سوره مریم | آیه ۵ و ۶ | آیت الله دستغیب
بعضی جوانها میگویند هرچه گفتیم خدایا زن و زندگی میخواهیم، کارمان درست نشد. باز هم بگو؛ مگر چقدر گفتی؟ البته خودت هم کمی تلاش کن. خدای تعالی راهنمایی میکند.
از خدا بخواه، خدا میدهد. گاهی همان هم که میخواهی، میدهد. زن، بچه، خانه، زندگی… همه را به اندازۀ خودت و به وقت خود میدهد.
بسم ﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مریم | آیه ۵ و ۶ | یکشنبه۱۳۹۸/۱۱/۲۰ | جلسه ۲
راه و رسم سخن گفتن
«الْمَرْءُ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِه»[1]
«مرد پشت زبانش پنهان است.»
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
«الْقَوْلُ بِالْحَقِ خَیْرٌ مِنَ الْعِیِ وَ الصَّمْتِ»[2]
«حق گفتن بهتر از ناتوانی و سکوت است.»
وقتی در مجلسی حضور دارید و افراد خوب و مؤمنی در مجلس هستند، امّا از سر نادانی غیبت میکنند یا تهمت میزنند یا حرف نادرستی میگویند، بهجاست اگر میدانید سخنتان تأثیر دارد، آنان را نصحیت کنید و حق را بگویید.
تفسیر سورۀ مریم آیات ۵ و ۶
وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا (5)
من بعد از خودم از خویشاوندانم بیمناکم و همسرم نازاست. به من از جانب خود جانشینی (فرزندی) عطا کن.
یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا (6)
که وارث من و وارث آلیعقوب باشد و پروردگارا او را راضی به رضای خودت قرار ده.
«وَ إِنِّی خِفْتُ» زکریا گفت: پروردگارا من میترسم «الْمَوالِیَ» از خویشاوندانم «مِنْ وَرائی» بعد از مرگم (که وارث من میشوند) «وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً» و همسرم نازاست «فَهَبْ لی» به من ببخش «مِنْ لَدُنْکَ» از جانب خود «وَلِیًّا» جانشینی یعنی فرزندی.
«یَرِثُنی» فرزندی که از من ارث بَرَد «وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوبَ» و از آلیعقوب ارث برَد «وَ اجْعَلْهُ رَبِّ» و او را قرار بده پروردگارا «رَضِیًّا» راضی به رضای خودت.
امیدواری به رحمت خداوند
جناب زکریا کفالت و سرپرستی مریم را بر عهده داشت، وقتی عبادتهای مریم را دید و فهمید او نزد خدای تعالی چنان محبوب است که از غیب خوراکها و میوههای بهشتی برایش میرسد، تمنا کرد فرزندی داشته باشد که چون مریم عابد و پارسا و پرهیزکار باشد. از طرفی خودش در سن ۱۲۰ سالگی و همسرش در ۹۵ سالگی بودند و به حساب عادی امکان نداشت صاحب فرزندی شوند، امّا جناب زکریا از رحمت پروردگار ناامید نبود، علی الخصوص بعد از مشاهدۀ عنایات خدای تعالی به جناب مریم.
این برای همۀ ما یک درس مهم است که هرگز و در هیچ شرایطی نباید از رحمت خدای تعالی ناامید باشیم. ناامیدی از رحمت خدا مساوی کفر است.
﴿وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لا یَیْأَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْکافِرُون﴾[3]
«از رحمت خدا ناامید نباشید که جز مردم کافر کسی از رحمت خدا ناامید نیست.»
﴿وَ مَنْ یَقْنَطُ مِنْ رَحْمَهِ رَبِّهِ إِلاَّ الضَّالُّون﴾[4]
«چه کسی جز گمراهان از رحمت پروردگارش ناامید میشود؟»
تاثیر ناامیدی در زندگی و خانواده
هر کسی ممکن است سختیهایی در زندگی داشته باشد؛ با همسرش به مشکل بخورد یا در روابط خانوادگی با فرزندان یا برادران و خواهرانش اختلاف داشته باشد یا در تنگی معیشت باشد، در کوران این سختیها ممکن است به این نتیجه برسد که این وضع خوب شدنی نیست. کمکم شیطان هم جلو میآید و وسوسه میکند که اگر خدا میخواست کاری کند تا بهحال کرده بود، معلوم میشود قرار است همینطور بماند. این یعنی ناامیدی.
