، فقط آب مى‌خورد. همین آب را هم به خاطر این مى‌خورد که در حرمت روزه وصال (روزهاى متمادى لب از هه چیز فروبستن) نیفتد. حتّى معنویات هم نیاز به سبب دارند.

وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ؛بالا و برتر بودن بعضى بر بعضى دیگر، هم جنبه‌ى مادّى و ظاهرى دارد و هم جنبه‌ى معنوى و باطنى؛ از لحاظ مادّى، بعضى از حیث مال، مقام، شهرت و آبرو برخوردارتر و بالاتر از دیگران هستند. همه‌ى این امور دست خداست. در سوره زخرف مى‌فرماید :

(أ هُمْ یَقْسِمُونَ رَحْمَتَ رَبِّکَ نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعیشَتَهُمْ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا وَ رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضآ سُخْرِیّآ وَ رَحْمَتُ رَبِّکَ خَیْرٌ مِمّا یَجْمَعُونَ )

«آیا آنها رحمت پروردگارت را تقسیم مى‌کنند؟ ماییم که معاش آنها در زندگى دنیا را میانشان تقسیم کرده‌ایم و درجات بعضى را بالاتر از بعضى دیگر قرار داده‌ایم تا برخى، برخى دیگر را به خدمت گیرند و رحمت پروردگارت از آنچه جمع مى‌کنند بهتر است.»

در زندگى اجتماعى، هر کس با کار و دانشى که دارد به دیگران خدمت مى‌کند و متقابلا از خدمات دیگران سود مى‌برد؛ یکى کشاورز مى‌شود؛ یکى باغبان؛ یکى نانوا؛ یکى کارمند و… این معناى (لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضآ سُخْرِیّآ ) است که در این آیه از سوره انعام با تعبیر دیگرى مى‌فرماید: «وَ رَفَعَ بَعْضَکُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ».

امّا از نظر باطنى و معنوى، برخى افراد فقط براى خدا عبادت مى‌کنند؛ برخى دیگر براى تحصیل بهشت و برخى از ترس دوزخ.

گروه اول، عبادتشان همچون آزادگان است. عبادت گروه دوم مانند تاجران و عبادت گروه سوم، عبادت عبید است. از احرار بالاتر، کسانى هستند که صاحب «علم» گشته‌اند.

(یَرْفَعِ اللهُ الَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجاتٍ )

«خداوند بعضى از مؤمنان شما را برترى بخشید و کسانى که علم به آنها داده شد، درجاتى بالاتر دارند.»

علم، در اینجا علم دانشگاهى و حوزوى نیست؛ چراکه این علوم همگى مادّى هستند و با فسق و فجور جمع مى‌شوند؛ یعنى ممکن است فقیه زبردستى، فاسق باشد. منظور از علم در آیه، علم توحید است که سه مرحله دارد: علم الیقین، عین الیقین و حقّ الیقین.

لِیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ؛این درجه‌بندى‌ها، چه ظاهرى و چه باطنى، به خاطر این است که انسان‌ها در بوته‌ى آزمایش قرار گیرند. آن که صاحب قدرتى مى‌شود و عدّه‌اى زیر دستش قرار مى‌گیرند، چگونه به آنها نگاه مى‌کند؟ آیا آنان را همچون خود، بنده‌ى خدا مى‌بیند یا بندگان خود؟ آنها هم که زیردست قرار گرفته‌اند، امتحان مى‌شوند که به بالادست خود چگونه مى‌نگرند؛ آیا او را ولى نعمت و صاحب اختیار و خداوند خود مى‌بینند یا بنده‌ى ضعیفى که همه کاره‌اش خداست؟

از جهت معنوى، حضرات معصومین علیهم السلام از همه بالاترند، امّا ایشان هم باید امتحان شوند که از این برترى همه جانبه چگونه استفاده مى‌کنند؟ آیا وقتى سال‌ها به زندان ستمگرى چون هارون الرشید مى‌افتند، او را نفرین مى‌کنند یا خیر؟ آنها هم که از نظر معنوى درجات پایین‌ترى دارند، نسبت به بالاترها امتحان مى‌شوند. کسانى هم که با اختیار خود بدى را انتخاب مى‌کنند، در واقع امتحان خود را بد پس داده‌اند.

اِنَّ رَبَّکَ سَریعُ الْعِقابِ وَ اِنَّهُ لَغَفُورٌ رَحیم؛هر کس در امتحان خود مردود شود، سر و کارش با پروردگار «سریع العقاب» است و هر کس از امتحان خود سربلند بیرون آید، پروردگارش را «غفور و رحیم» مى‌یابد. آن که صاحب درجه‌ى مادّى شد، اگر ظلم کرد، ابتدا مهلتش مى‌دهند، ولى اگر از این مهلت سوء استفاده نمود، عذابش بیشتر مى‌شود؛

(وَ لا یَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا أنَّما نُمْلی لَهُمْ خَیْرٌ لاِنْفُسِهِمْ اِنَّما نُمْلی لَهُمْ لِیَزْدادُوا اِثْمآ وَ لَهُمْ عَذابٌ مُهینٌ )

«آنها که کافر شدند گمان نکنند اگر به آنها مهلت دادیم به سود آنها است. آنها را مهلت مى‌دهیم تا بر گناهانشان بیفزایند و عذابى خوار کننده در انتظارشان است.»

عذاب چیزى خارج از خود آدمى نیست؛

(وَ اِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَهٌ بِالْکافِرینَ )

«جهنّم کافران را احاطه کرده است.»

دوزخ هم‌اکنون بر کافران احاطه دارد، امّا ظهور آن در عالم برزخ است؛ همچنان که نور ایمان و عمل صالح مؤمنین اکنون وجود دارد و همراه آنهاست، امّا بعد از مرگ ظاهر مى‌شود.

رسول خدا صلّى الله علیه و آله لشکرى را به جهاد کفّار فرستاده بود. دشمنان شب بر ایشان شبیخون زدند و آن شبى تاریک و سخت ظلمانى بود و مسلمانان در خواب بودند. کسى از ایشان بیدار نبود، جز زید بن حارثه و عبد الله بن رواحه و قتاده بن نعمان و قیس بن عاصم منقرى که هر کدام در یک جانب بیدار و مشغول نماز و قرآن خواندن بودند. دشمنان، مسلمانان را تیرباران کردند و به واسطه تاریکى نزدیک بود مسلمین هلاک شوند که ناگاه از دهان این چند نفر نورهایى ساطع شد که لشکرگاه مسلمانان را روشن کرده، سبب قوّت و دلیرى ایشان شد؛ پس شمشیر کشیدند و دشمنان را کشته و زخمى و اسیر کردند. چون مراجعت نمودند و براى حضرت رسول صلّى الله علیه و آله نقل کردند، حضرت فرمود : این نورها به جهت اعمال این برادران شما در غرّه ماه شعبان است. سپس یک یک آن اعمال را نقل کردند.

این انوار در همه‌ى ما وجود دارد و به این زودى از بین نمى‌رود، مگر آن که کسى خیلى پلید شود. بعد از توبه هم خداوند تاریکى‌هاى گناه را تبدیل به نور مى‌کند؛ همچون حرّ بن یزید ریاحى که ابتدا راه را بر امام حسین علیه السلام بست، امّا بعد با توبه‌اش، به مقامى بلند رسید تا آنجا که ائمه اطهار علیهم السلام مقابلش مى‌ایستادند و به او سلام مى‌دادند.

 



 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است