سوره هود آیه ۷ | جلسه ۹
شیطان دشمن قسمخوردۀ انسان است که خداوند او را برای امتحان بنیآدم قرار داده است. نفس هم دشمنِ دیگری درون اوست. این دنیا میدانِ مبارزه با این دو دشمن است. باید جهاد کنی تا چیزی عایدت شود! رایگان نیست. البته خدا میتواند رایگان هم بدهد، ولی روح و نفسِ بشر طوری ساخته شده که باید مبارزه کند تا رشد کند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره هود آیه ۷ | یکشنبه ۱۳۹۷/۱۱/۰۷ | جلسه ۹
وَ هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّهِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ لَئِنْ قُلْتَ إِنَّکُمْ مَبْعُوثُونَ مِنْ بَعْدِ الْمَوْتِ لَیَقُولَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا إِنْ هذا إِلاَّ سِحْرٌ مُبینٌ (۷)
اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب بود تا شما را امتحان کند که کدامتان بهترین عمل را دارید و اگر بگویی شما بعد از مرگ، برانگیخته میشوید، کافران میگویند این جز سحری آشکار نیست.
لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً؛ شبیه این عبارت در سورههای کهف و مُلک نیز آمده است؛
﴿إِنَّا جَعَلْنا ما عَلَى الْأَرْضِ زینَهً لَها لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً﴾[1]
«ما آنچه را در زمین است زینتِ آن قرار دادیم تا آنها را آزمایش کنیم که کدامشان بهتر عمل میکنند.»
﴿الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُورُ﴾[2]
«او که مرگ و زندگی را آفرید تا شما را بیازماید که کدامیک بهترین عمل را دارید و او عزیز و آمرزنده است.»
در سورۀ کهف وقتی صبحت از «لِنَبْلُوَهُمْ أَیُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً» میکند، بعد از دو آیه میفرماید:
﴿أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحابَ الْکَهْفِ وَ الرَّقیمِ کانُوا مِنْ آیاتِنا عَجَباً﴾[3]
«آیا گمان کردی اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ما بودند؟»
اصحاب کهف چند نفر از نزدیکانِ پادشاه زمانِ خود بودند که در بهترین نعمتها زندگی میکردند، امّا چون دیدند پادشاه به ناحق ادعای خدایی دارد و بطلان او برایشان ثابت شد، همهچیز را رها کردند و به صحرا زدند. آنان از خدای تعالی هدایت خواستند و در پی او رفتند، خدا هم هدایتشان کرد.
امام صادق علیهالسلام در تفسیر «أَحْسَنُ عَمَلاً» فرمودند:
«لَیْسَ یَعْنِی أَکْثَرَ عَمَلًا وَ لَکِنْ أَصْوَبَکُمْ عَمَلًا وَ إِنَّمَا الْإِصَابَهُ خَشْیَهُ اللَّهِ وَ النِّیَّهُ الصَّادِقَهُ وَ الْحَسَنَهُ»[4]
«مقصود، عملِ بیشتر نیست، بلکه عملِ درستتر است، و درستى، ترس از خدا و نیت صادق و کار نیک است.»
یکی از مراتب پایین «خشیه اللّه» ترس از خداست که آن را «خوف» مینامیم. روایات زیادی دربارۀ خوف وجود دارد و در کافی بابی به نام خوف از خدای تعالی آمده است. امّا چرا باید از خدا بترسیم؟ برخی میگویند باید از عذاب خدا و جهنّم بترسیم؛ چون اگر مخالفت امرِ او کنیم، به غضبش گرفتار میشویم. آیا این درست است؟
همۀ ما معتقدیم خالقی داریم که نامش «اللّه» جلّجلاله است. او ما را از نطفهای گندیده، با طی مراحلی خلق کرد؛ یعنی نطفه را به علقه، سپس به مضغه و بعد به استخوان تبدیل کرد و بر ما گوشت رویاند و مراحل دیگری را طی کردیم تا به اینجا رسیدیم. همۀ بشر این مراحل را گذرانده است. ما خالقِ خود را نمیبینیم، ولی از آثارش میدانیم که هست. او خدایی نادیدنی و واجبالوجود است. این خدا عقلی به ما داده که بهوسیلۀ آن خوبی و بدی را تشخیص میدهیم.
