سخنرانی عید فطر ۱۴۰۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
اولیاء خدا که مقامی نزد خدای تعالی دارند، اینطورند؛ با همراهان خود مثل رفیق هستند، ولی حواسشان پرت نمیشود. حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت و آیتاللّه انصاری مجلسشان اینطور بود. ما نمیتوانستیم خیالات بیهوده در ذهن بیاوریم؛ مثل اینکه توجه خاصی به ما القا میکردند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی عید فطر ۱۴۰۰ | جمعه ۱۴۰۰/۰۲/۲۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
عید سعید فطر عید بر همۀ مسلمانان مبارک باشد.
این عید را به همۀ آنها که این ماه رمضان را آنطور که دستور پروردگار بود، روزه گرفتند و به همۀ مؤمنان و مسلمانان تبریک میگوییم. خداوند از همه به نحو احسن قبول کند.
امیدواریم بهحق محمّد و آل محمّد این سال را سال آخر عمر شما قرار ندهد و بتوانیم در عمری که از ما باقی مانده، آنچه رضای خداست به دست آوریم!
غرض خلقت
یکی از سؤالاتی که انسان از خود میپرسد این است که من برای چه به این دنیا آمدم و چرا خلق شدم؟
آنها که مقداری از راه را پیمودند، ملتفت هستند خداوند یکتا جلّجلاله خالق آنها و این آسمان و زمین است. همچنین میدانند خدای تعالی پیامبران را برای هدایت بشر فرستاد و آخرین پیامبر، محمّد بن عبد اللّه صلّیاللّهعلیهوآله است.
آنها که تاحدودی خود را تسلیم پروردگار کردهاند و ایمانِ صحیح به خدا و رسول خدا دارند، میدانند بعد از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله مولا علی علیهالسلام تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین جانشین برحق رسولاللّه هستند.
معتقدند امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجه الآن زنده و غایب هستند و روزی به امر خدای تعالی ظاهر میشوند و دنیا را پر از عدلوداد میکنند، بعد از آنکه پر از ظلم و جور شده.
این افراد و شاید برخی مسلمانان و چهبسا هر انسانی گاهی در فکر میافتد که خدای تعالی ما را برا ی چه آفریده؟
خدای تعالی در آیات مختلف قرآن میفرماید: من شما را برای بندگی آفریدم؛ برای این آفریدم که به من علم پیدا کنید.
شما را آفریدم که خلیفۀ من در زمین باشید و جمیع اسماء و صفات خود را در شما قرار دادم، لکن بهصورتِ بالقوه. این وقتی اهمیت پیدا میکند که آن را به فعلیت برسانید.
پس خدای تعالی بشر را آفرید تا نماینده یا به تعبیر بهتر خلیفۀ خدا در زمین باشد.
امّا چرا خود ما نمیفهمیم خلیفۀ خدا هستیم و چگونه باید این التفات را به دست آوریم؟
خدای تعالی میفرماید: من تو را ملتفت میکنم، به شرط اینکه از من بخواهی.
به هر میزان طلب داشته باشی، به تو التفات میدهم که خلیفۀ من و صاحب اسماء و صفات من هستی و حتی بالاتر، اسماء و صفاتی که درون تو قرار دادهام، به فعلیت میرسانم.
جزوۀ «طلب» از انتشارات حوزۀ علمیه شهید محمّدحسین نجابت مباحثی در این موضوع بیان کرده که انشاءاللّه دنبال کنید و اگر جزوه به دستتان رسید، با دقت بخوانید.
در این جزوه آیات قرآن و روایات اهلبیت و کلمات حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت دربارۀ طلب خدای تعالی جمعآوری شده است.
قرآن کریم این طلب را به نحوههای مختلف بیان کرده است؛ ازجمله در سورۀ غافر میفرماید:
﴿ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُم﴾[1]
«مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم.»
