سوره انعام آیه ۱۳۱ و ۱۳۲ | جلسه ۸۴
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره انعام آیه ۱۳۱ و ۱۳۲ | چهارشنبه ۱۳۹۳/۰۶/۱۹ | جلسه ۸۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره انعام
ذلِکَ أنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أهْلُها غافِلُونَ
این به خاطر آن است که پروردگار تو شهرها را به ستم و در حالى که مردمانش غافلند نابود نمىکند.(131)
وَ لِکُلِّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ
و براى هر کس در برابر آنچه کرده، درجاتى است و پروردگار تو از آنچه مىکنند غافل نیست.(132)
ذلِکَ أنْ لَمْ یَکُنْ رَبُّکَ مُهْلِکَ الْقُرى بِظُلْمٍ وَ أهْلُها غافِلُونَ؛«بِظُلمٍ» به دو شکل معنا شده است؛ یکى «ستم اهالى قریهها و شهرها» یعنى خداى تعالى شهرى را به خاطر ستم مردمانش نابود نمىکند، و دیگرى «ستم خدا به اهالى شهرها و قریهها» یعنى خدا از روى ستم ساکنان شهر و دیارى را هلاک نمىگرداند.
در آیهى قبل فرمودند: تمام جنّ و انس شهادت مىدهند که پیامبران الهى، آیات پروردگار را برایشان آوردند و آنان را از وعدهى ملاقات روز قیامت ترساندند. این آیه نیز مجددآ تأکید مىکند که خداى تعالى بدون هشدار و انذار و توجّه دادن مردم، بلا نازل نمىکند. این مطلب را در سورههاى دیگر نیز یادآورى نموده است؛ از جمله در سوره انفال مىفرماید :
(لِیَهْلِکَ مَنْ هَلَکَ عَنْ بَیِّنَهٍ وَ یَحْیى مَنْ حَیَّ عَنْ بَیِّنَهٍ )
«تا هلاک شدن هر کس که هلاک مىشود، از روى دلیل باشد و زنده ماندن هر کس زنده مانده نیز از روى دلیل.»
هر کس هدایت را قبول کند، از روى دلیل قبول کرده و هر کس نپذیرد، بعد از آمدن دلیل عقلى، مخالفت کرده است. براى فرعونیان آیات و دلیلهاى فراوانى آمد تا بیدار شوند، لکن بیدار نشدند و سرانجام غرق شدند. براى اقوام دیگر از جمله قوم عاد، ثمود، نوح و دیگران نیز آیات هشداردهندهى پروردگار آمد، ولى توجّه نکردند.
براى ما نیز این آیه، هم حاوى آموزههاى فردى است و هم آموزههاى اجتماعى؛ در بعد اجتماعى، اگر حاکمان و مسؤلان جامعه به نصایح خیرخواهان و مؤمنان و بزرگان دین اعتنا نکنند و قرآن وسنّت را کنار بگذارند، باید منتظر بلا باشند. بلا همیشه زلزله و صاعقه و طوفان نیست؛ گاه اختلافات عمیق دامنگیر جامعه مىشود و آنها را از هم مىپاشد. دسته دسته شدن مردم و ناسزاگویى و تکفیر هم، بلایى بزرگ است.
در بعد فردى نیز دو نوع بلا وجود دارد؛ یکى آن که پیشرفت معنوى براى انسان به ارمغان مىآورد و صبر در برابر آن، باعث فهم بیشتر و عروج و تقرّب شخص مىگردد و دیگر، بلاهایى که روز به روز انسان را از خدا دور مىکند و در نهایت موجب شقاوت ابدى او مىشود. خداى تعالى این نوع بلاها را بر کسى وارد نمىکند، مگر آن که از پیش تذکراتى از درون و برون به او مىدهد تا بازگردد، لکن اگر اعتنا نکرد، بلاهایى مىآید که او را بدتر مىکند.
وَ لِکُلِّ دَرَجاتٌ مِمّا عَمِلُوا؛«درجات» بیشتر نشان دهندهى صعود و بالا رفتن است و در مقابل، سقوط را با «درکات» بیان مىکنند.
