سوره هود آیه ۶۲ و ۶۳ | جلسه ۲۰
به دوستان عزیز مخصوصاً جوانها و نوجوانها عرض میکنم همیشه واجبات را انجام دهید و حرام را ترک کنید. علاوه بر این مخالفتِ نفس کنید؛ یعنی کم بخورید. «نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت درآید»
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره هود آیه ۶۲ و ۶۳ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۱۲/۲۹ | جلسه ۲۰
قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا وَ إِنَّنا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُریبٍ (۶۲)
گفتند ای صالح تو پیش از این در میان ما، مایۀ امیدمان بودی. آیا ما را از پرستش آنچه پدرانمان میپرستیدند نهی میکنی؟ بهراستی ما از چیزی که به آن دعوتمان میکنی، در شک و تردیدیم.
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی وَ آتانی مِنْهُ رَحْمَهً فَمَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ فَما تَزیدُونَنی غَیْرَ تَخْسیرٍ (۶۳)
گفت ای قوم من! به من خبر دهید اگر دلیل روشنی از پروردگارم داشته باشم و او رحمتی از جانب خود به من عطا کرده باشد، اگر او را نافرامنی کنم، چه کسی مرا در برابر خدا یاری میکند؟ شما جز زیان چیزی به من نمیافزایید.
«قالُوا یا صالِحُ» گفتند ای صالح «قَدْ کُنْتَ» بودی «فینا» در میان ما «مَرْجُوًّا» مایۀ امید ما «قَبْلَ هذا» تا پیش از این. «أَ تَنْهانا» آیا ما را نهی میکنی «أَنْ نَعْبُدَ» از اینکه میپرستیم «ما یَعْبُدُ» آنچه میپرستیدند «آباؤُنا» پدران ما؟ «وَ إِنَّنا» بهراستی که ما «لَفی شَکٍّ» در شک هستیم «مِمَّا» از آنچه «تَدْعُونا إِلَیْهِ» ما را به آن دعوت میکنی «مُریبٍ» مرددیم.
«قالَ یا قَوْمِ» گفت ای قوم من! «أَ رَأَیْتُمْ» به من خبر دهید «إِنْ کُنْتُ» اگر باشم «عَلى بَیِّنَهٍ» بر دلیل روشنی (دلیل روشنی داشته باشم) «مِنْ رَبِّی» از پروردگارم «وَ آتانی» و داده باشد به من «مِنْهُ» از جانب خودش «رَحْمَهً» رحمتی «فَمَنْ» پس چه کسی «یَنْصُرُنی» مرا یاری میکند «مِنَ اللَّهِ» در برابر خدا «إِنْ عَصَیْتُهُ» اگر از او نافرمانی کنم؟ «فَما تَزیدُونَنی» پس شما چیزی به من نمیافزایید «غَیْرَ تَخْسیرٍ» جز ضرر و زیان.
قالُوا یا صالِحُ قَدْ کُنْتَ فینا مَرْجُوًّا قَبْلَ هذا؛ ثمودیان به صالح گفتند تو پیش از این در بین ما بودی. جوان خوب و بااخلاقی بودی و خانوادهای اصیل داشتی. ما امید داشتیم در آینده برای ما و اجتماع مفید باشی. امید داشتیم ما به ما کمک کنی، ولی اکنون خرابکاری میکنی!
أَ تَنْهانا أَنْ نَعْبُدَ ما یَعْبُدُ آباؤُنا؛ آیا ما را از آنچه پدرانمان میپرستیدند، نهی میکنی؟ این آیینی است که از قدیم میان ما رواج داشته، پدران و نیاکانمان همه بتپرست بودند، حال تو امروز ادعا میکنی خدا یکی است و بتها به هیچ دردی نمیخورند؟ میگویی خداپرست شویم و میخواهی همهچیز را به هم بزنی؟!
وَ إِنَّنا لَفی شَکٍّ مِمَّا تَدْعُونا إِلَیْهِ مُریبٍ؛ تو راهی غیر از راه ما در پیش گرفتی و مقابل همه ایستادهای. ما نیز از چیزی که تو بهسوی آن دعوتمان میکنی، در شک و تردید هستیم. تو مگر چهکارهای که این حرفها را میزنی؛ چه دلیلی داری که میگویی خدا را بپرستید؟
قالَ یا قَوْمِ أَ رَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلى بَیِّنَهٍ مِنْ رَبِّی؛ «أ رأیتم» از جهت لغت یعنی «آیا دیدید» امّا در اصطلاح یعنی خبر دهید مرا. مگر شما نمیگویید ما در شکیم؟ من دلیل دارم از سوی پروردگارم و میتوانم به شما معجزه نشان بدهم. حال به من خبر بدهید با وجود این بیّنه و رحمتی که خدا به من عطا کرده، اگر از او نافرمانی کنم، چه حجتی نزد او دارم و چه کسی میتواند مرا یاری کند؟
«بیّنه» به معنی برهان و دلیل روشن است؛ چیزی که انسان را از شک بیرون میآورد و نمیتواند در برابرش جوابی بدهد. این عبارت ۲۱ بار در قرآن تکرار شده است.
