سوره انعام آیه ۱۴۷ و ۱۴۸ | جلسه ۹۲
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انعام آیه ۱۴۷ و ۱۴۸ | چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۷/۱۶ | جلسه ۹۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام
فَإنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ واسِعَهٍ وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ
پس اگر تکذیبت کنند، بگو: پروردگارتان رحمتى گسترده دارد و عذابش از تبهکاران باز داشته نمىشود. (147)
سَیَقُولُ الَّذینَ أشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللهُ ما أشْرَکْنا وَ لا آباوُنا وَ لا حَرَّمْنا مِنْ شَیْءٍ کَذلِکَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتّى ذاقُوا بَأْسَنا قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا اِنْ تَتَّبِعُونَ اِلّا الظَّنَّ وَ اِنْ أنْتُمْ اِلّا تَخْرُصُونَ
به زودى مشرکان خواهند گفت: اگر خدا مىخواست نه ما مشرک مىشدیم و نه پدرانمان و نه چیزى را حرام مىکردیم. پیشینیان آنها هم همین طور دروغ مىگفتند تا آن که عذاب ما را چشیدند. بگو: آیا نزد شما دانشى هست؟ پس آن را براى ما آشکار کنید! شما جز پیروى گمان نمىکنید و تخمین زنندهاى بیش نیستید. (148)
فَإنْ کَذَّبُوکَ فَقُلْ رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ واسِعَهٍ؛خداى تعالى به پیامبر مىفرماید: اگر مشرکان و اهل کتاب تو را تکذیب کردند، به آنان و به همهى مردم عالم تا روز قیامت بگو: پروردگار شما صاحب رحمت واسعه است و اگر توبه کنید و به سوى او آیید، شما را خواهد بخشید، ولى اگر بر گناه و جرم خود اصرار ورزید؛ پیامبر خدا را تکذیب کنید و در راه تبلیغش مانعتراشى نمایید، باید منتظر عذاب خدا باشید.
عبارت «رَبُّکُمْ ذُو رَحْمَهٍ واسِعَهٍ» به نوعى، اشاره به صفات خدایى پیامبر دارد و کنایه از این است که رسول گرامى اسلام نیز صاحب رحمت واسعه است. امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه شریفه (وَ لِلّهِ الاْسْماءُ الْحُسْنى ) مىفرماید: «نحن والله الاسماء الحسنى»
یکى از نامهاى پروردگار «ذُو رَحْمَهٍ واسِعَهٍ» (صاحب رحمت گسترده) است و حضرات معصومین علیهم السلام ظاهر کنندهى این نام بودند. هر کس هم به ایشان نزدیکتر باشد، رحمتش به مردم بیشتر است و خطاهاى دیگران را فورآ عقوبت نمىکند.
هدف مهم پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام این است که همهى مردم، حتّى کافران را که به خدا پشت کردند، به سوى او دعوت کنند، و قهرآ این معنا را درباره مؤمنان و شیعیان بیشتر مىطلبند و اگر گناهى از آنها سرزند، انتظار دارند زود توبه کنند و به سوى خدا بازگردند و با واسطه قرار دادن ایشان، رحمت و مغفرت خدا را جلب کنند.
خواست و خشنودى معصومین این است که همه رو به سوى خداى تعالى کنند؛ قلب خویش را به محبّت او گره بزنند و به او وصل شوند. کسى که متوجّه حضرت صاحب الزمان مىشود فورآ متوجّه خداى تعالى و رحمت و مغفرت او مىشود، بلکه متوجّه خوبىهایى که خداوند در وجود خود او نهاده، مىشود. بنده و شما هم باید همین طور باشیم؛ پس اگر امر به معروف و نهى از منکر کردید یا اگر دوستان و نزدیکان خود را با سخن و کردار نیکو به خدا دعوت کردید، امّا به شما نسبتهاى ناروا دادند، باید صبر کنید و صاحب رحمت واسعه باشید.
(وَ اِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلامآ )
«و چون نادانان آنها را خطاب کنند، گویند: سلام.»
یعنى دعا مىکنیم شما سلامت باشید و رو به هدایت آورید.
(وَ اِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرامآ )
«و چون بر لغو بگذرند، بزرگوارانه مىگذرند.»
یعنى اعتنایى به یاوهگویىهاى دیگران ندارند و در عوض برایشان دعا مىکنند که خدا آنان را مورد رحمت و آمرزش خود قرار دهد.