وقتی ناامیدی آمد، اختلافات هر روز بیشتر میشود و روابط انسان با اطرافیانش بد و بدتر میشود، حتی اگر ایمان درستی نداشته باشد، ممکن است اقدام به خودکشی کند یا دست به کارهای دیگری بزند.
ناامیدی در اجتماع
در زمینۀ اجتماعی هم وقتی مردم امیدوار باشند که وضع معیشتشان بهتر میشود و افراد منصفی سر کار میآیند، هم بهتر کار میکنند و هم در امور اجتماعی بیشتر مشارکت میکنند، ولی اگر ناامیدی جامعه را فرا بگیرد، خطرات از جهات مختلف زیاد میشود؛ از جمله اینکه دیانت مردم ضعیف و ارتباطشان با علما و روحانیون سرد میشود.
چاره ناامید نشدن
امّا چه کنیم که این ناامیدی پیش نیاید؟ برای اجتناب از یأس، لازم است انسان تکیهگاه محکمی داشته باشد. تمسک به اهلبیت و توجه به قرآن و نماز و واجبات و محرمات محکمترین تکیهگاه و بهترین وسلیۀ نجات است.
در این صورت شخص در دین خود متزلزل نمیشود و هر سختی و ناراحتی که پیش آید، دین را مقصر نمیداند و هرگز نمیگوید همۀ علما و روحانیون دروغ میگویند؛ چراکه تکیهگاه و امیدِ بهجا دارد؛ امید به رحمت خدا و به اینکه بعد از مرگ جای خوبی دارد. میداند ائمۀ اطهار علیهمالسلام به او توجه دارند و دستگیر اویند. به همین جهت هرگز نمازِ خود را ترک نمیکند و دست از محبّت اهلبیت علیهمالسلام بر نمیدارد.
خدای تعالی در آیات پرشمار قرآن به شکلهای مختلف امید را در انسانها زنده نگه میدارد؛ چراکه اگر ناامیدی در جامعه ریشه کند، اضمحلال و گسیختگی باطنی مردم را فرا میگیرد و احساس پوچی میکنند.
دعا و امیدورای حضرت ذکریا
حضرت زکریا گفت: پروردگارا من هرگز از دعا به درگاه تو ناامید نبودهام و تو هیچگاه مرا از عنایات خود بینصیب نگذاشتی «وَ لَمْ أَکُنْ بِدُعائِکَ رَبِّ شَقِیًّا». شقی یعنی رانده شده و محروم.
هر وقت دعا کردم، فهمیدم که تو لبیک گفتی و جوابم دادی. من همان بندۀ تو هستم که همۀ امورم را تدبیر کردی. خودت مرا آفریدی و از همهچیزم خبر داری. تا به حال مرا رها نکردی و من هم تو را رها نکردم. همیشه دعا کردم و همیشه اجابت کردی.
وَ إِنِّی خِفْتُ الْمَوالِیَ مِنْ وَرائی؛ «موالی» یعنی کسانی که رابطۀ خویشاوندی با انسان دارند، امّا در طبقۀ دوم و سوم ارث هستند؛ مثل برادر و خواهر و عمو و عمه.
جناب زکریا گفت: من پس از مرگم از خویشاوندانم میترسم. بعضی مفسران گفتهاند زکریا میترسید از دنیا برود و نسلی نداشته باشد که از او ارث برد. از جهتی از عمل موالیاش میترسید و نمیدانست عمو و پسرعموهایش با مال و اموالش چه خواهند کرد، ولی این حرف برای نبی خدا زشت است. پیامبران را چه به این حرفها! آنها اصلاً اندوختهای نداشتند و در پی جمع مال دنیا نبودند.
مگر اینکه بگوییم دوست داشت فرزند صالحی مثل حضرت مریم داشته باشد که اگر خانه و زندگی مختصری بر جا گذاشت، در آن عبادت خدا کند و اموال را در جایی که رضای خداست صرف نماید. چون سایر اقوام معلوم نیست چه وضعی داشته باشند. گاهی موقع تقسیم ارث ممکن است به جان هم بیفتند و دعوا کنند. به هر حال باید توجیهی برای سخن مفسران پیدا کرد.
آرزوی فرزند صالح از خداوند
جنبۀ معنوی آرزوی جناب زکریا شاید این بود که میخواست فرزندش وارث او در علم و فهم و بندگیاش باشد. ایشان پیامبر خداست؛ خداوند بهوسیلۀ وحی با او سخن میگوید و او هم با خدا حرف میزند. دلش میخواست فرزندی داشته باشد که چون خودش از این موهبت الهی بهرهمند باشد و بندۀ صالح پروردگار شود.
