سوره اعراف آیه ۱۸۷ | جلسه ۱۰۱
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۸۷ | چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۹/۰۴ | جلسه ۱۰۱ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَهِ أیّانَ مُرْساها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّی لا یُجَلّیها لِوَقْتِها اِلّا هُوَ ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الاْرْضِ لا تَأْتیکُمْ اِلّا بَغْتَهً یَسْئَلُونَکَ کَأنَّکَ حَفِیُّ عَنْها قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ اللهِ وَ لکِنَّ أکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ(187)
از تو درباره قیامت مىپرسند که چه وقت اتّفاق خواهد افتاد؟ بگو : «علم آن فقط نزد پروردگار من است، جز او آن را در وقت خود ظاهر نمىکند؛ (وقوع آن) بر آسمانها و زمین سنگین است؛ جز ناگهانى به سراغ شما نیاید. چنان از تو مىپرسند که گویى تو از آن آگاهى. بگو : «علم آن فقط نزد خداست» و لکن بیشتر مردم نمىدانند.
قریش، گروهى را به نجران فرستادند تا از علماى یهود، مسائلى را بیاموزند و آنها را از پیامبر اسلام بپرسند ـ بلکه ایشان را با چالش مواجه سازند ـ از جمله چیزهاى که آموختند و پرسیدند، این بود که قیامت چه وقت برپا خواهد شد. خداوند در پاسخ آنها این آیه را نازل فرمود.
احتمالا آنان هم مىدانستند که اگر پیامبر بر حق باشد، از زمان قطعى آن خبر نخواهد داد.
بیشتر سوره اعراف در مکه نازل شده و خطاب آن، اغلب با کفّار مکه است. بعد از آیاتى که درباره توحید و نبوت در این سوره نازل شد، اکنون جاى آن است که درباره قیامت سخن به میان آید؛ لذا در این آیه، درباره قطعى بودن وقوع قیامت و مخفى بودن زمان آن صحبت مىشود.
کسى که توحید و نبوت را قبول کرد و راه راست را برگزید، باید بداند که همه چیز در دنیا تمام نمىشود، بلکه سراى دیگر و نعمتهاى دیگرى نیز در پیش است.
یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَهِ؛ «ساعه» در اصل جزئى از زمان است و در قرآن به معنى مطلق وقت، قیامت و زمان مرگ آمده است. در لسان روایات، به زمان ظهور حضرت ولى عصر عجّل الله تعالى فرجه نیز گفته شده است.
قیامت غیر از «ساعه» با اضافه یوم هم آمده است. عبارت «یَومَ القیامَه» 68 بار در قرآن تکرار شده است. در سوره نازعات هم عین همین عبارت «یَسْئَلُونَکَ عَنِ السّاعَهِ» آمده است.
قُلْ اِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبّی؛ خداى تعالى در این آیه، سه مرتبه تکرار مىکند که علم زمان وقوع قیامت و قدرت برپا کردن آن، نزد پروردگار است. حال آیا ممکن است پیامبر یا امام یا اولیاى خدا از زمان آن خبر داشته باشند یا خیر؟
ابتدا باید گفت برخى چیزها در حیطهى علم غیب پروردگار است. در سوره لقمان مىفرماید :
(اِنَّ اللهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السّاعَهِ وَ یُنَزِّلُ الْغَیْثَ وَ یَعْلَمُ ما فِی الاْرْحامِ وَ ما تَدْری نَفْسٌ ما ذا تَکْسِبُ غَدآ وَ ما تَدْری نَفْسٌ بِأیِّ أرْضٍ تَمُوتُ اِنَّ اللهَ عَلیمٌ خَبیرٌ)
«همانا خداست که علم قیامت نزد او است؛ باران را فرو مىفرستد و آنچه را در رحمهاست مىداند و هیچ کس نمىداند فردا چه بدست مىآورد و هیچ کس نمىداند در کدام سرزمین مىمیرد. خدواند دانا و آگاه است.»
ولى خداوند، گاه این غیب را در اختیار دیگران نیز قرار مىدهد. در سوره جن مىفرماید :
(عالِمُ الْغَیْبِ فَلا یُظْهِرُ عَلى غَیْبِهِ أحَدآ * اِلّا مَنِ ارْتَضى مِنْ رَسُولٍ )
«داناى غیب او است و هیچ کس را بر غیب خود آگاه نمىکند، مگر پیامبرى را که برگزیده است.»
