اول رمضان ۱۳۹۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
لازم نیست زیاد دنبال معقولات بروید. خیلی راحت خدا را میتوانید پیدا کنید. آیا آسیابی که میچرخد، کسی باید آن را بچرخاند یا خیر؟ چه کسی نیروی جاذبه در کرات قرار داده است؟ آیا چیزی که به زیبایی ساخته شده، بهوسیلۀ فردِ ناتوان ساخته شده یا انسانِ دانا و توانا آن را ساخته است؟ پس بدان هرچیزی در این دنیا سازندهای میخواهد، این کرات و موجودات هم سازنده میخواهد. او خداست، لکن باید با او آشنا شد.
دانلود فایل های صوتی رمضان ۱۳۹۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
اول رمضان ۱۳۹۶ – ۱۴۳۸ |تفسیر سوره حدید جلسه ۱ – مقدمه | شنبه ۱۳۹۶/۰۳/۶
حلول ماه مبارکِ رمضان بر همۀ خواهران و برادران مبارکباد. امیدواریم این ماه پر خیر و برکت، از جهت دنیا و آخرت برای همۀ شما پربرکت باشد و حاجتهای دنیا و آخرتتان برآورده شود.
تفسیر سورۀ حدید پیش از این گفته شد، ولی ازآنجهت که این سوره بسیار مبارک است و ظهور توحید پروردگار در آن است بر آن شدیم مجدداً آن را بگوییم. شهید آیتاللّه دستغیب در کتاب «معارفی از قرآن» به تفسیر این سوره پرداختهاند و ماهر روز خلاصهای از تفسیر ایشان را هم بیان میکنیم. انشاءاللّه.
در ماه مبارک رمضان مؤمنانْ روزهدارند و سعی میکنند نمازهای خود را اول وقت بخوانند – که باید این عادتِ پسندیده بعد از این ماه هم استمرار داشته باشد – شما در این مکانِ شریف جمع شدهاید تا بر فهمتان افزوده شود و چیزِ تازهای ملتفت شوید. در آینده هم بنا دارید بر آنچه آموختهاید، تمرین کنید تا روزبهروز بر فهمتان افزوده شود. این زیاد شدنِ فهم «حکمت» نام دارد. حکمت یعنی بالا رفتنِ فهمِ انسان به خدا، نبوت، قیامت و همچنین به خودش و رابطهای که با خدای تعالی دارد.
در این ماه مبارک رمضان خواهران و برادرانی که موفق به روزهگرفتن هستند، آمادهاند برای فهمیدن؛ چراکه وقتی شکمْ خالی باشد، حالت مَلَکی و روحانی در انسان بهوجود میآید که او را به تفکرِ خوب و فهمِ صحیح وامیدارد. فهمی که ارتباطِ خود با خدای تعالی را ملتفت شود و بداند که ظهورِ خداوند در این عالم چگونه است.
شهید آیتاللّه دستغیب در مقدمۀ این سوره – بهطور خلاصه – میفرماید: از خاصیتهای روزه این است که فهمِ آدمی بیشتر میشود و آمادۀ چیزفهمیدن و حکمت میشود. لذا اعمالِ انسان ترقی میکند یعنی نسبت به ماههای دیگر سنگینی و [برکت] دیگری پیدا میکند، بهخاطر اینکه از مادیات و عالم حیوانیت کمی بیرون میآید و وارد عالم ملکی میشود و حالت ملکوتی پیدا میکند؛ واردعالم روح میشود. لذا به فرمودۀ رسول گرامی اسلام صلّیاللّهعلیهوآله قرائتِ یک آیۀ قرآن در این ماه مطابقِ یک ختم قرآن در ماههای دیگر است؛ نافله در آن، مثل نمازهای واجب در ماههای دیگر است؛ دو رکعت نماز معادل هفتاد رکعت نماز در ماههای دیگر است. نفس کشیدن در این ماه، تسبیح و خواب در آن عبادت است. شیاطین در غُلوزنجیرند و کمتر در رگ و ریشۀ انسان وارد میشوند؛ زیرا همچنان که در روایت است آنها از راه خوراک وارد میشوند، طبیعتاً کسی که شکمش خالی و از جهات حیوانی دور است، نفوذِ شیطان در او کمتر است.