«ادعونی» یعنی مرا بخوانید؛ از من طلب کنید. ما که میخواهیم بفهمیم خلیفۀ خدا هستیم، باید از خدای تعالی بخواهیم که به ما بفهماند.
در سورۀ فرقان بهصورتِ عام میفرماید:
﴿قُلْ ما یَعْبَؤُا بِکُمْ رَبِّی لَوْ لا دُعاؤُکُم﴾[2]
«اگر دعای شما نباشد، پروردگارم اعتنایی به شما ندارد.»
پس دعاست که راهگشای همهچیز است.
تهدید هم میکند؛
﴿ادْعُونی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ داخِرین﴾[3]
«مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم. کسانی که از عبادت من تکبر کنند، بهزودی با خواری و ذلّت وارد دوزخ میشوند.»
طلبِ خدای تعالی چگونه است؟
باید از خدا چه بخواهیم؟
طلب یعنی اولاً: از خدا میخواهیم اسماء و صفات خود را به ما بفهماند تا به علم برسیم. علم غیر از خیال است.
ثانیاً: این معنا را درون خود حس کنیم؛ یعنی بهطورِ شهودی مراتبی را که خدای تعالی در ما قرار داده ببینیم.
ملتفت شویم انسانی که ظاهرش از استخوان و گوشت و پوست و رگ و پی درست شده، دارای نفس و روحی است که حقیقت انسانیتِ اوست و کاملاً به خدای تعالی نزدیک است.
در حال حاضر بین ما و آن روح خدایی فاصله افتاده و ارتباط بسیار ضعیف است. باید خدای تعالی ما را ملتفت کند و به ما بفهماند تا این فاصلهها برطرف شود.
باید طلب ما از خدای تعالی دائمی و همیشگی باشد؛ یعنی لحظهبهلحظه از او بخواهیم.
حرکت در راه طلب
اولین قدم در راه طلب خدای تعالی این است که به احکام الهی که در قرآن و سنّت رسول خدا و روایات اهلبیت صلوات اللّه علیهم اجمعین آمده موبهمو عمل کند تا بعد از ایمان، به مراتبی از تقوا نیز دست یابد.
مسلماً برای عمل به احکام الهی باید به دستور ائمۀ اطهار علیهمالسلام به فقهای عادلی رجوع کند که احکام شرع را از قرآن و سنّت و روایات استنباط میکنند و در اختیار مردم قرار میدهند.
پس اول باید واجبات و محرمات را بشناسد و سپس به آنها مقید شود، بعد هم تا حدودی مستحبات و مکروهات را رعایت کند تا متقی گردد.
آیات بسیاری از اول تا آخر قرآن بر تقوا تأکید کردهاند؛
﴿وَ مَنْ یَتَّقِ اللَّهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجا ۞ وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِب﴾[4]
«هرکس تقوای الهی پیشه کند، خداوند راه نجاتی برایش قرار میدهد و او را از جایی که گمان نمیبَرد روزی میدهد.»
به فرمودۀ خدای تعالی یکی از راههای نجات، بعد از ایمان به خدا و رسول و ائمۀ اطهار علیهمالسلام، تقواست.
اگر مسلمانانِ غیر شیعه میخواهند خدا را بشناسند، باید ابتدا ایمانشان را قوی کنند تا ناقص نباشد؛ لذا باید بین خود و خدا با صداقت تفحص کنند تا ملتفت شوند بعد از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله چه کسانی صلاحیت دارند جانشین ایشان شوند و خودِ پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله در این موضوع چه فرمودند.
با دقت و تعقل و خواستن از خدا یقیناً هدایت الهی نصیبشان میشود و خداوند ائمۀ اطهار علیهمالسلام را به آنان نشان میدهد.
بعد از تقوا باز هم باید دائم از خدا بخواهیم که بفهمیم چرا خلق شدیم؛ خلیفه بودن را بفهمیم؛ هزارویک اسمی که در دعای جوشن کبیر آمده و در ماست به فعلیت برسانیم؛ مانند انسانهای کامل؛ یعنی پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام، همان طور که به اولیاء خود و کسانی که خواستند و از برکت حضرات معصومین علهیمالسلام عنایت فرمودی!