«مِن» در اینجا «تبعیضیه» است؛ یعنى از جمله کسانى که شامل «اِلّا مَنِ ارْتَضى» مىشوند و به غیب پروردگار دسترسى مىیابند، پیامبر است، ولى منحصر به آن نیست و کسان دیگرى هم مىتوانند در این زمره قرار گیرند؛ مثل ائمه اطهار علیهم السلام و بعضى اولیاى خدا. گاهى اوقات نیز بوسیله اسباب و وسائل، پرده از غیب برداشته مىشود، مثل دستگاههایى که امروزه از زمان و مکان بارش باران یا از آنچه در ارحام است خبر مىدهند. اینها وسایلى هستند که راه کشف و اختراع آنها را خداوند در اختیار بشر قرار داده است. دسترسى به بعضى غیبها هم منوط به ریاضتهاى نفسانى است و ربطى به ایمان و کفر افراد ندارد.
بطور قطع پیامبر اکرم و ائمه اطهار علیهم السلام از خصوصیات قیامت آگاهند، همان طور که از عالم برزخ آگاهند. بعید نیست اینکه مولا على علیه السلام فرمود: «من به راههاى آسمان آگاهترم تا به راههاى زمین»، شامل قیامت و مراحل آن نیز بشود. ولى اولا : ممکن است خداوند علم به زمان قیامت را در اختیار ایشان قرار نداده باشد. آگاهى یا بىخبرى از این مسأله، جزء عقاید شیعه و ضروریات معصوم نیست. ثانیآ: بر فرض دانستن، نباید زمان وقوع آن را به کسى بگویند.
درباره ظهور حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالى فرجه نیز همین طور است؛ یعنى بعید نیست حضرات معصومین زمان دقیق وقوع آن را بدانند، امّا آن را به هیچ کس نگفتهاند و آنچه از اولیاى خدا و یا روایات بدست آمده، همه اشاره به شواهد و قرائن نزدیک شدن ظهور است، نه زمان قطعى آن.
زمان مرگ هم غیب محسوب مىشود و بیشتر افراد از آن بىخبرند، امّا بعضى مؤمنان از زمان مرگ خود و گاه دیگران باخبرند. یکى از مریدان شهید آیت الله دستغیب بنام آقاى ذوالنوریان که معمار بود، هم از زمان مرگ خود خبر داده بود و هم از زمان وفات حضرت آیت الله العظمى نجابت. این یکى از مصادیق «اِلّا مَنِ ارْتَضى» است که در سوره جن آمده است.
وجود همهى علوم در قرآن از جمله قیامت
ممکن است به راستى زمان وقوع قیامت بر حضرات معصومین پوشیده باشد، امّا بىشک ایشان از آیات قرآن، خصوصیات قیامت را مىدانستند؛ چراکه طبق روایات، هر چه بشر تا روز قیامت بدان نیاز دارد، در قرآن ذکر شده است و باز فرمودهاند که علم قرآن نزد ماست.
امام صادق علیه السلام مىفرماید: «به خدا سوگند من تمام کتاب خدا را از آغاز تا پایان مىدانم، چنانکه گویى در کف دست من است. در آن، خبر آسمان و زمین و آنچه هست و آنچه خواهد بود، آمده است. خداى تعالى مىفرماید: (وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیانآ لِکُلِّ شَیْءٍ) (و این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیان همه چیز است).
بارها به اهل تسنّن فرمودند که شما هر کجا بروید، اسیر جهل مىشوید، جز اینکه به ما رجوع کنید که علم خدا در سینهى ماست. حقیقت هم غیر از این نیست و غیر ایشان، جز ظواهرى از قرآن نمىدانستند و معمولا در همان ظواهر هم به خطا و اشتباه مىرفتند.
ایشان گاه از بعضى آیات، برخى خصوصیات قیامت را توضیح و تفصیل داده، متناسب با روحیات افراد، نکاتى را به طور رمزى یا آشکار بیان مىفرمودند؛ به عنوان مثال خداوند در سوره غاشیه مىفرماید :
(اِنَّ اِلَیْنا اِیابَهُمْ * ثُمَّ اِنَّ عَلَیْنا حِسابَهُمْ )
«بازگشت مردم بسوى ماست * سپس حساب آنها با ماست.»
