تفسیر نهج البلاغه

تفسیر خطبه ۸۰ نهج البلاغه

تفسیر خطبه ۸۰ نهج البلاغه توسط آیت الله سید علی محمد دستغیب

بسم الله الرحمن الرحیم

کلام مولا امیرالمومنین علی علیه‌السلام از خطبۀ ۸۰ نهج‌البلاغه که دربارۀ «حقیقت زهد» می‌فرمایند:

أیُّهَا النَّاسُ الزَّهَادَهُ قِصَرُ الْأَمَلِ وَ الشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ وَ الْتوَرُعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ، وَلاَ تَنْسَوْا عِنْدَالنِّعَمِ شُکْرَکُمْ، فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَج مُسْفِرَه ظَاهِرَه، وَ کُتُب بَارِزَهِ الْعُذْرِ وَاضِحَه.

ای‌ مردم، زهد عبارت از کوتاهی‌ آرزو، شکر نزد نعمت، و کناره گیری‌ از محرّمات است. اگر (جمع) این سه واقعیت از شما دور شد، حداقل اینکه حرام بر صبر شما غلبه نکند، و به فراموشى شکر نعمت دچار نشوید، زیرا خداوند به وسیله حجت‏هاى آشکار و روشن، و کتابهایى که عذر بیّن و واضح خدا بر بندگان است جاى عذرى براى شما باقى نگذارده است.

 

خطبه ۸۰ نهج البلاغه | حقیقت زهد

زهد داشتن که در فارسی به آن پارسایی می‌گویند، دو معنا برای آن متصور است؛ یکی آن است که انسان در دنیا، حتی اگر بتواند در حد وسط یا بالاتر زندگی کند، اما زهد کرده و از آن بالاتر نمی‌رود و خودش را در حد فقرا قرار دهد از جهت خانه و خوراک و پوشاک. این در دین توصیه شده و برای کسانی که حاکم اسلامی هستند خوب است، همانند پیغمبر اکرم و مولا علی علیه‌السلام که خودشان نیز در نهج البلاغه می‌فرمایند: چطور من قبول کنم به من امیر مومنان بگویند و برخوردار از دنیا باشم در حالی که در حکومت من کسانی باشند که نیازمند به غذای بهتر یا لباس یا خانه ای و… باشند؟ لذا خوراکشان نان جو بود و دربارۀ لباس‌شان می‌فرمایند که آنقدر وصله کردم که از وصّال خجالت می‌کشم و منزل ایشان نیز که معلوم بود. تا آخر عمر هم همین بودند و فرمودند من تا آخر عمر از رویه و سیرۀ رسول خدا تجاوز نخواهم کرد. البته این وضعیت در بین خلفایی که مردم تعیین کردند مثل ابوبکر و عمر نیز بود اما در زمان عثمان وضع عوض شد که بعد از آن به حالت شاهنشاهی نزدیک شد.

معنای دیگری از زهد که حضرت در این خطبه ۸۰ نهج البلاغه بیان می‌کنند و البته از نظر معنوی بسیار بلند است، آن است که انسان به دنبال دنیا برود، یا حتی از آن پرهیز کند و خودش را به زهد بزند اما برای آن که رئیس شود، زیرا این هم همان دنیاست. بنابراین حضرت سفارش می‌کنند که آمال و آرزوهای انسان کم شود.

فرق آمال و آرزو با امید چیست؟

امید آن است که انسان بخواهد از خداوند تا به او عنایت کند، چیزهایی را که ندارد و یا در زحمت است به دست بیاورد، مثلاً قرض هایش ادا شود یا خانه‌دار شود و یا ازدواج کند و… این امید به خدای تعالی است، خوب است و طوری نیست که اگر آن ها را به دست بیاورد در عباداتش کوتاهی کند، بلکه بیشتر شکر خداوند می‌کند.

بهتر از این آن است که امید به معنویات داشته باشد. از خداوند بخواهد که معرفت، علم و محبّت خودش را به او بدهد. محبّت ائمه اطهار گیرش بیاید و در آخر، عاقبت به خیر شود. یا خداوند همسر خوب و اولاد خوب به او بدهد. این خواستن از پروردگار خیلی خوب است، که انسان محتاج کسی نشود، آبرویش در حد معمول حفظ شود و واجبات و کفاراتی را که بر عهده‌اش است بتواند انجام دهد. این را امید می‌گویند.