طلّاب محترمى هم که شاگرد دارند و منبر مىروند، باید همان طور که رویهى ائمه اطهار علیهم السلام بوده، متذکر رحمت پروردگار باشند و مردم را به لطف حق تعالى امیدوار کنند و البتّه آنان را مغرور هم نسازند.
«الْفَقِیهُ کُلُّ الْفَقِیهِ مَنْ لَمْ یُقَنِّطِ النَّاسَ مِنْ رَحْمَهِ اللَّهِ وَ لَمْ یُوْیِسْهُمْ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ وَ لَمْ یُوْمِنْهُمْ مِنْ مَکْرِ اللَّه»
«فقیه کامل کسى است که مردم را از رحمت خدا ناامید نکند و از لطف الهى مأیوس نسازد، و از مکر وى ایمن ننماید.»
آن که مىخواهد مربّى دیگران باشد و آنها را به سوى خداى تعالى دعوت کند، ابتدا باید صلاحیت لازم را داشته باشد. معناى صلاحیت این است که دلش با خداى تعالى باشد؛ یعنى اگر دنیا به او رو کرد، به خدا پناه ببرد و مغرور نشود و اگر دنیا از او رو گرداند، تسلیم باشد. این مىشود «متوجّه خدا بودن»؛ یعنى آمدن و رفتن دنیا او را تغییر نمىدهد.
امام باقر علیه السلام به جابر فرمود: «بدان که تو ولى ما نمىشوى، مگر زمانى که اگر تمام مردم شهر بگویند مرد بدى هستى، ناراحت نشوى و اگر همه بگویند مرد خوبى هستى، دلخوش نگردى، ولى خود را به کتاب خدا عرضه نمایى.»
این طور بودن نیاز به تمرین دارد و منوط به متّصل بودن به خداست و اگر کسى چنین باشد، مىتواند مردم را به خدا آشنا کند.
وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ؛اگر کسى به خدا پشت کند و مشغول گناه شود، در دنیا و آخرت گرفتار مىشود.
روش پیامبر و امیرالمؤمنین علیهماالسلاماین بود که اگر کسى با ایشان به دشمنى برمىخاست، با روش و بیان نیکو او را به حق دعوت مىکردند، ولى اگر فایده نمىبخشید و دشمنان سلاح به دست مىگرفتند و اصرار به جنگ داشتند، ایشان نیز مقابلش مىایستادند و سرکوبش مىکردند تا مانع حقگرایى مردم نباشند. جنگهاى زمان پیامبر و جنگهاى سه گانه امیرالمؤمنین، همه این طور بودند. در زمان ظهور حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالى فرجه نیز همین طور است. ایشان نشانههاى امامت خود را ظاهر و حجت را بر همه تمام مىکنند، امّا کسانى که به هیچ صراطى مستقیم نمىشوند و بر دشمنى مقابل اصرار مىورزند و در مقابل حق ایستاده اند، ناگزیر با شمشیر حضرت مواجه خواهند شد؛ (وَ لا یُرَدُّ بَأْسُهُ عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمینَ )
سَیَقُولُ الَّذینَ أشْرَکُوا؛مشرکان در یک مغالطهى آشکار مىگفتند: اگر خدا مىخواست، مانع شرک ورزیدن ما و پدرانمان مىشد؛ پس شرک ما مورد قبول و رضاى خداوند است و اراده و خواست او بر این امر تعلّق گرفته است. همچنین تحریمهایى که در آیات قبل بدان اشاره شد نیز مورد پذیرش او است.
این یک عقیدهى جبرگرایانه است، ولى خداى تعالى پاسخ مستقیم مغالطهى آنان را نمىدهد، فقط مىفرماید: این سخن تازهاى نیست و پیشینیان آنها هم شبیه این را مىگفتند.
قُلْ هَلْ عِنْدَکُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنا؛در ادامه خداوند مىفرماید: آنچه را به خدا نسبت مىدهید، از روى علم مىگویید یا گمان و تخمین مىزنید؟ اگر علمى دارید، آشکار کنید! آیا خدا به شما وحى کرده یا پیامبرى برایتان خبر آورده است؟ با حدس و گمان نمىتوان شیوهى درست زندگى را یافت و به سر منزل مقصود رسید. باید از روى علم سخن گفت و با یقین گام برداشت. براى علم هم نشانههاى روشنى وجود دارد؛ باید آن نشانهها را جست و در پى کسى به راه افتاد که راهیافته باشد.
