رمضان المبارک ۱۳۹۸-۱۴۴۰

۲۱ رمضان ۱۳۹۸ – ۱۴۴۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

آن که علی علیه‌السلام را قبول ندارد یا دشمن او باشد، در قیامت کور باطنی محشور می‌شود؛ یعنی هیچ‌چیز از معنویات ملتفت نیست و نعمت‌های معنوی پروردگار را نمی‌‌بیند. می‌گوید چرا هیچ نعمتی نمی‌‌بینم؟ می‌گویند این‌همه آیات از علی و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام رسید و تو اعراض کردی و پشت‌گوش انداختی، امروز خودت فراموش می‌شوی.

فیلم جلسه
 
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

۲۱ رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ دوشنبه ۱۳۹۸/۰۳/۰۶ آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

وصیت امیرالمؤمنین

«أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُمْ وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُمْ فَإِنِّی سَمِعْتُ جَدَّکُمَا یَقُولُ صَلَاحُ ذَاتِ الْبَیْنِ أَفْضَلُ مِنْ عَامَّهِ الصَّلَاهِ وَ الصِّیَامِ اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُمْ»

«شما و همۀ فرزندان و خاندانم را و کسانى که این وصیّت به آنها مى‌رسد، به ترس از خدا و نظم در امور زندگى و ایجاد صلح و آشتى در میانتان سفارش مى‌کنم؛ زیرا از جدّ شما پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله شنیدم که فرمود: «اصلاح دادن بین مردم از نماز و روزه یک سال برتر است». خدا را خدا را دربارۀ یتیمان! نکند آنان گاهى سیر و گاه گرسنه بمانند و حقوقشان ضایع گردد!

أُوصِیکُمَا وَ جَمِیعَ وَلَدِی وَ أَهْلِی وَ مَنْ بَلَغَهُ کِتَابِی بِتَقْوَى اللَّهِ وَ نَظْمِ أَمْرِکُم؛ در کارهاتان نظم داشته باشید. سعی کنید اوقاتی که برای کارهای روزانه می‌گذارید، حساب‌شده باشد. اگر طلبه هستید، معلوم باشد چقدر مطالعه دارید، چقدر درس می‌خوانید، چقدر استراحت می‌کنید. ساعات خواب و بیداری و عبادتتان را مشخص کنید که عمرتان بیهوده تلف نشود. اگر دانش‌آموز یا دانشجو هستید یا هر شغلی دارید، کارهاتان نظم داشته باشد.

وَ صَلَاحِ ذَاتِ بَیْنِکُم؛ اختلافات بین خود را اصلاح کنید. اگر بین زن و شوهر یا فرزند و والدین یا افراد خانواده یا رفقا اختلافی بوجود آمد، سعی کنید آن را برطرف نمایید که ثواب زیادی دارد و روایاتی هم دربارۀ آن رسیده.

اللَّهَ اللَّهَ فِی الْأَیْتَامِ فَلَا تُغِبُّوا أَفْوَاهَهُمْ وَ لَا یَضِیعُوا بِحَضْرَتِکُم؛ عبارت «اللّه‌اللّه» وقتی به‌کار می‌رود که بخواهند توجه ویژه به خواننده یا شنونده بدهند. مراقب یتیمان باشید مبادا آنها گرسنه باشند یا حقشان ضایع شود و شما دانسته کوتاهی کنید.

 

یتیم‌نوازی

خدای تعالی در آیات مختلف قرآن دربارۀ یتیمان سفارش کرده، کسانی را که به حق آنها اعتنا نمی‌کنند، توبیخ و سرزنش می‌نماید؛ از جمله در سورۀ فجر می‌فرماید:

﴿فَأَمَّا الْإِنْسانُ إِذا مَا ابْتَلاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَ نَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ وَ أَمَّا إِذا مَا ابْتَلاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهانَنِ کَلاَّ بَلْ لا تُکْرِمُونَ الْیَتیمَ وَ لا تَحَاضُّونَ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکینِ وَ تَأْکُلُونَ التُّراثَ أَکْلاً لَمًّا وَ تُحِبُّونَ الْمالَ حُبًّا جَمًّا﴾[1]

«امّا انسان هنگامى که پروردگارش براى امتحانش او را گرامى دارد و نعمتش بخشد، گوید: پروردگارم مرا گرامى داشت و امّا چون براى امتحان رزقش را تنگ گرداند، مى‌گوید: پروردگارم مرا خوار کرده. چنین نیست، بلکه یتیم را گرامى نمى‌دارید. و یکدیگر را بر اطعام بینوایان تشویق نمى‌کنید. و میراث را یک‌جا (حلال یا حرام) مى‌خورید و محبّت فراوانى به ثروت دارید.»