پس همچنان طلب لازم است.
سختیهای راه
طلب، همان طور که در جزوۀ اشاره شده، آمده باید حقیقی باشد؛ یعنی خود را برای ناراحتیها و سختیهایی که پیش میآید آماده کند.
این ناراحتیها مانند سختیهای مشاغل و گرفتاریهای زندگی نیست؛ بیش از اینهاست.
کسی که میخواهد دنبال کسبوکاری برود، گاهی شکست میخورد. آنکه تشکیل خانواده میدهد، با همسر و فرزندانش به مشکلاتی برخورد میکند که لازم است با خود مجاهده و مبارزه کند.
این ناراحتیها و مشکلات برای شخص با ایمان و متقی راحت میگذرد و در هر مرحله میداند چه کند که با رضایت پروردگار مشکل حل شود، امّا سختیهایی که برای طالب الی اللّه پیش میآید قابل مقایسه با اینها نیست.
البته چندان هم سخت نیست که بهکلی قید این راه را بزند. خدا انس میدهد، امّا مثل ناراحتیهای دنیایی نیست؛ مثلاً با خواهشهای نفس مواجه میشود و باید آنها را زیرپا بگذارد.
چطور وقتی پای حرام پیش میآید، صرفنظر میکند و به وسوسههای نفس و شیطان اعتنا نمیکند؛ مثل وقتی که نفس میخواهد به صورتهای زیبا و بزک کرده نگاه کند و لذت ببرد یا زبان را به هر دروغ و غیبت و حرامی بچرخاند، امّا خود را کنترل میکند و به خواهشهای نفس تن نمیدهد.
وقتی وارد راه خداشناسی میشود، باید حتی از آنچه مباح و جایز است، امّا نفس آن را بهشدت میپسندد اجتناب کند.
مثلاً خواب را خیلی دوست میدارد، امّا آن را کم میکند یا دلش میخواهد زیاد غذا بخورد و شکمش را پر کند یا خوراکیهای خوشمزه بخورد، امّا خلاف نفس میکند و نمیخورد.
دلش میخواهد سخنی در جمع بگوید که هیچ معصیتی ندارد، امّا نمیگوید. میخواهد چیزهایی بشنود که حرام نیست، امّا با میل نفس مقابله میکند.
پا گذاشتن بر نفس، آنهم برای همۀ عمر، کار آسانی نسیت، ولی اگر طلب خدا را دارد، باید انجام دهد!
در عین حال اگر طالب حقیقی باشد، خدای تعالی کمک میکند و این سختیها را آسان میکند. او قول داده کمک کند و حتماً میکند.
اژدهای منیّت
اکنون شخص مؤمن و متقی به تقاضای درون مبنی بر شناخت پروردگار اعتنا کرد و طالب شد بفهمد چهکارۀ خداست و با خدایی که خالق او و این آسمان و زمین است آشنا شود. خدا هم قول داده در این راه به او کمک کند.
امّا در میان این راه اگر اندکی نفس را رها کند، فوراً شروع به ادعا میکند که ما اینطور و آنطور هستیم.
باید بداند این نفس و همدستش، شیطان دو دشمن بزرگ او هستند؛ لذا خیلی زود او را در وادی خودبینی میاندازند و برایش جلوه میدهند که «واقعاً ما مؤمن کاملی هستیم!» مثل طلبههایی که مقداری درس میخوانند و مدعی فهم همهچیز میشوند.
این خطرِ بزرگی برای این راه است، امّا نهچندان که نتوان از آن عبور کرد. با توسل به خدای تعالی و ائمۀ اطهار علیهمالسلام این مرحله را هم رد میکند.
نقش استاد
مطلب دیگری که در لسان عرفای حقیقی و آنها که واقعاً طالب خدای تعالی بودند، بسیار به آن اهمیت داده شده، استاد است.