امام صادق علیه السلام در تفسیر این آیه فرمودند :
«مَنْ تَرَاهُمْ؟ نَحْنُ وَ اللَّهِ هُمْ اِلَیْنَا یَرْجِعُونَ وَ عَلَیْنَا یُعْرَضُونَ وَ عِنْدَنَا یَقْضُونَ وَ عَنْ حُبِّنَا یُسْألُونَ»
«خیال مىکنى اینها کیانند که حساب مردم به آنها واگذار مىشود؟ به خدا قسم ما هستیم که بسوى ما برمىگردند و بر ما عرضه مىشوند و نزد ما قضاوت مىشوند و از محبّت ما سؤال خواهند شد.»
این بدان معنا نیست که خداوند از کار برکنار شده، ایشان همه کارهاند، بلکه خود او، این قدرت و منصب را به ایشان داده است و قدرت این بزرگواران در طول قدرت خداست، نه در عرض آن.
توضیح بیشتر: همه مىدانیم که خداوند عالِم مطلق است؛ یعنى هیچ چیز بر او مخفى نیست؛ چون او، خالق همه چیز است و استمرار وجود مخلوقات وابسته به او است. خداى تعالى مىتواند بعضى از علم خود را در اختیار هر کس بخواهد قرار دهد، بدون آنکه از علم خودش کاسته شود.
بنابراین معناى طولى بودن علم ائمه در مقایسه با علم خدا، این است که علم ایشان، علم خدا را محدود یا منقطع نمىکند و هر چه مىدانند از او است؛ مثل زمانى که نور خورشید از پنجره وارد اتاق مىشود. این، نور خورشید و در عین حال نور اتاق است. بشر از نظر تسلط به غیب مثل اتاق بدون پنجره است، امّا پیامبران و ائمه در اثر بندگى، با پروردگار عالم ارتباط و اتصال خاص دارند، البته او جلّ جلاله بزرگتر و بالاتر از آن است که به چیزى تشبیه شود و شبیه و نظیرى داشته باشد.
مغز انسان کوچکتر از آن است که خدا را در آن بگنجاند، امّا هر چه بندگى در برابر او بیشتر شود و آدمى بیشتر نیستى خود را بفهمد، بهتر مىتواند خدا را بشناسد و بفهمد. این فهم، مربوط به روح و قلب است، نه مغز. مغز تا حدى مىتواند استدلال کند و با حکمت، فلسفه و منطق خدا را بشناسد، امّا شهود و معرفت، بسیار بالاتر از اینها و منوط به بندگى خدا و کوچک دیدن خویش است.
لا یُجَلّیها لِوَقْتِها اِلّا هُوَ؛ جز خداوند هیچ کس قادر به برپایى قیامت نیست، حتّى پیامبر و امام. ممکن است مقدمات کار را با اسبابى فراهم کند، امّا همان هم در دست قدرت خود او است. او خالق و برپا کنندهى این عالم است و خود او در زمان مقرّر، همه را در هم مىپیچد و بساط قیامت را مىگستراند. علم جدید نیز مىگوید همهى موجودات عالم، حتّى کرات و کهکشانها داراى عمر مشخص هستند و پس از آن مىمیرند. همچنان که بعضى از آنها مردهاند. حتّى بعضى ستارهها با آنکه نورشان هنوز به زمین مىرسد، دیگر وجود ندارند.
ثَقُلَتْ فِی السَّماواتِ وَ الاْرْضِ؛ آسمانها و کرات از جهت باطنى و تکوینى مطیع امر پروردگارند و طبق آفرینش خود، درک و حس دارند؛ لذا وقوع قیامت را درک مىکنند و این امر برایشان سنگین است. طبق نظر بعضى مفسران، سنگینى قیامت بر آسمانها و زمین به این دلیل است که نابودى خود را حس مىکنند.
هنگام قیامت، نور خورشید و ستارگان وجود ندارد؛
(اِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَتْ * وَ اِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَتْ )
«آن گاه که خورشید به هم پیچیده شود * و ستارگان تیره شوند.»
نور در آنجا، نور مؤمنان است؛
(نُورُهُمْ یَسْعى بَیْنَ أیْدیهِمْ وَ بِأیْمانِهِمْ )
«نورشان پیشاپیش آنان و از سمت راستشان در حرکت است.»
کافران نور مؤمنان را نمىبینند، ولى مؤمنان متوجّه بدبختى و شقاوت کفّار هستند. هنگامى که در دوزخ مىافتند، آتش را حس مىکنند و آنچه درونشان هست، ظاهر مىشود. همچنان که مؤمنان، نعمتهاى بهشت را از درون خود حس مىکنند؛ لذا آتش آنجا نیازى به هیزم و نفت ندارد.