این ماه، ماه برکت و مغفرت خدای تعالی است. دعاهای مؤمنانِ روزهدار مستجاب است و با صلاحدید خدای تعالی پذیرفته می شود و از همه مهمتر، آمادۀ فهمِ مطالبِ جدید میشود. این فهم را شهید آیتاللّه دستغیب «حکمت» مینامد و این معنا در تفاسیر دیگر هم آمده است.
در قرآن کریم ۲۰ مرتبه، در ۱۲ سوره صحبت از حکمت به میان آمده است. شش موردِ آن در سورۀ بقره و بقیه در سورههای آل عمران، لقمان، مائده و انعام آمده است. در سورۀ بقره میفرماید:
﴿وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾[1]
«و به هرکس حکمت داده شد، خیر فراوان به او داده شد.»
در سورۀ لقمان میفرماید:
﴿وَ لَقَدْ آتَیْنَا لُقْمَانَ الْحِکْمَهَ﴾[2]
«و به لقمان حکمت بخشیدیم.»
همچنین در سورۀ بقره دو بار و در سورههای آلعمران و جمعه هرکدام یک بار، فرستادنِ پیامبر را بهمنظور تعلیم کتاب و حکمت عنوان میفرماید:
﴿رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُزَکِّیهِمْ اِنَّکَ أنْتَ الْعَزیزُ الْحَکِیم﴾[3]
«پروردگارا! در میان آنان رسولی از خودشان برانگیز تا آیات تو را برایشان بخواند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد و پاکیزهشان کند. بیگمان تو عزیز و حکیمی.»
﴿کَما أرْسَلْنا فیکُمْ رَسُولاً مِنْکُمْ یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِنا وَ یُزَکِّیکُمْ وَ یُعَلِّمُکُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ یُعَلِّمُکُمْ ما لَمْ تَکُونُوا تَعْلَمُونَ﴾[4]
«چنانکه رسولی از خودتان در میان شما فرستادیم تا آیات ما را بر شما بخواند و شما را پاکیزه سازد و کتاب و حکمت به شما بیاموزد و آنچه را نمیدانستید، یادتان دهد.»
﴿لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ اِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ﴾[5]
«خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که رسولی از خودشان در میان آنان برانگیخت تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد؛ گرچه پیشازآن در گمراهی آشکار بودند.»
﴿هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الْأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ اِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ﴾[6]
«اوست که در میان مردم بیسواد، رسولی از خودشان برانگیخت تا آیاتش را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت به آنها بیاموزد؛ هرچند پیشازآن در گمراهی آشکار بودند.»
شهید آیتاللّه دستغیب میفرماید: حکمت یعنی رابطۀ خود با خدای تعالی را متوجه شوی و بفهمی غیر از حیوانات هستی. از تو چیز دیگری خواستهاند؛ تکالیف دیگری داری. خود را وابسته به مادیات نکن؛ زیرا وابسته به مادیات نیستی؛ هرچند بدنت مثل سایر حیوانات است، ولی روح تو جدا از همۀ موجودات دیگر است؛ روح تو طوری است که خدای تعالی تو را به عنوان خلیفۀ خود معرفی کرده است؛ اسماء و صفات خود را در تو نهاده است و تو را بر تمام مخلوقات برتری داده است. تو چنین مقامی داری و میتوانی داشته باشی؛ میتوانی مقرب خدا شوی و حجابهای بین خود و خدای تعالی را برداری. حجابها همان دوستیها و عُلقههای بیجاست که بین و تو و خودت هستند. میتوانی آنقدر مقرب پروردگار شوی که ندای «عبدی» یعنی بندۀ من به گوشَت رسد و «فی مقعدِ صدقٍ عندَ ملیکٍ مقتدر» مأوا گزینی.
