سخنرانی روز عاشورا محرم ۱۳۹۱
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۱
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی روز عاشورا | یکشنبه ۱۳۹۱/۰۹/۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
«مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ اِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ وَ مَتَى بَعُدْتَ حَتَّى تَکُونَ الآثَارُ هِیَ الَّتِی تُوصِلُ اِلَیْکَ عَمِیَتْ عَیْنٌ لاَ تَرَاکَ عَلَیْهَا رَقِیباً وَ خَسِرَتْ صَفْقَهُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّکَ نَصِیباً»
«تو کى از نظر پنهانى تا به دلیل و برهان محتاج باشى و کى از ما دور شدى تا آثار و مخلوقات، ما را به تو نزدیک سازد؟ کور باد چشمى که تو را نمىبیند با آنکه همیشه تو مراقب و همنشین او هستى، و در زیان باد بندهاى که نصیبى از عشق و محبّتت نیافت.»
کسى که اهل تقواى کامل است، نور وجود خداى تعالى را در وجود هر موجودى، با چشم دل مشاهده مىکند.
شخص متّقى، فقط خداى واجب الوجود را قادر و عالم و حى و کریم و رحیم و رحمان مىبیند. از این روى هر کجا علمى یافت، آن را از خدا مىبیند؛ هر کجا قدرتى بود، آن را منتسب به خدا مىداند و سایر صفات خوب را در هر کجا دید، متوجّه اصل آن؛ یعنى خداى تعالى مىشود. همچنین هر فعلى را از هر کس که صادر شود، از خدا مىبیند. به جهت آن که پشتوانهى آن فعل، «اراده» است و اراده فقط از آنِ خداوند است. به علاوه نفس حیات و موجودیت موجودات را از آنِ حضرت واجب الوجود مىبیند و مىداند که او منشأ حیات است، پس همواره با چشم دل، خدا را مىبیند و متوجّه او است لذا فرمود : «مَتَى غِبْتَ حَتَّى تَحْتَاجَ اِلَى دَلِیلٍ یَدُلُّ عَلَیْکَ».
این گونه خدا را دیدن، فرق مىکند با این که موجودى را ببیند و از وجود او پى به وجود خداى تعالى ببرد. او اول خدا را مىبیند.
درباره صفات بد هم همین است؛ یعنى هر کجا صفت بدى از کسى ظاهر شد، قدرت آن از خداوند است لکن فاعل آن، آن را به شکل بد به کار برده است.
رزمندگانى که در جبهههاى جنگ حاضر بودند، حکمت و فلسفه نخوانده بودند، امّا چون از خود گذشته و متّصل به فطرت و وجدان خدایى خود شده بودند، موقعى که تیرها و ترکشهاى دشمن به بدنشان مىخورد، از یک سو خدا را شکر مىکردند و از سوى دیگر دشمن را لعن مىنمودند. آنها مىدانستند که اصل قدرت از خدا است، امّا اگر کسى آن را با اختیار خود در بدى به کار انداخت، گناهکار است.
مؤمن اگر از حیوانى آسیبى ببیند، خدا را شکر مىکند، امّا اگر آسیب رساننده انسان باشد، او از یک طرف قدرت پروردگار را مىبیند و شکر مىکند و از طرف دیگر، ظالم را مجرم و مستوجب عقوبت مىداند. ظاهر شدن حقیقت عبودیت ـ که امام صادق علیه السلام به عنوان بصرى فرمود ـ انسان را صاحب چنین فهمى مىکند.
امام صادق علیه السلام در ادامه حدیث عنوان بصرى مىفرماید :
این اولین درجه تقوا است. خداوند متعال مىفرماید :
(تِلْکَ الدَّارُ الآخِرَهُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الأرْضِ وَ لا فَساداً وَ الْعاقِبَهُ لِلْمُتَّقِین)
«جهان آخرت را براى کسانى مهیّا نمودیم که در روى زمین درپى مقامپرستى نرفته، مرتکب فساد نشده باشند و پایان نیک براى پرهیزگاران است.»
این ویژگى کسى است که مىخواهد بندهى خدا باشد و ظلمى به کسى نکند. با وجود شجاعت مبارزه با نفس و مهار آن ـ أشْجَعُ النّاسِ مَنْ غَلَبَ هَواهُ ـ خود را ذلیل خداى تعالى مىداند؛ «انا عبدک الضعیف الذلیل الحقیر المسکین المستکین».