اما آمال و آرزو آن است که انسان چیزهایی را بخواهد که جنبۀ خدایی را در آن لحاظ نکرده باشد و فقط برای دنیا باشد. مثلاً دوست دارد رئیس شود، دوست دارد پولدار شود و همیشه در همین فکر است.

فرق دیگر امید با آرزو آن است که وقتی امید به چیزی دارد و دعا می‌کند، اما آن فکر مشغولش نمی‌کند و ذلیلش نمی‌کند. اگر چیزی را که می‌خواست گیرش نیامد، به خداوند بدبین نمی‌شود و سوءظن پیدا نمی‌کند. اما آمال و آرزو اینطور است که حتی اگر اسم خداوند را هم می‌آورد اما پس از نرسیدن به آن، نسبت به خدا سوءظن پیدا می‌کند. این خیلی بد است.

الزَّهَادَهُ قِصَرُ الْأَمَلِ

بنابراین قِصَرُ الأمَل که از نشانه‌های پارسایی و زهد است یعنی از خداوند چیزی نخواهد که از عمرش بیشتر باشد. آمال و آرزوهایی که فقط بلندپروازی بیخود است؛ نه دنیای انسان را شاد (همراه با ذکر خدا) می‌کند و نه آخرت را.

وَ الشُّکْرُ عِنْدَ النِّعَمِ

شکر نعمت‌ها نشانۀ این است که انسان امید به خدای تعالی دارد. حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمایند که: « أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ أَخْوَفَ مَا أَخَافُ عَلَیْکُمُ اثْنَانِ اتِّبَاعُ الْهَوَى وَ طُولُ الْأَمَلِ فَأَمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ أَمَّا طُولُ الْأَمَلِ‏ فَیُنْسِی الْآخِرَهَ» « اى مردم! ترسناک‌ترین چیزی که از ابتلاى شما به آن مى‏ترسم دو چیز است: اوّل پیروى از هواى نفس و دوم آرزوى بی شمار؛ امّا پیروى از هواى نفس شخص را از راه حقّ باز مى‏دارد، و آرزوى بى‏حساب آخرت را از یاد مى‏برد.»

پس در آمال و آرزو اگر به چیزی که می‌خواهد برسد دیگر شکر کردن در کار نیست، بلکه پُز دادن او بیشتر و بیشتر شده و صفات بد یکی پس از دیگری در وی ظهور می‌کند. بالعکس کسی که آرزو دارد همیشه شکرگذار است و اگر مثلاً پولدار شود، بخیل نخواهد شد.

وَ الْتوَرُعُ عِنْدَ الْمَحَارِمِ

علامت سوم حقیقت زهد آن است که انسان در حرام ها خودش را نگه می‌دارد. اگر نعمت گیرش بیاید شوقش به خدای تعالی زیاد می‌شود و اگر هم به آن نرسد صبر می‌کند.

فَإِنْ عَزَبَ ذلِکَ عَنْکُمْ فَلاَ یَغْلِبِ الْحَرَامُ صَبْرَکُمْ

حضرت امیرالمومنین در ادامه می‌فرمایند که اگر این زهد را نمی‌توانید رعایت کنید، پس حرام بر صبر شما مستولی نشود! یعنی در وارد بر حرام شدن، نفس بر شما غلبه نکند.

وَلاَ تَنْسَوْا عِنْدَ النِّعَمِ شُکْرَکُمْ

لااقل برای همین نعمت هایی که دارید خداوند را شکر کنید. نعمت هایی که سر تا پای شما را گرفته است، فراموش نکنید.

فَقَدْ أَعْذَرَ اللهُ إِلَیْکُمْ بِحُجَجٍ مُسْفِرَه ظَاهِرَه، وَ کُتُبٍ بَارِزَهِ الْعُذْرِ وَاضِحَه

خدای تعالی در قرآن و دیگر کتاب های آسمانی، با دلایل روشن و آشکار عذر ها را قطع کرده است و بهانه ها را از بین برده است. در قرآن تأمل کنید و در تفسیر ها دقت کنید، می‌بینید که جای هیچ عذری برای داخل شدن در حرام نگذاشته است. اگر کسی بگوید من نتوانستم خودم را بگیرم! پس این همه آیات قرآن در رابطه با جهاد برای چیست؟ پیری، ماحصل دوران جوانی است و باید در جوانی تلاش و کوشش کرد. قرآن و سنّت که مفسّر قرآن است، جلوی این چیزها را می‌گیرد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است