امام صادق علیهالسلام در تفسیر آیۀ شریفه ﴿وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾ میفرماید:
«الْحِکْمَهُ الْمَعْرِفَهُ وَ التَّفَقُّهُ فِی الدِّینِ فَمَنْ فَقُهَ مِنْکُمْ فَهُوَ حَکِیمٌ وَ مَا أَحَدٌ یَمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِیسَ مِنْ فَقِیهٍ»[7]
«حکمت یعنی شناخت و فقیهشدن در دین. هرکس از شما در دین خود دانا شود، حکیم است. مرگ هیچ مؤمنی نزد شیطان دوستداشتنیتر از مرگ فقیه است.»
«فقیهشدن در دین» یعنی فهیم شدن – الفقه هو الفهم – یعنی مسائلی را یاد بگیرد و اصول و فروعی را بیاموزد که بتواند از قرآن و سنّت، احکامِ خدا و تکالیفِ مردم را استنباط کند. امّا فقه در این روایات، به معنای فهمِ انسان به خودش و به خداوند است.
«فمَن فَقُه مِنکم» یعنی ملتفت شود دینش برای چه وضع شده و چرا باید دیندار باشد. به قول شهید آیتاللّه دستغیب یعنی انسانیت خود را ملتفت شود و بداند که حیوان نیست. بدنش شبیه حیوانات است، امّا از جهت روحی، جدا از حیوانات است و رابطۀ دیگری با خدای تعالی دارد و خداوند او را بر همۀ موجودات برتری داده است.
﴿وَ لَقَدْ کَرَّمْنَا بَنِی آدَمَ وَ حَمَلْنَاهُمْ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْنَاهُمْ مِنَ الطَّیِّبَاتِ وَ فَضَّلْنَاهُمْ عَلَى کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقْنَا تَفْضِیلاً﴾[8]
«و ما بنیآدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا [بر مرکبهایی] سوار کردیم و از چیزهای پاکیزه روزیشان دادیم و بر بسیاری از مخلوقاتِ خود برتری کامل دادیم.»
دین، مجموعۀ دستوراتی است که انجام دادنِ آنها رابطۀ انسان با خدای تعالی را برایش معلوم میکند.
حضرت در ادامۀ روایت میفرماید: «وَ مَا أَحَدٌ یَمُوتُ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَحَبَّ إِلَى إِبْلِیسَ مِنْ فَقِیهٍ»
هر مؤمنی که از دنیا میرود، شیطان خوشحال میشود؛ چون از دست او آسوده میشود، ولی وقتی فقیهی از دنیا میرود، خوشحالی او بیشتر است چون فقیه میتواند افراد زیادی را با خدا آشنا کند و این خلافِ رضای شیطان است. آن لعین دوست میدارد مردم را از خدا جدا کند و بر این کار سوگند خورده است.
﴿قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَاُغْوِیَنَّهُمْ أجْمَعینَ اِلّا عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصینَ﴾[9]
«گفت: به عزّتت سوگند همهى آنان را گمراه مىکنم، جز بندگان مخلَص از میان آنان را.»
«مخلَص» یعنی کسی که وارسته شده؛ یعنی کاملاً پاک شده و خداوند مُهر عبودیت بر او زده است؛ یعنی این بندۀ خاص من است. شیطان بر چنین کسی نمیتواند مسلط شود.
هنگام تولد پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله شیطان وقتی رفت و آمد ملائکه را در میان آسمان و زمین دید، از جبرئیل پرسید: چه شده است؟ گفت: پیامبر خاتم متولد شده است. پرسید: آیا من بر او راهی دارم؟ گفت: خیر. پرسید: بر امّت او چطور؟ گفت: آری؛ بر بیشتر امّت او تسلط داری. گفت: همین مرا بس است.
امّا خدای تعالی برای امّت پیامبر، باب توبه را قرار داد. وقتیکه شخص گناهکار بهسوی خدای تعالی بازمیگردد و توبه استغفار میکند، خدای تعالی او را میبخشد و گذشتهاش را جبران میکند و این، برای شیطان بسیار سخت است. مخصوصاً جوان تائب را خدای تعالی، پیامبر و اهل بیت بسیار دوست میدارند، ولی شیطان خشمگین میشود که جوانی رو به خدا بیاورد و خداجو شود. آن قدر خشمگین میشود که فریاد میزند.
