سوره انعام آیه ۱۵۱ | جلسه ۹۴
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انعام آیه ۱۵۱ | یکشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۲۷ | جلسه ۹۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام
قُلْ تَعالَوْا أتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ ألّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئآ وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانآ وَ لا تَقْتُلُوا أوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیّاهُمْ وَ لا تَقْرَبُوا الْفَواحِشَ ما ظَهَرَ مِنْها وَ ما بَطَنَ وَ لا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتی حَرَّمَ اللهُ اِلّا بِالْحَقِّ ذلِکُمْ وَصّاکُمْ بِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ
بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام کرده، بخوانم؛ چیزى را شریک او قرار ندهید و به پدر و مادر خود نیکى کنید و فرزندان خود را از ترس فقر نکشید، ما به شما و آنان روزى مىدهیم و به کارهاى زشت، چه آشکار باشد و چه پنهان، نزدیک نشوید و کسى را که خدا جانش را محترم شمرده، جز به حق مکشید. این است آنچه خدا شما را به آن سفارش کرده، باشد که بیندیشید.(151)
قُلْ تَعالَوْا أتْلُ ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ؛
خداى تعالى در آیات 151 تا 153 ده سفارش به مسلمانان مىکند که بىاعتنایى به آنها حرام است.
اولین سفارش درباره توحید و پرهیز از شرک است. مخاطب «تَعالَوْا» نه فقط مسلمانان، بلکه همهى مردم از مشرک و کافر تا اهل کتاب هستند. در واقع هر کس به عقل خود رجوع کند، مىفهمد که این سفارشها مطابق حق و فطرت است و اگر کسى آنها را دنبال کند و فروعاتش را از سنّت پیامبر و اهل بیت علیهم السلام بیاموزد، به انسان کامل نزدیک مىشود.
«أتْلُ» به معناى خواندن و مصدر آن «تلاوت» است. وظیفهى بیان دستورات و کلام خدا بر عهدهى رسول خداست، نه یک فرد عادى. ایشان از هر خطا و فراموشى و اشتباهى معصوم است و عین همان چیزى را که خدا فرموده بیان مىکند؛ لذا کلام خدا از زبان یک شخص عادى به مردم نمىرسید.
ما حَرَّمَ رَبُّکُمْ عَلَیْکُمْ؛وضع تحریمها فقط در حیطهى اختیار پروردگار یکتاست، که خالق، مالک و مربّى بشر است و مىداند چه چیزهایى براى او مضرّ است و اثر بد بر او مىگذارد.
بعضى مىگویند: علّت این که فقط به حرامها اشاره کرد، این است که اصل بر حلیّت همه چیز است، مگر آنچه حرمتش ثابت شود؛ همچنان که اصل بر طهارت همه چیز است، مگر آنچه نجاستش ثابت شود، البتّه اصالت حلیّت مخصوص مجتهدین است و دیگران باید به وى رجوع کنند، امّا اصالت طهارت مربوط به همهى مکلفین مىشود.
وقتى خداى تعالى چیزى را حرام مىشمارد، به معناى این است که هیچ کس نباید به آن نزدیک شود، وگرنه از ربوبیت معنوى پروردگار خارج مىشود. خداى تعالى، ربّ (مربّى) انسان است. کسى که مىخواهد دست تربیت خدا بر سرش باشد، باید حدود او را رعایت کند و به دستوراتش مو به مو عمل کند.
ألّا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئآ؛اولین سفارش خداى تعالى درباره توحید و نهى از شرک است؛ یعنى بت، حیوان، انسان و هر چیز دیگرى غیر از خداى یکتا را نپرستد.
گاهى انسان در ظاهر مىگوید: «لا اله الّا الله» ولى در واقع مادیات و متاع دنیا را معبود و معشوق خود گرفته، به حدّى آنها را دوست مىدارد که شبانه روز به فکر آنهاست. گذشته از این، بت بزرگى که درون همهى ما وجود دارد «هواى نفس» است؛
(أ فَرَأیْتَ مَنِ اتَّخَذَ اِلهَهُ هَواهُ )
«آیا دیدى آن را که هواى نفس خود را خداى خویش گرفت؟»
هواى نفس یعنى انجام هر چیزى که میل شخص مىکشد و دلش مىخواهد؛ از حرام و ترک واجب گرفته تا تبعیت امیال، در خوردن، خوابیدن، دیدن و… چرا این کار را کردى؟ دلم مىخواهد. چرا اینجا رفتى؟ دلم مىخواهد. چرا این حرف را زدى؟ دلم مىخواهد. این «دلم مىخواهد»ها، تبعیت هواى نفس است.
کسانى که مىخواهند در راه بندگى پروردگار باشند، در انجام هر کارى به حرمت و حلیّت آن نظر مىکنند، حتّى بعضى کارها حرام یا مکروه نیست، امّا صرف این که نفس بسیار بدان مشتاق است، آن را ترک مىکنند.
اگر ما پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام را دوست مىداریم و به آنها عشق مىورزیم، به خاطر این است که خداوند آنان را برگزیده و دستور داده آنان را واسطه قرار دهیم.
به علاوه ایشان صاحب اسما و صفات خدا هستند؛ یعنى علم، قدرت و صفات عالىشان بینهایت است. ما به وسیلهى محبّت و عشق ایشان به حقیقت خویش و محبوب اصلى یعنى خداى تعالى مىرسیم. ایشان کسى را به خود نگه نمىدارند؛ یعنى وقتى به این بزرگواران توسّل مىجوییم، آنان به اذن الله صفات خوب ما را رشد مىدهند و جلوى صفات بدمان را که درواقع جهنّم ماست، مىگیرند. عشق محمّد و آل محمّد صلّى اللهعلیه وآله صفات ناپسند را از انسان دور و او را پاک مىکند.