خدای تعالی می‌فرماید گرفتاری شما به‌خاطرِ این است که به وضع یتیمان رسیدگی نمی‌کنید.

در سورۀ بلد می‌فرماید:

﴿أَوْ إِطْعامٌ فی‏ یَوْمٍ ذی مَسْغَبَهٍ یَتیماً ذا مَقْرَبَهٍ أَوْ مِسْکیناً ذا مَتْرَبَهٍ﴾[2]

«با طعام دادن در روز گرسنگی و قحطی و (احسان کردن) به یتیمی از خویشاوندان یا (کمک کردن) به مستمندی خاک‌نشین.»

خدای تعالی می‌فرماید اگر می‌خواهید از فراز و نشیب‌‌ها و کوره‌راه‌های درونتان که آثارش در عالم برزخ و قیامت ظاهر می‌شود، به سلامت عبور کنید، در روز سختی و قحطی به گرسنگان طعام دهید؛‌ به یتیمان مخصوصاً یتیمانِ اقوام، رسیدگی کنید و بیچارگانِ خاک‌نشین را کمک کنید.

در سورۀ ضُحیٰ می‌فرماید:

﴿فَأَمَّا الْیَتیمَ فَلا تَقْهَرْ وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَر﴾[3]

«پس یتیم را تحقیر نکن و سائل را از خود مران!»

در سورۀ ماعون می‌فرماید:

﴿أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ وَ لا یَحُضُّ عَلى‏ طَعامِ الْمِسْکین﴾[4]

«آیا کسی که قیامت را انکار می‌کرد، دیدی؟ همان که یتیم را به تندی می‌راند و دیگران را به اطعام مساکین ترغیب نمی‌کند.»

در آیات بعد هم در هشدار به کسانی که در نماز مسامحه می‌کنند، می‌فرماید:

﴿فَوَیْلٌ لِلْمُصَلِّینَ الَّذینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ الَّذینَ هُمْ یُراؤُن﴾[5]

«وای بر نمازگزاران؛ آنها که در نمازشان سهل‌انگاری می‌کنند؛ آنان که ریا می‌کنند.»

نمازگزاران دو قسم‌اند؛ آنها که مواظب و متوجه نمازشان هستند و برای خدا نماز می‌خوانند، و آنها که گاهی می‌خوانند و گاهی نمی‌خوانند. وقتی هم می‌خوانند، با کسالت و بی‌توجه‌اند.

در سوره‌های انعام و اسراء می‌فرماید:

﴿وَ لا تَقْرَبُوا مالَ الْیَتیمِ‏ إِلاَّ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ حَتَّى یَبْلُغَ أَشُدَّه﴾

«و به مال یتیم نزدیک نشوید، مگر به بهترین شکل تا به حد رشد خود برسد.»

 

یتیم‌ نوازی علی علیه‌السلام

امیرالمومنین شبی از کنار خانۀ زن تهیدستی گذشت که فرزندانی خردسال داشت و آنان از گرسنگی می‌گریستند. مادرشان آنان را سرگرم می‌کرد تا بخوابند. آن زن دیگی بر اجاق نهاده بود که در آن جز آب چیزی نبود تا آنها گمان کنند غذایی در حال پختن است.

علی علیه‌السلام از حال آن زن باخبر شد و با قنبر به خانه رفت و ظرف کوچکی خرما و کیسه‌‌ای آرد و کمی روغن و برنج و نان برداشت و بر دوش کشید. قنبر از حضرت خواست وی آن را بر دوش گیرد. امام نپذیرفت. با رسیدن به خانۀ آن زن از او اجازه خواست و وارد شد. پس مقداری برنج و روغن در دیگ ریخت و پس از پختن آن، برای کودکان در ظرف غذا ریخت و به آنان فرمود: بخورید.

پس از سیر شدن آنان، امام بر دست و پای خود گرد اتاق می‌گشت و بع‌بع (تقلید صدای حیوان) می‌کرد. کودکان با مشاهده این حالت خندیدند. پس از خروج از خانه، قنبر پرسید: سرورم! امشب رفتاری شگفت‌آور از تو دیدم و راز برخی از آن را دانستم، ولی سبب گردش تو در خانه بر روی دست و پا و تقلید صدای بع‌بع را نفهمیدم!