اراده و خواست خدا این نیست که کسى مشرک شود، بلکه مشیت او این است که انسان مختار باشد و با اختیار خود، مشرک یا موحد شود. خداوند راه را از بیراهه مىنمایاند و راهنمایان درونى و بیرونى براى انسان مىگمارد؛ پس هر کس از راهنمایان الهى پیروى کرد، سعادتمند مىشود، و هر کس پى گمان و حدس جاهلانهى خویش رفت، دستش از هدایت دور مىماند؛ در واقع نتیجهى کار هر کس، به خودش باز مىگردد. مشیت پروردگار این است.
مشرکان که مىگویند: اگر خدا مىخواست ما شرک نمىورزیدیم، گمان مىکنند خداوند چگونه مانع شرک آنها مىشد؟ آیا ملائکه را مىفرستاد؛ در این صورت مىترسیدند و مىگفتند: «جن دیدهایم» یا باور نمىکردند یا دیوانه مىشدند. اگر هم ملائکه را به صورت بشر مىفرستاد، باز آنها را انکار مىکردند. شخص رسول خدا صلّى الله علیه وآله از همهى ملائک الهى بالاتر بود.
گاه اشکالات و شبهاتى از این طرف و آن طرف به گوش انسان مىرسد. اگر کسى مىتواند و صلاحیت لازم را دارد، با مطالعه یا تفکّر، شبهات را پاسخ دهد و اگر نمىتواند و نمىداند، از اهل علم بپرسد.
خوب است دوستان عزیز اوقاتى را به مطالعهى کتب سودمند اختصاص دهند. شهید مطهرى، عیسى ولایى، شهید آیت الله دستغیب، آیت الله العظمى نجابت و… پاسخهاى خوبى به شبهات دادهاند. اگر کمى اهل مطالعه باشید و بنیهى علمى خود را قوى کنید، در هنگام مواجهه با شبهات، خداوند حق را بر زبانتان جارى مىکند.
پیغمبر صلّى اللهعلیه وآله به پیرزنى برخورد که دست به دستهى چرخ داشت و پنبه نخ مىکرد. حضرتش از او پرسید: به چه دلیل پروردگارت را شناختى؟
پیرزن دست نگهداشت و چرخ از حرکت ایستاد. عرض کرد: چرخ به این خردى و سبکى، بىمحرکى نچرخد، چگونه این آسمان با همه برج و ستارگان، بىمحرک و مدبّر در گردش باشند؟
اگر کسى گفت: اگر خدا نمىخواست ما گناه نمىکردیم، شما بگو: آیا لرزش ارادى دست، با رعشه (لرزش غیر ارادى) یکسان است؟ پس هرگز اختیار و جبر قابل تداخل نیستند و آن که از روى اختیار گناه مىکند، خود بهتر مىداند که اگر نخواهد این کار را نمىکند.
این که گویى این کنم یا آن کنم خود دلیل اختیار است اى صنم
مولوى حکایت دزدى را بیان مىکند که در باغى مشغول خوردن میوه بود. صاحب باغ از راه رسید و گفت: چه مىکنى؟ پاسخ داد : «بنده خدا در باغ خدا از میوههاى خدا مىخورد؛ مرا تقصیرى نیست».
صاحب باغ طنابى آورد و او را به درخت بست و به باد تازیانهاش گرفت. دزد گفت: «این چه کارى است که مىکنى؟» پاسخ داد: «دست خدا بر تن بنده خدا تازیانهى خدا را مىزند، من هیچ کارهام». دزد اعتراف کرد که جبر نیست و اختیار است.
شبهاتى که در جامعه و در بین جوانان و نوجوانان، در مدارس و دانشگاهها مطرح مىشود، همگى بدون علم و با تکیه بر گمان و حدس است. اگر کسى از نظر علمى قوى باشد و به خدا توکّل کند، اشکال شبهه را مىفهمد و مىتواند پاسخ دهد. به طور قطع خداى تعالى در این راه کمک خواهد کرد. دین اسلام و قرآن بر مبناى علم است و کسى نمىتواند در مقابل آن چیزى تخمینى بگوید. اگر هم از کسى چیزى شنیدید، از او مدرک بخواهید.