گریه بر امام حسین علیه السلام و ذکر فضائل و سخنان ایشان، چون از سر عشق و محبّت است، موجب مىشود حجابها و موانع میان ما و خداى تعالى از میان برود، البتّه یکى مانند حضرت صاحب الزمان گریه مىکند و یکى مانند ما و شما گریه مىکنیم. در هر صورت گریه براى از بین رفتن موانع، موثر است و هر کس به اندازه طلبى که دارد، اثر گریهاش را دریافت مىکند؛ چند قدمى به امام حسین علیه السلام نزدیک مىشود و حجابهاى ضخیمى که مانع حرکتش بود، برداشته مىشود.
همچنان که نمازهاى افراد مختلف متفاوت است. نماز هم براى همه موجب قرب است، ولى نماز مولا على علیه السلام یک قرب دارد؛ نماز آیت الله قاضى یک قرب دیگر دارد و نماز دیگران، قرب دیگر.
وَ بِالْوالِدَیْنِ اِحْسانآ؛دومین سفارش خداوند درباره نیکى به پدر و مادر است. در اینجا صحبت از نیازردن آنان نیست، صحبت از احسان است. در سوره اسرا مىفرماید :
(فَلا تَقُلْ لَهُما أُفِّ وَ لا تَنْهَرْهُما )
«به آنان «اُفّ» مگو و بر سرشان فریاد مزن!»
آزردن و فریاد زدن بر پدر و مادر از گناهان بسیار بزرگ و نزدیک به شرک است و انسان را از خداى تعالى قطع مىکند. احسان به پدر و مادر این است که اگر فقیرند، نیازهاى مالى آنان را بر طرف کند؛ به آنها سر بزند و تا آنجا که مىتواند به وضعشان رسیدگى نماید. پدر و مادر واسطهى خلقت ما هستند و به همین جهت خداوند بعد از اجتناب از شرک، به نیکى به آنان سفارش مىفرماید.
جوانها و نوجوانهاى عزیز بدانند که اگر مىخواهند آیندهى خوبى داشته باشند و عاقبت به خیر شوند و خدا از آنها راضى باشد، پدر و مادرشان را فراموش نکنند.
اگر پدر و مادر چیزى گفتند یا کارى کردند که باعث ناراحتى شما شد و چهره در هم کردید و کلمهاى بىادبى بر زبان آوردید، مرتکب حرام شدهاید. بىاحترامى به والدین باعث دورى انسان از خدا مىشود؛ رزق را کم و عمر را کوتاه مىکند؛ مانع برآورده شدن حاجات و آرزوهاست و آثار ظاهرى و معنوى بدى در پى دارد. آزردن آنها، حتّى اگر کافر باشند، جایز نیست؛
(وَ اِنْ جاهَداکَ عَلى أنْ تُشْرِکَ بی ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفآ )
«و اگر بخواهند تو را وادارند که بر من شریکى قرار دهى که به آن علم ندارى، اطاعتشان مکن، ولى در دنیا با آنان به شایستگى رفتار کن!»
این را هم فراموش نکنیم که پدر و مادر اصلى و معنوى همهى ما، رسول خدا صلّى الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام هستند. پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله فرمود: «انا و على ابوا هذه الأُمّه».
وَ لا تَقْتُلُوا أوْلادَکُمْ مِنْ اِمْلاقٍ؛فرزندان خود را به خاطر ترس از فقر و گرسنگى نکشید! یکى از مصادیق قطعى قتل نفس، سقط جنین است؛ یعنى بدون آنکه خطرى مادر را تهدید کند، فقط به خاطر این که فرزند سوم یا چهارم یا پنجم است، او را از بین ببرند؛ چراکه نمىتوانند نانش دهند.
نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ اِیّاهُمْ؛خداست که فرزند و پدر و مادرش را روزى مىدهد. این رسم غلط در جاهلیت هم وجود داشت که گاه از ترس فقر، فرزندان خود را، چه پسر و چه دختر مىکشتند.
گاهى اوقات وقتى فرزند بزرگ مىشود و ازدواج مىکند، کم کم پدر و مادر خود را فراموش مىکند و آن طور که باید به آنها محبّت نمىکند و بیشتر به فکر همسر و فرزند خویش است. خداوند دستور احسان به پدر و مادر مىدهد و از فراموشى، بىاعتنایى و آزرده ساختن آنها بر حذر مىدارد، امّا کشتن فرزند کار آسانى نیست. هر کسى محبّت فرزندش را در دل دارد و تا ناچار نشود و در سختىهاى بزرگ قرار نگیرد، دست به قتل او نمىزند. هیچ حیوانى به این کار تن نمىدهد. خداوند مىفرماید: حتّى در این شرایط سخت هم دست به این کار نزنید.
این را هم باید توجّه داشت که وقتى پدرى به سختى کار مىکند تا نانى سر سفره خانوادهاش بگذارد، نباید به خاطر زحماتش، منّتى بر سر آنان داشته باشد و اگر اهل و عیالش چیزى از او خواستند، داد و فریاد کند. این کارها نوعى شکستن و کشتن شخصیت فرزند است. کودک و نوجوان و جوان، از پدر و مادر خود توقع خوشرویى دارند و پرخاشگرى با آنها، گاه دین آنان را متزلزل مىسازد.