امام فرمود: ای قنبر! چون وارد خانه شدم، کودکان از شدت گرسنگی می‌گریستند. دوست می‌داشتم وقتی از نزد آنان خارج می‌شوم، آنها در حال سیری بخندند.[6]

 

نبات پر برکت

عیال مرحوم سید حیدر بانوی سیده و بسیار باتقوایی بود. وی تمام ماه رجب و شعبان روزه مى‌گرفت. در یکى از شب‌ها میهمان بسیارى برایش رسید. وقت افطار طعام براى میهمانان مهیّا کرد و اندکى براى سحرِ خود کنار گذاشت و به جهت خستگی میهمان‌دارى چیزى نخورد و به همان آبِ تنها افطار نمود.

سائلى از همسایگان که جز خانۀ این سادات از جاى دیگری درخواست کمک نمى‌کرد، درِ خانه آمد. آن زن که فقر و مسکنت او را مى‌دانست، آنچه براى سحرِ خود گذاشته بود، به او داد و دیگر در خانه چیزی نیافت. نماز شب را به‌جا آورد و آبى نوشید و درِ اطاق را از اندرون بست و چراغ را به حال خود روشن گذاشت و در فراش خود با قصد روزه خوابید.

چون خواب بر چشمش مستولى شد و هنوز به خواب نرفته، نظر کرد، دو زن دید که آثار جلالت و بزرگى و وقار از سیمایشان ظاهر بود. یکی که از جهت سن از دیگرى کوچک‌تر، امّا در شأن و رتبت بزرگ‌تر بود، بالاى سر او نشست و با تبسم فرمود اى دخترک من! چگونه قصد روزه کردی، بدون افطار و سحور، حال آنکه تو پیرى؟

عرض کرد فقیرى آمد و طعام خود را به او دادم و اتفاق افتاد که براى من چیزى نماند.

فرمود حال چه میل دارى؟ گفت اگر ممکن مى‌شد آلوبخارا و نبات و چیزى از شیرینى.

آن بانو دو کیسه به او مرحمت فرمود که رنگ هر دو سبز بود. در یکى نبات و در دیگرى آلوبخارا. در هریک مقدار صد مثقال از آنها بود. چون از ایشان گرفت، برخاستند و متوجه درِ خانه شدند.

پس از آن حالتِ خواب‌نما، هراسان برخاست و هر دو کیسه در دستش بود. شتابان رو به در خانه کرد، دید در بسته است، به همان نحو که خودش بسته بود. پس به سرعت آن را باز کرد.

مرحوم سید حیدر که در اطاق دیگر نشسته بود، فریاد کرد کیست در را باز کرده؟ علویه آمد و قضیه را شرح داد و به اطاق خود مراجعت کرد، هر دو کیسه را بر سرِ جانماز خود دید. پس ملتفت شد که جدۀ او فاطمۀ زهرا سلام‌اللّه‌علیها بوده که از درِ بسته داخل شد و از درِ بسته بیرون رفت.

بسیار مسرور شد و حمد و ثناى الهى را به‌جا آورد. سپس آن کیسۀ آلوبخارا را میان اهل خانه و خویشان و دوستان تقسیم کردند و کیسۀ نبات را به حال خود گذاشتند و چند سال براى شفا و تبرک هر که شنید و خواست، دادند.

در آن زمان جناب عالم جلیل القدر زین‌العابدین سلماسى مریض بود و مرض ایشان به غایت سخت شده بود. میان ایشان و سید الفت و دوستی بود. صبح همان شب جناب سید قدرى از آن نبات برداشت و نزد مرحوم آخوند آمد و قصه را نقل کرد. آخوند فرمود این نبات بهشت است و فیه شفاء من کل داء.  قدرى از آن میل نمود و فوراً عافیت یافت.

همچنین در آن زمان شخص دیگری از دوستانشان بیمار بود و مرحوم سید قدرى از آن نبات براى او فرستاد و به محض تناول شفا یافت. خبر به بلاد ایران و جاهاى دیگر رسید و همه از آن خواستند و بردند تا آنکه روزی سید با خود گفت این مقدارِ اندک چگونه تمام نمى‌شود، با آنکه بیش از یک من از آن گرفته شده؟ بعد از این التفات و تعجب و گفتن، چند روز باقى ماند و تمام شد.

