سخنرانی روز عاشورا محرم ۱۳۹۳
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۳
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی روز عاشورا | سهشنبه ۱۳۹۳/۰۸/۱۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
چند نصیحت
مجالس امام حسین علیه السلام زنده کنندهى دین و احکام اسلام است و در سایهى آن تزکیه مىشویم.
چند نصیحت به همهى دوستان عزیز مىکنیم و از آنها مىخواهیم بر این مطالب تفکّر کنند و آنچه را به ذهنشان مىرسد، در جایى یادداشت نمایند.
امام صادق علیه السلام از پدرش، فرمود: پدرم على بن الحسین علیهماالسلام فرمود: فرزندم! با پنج کس همنشین مباش و گفتگو مکن و رفیق راه مشو!
گفتم: چه کسانى؟ آنها را به من معرفى کن؟
فرمود: بپرهیز از همنشینى با دروغگو؛ زیرا چون سراب است، دور را به تو نزدیک و نزدیک را در نظرت دور مىکند. بپرهیز از همنشینى با فاسق و بزهکار؛ زیرا او تو را به یک لقمه یا کمتر از آن مىفروشد، و مبادا با بخیل رفاقت کنى؛ زیرا او مال خود را هنگامى که سخت بدان نیازمندى، از تو دریغ مىدارد. مبادا با احمق رفاقت کنى؛ زیرا او مىخواهد به تو سود رساند، زیان مىرساند. مبادا با کسى که قطع رحم مىکند رفاقت کنى؛ زیرا من او را در کتاب خداى عزّ و جلّ ملعون یافتم در سه جا :
1 ـ خداوند مىفرماید: (فَهَلْ عَسَیْتُمْ اِنْ تَوَلَّیْتُمْ أنْ تُفْسِدُوا فِی الاْرْضِ وَ تُقَطِّعُوا أرْحامَکُمْ أُولئِکَ الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللهُ فَأصَمَّهُمْ وَ أعْمى أبْصارَهُمْ )
(آیا در شما این نگرانى است که اگر پشت به فرمان خدا دادید، در زمین فساد کنید و قطع رحم نمائید آنانند که خدا آنها را لعنت کرده و کر و کورشان ساخته است).
2 ـ خداوند مىفرماید (وَ الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أمَرَ اللهُ بِهِ أنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الاْرْضِ أُولئِکَ لَهُمُ اللَّعْنَهُ وَ لَهُمْ سُوءُ الدّارِ)
(آنان که پیمان خدا را پس از بستن آن مىشکنند و آنچه را خدا فرمان داده پیوند دهند، مىبرند و در زمین فساد مىکنند، آنان دچار لعنت هستند و بد جایگاهى دارند).
3 ـ خداوند مىفرماید: (الَّذینَ یَنْقُضُونَ عَهْدَ اللهِ مِنْ بَعْدِ میثاقِهِ وَ یَقْطَعُونَ ما أمَرَ اللهُ بِهِ أنْ یُوصَلَ وَ یُفْسِدُونَ فِی الاْرْضِ أُولئِکَ هُمُ الخاسِرُونَ )
(کسانى که عهد خدا را پس از بستن، مىشکنند و آنچه را به پیوند آن فرمان داده، مىگسلند و در زمین فساد کردند، هم آنان زیانکارانند).
پرهیز کنید از ناسزاگویى! در روایت است کسى که عادت به فحاشى دارد و دائم حرف زشت بر زبان مىآورد، احتمال خرابى نطفهاش وجود دارد. در روایت دیگرى از رسول خدا صلّى اللهعلیه وآله آمده است:
«سَابُّ المُؤمِنِ فِسْقٌ»
«دشنام دادن به مؤمن، فسق است.»
فسق یعنى بیرون رفتن از دین.
همچنین لعن و نفرین مؤمنین، حتّى کسانى که خوب و بد بودنشان معلوم نیست، جایز نیست و لعن را به خود لعنت کننده باز مىگرداند.
در همین راستاست سرزنش کردن دیگران. در روایت است :
«مَنْ أنَّبَ مُوْمِناً أنَّبَهُ اللَّهُ فِی الدُّنْیَا وَ الآْخِرَهِ»
«هر کس مؤمنى را سرزنش کند، خداوند او را در دنیا و آخرت سرزنش مىکند.»
«مَنْ عَیَّرَ مُوْمِناً بِذَنْبٍ لَمْ یَمُتْ حَتَّى یَرْکَبَهُ»
«هر که مومنى را به گناهى سرزنش کند، نمیرد تا آن را مرتکب شود.»
