یازدهم رمضان ۱۳۹۹ | سوره مریم آیه ۲۹ تا ۳۱ | آیت الله دستغیب
با اینهمه سفارش به نماز و اینهمه خواص برای آن، اگر شخص مسلمان و شیعۀ علی ولی اللّه کاهلی کند و آن را عقب بیندازد، خسارت است. حیف است عمر بگذرد و این عبادت آسان و کوتاه با اینهمه ارزش و اهمیت را انجام ندهد!
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مریم | آیه ۲۹ تا ۳۱ | جلسه ۱۰ | یازدهم رمضان ۱۳۹۹ | سه شنبه ۱۳۹۹/۲/۱۶
اطعام مؤمن
دربارۀ کمک به مؤمنان و سیر کردن گرسنگان روایات متعددی از ائمۀ اطهار علیهمالسلام رسیده؛ از جمله از امام زینالعابدین علیهالسلام نقل است:
«مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً مِنْ جُوعٍ أَطْعَمَهُ اللَّهُ مِنْ ثِمَارِ الْجَنَّهِ وَ مَنْ سَقَى مُؤْمِناً مِنْ ظَمَإٍ سَقَاهُ اللَّهُ مِنَ الرَّحِیقِ الْمَخْتُومِ»[1]
«هرکس مؤمنى را از گرسنگى سیر کند، خداوند از میوههاى بهشت به او بخوراند و هرکه مؤمن تشنهاى را سیراب کند، خداوند از شراب بهشتى سربسته به او بنوشاند.»
«رهیق مختوم» شرابی ناب و دستنخورده در بهشت است که خدای تعالی آن را به کسانی مینوشاند که مؤمنی را از گرسنگی و تشنگی برهانند. البته منحصر به آب و غذا دادن نیست و شامل رفع نیازهای ضروری دیگر هم میشود.
در روایت ششم همین باب از امام صادق علیهالسلام روایت شده:
«مَنْ أَطْعَمَ مُؤْمِناً حَتَّى یُشْبِعَهُ لَمْ یَدْرِ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ مَا لَهُ مِنَ الْأَجْرِ فِی الْآخِرَهِ لَا مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ إِلَّا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِینَ ثُمَّ قَالَ مِنْ مُوجِبَاتِ الْمَغْفِرَهِ إِطْعَامُ الْمُسْلِمِ السَّغْبَانِ ثُمَّ تَلَا قَوْلَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ[2] «أَوْ إِطْعامٌ فِی یَوْمٍ ذِی مَسْغَبَهٍ یَتِیماً ذا مَقْرَبَهٍ أَوْ مِسْکِیناً ذا مَتْرَبَهٍ»[3]
«هرکه مؤمنى را اطعام کند تا سیر شود، هیچیک از مخلوقات خدا اجر اخروى او را نداند، نه فرشتۀ مقرّب و نه پیغمبر مرسل، جز خداوند پروردگار جهانیان. سپس فرمود: از اسباب آمرزش اطعامِ مسلمان گرسنه است، آنگاه کلام خداى عزّوجلّ را تلاوت فرمود: یا اطعام کردنِ یتیم خویشاوند یا مستمند خاکنشین در روز قحطى و گرسنگى.»
در جلد دوم کتاب کافی باب اطعام مؤمن ۲۰ روایت دربارۀ فضیلت اطعام مؤمنان وارد شده، این غیر از سایر ابواب و روایاتی است که راجعبه کمک کردن به مؤمن رسیده است. همچنین خدای تعالی در آیات مختلف قرآن کریم و در ضمن آیات مربوط به زکات واجب و مستحب اهمیت ویژهای برای این کار قائل شده است.
تفسیر سورۀ مریم آیات ۲۹ تا ۳۱
فَأَشارَتْ إِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا (29)
پس به آن کودک اشاره کرد. گفتند چگونه با کودکی که در گهواره است سخن بگوییم؟
قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا (30)
گفت: من بندۀ خدا هستم. او به من کتاب داده و مرا پیامبر کرده است.
وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا (31)
و مرا هرجا باشم، مایۀ برکت گردانده و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است.
«فَأَشارَتْ إِلَیْه» حضرت مریم به نوزاد اشاره کرد. «قالُوا» مردم گفتند «کَیْفَ نُکَلِّمُ» چگونه سخن بگوییم «مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ» با کسی که در گهواره است «صَبِیًّا» حال آنکه کودک است؟
«قالَ» جناب عیسی گفت «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ» من بندۀ خدا هستم «آتانِیَ الْکِتابَ» او به من کتاب داده «وَ جَعَلَنی نَبِیًّا» و مرا پیامبر کرده است.