مرحوم سید حیدر یکى از آن دو کیسه را در میان کفن خود گذاشت و دیگرى را در میان کفن علویه و هر دو کفن در میان بقچه و آن بقچه در میان صندوق هندى بود که همیشه درِ آن قفل بود و آن صندوق در صندوق‌خانه بود که همیشه قفل بود، چون امانات مردم در آن بود و هیچ‌کس درِ آن را باز نمى‌کرد، مگر سید یا علویه. بعد از مدتى سید خواست کفن خود را به کسى بدهد. پس بقچه را باز کرد و خواست آن کیسه را از میان کفن بیرون آورد، ولی آن را نیافت. از علویه پرسید کیسه کجاست؟ گفت در میان کفن. پس کفن را باز کرد و آن را در آنجا ندید.

احسان به زیردستان و فقرا وقتی برای خدا باشد و هیچ غرضی در کار نباشد، مورد نظر ائمۀ اطهار علیهم‌السلام و فاطمۀ زهرا سلام‌اللّه‌علیها قرار می‌گیرد.

 

علی علیه‌السلام در قرآن

آیه اول:

﴿وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى‏ قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنی‏ أَعْمى‏ وَ قَدْ کُنْتُ بَصیراً قالَ کَذلِکَ أَتَتْکَ آیاتُنا فَنَسیتَها وَ کَذلِکَ الْیَوْمَ تُنْسى‏﴾[7]

«هرکس از یاد من روگرداند، زندگی تنگی خواهد داشت و روز قیامت او را کور محشور می‌کنیم.می‌گوید پروردگارا چرا مرا کور محشور کردی، باآنکه بینا بودم؟ گوید همان‌طور که آیات ما برایت آمد و تو آنها را فراموش کردی، امروز این‌گونه فراموش شدی.»

یکی از مصادیق ذکر «نماز» است. «أَقِمِ الصَّلاهَ لِذِکْری»[8] نماز، هم ذکر خداست و هم «ذکری ایاک» یاد کردن پروردگار از بنده است. قرآن و پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله هم مصداق ذکر هستند. وقتی پیامبر ذکر است، ائمه علیهم‌السلام هم ذکر هستند. پس هرکس از ذکر یعنی از علی و امامان بعد از او اعراض کند و آنان را به امامت قبول نداشته باشد «معیشت ضنک» یعنی از جهت معنوی زندگی تنگ خواهد داشت و پوک و توخالی است. خالی از خوبی‌هاست.

حسکانی در شواهد التنزیل از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله روایت می‌کند:

«أَحِبُّوا عَلِیّاً لِحُبِّی وَ أَکْرِمُوهُ لِکَرَامَتِی، وَ اللَّهِ مَا قُلْتُ لَکُمْ هَذَا مِنْ قِبَلِی- وَ لَکِنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَمَرَنِی بِذَلِکَ، وَ یَا مَعْشَرَ الْعَرَبِ مَنْ أَبْغَضَ عَلِیّاً مِنْ بَعْدِی- حَشَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ أَعْمَى لَیْسَ لَهُ حُجَّهٌ»[9]

«اى مهاجر و انصار! على را دوست بدارید، همان‌گونه که مرا دوست دارید و او را اکرام و احترام کنید، همان اندازه که مرا اکرام مى‏کنید. این توصیۀ من نیست، بلکه فرمان خداى سبحان است. اى دوستان عرب! هرکس کوردل و بى‏بصیرت باشد و بغض و کینه على را در دل بگیرد، خداى علىّ او را در روز قیامت کور محشور کند در حالى که هیچ عذر و بهانه‏اى از او پذیرفته نمى‏شود.»

عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ‏ فِی قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى»‏ أَنَّ مَنْ تَرَکَ وَلَایَهَ عَلِیٍّ أَعْمَاهُ اللَّهُ وَ أَصَمَّهُ»[10]

ابن عباس در شرح و توضیح آیه کریمه‏ «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمى»‏ گوید: هرکس ولایت على بن ابى‌طالب را منکر شود و نپذیرد، خداى تعالی در روز حساب او را کور و کر محشور کند و از قبر نابینا برانگیزاند.

آن که علی علیه‌السلام را قبول ندارد یا دشمن او باشد، در قیامت کور باطنی محشور می‌شود؛ یعنی هیچ‌چیز از معنویات ملتفت نیست و نعمت‌های معنوی پروردگار را نمی‌‌بیند. می‌گوید چرا هیچ نعمتی نمی‌‌بینم؟ می‌گویند این‌همه آیات از علی و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام رسید و تو اعراض کردی و پشت‌گوش انداختی، امروز خودت فراموش می‌شوی.

