۲۷ رمضان ۱۳۹۸ – ۱۴۴۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
شیطان دستبردار نیست، وسوسه میکند و آدمی وسوسههای او را دنبال میکند. تبعیت از هوای نفس نیز انسان را بیچاره میکند.
کسانی که فکر میکنند یک سیگار یا قلیان عیبی ندارد، نمیدانند این نفس کمکم دنبال میآورد و ناگهان میبیند گرفتار قرص و دود و اعتیاد شده، زندگی خود و فرزندانش را نابود کرده است.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
۲۷ رمضان ۱۳۹۸- ۱۴۴۰ یکشنبه ۱۳۹۸/۰۳/۱۲ آیت الله سید علی محمد دستغیب
یکی از مبطلات روزه خوردن و آشامیدن است. دود قلیان و سیگار و چپق اگر وارد حلق شود و صدق خوردن کند، برای روزه اشکال دارد، ولی اگر وارد در فضای دهان شود و بیرون رود، صدق خوردن نمیکند.
قابل توجه اینکه شخص روزهدار مجبور است حدود ۱۵ ساعت و حتی در بعضی کشورها تا ۲۰ ساعت چیزی نخورد و نیاشامد. در این میان افراد سیگاری میل و وله بسیار دارند جایی پیدا کنند و نفسشان را آرام کنند و این نوعی تبعیت از هوای نفس است.
مرحوم آیتاللّه قاضی میفرمودند اشکال ندارد، امّا حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت نظرشان این بود که اشکال دارد، مخصوصاً از این جهت که نوعی تبعیت نفس است. بنده نیز از کسانی که سیگار میکشند، مخصوصاً جوانها و بخصوص طلاب راضی نیستم. از هرکدام هم عادت به این کار دارند، قول میگیرم سیگار نکشند. تنباکو و چپق بدتر از این است.
با توجه به مطالبی که عنوان شد و بهخاطرِ جهات دیگری که در نظر دارم، عرض میکنم احتیاط واجب در ترک سیگار برای روزهدار است. بهعلاوه سیگار کشیدنِ روزهدار بیاحترامی و دهنکجی به فتوای بعضی فقهاست؛ لذا دوستان عزیز رعایت کنند و اگر خلاف کردند، استغفار کنند و احتیاطاً یک روز هم روزه بگیرند. به همۀ برادران و خواهران هرجا هستند برسانید که احتیاط واجب دربارۀ این موضوع وجود دارد.
مخالفت نفس
امیرالمؤمنین علیهالسلام در یکی از خطبههای خود فرمود:
«إِنَّمَا أَهْلَکَ اَلنَّاسَ خَصْلَتَانِ هُمَا أَهْلَکَتَا مَنْ کَانَ قَبْلَکُمْ وَ هُمَا مُهْلِکَتَانِ مَنْ یَکُونُ بَعْدَکُمْ أَمَلٌ یُنْسِی اَلْآخِرَهَ وَ هَوًى یُضِلُّ عَنِ اَلسَّبِیلِ ثُمَّ نَزَل»[1]
«مردم را دو خصلت هلاک کرد و این دو خصلت، مردم قبل از شما را هم هلاک کرد و بعد از شما را هم هلاک میکند؛ آرزوهایى که آخرت را از یادتان میبرد و هواهاى نفسانى که شما را گمراه میکند.»
آمال و آرزوهای درازی که انتها ندارد، انسان را از جهت معنوی خفه میکند.
تبعیت از هوای نفس یعنی هرچه میلش بود، انجام دهد و کاری به حرام و مکروه و مباح بودن آن ندارد. امّا کسی که واقعاً مؤمن است، حتی دربارۀ مباحات هم مواظبت میکند؛ یعنی حرفی را که میل دارد بگوید، خودش را نگه میدارد و نمیگوید یا چیزی را میل دارد ببیند یا بخورد، ولو حرام و حتی مکروه نباشد، از آن جهت که نفسش میخواهد، نمیبیند و نمیخورد؛ چون میداند همین خواهشهای نفس بهتدریج انسان را به مکروه و حرام میکشاند.
رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله در عیادت از مریضی فرمودند:
«وَ مَنْ قَدَرَ عَلَى اِمْرَأَهٍ أَوْ جَارِیَهٍ حَرَاماً فَتَرَکَهَا مَخَافَهَ اَللَّهِ حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَیْهِ اَلنَّارَ وَ آمَنَهُ مِنَ اَلْفَزَعِ اَلْأَکْبَرِ وَ أَدْخَلَهُ اَلْجَنَّهَ ، فَإِنْ أَصَابَهَا حَرَاماً حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَیْهِ اَلْجَنَّهَ وَ أَدْخَلَهُ اَلنَّارَ»[2]
«هرکس بر نامحرمى دست یابد، ولى بهخاطرِ ترس از خدا از آن صرفنظر کند، خداوند آتش را بر او حرام میکند و از عذاب بزرگ روز قیامت مصونش مىدارد و او را به بهشت داخل مىکند، و هرکه مرتکب حرام شود، خداوند بهشت را بر او حرام میکند و وارد دوزخش میگراند.»