بنده خود دیدم کسانى را که دیگران را سرزنش مىکردند و خود به همان چیز گرفتار شدند.
سفارش دیگر درباره خشم است. خشم و عصبانیت خود را کنترل کنید. در روایت است :
«مَنْ لَمْ یَمْلِکْ غَضَبَهُ لَمْ یَمْلِکْ عَقْلَهُ»
«کسى که مالک غضبش نیست، مالک عقلش نیست.»
در حال خشم، هر کارى ممکن است از انسان سر بزند، حتّى قتل. سراغ داریم کسى را که به خاطر غضب، همسرش را کشت، با آن که بارها در این باره به او تذکّر داده بودم.
یکى دیگر از صفات بد که به تعبیر روایت، ایمان را فاسد مىکند، حسد است. حسد یعنى انسان از نعمتى که به دیگران رسیده ناراحت شود و آرزوى زوال آن را نماید. حسد از مرضهاى قلبى است که شخص را آسوده نمىگذارد. براى رفع آن باید وقتى نعمتى نصیب کسى مىشود یا توفیقى مىیابد، برایش دعا کند و از خدا بخواهد آن را افزون سازد و به خودش نیز عطا کند، در این صورت به تدریج حسد زائل مىشود.
کینه نیز از صفات ناپسندى است که صاحب آن، مثل مار یا حتّى اژدها مىشود. کینهى مؤمن را در دل گرفتن، بدتر از حسد، ایمان را نابود مىکند. براى رفع آن خواندن این آیه، پس از هر نماز مؤثر است :
(رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لاِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِاْلإیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا اِنَّکَ رَوُفٌ رَحیمٌ )
«پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان از ما پیشى گرفتند، بیامرز و در دلهاى ما کینهاى از مؤمنان بر جا مگذار! پروردگارا تو رئوف و مهربانى.»
بر عکس کینه، عفو و گذشت، بهترین چیزهاست. عفو باید در قلب باشد؛ یعنى لازم نیست کسى را که ظلم یا اذیتى به شما کرده، در آغوش بگیرید، مهم این است که در قلبتان او را ببخشید و کینهاى از او نداشته باشید و در پى تلافى برنیایید.
کلام امام حسین علیه السلام
حضرت ابا عبدالله علیه السلام پیش از خروج به سوى عراق، این خطبه را در مکه ایراد فرمود :
«الْحَمْدُ لِلَّهِ وَ مَا شَاءَ اللَّهُ وَ لا حَوْلَ وَ لا قُوَّهَ اِلّا بِاللَّهِ وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ وَ سَلَّمَ خُطَّ الْمَوْتُ عَلَى وُلْدِ آدَمَ مَخَطَّ الْقِلادَهِ عَلَى جِیدِ الْفَتَاهِ وَ مَا أوْلَهَنِی اِلَى أسْلافِی اشْتِیَاقَ یَعْقُوبَ اِلَى یُوسُفَ وَ خُیِّرَ لِی مَصْرَعٌ أَنَا لاقِیهِ کَأَنِّی بِأَوْصَالِی یَتَقَطَّعُهَا عَسَلَانُ الْفَلَوَاتِ بَیْنَ النَّوَاوِیسِ وَ کَرْبَلاء فَیَمْلأنَ مِنِّی أکْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَهً سُغْباً لا مَحِیصَ عَنْ یَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَیْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلائِهِ وَ یُوَفِّینَا أُجُورَ الصَّابِرِینَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِیَ مَجْمُوعَهٌ لَهُ فِی حَظِیرَهِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَیْنُهُ وَ تَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ مَنْ کَانَ فِینَا بَاذِلا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْیَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّی رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ»
«سپاس مخصوص خدااست و آنچه خدا بخواهد همان مىشود. حول و قوهاى نیست مگر از خدا. درود خدا بر رسول او باد! یقینا مرگ قلادهاى است بر گردن جمیع فرزندان آدم؛ مانند گردنبدى که بر گردن دختران است. مشتاق لقاى نیاکان خود شدهام؛ مثل اشتیاقى که یعقوب به یوسف داشت.
خداى توانا بقعهاى را براى مدفن من انتخاب نموده که به زودى به آن خواهم رسید. گویا مىبینم اعضایم به زودى در صحراى کربلا پاره پاره خواهد شد. چارهاى نیست جز اینکه باید آن روزى را که مقدر شده دریافت.
ما اهل بیت به رضاى پروردگار راضى و در مقابل بلاى او صابر هستیم، تا اینکه بهترین جزاى صابرین را بما عطا فرماید.