آیه دوم:

﴿اللَّهُ‏ نُورُ السَّماواتِ‏ وَ الْأَرْضِ … یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ﴾[11]

«خدا نور آسمان‌ها و زمین است… با نور خود هرکه را بخواهد هدایت می‌کند.»

خدای تعالی نور آسمان و زمین است و آن‌که مظهر اسماء و صفات اوست، مثل خود او نور آسمان و زمین است؛ ازجمله پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام.

در ادامه خدای تعالی می‌فرماید:

﴿فی‏ بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ﴾[12]

«(این نور) در خانه‌هایی است که خدای تعالی اذن داده بلند و باعظمت باشند و نامش در آنها یاد شود و صبح و شام تسبیحِ او گویند.»

حسکانی از انس بن مالک روایت آورده:

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در میان جماعتى از روات آیه‏ «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ‏ …» را قرائت کرد. مردى برخاست و گفت: خانه‌هایی که چنین با ارزش هستند، بیوت چه کسانى است؟

مصطفى صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود: خانه‌های انبیاست.

ابوبکر پرسید یا رسول اللَّه! آیا بیت فاطمه و على علیهماالسلام هم از جمله آن بیوت است؟

فرمود: بلى؛ بلکه از بهترین‌های آن بیوت است.

آیۀ بعد نیز که می‌فرماید «رِجالٌ لا تُلْهیهِمْ تِجارَهٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللَّه» به مولا علی و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام تعبیر شده که تجارت و بیع و شراء آنان را از یاد خدا باز نمی‌دارد.

در دو آیۀ بعد می‌فرماید «وَ الَّذینَ کَفَرُوا أَعْمالُهُمْ کَسَرابٍ بِقیعَه» دشمنان علی علیه‌السلام اعمالشان مانند سراب است. هرچه نماز و روزه و عبادت انجام دهند، به هیچ‌کارشان نمی‌‌آید و پوچ است. «یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ ماءً» شخص تشنه‌کام گمان می‌کند سراب واقعاً آب است «حَتَّى إِذا جاءَهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئاً» امّا وقتی نزدیک می‌‌شود، هیچ نمی‌یابد.

«أَوْ کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْرٍ لُجِّیٍّ یَغْشاهُ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ مَوْجٌ مِنْ فَوْقِهِ سَحابٌ» اعمالشان مانند تاریکی‌هایی در دریایی بسیار عمیق است که موجی آن را می‌پوشاند و موج دیگری روی آن است و بر فراز آن ابری تاریک است. «ظُلُماتٌ بَعْضُها فَوْقَ بَعْضٍ» تاریکی‌هایی که پشت به پشت هم داده‌اند. «إِذا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَکَدْ یَراها» اگر دست خود را بیرون آورد، بعید است آن را ببیند. «وَ مَنْ لَمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُوراً فَما لَهُ مِنْ نُورٍ» هرکس خدا برای او نور هدایت قرار ندهد، هیچ نوری نخواهد داشت.

 

مدح علی علیه‌السلام

نبی چو وارد خُم گشت بر سر منبر

خلیفه کرد علی را به گفتۀ جبار

نهاد بر سر او تاج «وال من والاه»

گرفت از همه امّتان خود اقرار

ولیک آن‌که با صحبت تهنیت کردی

نمود از پس اقرار خود انکار

در روز غدیر اول از همه عمر بن خطاب آمد و گفت «بَخٍّ بَخٍّ لک یا علی اصبحتَ مولای و مولا کل مؤمنٍ» (تبریک تبریک صبح کردی در حالی که مولای من و مولای همۀ مومنان هستید). این را فقط شیعه نمی‌‌گوید، کتاب‌های اهل تسنن هم آن را نقل کرده‌اند.

علیست هادی هر قوم و ثانی ثقلین

قدم برون ز طریق هدایتش نگذار

اشاره به حدیث نبوی است که فرمود:

«إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِی کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی وَ إِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض‏»[13]

«من دو چیز گرانبها در میان شما مى‏گذارم که اگر به آن دو چنگ زنید، هرگز بعد از من گمراه نخواهید شد؛ یکى کتاب خدا و دیگرى خانواده و اهل‌بیت من است. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض بر من وارد شوند.»