همچنین فرمودند:
«أَکْثَرُ مَا تَلِجُ بِهِ أُمَّتِی اَلنَّارَ اَلْأَجْوَفَانِ اَلْبَطْنُ وَ اَلْفَرْجُ»[3]
«بیشترین چیزى که موجب ورود امّت من به آتش مىشود دو میانتهى است: شکم و فرج.»
انسان با تبعیت از هوای نفس به این دو گناه مبتلا میشود؛ یکی پر کردن شکم از مال حرام و شبههناک و دیگر شهوت جنسی.
تبعیت از نفس در قرآن
﴿وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی إِنَ النَّفْسَ لَأَمَّارَهٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی إِنَّ رَبِّی غَفُورٌ رَحیم﴾[4]
«من نفس خود را تبرئه نمیکنم. این نفس همواره به بدی دستور میدهد، مگر آن را که پروردگارم رحم کند. پروردگار من آمرزنده و مهربان است.»
پیامبر خدا، حضرت یوسف میفرماید من بدون عنایت خدای تعالی نمیتوانم نفس خود را تبرئه کنم. اینقدر نفس انسان خطرناک است، مگر اینکه آدمی خود را به خدا بسپارد.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت به دوستانشان سفارش میکردند این دعا را که در حاشیۀ مفاتیح آمده هر روز پیش از طلوع و پیش از غروب آفتاب ده مرتبه بخوانند:
«لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لَا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَی کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ»
سه مرتبه هم این دعا را بخوانند:
«اللَّهُمَ یَا مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ وَ لَا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمُرِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ انْشُرْ عَلَیَّ رَحْمَتَکَ وَ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ شَقِیّاً فَاجْعَلْنِی سَعِیداً فَإِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ»
به همۀ دوستان خصوصاً به جوانها و نوجوانها توصیه میشود این دو دعا را بخوانند و همیشه خود را به خدا بسپارند.
در سورۀ نازعات آیات ۳۷ تا ۴۱ می فرماید:
﴿فَأَمَّا مَنْ طَغى وَ آثَرَ الْحَیاهَ الدُّنْیا فَإِنَّ الْجَحیمَ هِیَ الْمَأْوى وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَى النَّفْسَ عَنِ الْهَوى فَإِنَّ الْجَنَّهَ هِیَ الْمَأْوى﴾[5]
«امّا هرکس طغیان کرد و زندگی دنیا را ترجیح داد، منزلگاه او دوزخ است و هرکس از مقام پروردگارش ترسید و نفس خود را از هوا و هوس بازداشت، جایگاهش بهشت است.»
کسانی که میخواهند پیشرفتی از جهت معنوی داشته باشند، باید بهشدت مراقب هوای نفسشان باشند!
در سوره نساء میفرماید:
﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا کُونُوا قَوَّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَداءَ لِلَّهِ وَ لَوْ عَلى أَنْفُسِکُمْ أَوِ الْوالِدَیْنِ وَ الْأَقْرَبینَ إِنْ یَکُنْ غَنِیًّا أَوْ فَقیراً فَاللَّهُ أَوْلى بِهِما فَلا تَتَّبِعُوا الْهَوى أَنْ تَعْدِلُوا وَ إِنْ تَلْوُوا أَوْ تُعْرِضُوا فَإِنَّ اللَّهَ کانَ بِما تَعْمَلُونَ خَبیراً﴾[6]
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! به عدالت قیام کنید. براى خدا شهادت دهید؛ گرچه به زیان خودتان یا پدر و مادر یا نزدیکانتان باشد. اگر ثروتمند باشند یا فقیر، خدا به آنها سزاوارتر است؛ پس از هواى نفس پیروى نکنید که از حق منحرف شوید! اگر زبان به حقیقت نگردانید یا روى برتابید، خدا به آنچه مىکنید آگاه است.»
در سورۀ ص میفرماید:
﴿یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَهً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ﴾[7]
«اى داود! ما تو را در زمین جانشین خود قرار دادیم؛ پس در میان مردم به حق داورى کن و از هواى نفس پیروى مکن که تو را از راه خدا منحرف مىسازد.»