بدن در قیامت
بعد از اینکه انسان وارد عالم برزخ شد، از عالم طبیعت و ماده خارج شده، سر و کارش با ارواح است؛ لذا خداوند خواب را براى بشر قرار داد تا کمى با عالم برزخ آشنا شود. در عالم خواب، هر چه انسان مىبیند، غیر ماده است، حتّى درختها، جویبارها، کوهها… شخص در خواب با مردگان سخن مىگوید؛ اینها مربوط به روح است، نه جسم.
برزخ واسطهى بین دنیا و قیامت است. عالم برزخ کاملا روحانى است و همه چیز در آنجا مجرّد است؛ بنابراین در قیامت باید روحانیّت و تجرّد، بیشتر از برزخ باشد ـ که هست ـ ولى آنجا صحبت از جسم و زنده شدن بدن است. در آیات مختلف قرآن، درباره زنده شدن مردگان، پس از خاک شدن آنها و سربرآوردن از قبرها سخن به میان آمده است. آیا این دو با هم در تعارض نیستند؟
هنگام قیامت، روح، ذرّات بدن را جذب مىکند؛ بدن مناسب آن عالم مىشود و دیگر مادى نیست؛ لذا قواعد و قوانین این عالم در آنجا جارى نمىشود؛ یعنى دیگر دستگاههاى هاضمه، تنفس و دفع فضولات در بدن فعال نیستند و روح چنان قدرت مىیابد که بدن را لطیف مىکند؛ مثل طىّالارض که لطافت روح بر بدن اثر گذاشته، آن را در مدت کوتاهى، مسافت درازى سیر مىدهد. شهوات حیوانى و نیاز به تولید مثل در بهشت نیست. به محض آنکه شخص مؤمن اراده کند، حورالعین برایش خلق مىشود و جمال آنها، شخص را وصل مىکند.
شهید آیت الله دستغیب-بر طبق روایات-مىفرمود: اگر یک حورالعین به عالم دنیا بیابد، همه از دیدنش غش مىکنند؛ چراکه بدن، قادر به تحمّل دیدن آن نیست، امّا در بهشت، هر مؤمن چندین حورالعین دارد و از همهى آنها بهرهمند مىشود. این همه از قدرت روح و ظهور جمال پروردگار است.
آنچه در قرآن درباره قیامت آمده، به حساب فهم افراد است و در روایات هم چندان به آن اشاره نشده است، زیرا همه قادر به فهم آن نیستند، حتّى درک عالم برزخ دشوار است، چه خواسته عالم قیامت که وقوع آن بر آسمانها و زمین سنگین است.
لا تَأْتیکُمْ اِلّا بَغْتَهً؛ در آیات مختلف، وقوع قیامت بصورت ناگهانى (بَغْتَهً) توصیف شده است.
خداوند از تمام خلق بى نیاز است. هیچ کس نمىداند پیش از این عالم چه عوالمى بوده و بعد از قیامت چه خواهد بود. از مولا على علیه السلام درباره ابتداى خلقت پرسیدند، حضرت فرمود :
«آیا تو گمان کردهاى که شما اولین آدم هستید؟ به راستى قبل از شما آدمها، هزار هزار آدم و هزار هزار عالم بوده است.»
از امام باقر علیه السلام نیز روایت شده :
«شما فکر مىکنید اولین بشر هستید؟ به خدا قسم خداوند هزار هزار آدم و هزار هزار عالم خلق کرده است و تو در آخرین این آدمها و عالمها هستى.»
نزدیک به این روایات از سایر معصومین نیز نقل شده است.
اینکه وضع بهشتیان و جهنّمیان چگونه خواهد بود و سرانجام کارشان چه خواهد شد، کسى جز خدا نمىداند. آنچه از قرآن استفاده مىشود، ابدى بودن بهشت و جهنّم است، امّا در سوره هود، هم درباره بهشتیان و هم درباره جهنّمیان مىفرماید:
(خالِدینَ فیها ما دامَتِ السَّماواتُ وَ الاْرْضُ اِلّا ما شاءَ رَبُّکَ )
«تا آسمانها و زمین برپاست در آن خواهند ماند، مگر آنچه پروردگارت بخواهد.»