علی به قول نبی هست چون سفینه نوح

به دامنش چو زنی دست خوف غرق مدار

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله فرمود:

«مَثَلُ أهلِ بَیتی فیکُم کَمَثَلِ سَفینَهِ نوحٍ فی قَومِ نوحٍ مَن رَکِبَها نَجا و مَن تَخَلَّفَ عَنها هَلَکَ»[14]

«اهل‌بیت من در میان شما چونان کشتى نوح در میان قوم نوح است که هرکس بر آن سوار شد، نجات یافت و هرکه از آن بازماند، نابود گشت .»

بگیر دامن حیدر که آیه تطهیر

گواه پاکی دامان اوست بی‌گفتار

اشاره به آیه تطهیر است که خدای تعالی فرمود:

﴿إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیرا﴾[15]

«جز این نیست که خدا اراده فرموده هرگونه پلیدى و آلایشى را از شما اهل‌بیت بزداید و شما را به شایستگى پاک گرداند.»

بود امام من آن کس که در زمان رسول

همیشه بود امیر مهاجر و انصار

نه آن نفاق شعاران بد گهر که نبی

نمود بر سر ایشان اسامه را سردار

وقتی رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در بستر وفات افتادند، لشکری به فرماندهی اسامه بن زید تدارک دیدند تا به جنگ قبیله‌ای طغیانگر برود و مخصوصاً به عمر و ابوبکر دستور دادند به لشکر اسامه بپیوندند، ولی آنها سرپیچی کردند و وقتی خبر وخامت حال پیامبر را از عایشه و حفصه شنیدند، خود را به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله رساندند و گفتند نگرانِ شما بودیم.

این در حالی بود که هرگز رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله مولا علی علیه‌السلام را تحت فرماندهی کسی قرار نداد و همواره در همۀ جنگ‌ها یا خود شخصا امیر بودند یا امیرالمؤمنین علیه‌السلام.

بود امام من آن سروری که در خیبر

نبی نمود ثنایش به خوش‌ترین گفتار

در جنگ خیبر کارِ فتحِ یکی از اصلی‌ترین قلعه‌های یهودیان گره خورد و بعد از چند حمله، مسلمین راه به جایی نبردند. رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله پس از مشاهدۀ ناکامی فرماندهان، روزی فرمود فردا پرچم را به دست کسی می‌سپارم که خدا و رسول از او راضی‌اند و او از خدا و رسول راضی است.

فردا همه منتظر بودند ببینند چه کسی فرمانده می‌شود. وقتی همه جمع شدند و هرکس گردن می‌کشید تا پیامبر انتخابش کند، رسول اللّه فرمود علی کجاست؟ گفتند چشمش درد می‌کند و از خیمه بیرون نیامده. پیامبر به خیمۀ علی علیه‌السلام تشریف بردند و آب دهان بر دیدگان علی علیه‌السلام گذاشتند و چشم مبارک حضرت شفا یافت.

امیرالمؤمنین پرچم را از رسول خدا گرفت و به میدان آمد. در نبردی خیره‌کننده مرهب یهودی را کشت و با شجاعت و قدرتی معجزه‌آسا درِ خیبر را که چهل مرد آن را باز و بسته می‌کردند، از جا کند و بر خندق انداخت تا سپاهیان اسلام از روی آن عبور کنند.

شکسته گشت ز حمله‌اش عساکر کفر

ز تیع او بنمودند همچو تیر فرار

به دستیاری توفیق در ز خیبر کند

چنانچه کاه برون آورند از دیوار

دری که بود گران بر چهل نفر افکند

چهل گزش به  پی سر به قوت جبار

 

السلام علیک یا اباالحسن یا امیرالمؤمنین یا علی بن ابی‌طالب یا وصی رسول اللّه

 

 

 

[1] ـ فجر، ۱۵ تا ۲۰.

[2] ـ بلد،‌۱۴ تا ۱۶.

[3] ـ ضحی، ۹ و ۱۰.

[4] ـ ماعون، ۱ تا ۳.

[5] ـ ماعون، ۴ تا ۶.

[6] ـ مفاتیح‌ الحیات، آیت‌اللّه جوادی آملی.

[7] ـ طه، ۱۲۴ تا ۱۲۶.

[8] ـ طه، ۱۴.

[9] ـ شواهد التنزیل، ۱، ۴۹۵.

[10] ـ همان.

[11] ـ نور، ۳۵.

[12] ـ نور، ۳۶.

[13] ـ ارشادالقلوب (دیلمی)، ۱، ۱۳۱.

[14] ـ کنزالعمّال، ۱۲، ۹۸.

[15]ـ احزاب، 33.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است