بنابراین آنها که سالها منتظر فرزند هستند و هنوز این آرزو را به دل دارند، از رحمت خدا ناامید نباشند و هر روز دعا کنند. خدا بهتر و بیشتر از همه دوستشان دارد و لازم است آنها هم خدا را دوست بدارند. همانطور که به همه فرزند داده، به آنها هم میتواند بدهد، پس در دعا ناامید نباشند.
این نکته را هم باید التفات داشته باشید که فرزند را برای چه میخواهید؟ آیا فقط برای اینکه او را ببوسید و نوازش کنید و دوستش بدارید؟ ممکن است همین فرزند فردا دشمن شما شود. چه بسیار فرزندانی که مقابل پدر و مادر خود میایستند؛ بد و بیراه میگویند و هرچه بزرگتر میشوند، بدتر میشوند. مثل امروز که این امر بسیار شایع شده. گاهی پدر و مادر مؤمن و صالحاند امّا فرزندشان ناخلف است.
پس به خدا بگویید خدایا بچهای به من بده که هم سالم باشد و هم صالح تا فردا نور چشم ما باشد و بتواند به مردم خدمت کند. به من توفیق ده بتوانم او را خدوم مردم و بندۀ خوب تو بار بیاورم!
وَ کانَتِ امْرَأَتی عاقِراً فَهَبْ لی مِنْ لَدُنْکَ وَلِیًّا؛ «ولیّ» یعنی جانشین؛ کسی که بعد از من عهدهدار سرپرستی باشد. جناب زکریا به جهت مقام نبوت، سرپرست معنوی و حتی ظاهری مردم بود؛ به درگاه خدا دعا میکرد و دعایش مستجاب میشد.
یَرِثُنی وَ یَرِثُ مِنْ آلِ یَعْقُوب؛ آل یعقوب همه خداپرست بودند. هیچگاه از خدا نبریدند و همیشه به او امید داشتند.
وَ اجْعَلْهُ رَبِّ رَضِیًّا؛ در آخر هم میگوید: فرزندی داشته باشم که از تو خشنود باشد. در این «رضیا» همۀ صحبتهایی که دربارۀ حضرت زکریا گفته شد، گنجانده شده.
اجابت دعا برای طلب واقعی از خداوند
خدایا به حق محمّد و آل محمّد امید دوستان ما و همه مؤمنان را به خودت زیاد کن. بعضی دوستان طالب معرفت خدای تعالی و معرفت ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند. قطعاً نباید ناامید باشند. خدا قادر است. او معرفتش را به کسی که میخواهد و رها نمیکند، میدهد. خداوند طالب خویش را محروم نمیکند.
در همین جامعه گاه آدمهای خوبی پیدا میشوند که انسان تعجب میکند که این کجا بود!
آنها هم که از جهت دنیا وضعشان خوب نیست، نباید ناامید باشند. از خدا بخواهید، قطعاً میدهد. ممکن است گاهی دیر شود که آنهم به صلاح است، امّا رها نکنید. هیچ وقت نگویید هرچه گفتم نداد.
بعضی جوانها میگویند هرچه گفتیم خدایا زن و زندگی میخواهیم، کارمان درست نشد. باز هم بگو؛ مگر چقدر گفتی؟ البته خودت هم کمی تلاش کن. خدای تعالی راهنمایی میکند.
از خدا بخواه، خدا میدهد. گاهی همان هم که میخواهی، میدهد. زن، بچه، خانه، زندگی… همه را به اندازۀ خودت و به وقت خود میدهد.
نگو کی؛ چکار داری کی! مهم این است که با خدا حرف میزنی و او حتماً میدهد، ولی نه اینکه امشب بگویی و صبح ببینی همهچیز درست شده و در یک خانه خیلی عالی هستی. این کار من و شما نیست و اینها آرزوهای بیهوده است. بنای خدای تعالی هم بر این نیست. او کارهایش تدریجی است. از یک نطفۀ ذرهبینی در طول نه ماه یواشیواش یک کودک زیبا و کامل به وجود میآورد.
[1] ـ غررالحکم، باب کلام و زبان، روایت سوم.
[2] ـ غررالحکم، باب طریق کلام، روایت سوم.
[3] ـ یوسف، ۸۷.
[4] ـ حجر، ۵۶.