یعنى دست خدا بسته نیست و سرانجام کار اهل بهشت و دوزخ وابسته به مشیت او است، امّا بطور قطع، نیستى در کار انسان نخواهد بود. در این میان هر کس با پروردگار عالم پیوند خورد و رشد کرد، همیشه در خوشى و راحتى است و هر چه خدا بر سرش بیاورد راضى است، حتّى اگر در دوزخش اندازد؛
«الَهِی لَو قَرَنْتَنِی بِالأصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِی سَیْبَکَ مِنْ بَیْنِ الأشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضَائِحِی عُیُونَ الْعِبَادِ وَ أمَرْتَ بِی اِلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَیْنِی وَ بَیْنَ الأبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِی مِنْکَ وَ مَا صَرَفْتُ تَأمِیلِی لِلعَفْوِ عَنْکَ وَ لاَ خَرَجَ حُبُّکَ مِنْ قَلْبِی»
«اى خدا! اگر گردنم را به زنجیرهاى قهرت ببندى و عطایت را از میان همهى خلق، از من منع کنى و رسوائىهایم را در چشم بندگانت عیان سازى و فرمان دهى مرا به آتش دوزخ کشند و میان من و نیکان جدایى افکنى، باز هرگز رشته امیدم از تو قطع نخواهد شد و از امیدى که به عفو و بخششت دارم، منصرف نمىشوم و محبّتت از دلم بیرون نمىرود.»
چنین کسى خود را دست خدا سپرده، کاملا تسلیم او است؛ لذا گفته شده «تسلیم» آخرین مقامى است که در مراحل سیر الى الله خداوند نصیب شخص مىکند.
مؤمنان از خدا بهشت طلب مىکنند، امّا اولیاء و ائمه اطهار علیهم السلام در همه حال بندهى پروردگارند؛ چه در دوزخشان اندازد و چه در بهشت ساکنشان کند. گریههاى آنها نه به شوق بهشت و بیم دوزخ، بلکه بخاطر ترس از رها کردن خداوند است.
موعظه
در سال آخر عمر حاج ملّا هادى سبزوارى، روزى شخصى به مجلس درس وى آمد و خبر داد که در قبرستان، شخصى پیدا شده که نصف بدنش در قبر و نصف دیگر بیرون و دائماً نگاهش به آسمان است و هر چه بچهها مزاحمش مىشوند، به آنها اعتنا نمىکند.
حاجى گفت: خودم باید او را ملاقات کنم. بنابراین به نزد آن مرد رفت و از دیدن او بسیار تعجب کرد، امّا آن مرد به حاجى اعتنایى نکرد. پس از مدتى، حاجى به او گفت: تو کیستى و چه کارهاى؟ من تو را دیوانه نمىبینم، امّا رفتارت هم عاقلانه نیست.
مرد گفت: من شخص نادان بىخبرى هستم. فقط به دو چیز یقین دارم؛ اول آنکه فهمیدهام من و این عالم، خالقى بزرگ داریم که در شناختن و بندگى او نباید کوتاهى کنیم. دوم آنکه فهمیدهام در این دنیا نمىمانم و پس از مرگ، به عالم دیگر خواهم رفت، ولى نمىدانم وضع من در آن عالم، چگونه خواهد بود؟
جناب حاجى! من از این دو موضوع، بیچاره و پریشان حال شدهام، به طورى که مردم مرا دیوانه مىپندارند. شما که خود را عالم مسلمانان مىدانید و این همه علم دارید، چرا ذرّهاى درد ندارید؛ بىباک هستید و در فکر نیستید؟
این پند، مانند تیرى دردناک بر دل حاجى نشست. به خانه برگشت در حالى که دگرگون شده بود. پس از آن باقیمانده کوتاه عمرش را دائماً در فکر سفر آخرت و تهیه توشه این راه پر خطر بود تا اینکه از دنیا رفت.
این پندى براى همهى ماست. ماطلّاب و روحانیون که این همه مردم را نصیحت مىکنیم و آیات و روایات برایشان مىخوانیم، آیا آن وضعى را که باید داشته باشیم، داریم یا خیر؟
اگر کسى به راستى متوجّه شود که قیامت آمدنى است، ترس از خدا، تمام اعضا و جوارحش را مىگیرد و بر همهى اعمالش اثر مىگذارد، بطورى که حتّى از فکر ناصوابى که از ذهنش مىگذرد، به خود مىلرزد؛ چون خدا را حاضر و ناظر مىبیند. بناى خداوند بر این نیست که بندگان خود را فورآ گوشمالى کند، ولى آیا نباید از خدایى که لحظه به لحظه همراه ماست، شرم کنیم؟