«وَ جَعَلَنی» و مرا قرار داده «مُبارَکاً» پر برکت «أَیْنَ ما کُنْتُ» هرجا باشم «وَ أَوْصانی» و سفارش کرده مرا «بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ» به نماز و زکات «ما دُمْتُ حَیًّا» تا زندهام.
فَأَشارَتْ إِلَیْه؛ وقتی مردم نزد مریم آمدند و به او تهمت زدند و با تندی به او خطاب کردند که پدر و مادر تو انسانهای بدکاری نبودند، تو چرا این کار را کردی، مریم با اشاره به آنها گفت: من نذر کردهام برای پروردگارم روزۀ سکوت بگیرم. سپس به نوزاد خود اشاره کرد؛ یعنی اگر سؤالی دارید، از او بپرسید!
قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا؛ مردم هم با تعجب بیشتر گفتند: گفتند چگونه به طفلی که در گهواره است سخن بگوییم؟
از ظاهر آیه بر میآید که حضرت مریم بعد از تولد جناب عیسی او را در چیزی شبیه گهواره یا آنچه در آن زمان متداول بوده، گذاشته بود.
بین مفسران اختلاف نظر وجود دارد که آیا جناب مریم نوزاد خود را برداشت و به عبادتگاه آورد و آنجا این صحبتها شد یا مردم نزد او آمدند و زیر همان نخل به شماتت وی پرداختند. با توجه به ظاهر آیات قول دوم صحیحتر به نظر میرسد و المیزان هم همین را ترجیح داده است.
به هر حال این اتفاق نشان دهندۀ قدرت خداست و مثل همۀ آیات الهی ثابت میکند او بر هر کاری قادر است. او میتواند در مدت کوتاهی، بدون دخالت هیچ مردی، کودکی از مادری باکره و پاکدامن متولد سازد؛ او را به تکلم آورد و مطالبی دربارۀ اصول و فروع دین بر زبانش جاری کند. اینها همه از قدرت خداست؛ خدایی که همۀ عالم وجود را خلق کرده و میچرخاند.
قالَ إِنِّی عَبْدُ اللَّه؛ وقتی مردم ناباورانه اشارههای مریم را میدیدند که اگر سوالی دارید از این طفل بپرسید، پیش از آنکه جوابی به او بدهند، به اذن خداوند کودک نورس به زبان آمد و شروع به تکلم کرد. اولین سخنی که بر زبان راند، اقرار به بندگی خدا بود. گفت: «إِنِّی عَبْدُ اللَّه» من بندۀ خدایم.
برخلاف ادعای پیروان مسیح که او را فرزند خدا میدانند، ایشان اولین سخنش اعتراف به مخلوق بودن و افتخار به بندگی خدا بود. خدای تعالی جزء ندارد.
﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیم قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ ۞ اللَّهُ الصَّمَدُ ۞ لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ ۞ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ﴾
«بگو او خدای یکتاست. خداوندِ بینیاز است. نه زاید و نه زاییده شده و نه هیچکس همتای اوست.»
آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا؛ جناب عیسی در ادامه فرمود: خدای تعالی به من کتاب داده، مرا به پیامبری برگزیده است.
یزید کناسى گوید: از امام باقر علیهالسلام پرسیدم: آیا عیسى بن مریم زمانى که در گهواره سخن گفت، حجت خدا بر اهل زمانش بود؟
فرمود: او آن زمان نبی و حجت خدا بود، امّا رسول نبود (مأمور تبلیغ دین و دعوت مردم نبود) مگر کلام خود او را نشنیدی که گفت «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْتُ وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا» من بندۀ خدایم. او به من کتاب داده و مرا پیامبر کرده و هرجا باشم، پر برکت گردانده و تا زندهام به نماز و زکات سفارش کرده است.
عرض کردم: آیا در آن زمان و در حالى که در گهواره بود، حجت خدا بر زکریا بود؟
فرمود: عیسى در همان حال که سخن گفت و از مریم دفاع کرد، براى مردم آیه و نشانۀ خدا و برای مریم رحمت الهی بود، و در آن حال بر هرکه سخن او را شنید، پیامبر و حجت بود. سپس سکوت کرد و تا دو ساله شد، سخن نگفت. بعد از سکوتِ عیسى حجت خدا بر مردم تا دو سال زکریا بود، سپس زکریا درگذشت و پسرش یحیى کتاب و حکمت را از او ارث برد، در حالى که کودکى خردسال بود. آیا نشنیدی کلام خدای عزّوجلّ را که فرمود: «یا یَحْیى خُذِ الْکِتابَ بِقُوَّهٍ وَ آتَیْناهُ الْحُکْمَ صَبِیًّا»[4] اى یحیى کتاب را با قوت بگیر و ما حکم نبوت را در کودکى به او دادیم.