استاد یعنی آنکه میتواند انسان را در راه خداشناسی کمک کند. لکن باید این را از سر بیرون کند که اگر استاد نباشد راه به جایی ندارد، آنکه انسان را میبرد، خود خدای تعالی است. حتی به پیامبر میفرماید:
﴿إِنَّکَ لا تَهْدی مَنْ أَحْبَبْتَ وَ لکِنَّ اللَّهَ یَهْدی مَنْ یَشاءُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدین﴾[5]
«تو نمیتوانی هرکه را دوست داری هدایت کنی، این خداست که هرکه را بخواهد هدایت میکند و او به هدایت شدگان داناتر است.»
اینجا هدایت خاص منظور است؛ یعنی پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله هم بدون کمک خدای تعالی قادر به هدایتِ خاص کسی نیست. این خداست که باید انسان را حرکت دهد.
البته استاد راهگشاست؛ راه را نشان میهد و گاهی اوقات هم دست طالب را میگیرد، خصوصاً کسانی چون پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام، امّا بدون استاد هم میشود این راه را طی کرد؛ چراکه خدای تعالی مسیر را برای طالبانِ خود باز گذاشته، هرجا لازم باشد خودش استاد میفرستد.
تو طلبت را درست کن؛ واجبات را انجام ده؛ حرام را ترک کن؛ پا بر میل و هوایت بگذار؛ آنچه برایت واضح است و خودت میفهمی، رعایت کن؛ این میشود طلب حقیقی.
وقتی این کارها را انجام دهی، هرجا لازم باشد خود خدای تعالی دستگیری میکند. بهقول حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت طوری میشود که استاد میآید دنبال انسان.
کسی که هنوز خودش را ملتفت نیست، کجا دنبال استاد بگردد؛ از کجا بشناسد؛ چطور بفهمد؟ از ظاهر و سخن کسی که معلوم نمیشود راست میگوید و استاد است.
پس این نیست که فکر کند باید حتماً دنبال استاد بگردد. خود خدای تعالی عنایت میکند و اگر هم اشتباهی در دام افتاد، خدا متوجهاش میکند.
در صفحات مختلف این جزوه توضیح داده شده که هرجا احتیاج به راهنما باشد، خدای تعالی در موقع خود راهنما می فرستد و هدایت میکند.
استقامت
گفتیم پیمودن این راه کارِ آسانی نیست؛ مشکلات کمرشکن دارد و سختیهایش غیر از سختیهای معاملات و ازدواج و گرفتاریهای خانوداگی است.
در عین حال نعمتها و لذتهایی خدای تعالی نصیبش میکند که مست کننده است.
دام سخت است مگر یار شود لطف خدا
ور نه آدم نبرد صرفه ز شیطان رجیم
این سختیها صبر و تحمل و استقامت فراوان میطلبد؛ صبر، صبر ، صبر.
﴿وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّریقَهِ لَأَسْقَیْناهُمْ ماءً غَدَقا﴾[6]
«اگر بر طریق حق استقامت کنند آنان را با آبی گوارا سیراب میکنیم.»
﴿إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَهُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّهِ الَّتی کُنْتُمْ تُوعَدُون﴾[7]
«آنان که گفتند پروردگار ما خداست، سپس استقامت کردند، ملائکه بر آنان نازل میشوند که نترسید و اندوهگین نباشید و بشارت باد بر شما بهشتهایی که وعده میدادند.»
صبر و استقامت که در جزوهای علیحده به آن پرداخته شده، در راه پروردگار لازم است و اگر از خدا بخواهید، عنایت میکند.
شیطان و نفس هرگز دستبردار نیستند و دائم انسان را اغوا میکنند که در این اوضاع که نه نانی داری و نه آبی این کارها برای چیست؛ مگر به کجا رسیدی!
این وسوسهها صبر و استقامت میخواهد و خدای تعالی همراه آن امید هم عنایت میکند.