ما با عقلمان فکر میکنیم و در روحمان میفهمیم که انسان هستیم و لازمۀ انسانیت این است که اگر کسی احسانی به ما کرد، باید جوابش را به نیکی و احسان بدهیم؛ مثلاً اگر خانهای برایمان خرید یا پول قابل توجهای داد یا گرفتاری ما را رفع کرد یا پزشک حاذقی بود و بیماری سختِ ما را درمان کرد، یک عمر دعاگو و سپاسگزارِ او هستیم. «الانسان عبید الاحسان» (انسان بندۀ احسان است). حتی برخی حیوانات هم همینطورند.
حال آیا نباید شاکر و سپاسگزارِ خدایی باشیم که ما را از نطفه خلق کرد و همۀ خوبیها را در ما قرار داد؟ شکرِ اینهمه نعمت، این صفات خوب و روح و عقلی که به ما داده که میتوانیم با آنها عروج کنیم و به مقامات عالی برسیم، چیست؟ بیشک یکی از مصادیق شکرِ پروردگار این است که او را به غضب نیاوریم و موجباتِ خشنودیاش را فراهم کنیم. خشنودی او در چیست؟
خشنودی پروردگار در اطاعت از اوست. او میفرماید نماز بخوان؛ روزه بگیر؛ واجبات را انجام بده و حرام را ترک کن! اثرِ خوبِ همۀ این کارها هم به خود ما بازمیگردد. او ما را طوری خلق کرده که اگر اعمال خوب انجام دهیم و رضای خدا را بهدست آوریم، خودمان رشد میکنیم. او نیازی به ما و نماز و روزۀ ما ندارد. او غنی است و ما فقیریم، امّا در ازای کارهای خوبِ ما، چیزهای خوب و نعمتهای عالی عطا میکند و خوبی را مضاعف میگرداند. هرچه بیشتر اطاعتش کنیم، انسانیتمان بیشتر میشود و از حیوانیت بیرون میآییم. در مقابل اگر چیزهایی را که گفته ترک کنید، انجام دهیم، شبیه حیوانات میشویم و عقلی را که باید داشته باشیم، از دست میدهیم. گاهی خودمان هم این را به خوبی حس میکنیم.
پس اگر بدی کنی، خودت بدی میبینی و اگر خوبی کنی، خودت خوبی میبینی. او نیازی به ما ندارد. غضب خدا یعنی آنچه را درون ما قرار داده، پاس نداریم و زیانکار شویم. در حقیقت جهنّم [روی دیگرِ] عملِ خودِ ماست. اگر هم عمل خوب انجام دهیم، این عمل ما را رشد میدهد؛ مثل کسی که روح و رضوانی دارد و اگر در خانۀ کوچکی هم باشد و وسایل مختصری داشته باشد، گویی در جای بزرگ و وسیعی است. رحمت خدا برای انسان اینطور است و غضب، دور شدن از رحمت اوست. چرا باید خودت را از چیزهای خوبی که داری، دور کنی؟
چگونه خشیت پیدا کنیم؟
اعمال خوب باعث میشود آدمی نعمت و احسانِ خدا را ببیند و بگوید خدایا تو این همه نعمت به من دادی؛ این همه احسان به من کردی. سر تا پای من همه نعمت توست؛ پدر، مادر، خانواده و دوستانم را واداشتی به من محبّت کنند. نعمتهای خدا را میشمارد و نگران است مبادا نعمتها را فراموش کند و دچار تاریکیهایی شود که در نفسش وجود دارد.
آیا خدا باید این نعمتها را به بنده میداد؟ بله. خدای تعالی بر خود حتم کرده خوب خلق کند و چیزهای خوب به بنده بدهد. هرجا هم نقصی باشد، تلافی میکند. بندۀ خدا در مقابلِ اینهمه لطف و عنایت میگوید خدایا چطور شکر تو را بهجا آورم؟ مبادا از تو غافل شوم! از غفلتهایی که شبانهروز دارد و از اینکه فراموش میکند خدا همراه اوست و در سختیها او را رها نمیکند، شرمنده است. میداند اگر سختی هم برایش پیش میآید، برای این است که بهسوی او بازگردد؛ این خشیت است.