بعداز آنکه برای امتحان حضرت داود دو ملک به شکل بشر آمدند تا میانشان قضاوت کند و داود از این امتحان سربلند بیرون نیامد و استغفار کرد. خدای تعالی به او فرمود مراقب باش از هوای نفست پیروی نکنی که از راه خدا بیرون میروی!
در سورۀ بقره میفرماید:
﴿أَ فَکُلَّما جاءَکُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُکُمُ اسْتَکْبَرْتُمْ فَفَریقاً کَذَّبْتُمْ وَ فَریقاً تَقْتُلُون﴾[8]
«چرا هر زمان پیامبرى چیزى برخلاف میلتان آورد، تکبّر کردید، گروهى را دروغگو خواندید و گروهى را کشتید؟»
در سورۀ مائده میفرماید:
﴿لَقَدْ أَخَذْنا میثاقَ بَنی إِسْرائیلَ وَ أَرْسَلْنا إِلَیْهِمْ رُسُلاً کُلَّما جاءَهُمْ رَسُولٌ بِما لا تَهْوى أَنْفُسُهُمْ فَریقاً کَذَّبُوا وَ فَریقاً یَقْتُلُون﴾[9]
«ما از بنىاسرائیل پیمان گرفتیم و پیامبرانى به سویشان فرستادیم، امّا هرگاه پیامبرى حکمى برخلاف هواى نفسشان مىآورد، گروهى را تکذیب مىکردند و گروهى را مىکشتند.»
همین بنیاسرائیل که امروز عده ای از آن ها فساد میکنند در زمان حضرت زکریا خواستند او را بکشند. آن جناب فهمید و فرار کرد. در بیابان به درختی رسید. درخت شکافته شد و او در میان تنۀ آن پنهان شد، امّا گوشۀ لباسش بیرون بود. شیطان به آنها که دنبالش بودند، محل اختفایش را نشان داد و آنها با بیرحمی درخت را در حالی که جناب زکریا در آن بود با اره بریدند و نبی خدا را به وضع دلخراشی به شهادت رساندند.
حکایت
در سوره حشر خدای تعالی میفرماید:
﴿کَمَثَلِ الشَّیْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ فَلَمَّا کَفَرَ قالَ إِنِّی بَریءٌ مِنْکَ إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمینَ فَکانَ عاقِبَتَهُما أَنَّهُما فِی النَّارِ خالِدَیْنِ فیها وَ ذلِکَ جَزاءُ الظَّالِمینَ﴾[10]
«مانند شیطان هنگامی که به انسان گفت کافر شو! هنگامی که کافر شد، گفت من از تو بیزارم. من از خداوندی که پروردگار جهانیان است میترسم. سرانجامِ هردوی آنها این است که در آتشِ ابدی گرفتارند و این جزای ستمکاران است.»
تفسیر مجمعالبیان ذیل این آیه مینویسد:
آن انسان، عابد بنىاسرائیل بود که شیطان به او گفت: کافر شو. در بنىاسرائیل عابدى برصیصا نام بود. مدّت زیادى خدا را عبادت کرد و مستجاب الدعوه شد. بیماران و دیوانگان را نزد او میآوردند و به دست او شفا مییافتند و خوب میشدند تا اینکه زنى از اشراف را که دیوانه شده بود، برادرانش نزد او آوردند و رفتند.
شیطان او را وسوسه کرد و زن را براى او آرایش و زینت داد تا آنکه عابد با او آمیزش کرد. پس زن حامله شد و چون حملش ظاهر شد، او را کشت و دفن کرد و چون این کار را کرد، شیطان پیش یکى از برادرانش رفت و جریان را کاملا توضیح داد و گفت: او را در فلان جا دفن کرده.
به یکیک برادرانش خبر داد. مردى برادرش را دید و گفت بهخدا قسم شخصى خبرى براى من آورده که بیان او براى من بزرگ است. این به آن بگو تا کمکم به گوش سلطان رسید.
پادشاه و مردم آمدند و او را از صومعه و دیرش پائین آوردند و بازپرسى کردند. برصیصا نزد ایشان جنایتى را که کرده بود اقرار کرد و سلطان فرمان داد او را دار بزنند.
چون برصیصا بالاى چوبه دار رفت شیطان بر او مجسّم شد و گفت من بودم تو را به این مهلکه و بدبختى و رسوایى انداختم. آیا مرا اطاعت میکنى در آنچه میگویم تا تو را از هلاکت نجات دهم؟
گفت: آرى. گفت: مرا یک بار سجده کن. گفت: چگونه سجده کنم که بالاى چوبه دارم؟
گفت: من به اشاره هم قبول دارم.