این اولین درجهى تقوى از مرتبهى سوم آن؛ یعنى «اقبال الى الله» است. تقوا داراى سه مرحله است. مرحلهى اول، انجام کامل واجبات و ترک محرمات؛ مرحلهى دوم، ازالهى اخلاق ناپسند و مرحلهى سوم، خود سه مرحله دارد: اقبال الى الله، تخلّق به اخلاق الله و فناء فى الله. این راه، مخصوص کسانى است که مىخواهند سالک طریق الى الله باشند.
عنوان بصرى به امام صادق علیه السلام عرض کرد: مرا نصیحتى فرما. فرمود :
«تو را به نُه چیز سفارش مىکنم و این نُه چیز سفارش من است به کسانى که پویندگان راه خدا هستند و از خداوند مىخواهم که تو را در عمل به آنها توفیق عنایت فرماید. سه چیز در تربیّت نفس، سه چیز در بردبارى و سه چیز در علم است. آنها را به خاطر بسپار و در مورد آنها سهلانگارى مکن. عنوان گوید: دلم را براى شنیدن آماده ساختم.
حضرت فرمود: امّا سه وصیّتى که به تربیّت نفس مربوط مىشود: آنچه را اشتها ندارى نخور؛ زیرا موجب حماقت و نادانى مىشود. تا گرسنه نشدى غذا نخور و هرگاه خواستى غذا بخورى، غذایت حلال باشد و «بسم الله» بگو، و به یاد آور سخن رسول خدا صلّى الله علیه و آله را که فرمود: آدمى ظرفى را بدتر از شکمش پر نکند. پس چون ناچار به آن است، یک سوم آن را براى غذا، یک سومش را براى نوشیدنى و یک سوم دیگر را براى نفس کشیدن بگذارد.»
حضرت در ادامه مىفرماید: «امّا آن سه خصلت که در بردبارى است: اگر کسى به تو گفت: اگر یکى بگویى ده تا مىشنوى، بگو: اگر ده تا بگویى، یکى هم نمىشنوى. اگر کسى دشنامت داد، بگو: اگر تو راست مىگویى از خدا مىخواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مىگویى از خدا مىخواهم تو را ببخشد. اگر کسى تو را تهدید نمود، تو او را اندرز ده و برایش دعا کن. امّا آن سه خصلت که در علم است: آنچه را نمىدانى، از علما بپرس و هرگز براى سرزنش کردن و آزمایش نمودن آنها سوال نکن. از عمل کردن به رأى خود برحذر باش و در هر چه احتیاط را مناسب مىبینى، احتیاط کن. از فتوى دادن بگریز، همانگونه که از شیر مىگریزى و گردن خود را پل براى مردم قرار مده.»
نظر فقهى بنده این است که درمورد آقایان موسوى و کروبى و بسیارى از زندانیان سیاسى، عنوان محارب صادق نیست. این به هیچ وجه یک موضعگیرى سیاسى نیست، بلکه نظرى کاملا فقهى است و عدّهى دیگرى از فقها نیز با آن موافقند و از خداوند تبارک و تعالى به برکت حسین بن على علیه السلام خواستاریم که این دو بزرگوار و همسر آقاى موسوى و دیگر زندانیان سیاسى را آزاد فرماید و این مشکل بزرگ را به دست تواناى خود برطرف نماید.
خداى تعالى همهى ما را از بلاهاى دنیا وآخرت حفظ کند. بلاهاى دنیا مىگذرد، امّا صرف مواجهه با حضرات معصومین، با حال گناه و سرزنش آنان بر کردار ما، بسیار سخت و خجالتبار است، مخصوصآ سادات وقتى در مقابل جدّشان قرار مىگیرند، مانند فرزندى که پدرش او را در حال انجام کار زشتى دیده و مىخواهد نصیحتش کند، چقدر خجالت و شرمندگى براى آن فرزند وجود دارد؟ سادات چنین هستند، در مقابل جدّ خود. این شرمندگى گاه به حدّى است که انسان حاضر است به جهنّم برود، امّا با ائمه اطهار رو در رو نشود. درست است که رحمت واسعهى الاهى شامل حال همهى مؤمنین مىشود، امّا نباید از خداى تعالى و اولیاى او حیا کرد؟ گیرم که امام حسین علیه السلام شفاعت کند و خداى تعالى ببخشد، امّا انسان که نمىتواند خطاى خود را فراموش کند.