خدای تعالی وسعتی در وجود ما قرار داده که از آسمان و زمین بیشتر است. خشیت یعنی مبادا کاری کنم که این نعمت زائل شود؛ مبادا گناهی انجام دهم؛ دروغی بگویم؛ ظلمی کنم که این رحمتِ واسعۀ درونی، به تنگی بگراید و روحم را گرفتار زندان کند! در هوای خوب و باغِ زیبا هستم، امّا مثل اینکه در زندان محبوسم.
«النِّیَّهُ الصَّادِقَهُ» صدق یعنی یکرنگی با خدا؛ یعنی نیّت صادقانه با خدای تعالی. خداوند «اصدق الصادقین» (صادقتر از همه) است. او هیچ دروغی نمیگوید. کسی دروغ میگوید که ترس یا نقصی دارد یا در پی جلبِ منفعتی یا دفعِ ضرری باشد. دروغگویی از ضعف است. خدای تعالی از همۀ این صفات مبراست و هرکس هر صدقی دارد، از اوست.
شیطان دشمن قسمخوردۀ انسان است که خداوند او را برای امتحان بنیآدم قرار داده است. نفس هم دشمنِ دیگری درون اوست. این دنیا میدانِ مبارزه با این دو دشمن است. باید جهاد کنی تا چیزی عایدت شود! رایگان نیست. البته خدا میتواند رایگان هم بدهد، ولی روح و نفسِ بشر طوری ساخته شده که باید مبارزه کند تا رشد کند.
وقتی آدمی با اطاعت از خدا همراه روح است و خلاف نفس و شیطان میکند، روحش وسیع میشود و بالا میبرد. درنتیجه به مردمانِ فریفتۀ مال میخندد؛ به کسی که اسیرِ شهوات است، میخندد؛ به کسانی که افتخارشان به دنیاست، میخندد. وقتی با نور ایمان و عقل تأمل میکند در کسانی که اعمال صالح و اعتقادات درستی ندارند، میبیند چقدر پوکاند و هیچ ندارند. فقط در فکر این هستند چطور سرِ دیگران کلاه بگذارند و پول درآورند. گاهی از جهت ظاهری خیلی پاک و پاکیزهاند، ولی از نظر صفاتِ انسانی کاملاً خالی هستند. چون معتقد به قیامت نیستند، اصلاً آدمیت ندارند و حتی ممکن است برای حفظ خود و منافعشان به راحتی دیگران را فدا کنند.
«احسن عمل» برای کسی است که میفهمد دنیا میدان مسابقه است، امّا نه مسابقۀ پولدار شدن. اینطور نیست که هرکس پولدارتر باشد، خوشبختتر است و آدم خوبی است. پولداری بد نیست، خیلی هم خوب است، امّا خوشبختی به این است که حواست به آدمهای فقیر باشد و تا آنجا که میتوانی کمکشان کنی. خوشبختی به این است که اگر پست و مقامی گرفتی، به همنوعانت کمک کنی؛ بیچارهای را نجات دهی؛ احسان کنی!
وقتی بهسوی خدا میآیی و اعمال خوب انجام میدهی، لزوماً نباید فقیر باشی، ولی آنچه برایت لذتبخش است، پول نیست، این است که دستِ یکی را بگیری و بلند کنی. صدق یعنی همین. صدق که فقط به زبان نیست، به عمل هم هست. وقتی میگویی مؤمن هستم و صادقی، باید بدانی مؤمن صفات خدایی دارد. خدای تعالی از بندگانش حتی از حیوانات غافل نیست.
﴿وَ ما مِنْ دَابَّهٍ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ رِزْقُها﴾[5]
«و هیچ جنبندهای در زمین نیست، مگر آنکه رزقش برعهدۀ خداست.»
مؤمنِ صادق از آنچه دارد به دوستان و همسایگانش میبخشد و از آنها غافل نیست. ائمۀ اطهار علیهمالسلام که قرآن با عبارت «کونوا مع الصادقین» از آنها یاد کرده، حتی به مخالفان خود هم اگر فقیر بودند، رسیدگی میکردند و هرکس به آنها رو میآورد، کمکش میکردند.