پس با ایماء و اشاره سجده کرد و کفر به خدا ورزید و کشته شد.[11]
اشتباه اول او این بود که زن را پیش خود نگه داشت. هرگاه مرد و زن نامحرمی با هم در جای خلوتی باشند، شیطان قسم خورده سومین نفر است. از اول خلقت آدم همینطور بوده. هیچکس نمیتواند بگوید من بر نفسم مسلط هستم. اشتباه دومش این بود که به نامحرم نگاه کرد و اشتباه سومش این بود که او را لمس کرد.
شیطان دستبردار نیست، وسوسه میکند و آدمی وسوسههای او را دنبال میکند. تبعیت از هوای نفس نیز انسان را بیچاره میکند.
کسانی که فکر میکنند یک سیگار یا قلیان عیبی ندارد، نمیدانند این نفس کمکم دنبال میآورد و ناگهان میبیند گرفتار قرص و دود و اعتیاد شده، زندگی خود و فرزندانش را نابود کرده است.
کسانی که خانههایی راه میاندازند برای صیغه و خود هم متصدی آن میشوند، شاید گمان کنند این کار عیبی ندارد، ولی خیلی زود گرفتار میشوند و مصیبتهای زیادی درپیاش میآید. دنبال این کارها نروید!
حمام منجاب
شیخ بهائى رضواناللّهعلیه در کشکول چنین آورده:
مرگ یکی از ثروتمندان فرا رسید. در حال احتضار به او شهادتین تلقین کردند، ولی او در عوض این شعر را خواند:
یا رُبَّ قائِلَهٍ وَ قَدْ تَعِبَتْ أینَ الطَّریقُ اِلىٰ حَمّامِ مَنْجابٍ
سبب خواندن شعر بهجای شهادتین این بود که روزى زن عفیفۀ خوشصورتى از منزل خود در آمد که به حمامِ معروف مُنجاب برود. پس راه حمام را پیدا نکرد و از راه رفتن خسته شد. مردى را بر درِ منزلى دید و از او پرسید حمام منجاب کجا است؟
او اشاره کرد به منزل خود و گفت حمّام اینجاست. آن زن به خیال حمام داخل خانه آن مرد شد. مرد فوراً در را بر روى او بست و خواست با او زنا کند.
زن بیچاره دانست گرفتار شده و چارهای ندارد جز آنکه به تدبیری خود را از چنگ او خلاص کند. لاجرم کمال رغبت و شادی خود را به این کار اظهار کرد و گفت چون بدنم کثیف و بدبوست، خوب است مقداری عطر براى من بگیرى که من خود را براى تو خوشبو کنم و قدرى هم غذا بگیرى که با هم بخوریم. زود بیا که من مشتاق تو هستم.
آن مرد چون کثرت رغبت آن زن را دید، مطمئن شد. او را در خانه گذاشت و براى گرفتن عطر و غذا از خانه بیرون رفت. چون مرد پا از خانه بیرون گذاشت، زن از خانه بیرون رفت و خود را خلاص کرد. وقتی مرد برگشت، زن را ندید و جز حسرت چیزى عایدش نشد.
الحال که آن مرد در حال احتضار است، در فکر آن زن افتاده و قصۀ آن روز را در شعر عوض کلمه شهادت مى خواند.[12]
علی علیهالسلام در قرآن
«یس» از القاب رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله است. در ابتدای سورهای به همین نام میخوانیم:
﴿یس وَ الْقُرْآنِ الْحَکیمِ إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلینَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقیمٍ﴾[13]
«یس. قسم به قرآنِ حکیم که تو از فرستادگانی و بر صراط مستقیم قرار داری.»
در سورۀ صافات میفرماید:
﴿سَلامٌ عَلى إِلْیاسین﴾[14]
تلفظ صحیح این عبارت «آل یاسین» است؛ یعنی آل پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله یعنی علی علیهالسلام، فاطمۀ زهرا سلاماللّهعلیها و امام حسن و امام حسین و فرزندان امام حسین علیهمالسلام.
السلام علیک یا اباعبداللّه و علی الارواح التی حلت بفنائک
[1] ـ بحارالأنوار، ۱۵، ۱۰۷.
[2] ـ وسائلالشیعه، ۱۵، ۲۵۱.
[3] ـ وسائلالشیعه، ۱۵، ۲۴۹.
[4] ـ یوسف، ۵۳.
[5] ـ نازعات، ۳۷ تا ۴۱.
[6] ـ نساء، ۱۳۵.
[7] ـ ص، ۲۶.
[8] ـ بقره، ۸۷.
[9] ـ مائده، ۷۰.
[10] ـ حشر، ۱۶ و ۱۷.
[11] ـ مجمعالبیان، ۹، ۳۹۸.
[12] ـ کشکول شیخ بهایی، ۱، ۲۴۸.
[13] ـ یس، ۱ تا ۴.
[14] ـ صافات، ۱۳۰.