(اِنَّ الْمُنافِقینَ فِی الدَّرْکِ الاْسْفَلِ مِنَ النّارِ )
«همانا منافقین در پایینترین طبقات آتشند.»
امّا در اینجا «درجات» جنبهى عمومى داشته، هم شامل افراد مؤمن و صالح مىشود و هم مشرکان و گنهکاران را در بر مىگیرد.
خداى تعالى از برکت ایمان و عمل صالح شخص مؤمن، او را بالا مىبرد؛ یعنى به تدریج او را از تعلقات دنیا آزاد و علاقه و محبتش را به مادیات کم مىکند. تعلقات دنیا انسان را متوقف مىسازد و مانع عروجش مىشود؛
(یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ اِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثّاقَلْتُمْ اِلَى الاْرْضِ أ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ اْلآخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی اْلآخِرَهِ اِلّا قَلیلٌ )
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! شما را چه شده که چون به شما گویند: در راه خدا کوچ کنید، به زمین مىچسبید؟ آیا به جاى آخرت، به زندگى دنیا راضى شدهاید؟ پس متاع زندگى دنیا در برابر آخرت اندکى بیش نیست.»
«اثّاقَلْتُم» یعنى تعلّق پیدا کردید. دوستانى که براى شهادت به جبهه مىرفتند، تمام تعلقات دنیا را از خود مىبریدند؛ از پدر، مادر، همسر، فرزند، خانه و همه چیز دل مىبریدند و مىرفتند. کم شدن علاقه به مادیات، به معنى رها کردن زن و فرزند و خانه و اسباب نیست، بلکه بدین معناست که همهى اینها را به عنوان نعمت خدا ملاحظه کند و یاد خدا در دلش قرار گیرد. وقتى از خدا باشد و یاد خدا باشد، دیگر دنیا نیست.
در مقابل، آنها که بد کردارند، هر روز پایینتر مىروند و در درکات دوزخ فروتر مىشوند. شهید آیت الله دستغیب مىگفت: نگویید ما دیگر جهنّمى شدهایم، چه یک کله، چه ده کله! هر طبقه از دوزخ عذابهاى سختى دارد و کم شدن ذرهاى از آن خیلى مهم است.
(أوْ کَظُلُماتٍ فی بَحْرٍ لُجِّیِّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ اِذا أخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللهُ لَهُ نُورآ فَما لَهُ مِنْ نُورٍ )
«یا همچون تاریکىهایى در دریایى عمیق که موجى آن را مىپوشاند و روى آن، موج دیگرى و بر فراز آن ابرى تاریک است. تاریکى روى تاریکى، آن گونه که اگر دست خود را بیرون آورد، به سختى آن را مىبیند و هر کس خدا برایش نورى قرار ندهد، هیچ نورى نخواهد داشت.»
این وحشىهاى داعشى یکدفعه پیدا نشدند. علاقه به مال، ریاست و خود را به جهالت زدن و روگردانى از تفکّر، چنین بر سر انسان مىآورد. تقلید صرف در اعتقادات این گونه است.
در صحراى کربلا هم مىگفتند ما مسلمانیم؛ شهادتین مىگفتند؛ قائل به نبوت رسول خدا صلّى اللهعلیه وآله بودند و همهى احکام دین را قبول داشتند، امّا چه بر سر پسر پیغمبر آوردند؟ داعشىها هم از همانها تقلید مىکنند.
وَ ما رَبُّکَ بِغافِلٍ عَمّا یَعْمَلُونَ؛گاه بر اثر ایمان و عمل صالح، شخص مؤمن چنان بالا مىرود که نه تنها صاحب درجات عالى مىشود، بلکه خود با آن درجه یکى مىشود؛ یعنى خودش تبدیل به «درجه» مىشود (هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللهِ ) چنین کسانى مىتوانند به اذن الله به دیگر افرادى که داراى صلاحیت لازم هستند، درجه بدهند؛ این منصب را حضرات معصومین و اولیاى خدا دارند. البتّه فراموش نکنیم که همهى این درجات از خداست و هیچ کس چیزى از خود ندارد.