آن اعضاى قطعه قطعه بزودى در حظیره قدس پیامبر خدا جمع مىشوند. خدا چشم پیغمبر خود را روشن خواهد کرد و به وعده خود عمل مىنماید. هر کس آرزوى شهید شدن و جانبازى در راه ما و سعادت ابدى را دارد، با ما همراه شود که به خواست خدا فردا روانه خواهیم شد.»
شیخ شوشترى مىگوید: این استنصار اول حسین علیه السلام بود. در یکى از زیارتهاى امام حسین علیه السلام هفت لبیک مىگوییم و این هفت لبیک در برابر هفت استنصار ایشان است که اولین آن در این خطبه است.
استنصار دوم حسین علیه السلام وقتى است که عبد الله بن عمر، عبد الله بن عباس و عبد الله بن زبیر به حضور ایشان رسیدند و حضرت به آنان فرمود: با من همراه شوید و مرا یارى کنید که دین خدا در خطر است. آنان هر کدام عذرى آوردند و نیامدند.
استنصارهاى دیگر ایشان، نامههایى بود که براى اهل کوفه و اهل بصره نوشتند. استنصار دیگر، به حرّ بن یزید ریاحى بود.
این استنصارات براى دین خدا بود تا فردا نگویند حسین علیه السلام به ما چیزى نگفت و ندانستیم هدفش چیست؛ لذا هر کس را در میان راه مىدید، به یارى خویش فرا مىخواند.
استنصار دیگر ایشان به عبید الله بن حرّ جُعفى بود؛ هنگامى که در قصر بنى مقاتل پیاده شدند، امام با خیمهاى مواجه شد. فرمود: این خیمه از کیست؟ گفتند: عبید اللَّه بن حرّ جعفى. فرمود: او را نزد من بخوانید. وقتى فرستاده امام آمد و به وى گفت: حسین بن على تو را مىخواند، گفت :
اِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ به خدا قسم من از کوفه خارج نشدم مگر اینکه دوست نداشتم در کوفه باشم و حسین وارد آن شود. به خدا قسم من تصمیم ندارم حسین را دیدار کنم یا اینکه او مرا ببیند. هنگامى که فرستاده امام حسین علیه السّلام آمد و سخن او را بازگو کرد، امام از جاى برخاست و نزد او رفت و سلام کرد و نشست. سپس وى را دعوت نمود که با آن حضرت خروج نماید، ولى او سخن پیشین خود را تکرار و درخواست کرد امام او را معاف کند.
حضرت به او فرمود: تو گناهان بسیار دارى بیا به یارى ما تا خدا گناهانت را ببخشد و اهل بهشت شوى! ولى او نپذیرفت و گفت: من اسب راهورى دارم، آن را به تو مىبخشم. حضرت فرمود: ما را به اسب تو نیازى نیست، و به او فرمود: اکنون که ما را یارى نمىکنى پس از خدا بترس و از کسانى که با ما مقاتله مىکنند، مباش! به خدا قسم کسى که فریاد مرا بشنود و مرا یارى نکند، کافر است و هلاک خواهد شد! وى گفت: این عمل با خواست خدا انجام نخواهد گرفت. سپس امام حسین علیه السلام از نزد او برخاست و داخل خیمه خود گردید.
عاقبت هم ابن زیاد بر او غضب کرد و کسانى را بدنبالش فرستاد. او فرار کرد و از ترس، خود را در فرات غرق نمود.
استنصارهاى حسین علیه السلام تا روز عاشورا ادامه داشت. مرحلهى بعد از استنصار، استغاثه است که از استنصار سختتر است. استنصار به یاریى طلبیدن است و استغاثه، طلب نجات کردن.
معاویه بن وهب گوید :
اذن خواستم که بر امام صادق علیه السّلام وارد شوم، به من گفته شد، داخل شو! پس داخل شده آن جناب را در نمازخانه منزلشان یافتم پس نشستم تا حضرت نمازشان را تمام کردند؛ پس شنیدم با پروردگار مناجات نموده، مىگفتند :
بار خدایا، اى کسى که ما را اختصاص به کرامت داده و وعده شفاعت دادى و مختص به وصیّت نمودى (یعنى ما را وصى پیامبرت قرار دادى) و علم گذشته و آینده را به ما عطا فرمودى و قلوب مردم را به طرف ما مایل نمودى!
من و برادران و زائرین قبر پدرم حسین علیه السّلام را بیامرز؛ آنان که اموالشان را انفاق کرده و ابدانشان را به رنج انداخته، به خاطر میل و رغبت در احسان به ما و به امید آنچه در نزد تو است؛ به خاطر صله و احسان به ما و به منظور ادخال سرور بر پیغمبرت و به جهت اجابت فرمان ما و به قصد وارد نمودن غیظ بر دشمنان ما.