رضوان خدا به آیتاللّه قاضی، با اینکه علما و فضلا بسیار از ایشان تعریف میکنند و خدای تعالی نعمتهای باطنی نصیبش کرده بود، در اواخر عمر فقط دو نفر کنارش بودند، آیتاللّه شیخ عباس قوچانی و حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت.
افراد زیادی با حضرت آیتاللّه محمّدجواد انصاری همدانی رفتوآمد داشتند، امّا تعداد بسیار اندکی واقعاً طالب بودند و میخواستند از ایشان استفاده کنند.
پشتسر حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت هم صحبتهای زیادی میشد، ولی ایشان اهمیت نمیدادند.
به هر حال این سختیها ازجهت فردی و اجتماعی وجود دارد، ولی اگر انسان طلب حقیقی داشته باشد و صبر و استقامت کند، خدای تعالی کار را آسان میکند.
لذا میارزد انسان عمر خود را در این جهت صرف کند و برای کسب معارف الهی زحمت بکشد.
خوب است مأنوس شوید با جزواتی که از بزرگان چاپ شده و نیز با کتابهای حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت و بعضی کتابهای شهید آیتاللّه دستغیب.
رحمت خدا به آیتاللّه شهید آیتاللّه دستغیب! واقعاً عمری در راه خدای تعالی میسوخت. دعاها و نمازهایشان بیشتر اوقات با اشک و تضرع همراه بود. وقتی در نوجوانی مکبّر نمازهایشان بودیم، میدیدیم چطور اشک از چشمانشان میبارید.
اوایل که هنوز با آیتاللّه انصاری آشنا نشده بود، کتابهای عرفانی میخواند و در بعضی مکانها و با برخی دراویش رفتوآمد داشت، امّا آنچه میدید با آنچه بهعنوانِ یک مجتهد در راه علم خوانده بود تفاوت داشت.
بهقول خودشان کمکم داشتم سرد میشدم که خدا مرا به آیتاللّه قاضی و آیتاللّه انصاری رساند، البته از جهت باطن هیچگاه در طلب خود سرد نشدند.
وقتی خدا میخواهد اینطور است. اول خدمت آیتاللّه قاضی و بعد آیتاللّه انصاری رسیدند و در ادامه دوست صمیمی حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت شدند و تا آخر عمر آنچه را میخواستند، فهمیدند.
خودشان میگفتند وقتی این بزرگواران را دیدم، ملتفت شدم امام معصوم چه خصوصیاتی دارد و مجلس امام و بزرگواری آنان چگونه است.
مجلس آیتاللّه انصاری و آیتاللّه قاضی مجلسی بود برای آگاهی انسان از خودش و توجه به خدای تعالی.
انشاءاللّه طاعات و عباداتِ ماه رمضان برای این باشد که ما هم جزو طالبان تو قرار گیریم!
از هر زمان این توفیق نصیب شود، غنیمت است؛ آنها که جواناند جای خود، پیرها هم بگویند خدایا میخواهد طالب تو شوم؛ خدا کمک میکند.
انشاءاللّه طلب حقیقی از خدا داشته باشیم. اگر انسان از اینجا راه بیفتد، به عنایت پروردگار، در عالم برزخ و قیامت این راه ادامه پیدا میکند. هرچه قسمت باشد.
خدایا بهحق محمّد و آل محمّد به همۀ طالبان خود طلب واقعی، صدق، استقامت، صبر و تحمل عنایت فرما؛ عاقبت همۀ ما را ختم به خیر فرما؛ این عبادات ناچیز را از همۀ ما قبول کن و ما را با محمّد و آل محمّد محشور بفرما!
[1]. غافر، ۶۰.
[2]. فرقان، ۷۷.
[3]. غافر، ۶۰.
[4]. طلاق، ۲ و ۳.
[5]. قصص، ۵۶.
[6]. جن، ۱۶.
[7]. فصلت، ۳۰.