در روایت است که شیطان روزی یاران خود را جمع کرد و از آنها راهحلی جویا شد که بتواند بنیآدم را جهنّمی کند. هرکس پیشنهادی داد و راهی نشان داد، ولی هیچکدام مورد پسند او قرار نگرفت سرانجام یکی از آنها گفت من انسانها را به گناه وامیدارم و به امید توبه آنها را مغرور میکنم، ولی هروقت خواست توبه کند به او میگویم هنوز زود است و وقت داری. خلاصه کاری میکنم که آنقدر توبه را به تأخیر اندازد تا مرگش فرارسد و بدون توبه بمیرد. این کار در نظر شیطان خوب آمد.
شهید آیتاللّه دستغیب میگوید: وقتی انسان رابطۀ خود با خدا را بفهمد و ملتفت شود که خلیفۀ خدا و صاحب اسماء و صفات اوست، میفهمد که این روح و نفسش – نفس ظهور روح است – مثل بدن، آفاتی دارد و همانطور که بدن نیازمند دارو و درمان است، روح هم نیازمند دارو و درمان است. از این جهت بدن انسان با حیوانات همسنخ است، ولی مرضهای حیوانات خیلی محدود است و اگر مریض شوند، خودشان داروی خود را میشناسند و آن را میخورند، ولی مرضهای انسان نامحدود و داروهایش برایش ناآشناست؛ لذا باید به پزشک مراجعه کند.
امّا آفات روح؛ بخل، کینه، حسد، کبر، عُجب، ریا و… است. این امراض باید علاج شوند و راه علاج آنها بیان شده است؛ ازجمله مهمترینِ آنها، انجام واجبات و ترک محرمات است و به همراه آن، یاد خداست. بیش از صد آیه در قرآن کریم دربارۀ یاد خدا آمده است.
مرحوم آیت اللّه العظمیٰ نجابت میفرمود: یاد خدا را در خود زنده کنید – پس از انجام واجبات و ترک محرمات – و یاد کنید از خدایی که همراهتان است؛ یعنی اگر یادِ نعمتی افتادید، شکر کنید؛ اگر بلایی دور شد، شکر خدا کنید؛ اگر بلا رسید، صبر کنید؛ هم با زبان او را یاد کنید و مهمتر از آن، در قلب متوجه او باشید، این یادِ خدا ترقی است.
شهید آیتاللّه دستغیب میفرمود: اگر یادِ خدا را در خود زنده کنید – همراه انجام واجبات و ترک محرمات – خداوند بهتدریج راه شناخت خود را نشان میدهد و ارتباط خود با خدا را میشناسید. این حکمت است: ﴿وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾[10]
هرکسی میتواند بگوید من خلیفۀ خدا هستم و اسماء و صفات او را دارم، ولی مهم فهمِ ارتباطِ خود با خداست. این فهم، صِرفِ لفظ نیست. باید بفهمد که اسماء و صفات خدا را دارد، یعنی چه؟ اگر عالم است، چقدر علم دارد؟ بله خدا میتواند آنقدر به او علم بدهد که تعجب کند؛ میتواند چیزهای جدیدی به او بفهماند. بالاتر از این علم، حکمت است.
حضرت آیتاللّه العظمیٰ نجابت در شرحِ کلماتِ باباطاهر، ذیل عبارت «العلم دلیل و الحکمه ترجمان» (علم، راه را نشان میدهد و حکمت مستقر میکند) میفرماید:
یعنی شما میدانید که خدای تعالی جسم نیست؛ با چشم دیده نمیشود؛ با حواسِ پنچگانه محسوس نیست. این خدایی که حتّی به خیال انسان نمیآید و در ذهن نمیگنجد – ولی با قلب میشود او را شناخت – در اثر خواستن و عبودیت، حکمت فراهم میشود؛ یعنی ملتفت میشود که من هیچکارۀ خودم هستم. اختیار دارم، ولی خالق و مدبر و نگهدارندۀ خودم و اعضاء و جوارحم نیستم. اگر قرار شد عضوی از کار بیفتد، از هیچکس کاری برنمیآید.
وقتی زمانِ مرگ فرامیرسد، از هیچ دکتر و دستگاهی کاری نمیآید. اگر همۀ خلق جمع شوند، نمیتوانند لحظهای مرگ را به تأخیر اندازند، مگر اینکه اراده و خواست خدای تعالی تغییر کند.