اینان اراده و نیّتشان از این ایثار تحصیل رضا و خشنودى تو است پس تو هم از طرف ما این ایثار را جبران کن و با رضوان، احسانشان را جواب گو باش و در شب و روز حافظ و نگاهدارشان بوده، اهل و اولادى که از ایشان باقى ماندهاند را بهترین جانشینان قرار بده و مراقب و حافظشان باش و شرّ و بدى هر ستمگر عنود و منحرفى را از ایشان و از هر مخلوق ضعیف و قوى خود کفایت نما و ایشان را از شرّ شیاطین انسى و جنّى محفوظ فرما و اعطا کن به ایشان برترین چیزى را که در دور بودنشان از اوطان خویش از تو آرزو کردهاند و نیز به ایشان ببخش برتر و بالاتر از آنچه را که بواسطهاش ما را بر فرزندان و اهل و نزدیکانشان اختیار کردند!
خدایا صورتهایى که حرارت آفتاب آنها را در راه محبّت ما تغییر داده مورد ترحّم قرار ده و صورتهایى را که روى قبر ابى عبد اللَّه الحسین علیه السّلام مىگذارند و بر مىدارند، مشمول لطف و رحمتت قرار ده و به چشمهایى که از باب ترحم بر ما اشک ریختهاند، نظر عنایت فرما و دلهایى که براى ما به جزع آمده و به خاطر ما سوختهاند را ترحم فرما!
بار خدایا! به فریادهایى که بخاطر ما بلند شده برس!
خداوندا من این ابدان و این ارواح را نزد تو امانت قرار داده تا در روز عطش اکبر که بر حوض کوثر وارد مىشوند آنها را سیراب نمایى.
و پیوسته امام علیه السّلام در سجده این دعا را مىخواندند. هنگامى که از آن فارغ شدند عرض کردم :
فدایت شوم این فقرات و مضامین ادعیهاى که من از شما شنیدم اگر شامل کسى شود که خداوند عزّ و جلّ را نمىشناسد، گمانم این است که آتش دوزخ هرگز به آن فائق نیاید. به خدا سوگند آرزو دارم آن حضرت را زیارت کرده ولى به حج نروم.
امام علیه السّلام به من فرمودند: تو به قبر آن جناب نزدیک هستى، پس چه چیز تو را از زیارتش باز مىدارد؟ سپس فرمودند : اى معاویه زیارت آن حضرت را ترک مکن!
عرض کردم: فدایت شوم نمىدانستم که چنین است و ثواب آن این مقدار است.
حضرت فرمودند: اى معاویه! کسانى که براى زائرین امام حسین علیه السّلام در آسمان دعا مىکنند به مراتب بیشتر از آنان هستند که در زمین برایشان دعا مىنمایند.
توسّل به امام حسین علیه السلام انسان را از رذائل پاک مىکند و دینش قوى مىشود. چه افرادى که در مجالس امام حسین علیه السلام توفیق توبه یافتند؛ خود را پاک کردند و در راه طلب قرار گرفتند.
در ظهر عاشورا، وقت نماز ظهر فرا رسید، سعید بن عبد الله به امام عرض نمود: وقت نماز است. حضرت فرمود: خدا تو را از نمازگزاران قرار دهد. سپس از لشکر عمر سعد براى اقامهى نماز وقت گرفتند.
امام حسین علیه السّلام به زهیر بن قین و سعید بن عبد اللّه امر کرد با نصف کسانى که باقى مانده بودند (به ترتیب نماز خوف) پیش روى آن حضرت بایستند، آنگاه امام حسین علیه السّلام با سایر اصحاب نماز خود را خواند، در این هنگام تیرى به طرف حسین علیه السّلام آمد، سعید بن عبد اللّه پیش آمد و خود را سپر حسین علیه السّلام نمود و همچنان استوار ایستاد و تیرها را به جان خرید، تا اینکه او بر اثر شدّت جراحات تیرها، به زمین افتاد و در این حال مىگفت :
«خدایا! این دشمنان را به لعنتى که بر قوم عاد و ثمود کردهاى لعنت کن، خدایا سلام مرا به پیامبرت برسان، و از دردهایى که بر اثر تیرها به من رسید، به آن حضرت خبر بده، چراکه من پاداش تو را در یارى ذریّه پیامبرت مىجویم.»
سپس به شهادت رسید، رضوان خدا بر او باد. در بدن او سیزده چوبه تیر، غیر از جراحات شمشیرها و نیزهها دیده شد.