صدق یعنی ظاهر و باطنِ انسان یکی باشد. در این صورت وقتی کسی کنارش مینشینید، احساس راحتی میکند؛ از خیالات بیرون میآید و حال دیگری پیدا میکند.
وقتی بهسوی خدا میروی، صفاتِ خدایی پیدا میکنی. از صفاتِ خدا عفو و کرَم و عدل است. پس تو هم راحت مردم را میبخشی. اگر کسی گفت غیبتت کردم، فوراً میگویی بخشیدمت. دیگران را بر خود ترجیح میدهی. به کسی ظلم نمیکنی. محال است کمترین ظلمی از دست و پا و زبان و قلمت صادر شود. خدا ظالم نیست. او اگر بنای ظلم داشت، ظلّام (بسیار ظلم کننده) بود، بهخاطرِ قدرتِ بیانتهایش.
این علامت کسی است که صدق دارد و با خدا معامله کرده، مؤمن واقعی شده. این «أَحْسَنُ عَمَلا» است و هیچ منافاتی با پولداری ندارد. البته چنین آدمی چندان ثروتمند هم نمیشود. اگر رئیس شد، از مردم پنهان نمیشود؛ مثل پیامبر اکرم و امیرالمؤمنین دنبال فقرا میرود و به داد مردم میرسد.
روزی امیرالمؤمنین علیهالسلام در خیاباهای کوفه قدم میزد که زنی با شتاب آمد و با اضطراب گفت: یا علی شوهرم به من ظلم کرده و سوگند خورده مرا کتک بزند.
امام علیهالسلام اندکی درنگ کرد و فرمود: به خدا سوگند باید حقّ مظلوم را گرفت. نشانی منزل زن را گرفت و با شتاب حرکت کرد. چون به آنجا رسید و در زد، جوانی با پیراهن رنگین بیرون آمد.
حضرت فرمود: از خدا بترس، چرا زن خود را ترساندهای؟
جوان مغرور امام را نشناخت و گفت: تو با زن من چکار داری؟ حال سوگند میخورم او را بسوزانم.
امام فرمود: تو را امر به معروف میکنم، باید توبه کنی، والاّ بهشدت تنبیه میشوی!
در آن حال جمعی از مردم از راه رسیدند و خدمت امام ایستادند و احترام گذاشتند. جوان که تازه فهمید با حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام روبروست، عرض کرد: مرا ببخشید، به خدا سوگند مانند زمین آرام میشوم تا زنم بر روی من قدم بگذارد.[6]
علی حاضر نیست در حکومتش به احدی ظلم شود. ریاست خوب است، ولی شخصِ مؤمن ریاستش اینطور است. پس اسلام خوب است.
اسلام به ذات خود ندارد عیبی
هر عیب که هست از مسلمانی ماست
خدا اینهمه آسمان وز مین را خلق کرده تا کسانی که صاحب «أَحْسَنُ عَمَلا» هستند از دل امتحانات الهی بیرون آیند. اولینِ آنها پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله که «لو لاک لما خلقت الافلاک». بعد از ایشان، علی مرتضی و فاطمۀ زهرا سلاماللّهعلیها و امرز امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین هستند.
چقدر خوب است آدمی زندگی پاکی داشته باشد! انسان محل سهو و نسیان است، ممکن است خطاهایی داشته باشد، ولی خدایی که «غفار الذنوب» است، همه را تبدیل به حسنات میکند، بهشرط آنکه بهسوی او بیاید و حرفش را بشنود.
﴿إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلاً صالِحاً فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیماً﴾[7]
«مگر کسانی که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند. پس خداوند گناهان آنان را تبدیل به حسنات میکند که خدا همواره بخشاینده و مهربان است.»
[1] ـ کهف، ۷.
[2] ـ ملک، ۲.
[3] ـ کهف، ۹.
[4] ـ کافی، ۲، ۱۶.
[5] ـ هود، ۶.
[6] ـ سفینهالبحار، 2، 321.
[7] ـ فرقان، ۷۰.