﴿کَلّا إِذَا بَلَغَتِ التَّرَاقِیَ ۞ وَ قِیلَ مَنْ رَاقٍ ۞ وَ ظَنَّ أَنَّهُ الْفِرَاقُ﴾[11]
«چنین نیست. هنگامیکه جان به گلوگاه رسد ۞ گفته میشود: چارهساز کیست؟ ۞ و یقین کند که زمانِ جدایی است.»
وقتی انسان در بسترِ مرگ میافتد و عزرائیل آمادۀ جان گرفتن میشود، اطرافیان به هم نگاه میکنند و او به آنها مینگرد. آیا کسی هست که بتواند او را نجات دهد و او را بازگرداند؟ نه از خودش و نه از آنها کاری برنمیآید و میفهمد که باید بگذارد و برود.
این را امروز که هنوز مهلت دارد، باید بفهمد. آنچه دمِ مرگ همه میفهمند، باید الآن بفهمی؛ الآن که جوان هستی و مهلت داری. اگر کسی این را بفهمد، حکمت یافته است؛ یعنی خداوند بر اثرِ طلبِ شخص، به او عنایت میکند، میفهمد که نه دمِ مرگ و نه پیش از آن؛ نه خودش و نه دیگران، هیچکس کارهای نیست. این معنای «الحکمه ترجمان» است
حضرت آیتاللّه العظمیٰ نجابت میفرماید: اولین حق، برعهدۀ انسان حقِ خداست. حقوق دیگری هم هست که خدا معیّن کرده. تا کسی این حقوق را ادا نکند، چگونه میتواند رابطۀ خود با خدای تعالی را ملتفت شود؟ چگونه میتواند گردنش را راست بگیرد و خود را از زمین و از مادیات بلند کند؟ مهمترین حقی که خدا گردن ما دارد، این است که از نیست، هستِمان کرده و وجود به ما بخشیده است؛ اعضا و جوارح به ما عطا کرده است؛ همۀ خصوصیات ترقی را به ما داده است. اینها را از کجا آوردهای؟ پدر و مادرت هم مثل خودت هستند. از کسی کاری نمیآید. پس یکی هست که نامش خداست که همۀ اینها را خلق کرده است. او حق گردن تو دارد؛ حقِ عبودیت. میگوید این کار را بکن و این کار را نکن. نفع آن هم به خودت برمیگردد.
حقوقِ دیگر، حقِ زن و بچه و پدر و مادر است. آنها هم حق گردن تو دارند. اگر چیزی بدهکاری یا مالی از کسی بردی، باید بدهی. اینها حقوقی است که باید ادا کنی. تا این حقوق برعهدهات است، چگونه میتوانی از مادیات بریده شوی؛ کنده شوی؟ این حقوقی است که تو را گرفتار کرده است. اینها را ادا کن و از خدای تعالی بخواه و آماده باش. خدا هم کمکت میکند. این میشود «حکیم». یعنی رابطۀ خود با خدای تعالی را ملتفت میشود. برای همین هم خلقمان کرده است.
به قول شهید آیتاللّه دستغیب یکی از چیزهایی که برای سلامتِ روح لازم است، پرهیز است. دکتر به بیمار میگوید: از فلان غذا پرهیز کن. اگر نکرد، دارو اثری برایش ندارد. ایشان از قول یکی از دوستانشان نقل میکرد که شخصی بیمار شد و دکتر توصیه کرد ابداً آب ننوشد. آن بیچاره هرچه فریاد میزد از تشنگی سوختم، پرستار آبش نمیداد. ساعتی گذشت و شیفت پرستاران عوض شد. پرستار تازه از توصیۀ دکتر خبر نداشت؛ لذا به محض آنکه بیمار تقاضای آب کرد، لیوان آبی به او داد. آب خوردن همان و مردن همان.