چون عیسى هفتساله شد و خداى تعالى به او وحى فرستاد، از نبوت و رسالت خود سخن گفت و بر یحیى و همۀ مردم حجت شد. اى ابا خالد! از روزى که خدا آدم را آفرید و در زمین ساکن کرد، زمین یک روز هم بدون حجت خدا بر مردم نبوده.[5]
ظاهر آیه بیانگر این است که هماکنون «آتانِیَ الْکِتابَ وَ جَعَلَنی نَبِیًّا» در عین حال منافاتی هم ندارد که جناب عیسی آنچه را در آینده واقع خواهد شد، بیان کرده باشد. یعنی خدای تعالی ریشه و نطفه و خصوصیات مقام نبوت را که قرار است در آینده نصیب ایشان کند، از همان ابتدا در روح بلند او قرار داده است. خدای تعالی هرچه اراده کند، انجام میشود.
وَ جَعَلَنی مُبارَکاً أَیْنَ ما کُنْت؛ جناب عیسی ادامه داد: خدای تعالی مرا، هرجا باشم، مبارک و پر برکت قرار داده است؛ یعنی گرههای ظاهر و باطن را از برکت ایشان باز میکند.
وَ أَوْصانی بِالصَّلاهِ وَ الزَّکاهِ ما دُمْتُ حَیًّا؛ تا زندهام مرا سفارش به نماز و زکات کرده است.
نماز و زکات فصل مشترک همۀ ادیان و دستور همۀ انبیاء از آدم تا خاتم بوده، لکن صورتهای آن با هم فرق داشته است. کاملترین صورت نماز همین است که خدای تعالی به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله تعلیم داده و ما مسلمانان انجام میدهیم.
در قرآن کریم بیش از 50 مرتبه سفارش به اقامۀ نماز شده است. معمولاً هرجا خدای تعالی صفات مؤمنان، محسنان و اهل تقوا را برشمرده، یکی از صفات بارز آنان را برپا داشتن نماز بیان فرموده است.
ائمۀ اطهار علیهمالسلام نیز در روایات و سیرۀ خود همواره اهمیت ویژهای برای این واجب الهی قائل بودهاند. بیشتر روایاتی که در کتب روایی از قبیل بحارالأنوار و وسائلالشیعه از رسول خدا، علی مرتضی، امام باقر و امام صادق صلوات اللّه علیهم اجمعین در این باره نقل شده، روایات صحیح و موثق است.
همۀ شما این حدیث نبوی را شنیدهاید که «الصَّلَاهُ عَمُودُ الدِّین»[6] نماز ستون خیمۀ دین است. وقتی ستون را بر میدارند، خیمه فرو میافتد؛ کنایه از اینکه دین با نماز برپاست. کسی که در نماز کاهلی میکند و نمیخواند، باید استغفار کند و برگردد.
حیف است عمر انسان بدون نماز بگذرد! آنهم نمازی که خدای تعالی به این آسانی قرار داده. مدت زمانی که همۀ نمازهای پنجگانه روی هم میگیرند، به نیمساعت نمیرسد، علیالخصوص که ائمۀ اطهار علیهمالسلام به ما اجازه دادهاند نمازهای ظهر و عصر، و مغرب و عشا را با هم بخوانیم.
با اینهمه سفارش به نماز و اینهمه خواص برای آن، اگر شخص مسلمان و شیعۀ علی ولی اللّه کاهلی کند و آن را عقب بیندازد، خسارت است. حیف است عمر بگذرد و این عبادت آسان و کوتاه با اینهمه ارزش و اهمیت را انجام ندهد!
دربارۀ زکات هم همینطور؛ هم زکات واجب که از جمله زکات فطره است و هم زکات مستحب، همواره مورد تأکید قرآن و اهلبیت بوده است. معمولاً هرجای قرآن صحبت از اقامۀ نماز شده، پرداخت زکات هم آمده است.
[1] ـ کافی، ۲، ۲۰۱.
[2] ـ بلد، ۱۳ تا ۱۶.
[3] ـ بحارالأنوار، ۲، ۲۰۱.
[4] ـ مریم، ۱۲.
[5] ـ کافی، ۱، ۳۸۲.
[6] ـ امالی طوسی، ۵۲۹.