روح هم همینطور است. اگر میخواهید پیشرفت کنید؛ خود را بشناسید؛ از حیوانیت بیرون بیایید و رابطۀ خود با خدای تعالی را بفهمید، باید از گناه پرهیز کنید و در کنار آن، دارو استفاده کنید. دارو، انجام واجبات است. لذا وقتی مولا علی علیهالسلام از پیامبر پرسید: بهترین کار در این ماه چیست؟ فرمود: «الوَرَعُ عَن مَحارمِ اللّه» یعنی پرهیز از حرامهای الهی.
پس اگر کسی در این ماه مبارک، روزه بگیرد؛ نماز بخواند و سایر واجبات را انجام دهد، ولی از گناه پرهیز نکند، آثاری که پیامبر در خطبۀ شعبانیه فرمودند بر او ظاهر نمیشود. شیاطین در این ماه برای کسی در غلوزنجیرند که اهل ورع باشد. کسی که از گناه پرهیز نمیکند؛ خوراک حرام و شبهناک میخورد و دستش بهسوی کارهای زشت دراز است، البته عذابِ ترکِ روزه را ندارد و روزه برایش بیفایده نیست، ولی اثری که باید داشته باشد، ندارد. کافران و مشرکان [هم این ماه را درک میکنند ولی] شیطان برای آنها در غلوزنجیر نیست.
اگر بتوانید مقدمۀ کتابِ معارفی از قرآن را بخوانید بسیار مفید است.
در روایت دیگری امام صادق علیهالسلام در تبیین معنای حکمت میفرماید:
«مَعرِفَهُ الإمامِ و اجْتِنابُ الکَبائرِ الّتی أوْجَبَ اللّه ُ علَیها النّارَ»[12]
«حکمت یعنی شناختِ امام و پرهیز از گناهانِ کبیرهای که خدا آتش را بر آنها واجب کرده است.»
ابوبصیر گوید دربارۀ این آیه از امام صادق علیهالسلام پرسیدم ﴿وَ مَنْ یُؤْتَ الْحِکْمَهَ فَقَدْ أُوتِیَ خَیْراً کَثِیراً﴾[13] فرمود:
«هِیَ طَاعَهُ اللَّهِ وَ مَعْرِفَهُ الْإِمَامِ»[14]
«یعنی طاعت خدا و شناخت امام.»
برگی از دفتر مولوی
چون نمیداند دل دانندهای هست با گردنده گردانندهای
چون نمیگویی که روز و شب به خود بی خداوندی کی آید کی رود
گردِ معقولات میگردی ببین این چنین بی عقلی خود ای مهین
خانه با بنا بود معقولتر یا که بی بنا بگو ای کم هنر
خط با کاتب بود معقولتر یا که بی کاتب بیندیش ای پسر
جیم گوش و عین چشم و میم فم چون بود بی کاتبی ای متهم
شمع روشن بی ز گیرانندهای یا بگیراننده دانندهای
صنعت خوب از کفِ شل ضریر باشد اولی یا بگیرایی بصیر
لازم نیست زیاد دنبال معقولات بروید. خیلی راحت خدا را میتوانید پیدا کنید. آیا آسیابی که میچرخد، کسی باید آن را بچرخاند یا خیر؟ چه کسی نیروی جاذبه در کرات قرار داده است؟ آیا چیزی که به زیبایی ساخته شده، بهوسیلۀ فردِ ناتوان ساخته شده یا انسانِ دانا و توانا آن را ساخته است؟ پس بدان هرچیزی در این دنیا سازندهای میخواهد، این کرات و موجودات هم سازنده میخواهد. او خداست، لکن باید با او آشنا شد.
السلام علیکِ یا فاطمهَ الزهرا یا بنت رسول اللّه
[1] ـ بقره، ۲۶۹.
[2] ـ لقمان، 12.
[3]ـ بقره، 129.
[4]ـ بقره، ۱۵۱.
[5]ـ آل عمران، ۱۶۴.
[6]ـ جمعه، 2.
[7] ـ تفسیر عیاشی، 1، ۱۵۱.
[8] ـ إسراء، 70.
[9] – ص، ۸۲ و ۸۳.
[10] ـ بقره، ۲۶۹.
[11] ـ قیامت، ۲۶ تا ۲۸.
[12] ـ کافی، 2، ۲۸۴.
[13] ـ بقره، ۲۶۹.
[14] ـ کافی، 1، ۱۸۵.