وَ آتانی مِنْهُ رَحْمَه؛ خدای تعالی از طرف خود به من رحمت داد. رحمت یعنی آنچه برای همه فراگیر و موجب گشایش است. در واقع گشایش زندگی دنیا و آخرت را رحمت میخوانند.
گشایشی که خدای تعالی به حضرت صالح داد، نبوت و بیّنهاش معجزهای بود که به ثمودیان نشان داد. پیامبر خدا رحمت است از جانب خدا؛ هم برای خودش و هم برای مردم.
فَمَنْ یَنْصُرُنی مِنَ اللَّهِ إِنْ عَصَیْتُهُ؛ اگر من تابع شما شوم، در حالی که میدانم خدای تعالی خالق من و شماست و شما و بتهایتان هیچکارهاید، کیست مرا در برابر خدا یاری کند؟ آیا شما میتوانید جلوی غضب خدا را بگیرید؟ اگر اعتنا به تبلیغ خدای تعالی نکنم و حرف شما را گوش بدهم، عصیان خدا کردهام و یاوری در مقابل او ندارم.
فَما تَزیدُونَنی غَیْرَ تَخْسیر؛ تبعیت از شما جز خسران و زیان هیچ سودی برای من ندارد. این حقیقتی بود که حضرت صالح به آن رسیده بود و خدای تعالی از قول ایشان خبر میدهد.
سیر تعالی موجودات
خدای تعالی موجودات را خلق کرد و در آنها حرکت و رشد قرار داد. نباتی که ابتدایش بذر و حیوانی که آغازش نطفه بود، همه رو بهسوی کمال در حرکتاند و خدای تعالی آنها را در این مسیر، بدون اینکه خودشان اراده و اختیاری داشته باشند، هدایت کرد.
بذری که در زمین میکارید، آب و آفتاب میخورد و رشد میکند و بالا میآید تا به حد کمال میرسد. کمال این بذر آن است که درخت شود و میوه بدهد. حیوانات هم پس از انعقاد نطفه، در بطن مادر رشد میکنند تا متولد شوند. پس از تولد کمالشان در این است که خوب بخورند و بیاشامند و تولید مثل کنند یا احیاناً شیر و پشم و گوشتی به انسان بدهند.
پس هم حیوانات و هم نباتات رو به کمال هستند، امّا «حد یقف» دارند؛ یعنی به حد معین که رسیدند، دیگر بالاتر نمیروند. دست خودشان هم نیست.
امّا وضع انسان فرق میکند. در انسان مقداری از کمال اجباری است؛ مثل حیوانات، امّا کمالِ اصلی او هیچ نهایت و حد یقفی ندارد، برعکسِ حیوانات و نباتات.
انسان در رحم مادر باید مراحلی را بگذراند که نه دست پدر و مادر است و نه دست خودش؛ این کمالِ اجباری اوست. قرآن در چند آیه به تفصیل و اجمال این موضوع را بیان کرده که شما خاک بودید؛ نطفه شدید؛ سپس علقه، مضغه و مراحلی را گذراندید تا حیاتِ حیوانی کامل و سپس روح خدایی در شما دمیده شد. «ثُمَّ أَنْشَأْناهُ خَلْقاً آخَر»[1] (آنگاه او را آفرینشِ دیگری دادیم).
اکنون که قدم در این عالم گذاشت، مدتی شیر میخورد؛ کمکم قادر به تکلم میشود؛ از پدر و مادر آدابی میآموزد و سپس بهتدریج درون خود خوبیها و بدیهایی را درک میکند، امّا هنوز به رشد و بلوغ نرسیده است؛ مثلاً دزدی بد است ظلم بد است.
گاهی کودکان در سنین ۷ یا ۸ سالگی سؤالاتی دربارۀ ماهیت وجود میپرسند؛ مثلاً من که هستم؛ چه کسی مرا خلق کرده؛ برای چه خلق شدهام؟ وقتی بزرگتر میشود، میگوید فرق من با حیوانات چیست؟ این سؤالات را گهگاه از خود میپرسد و فکر میکند آیا کسی میتواند جواب مرا بدهد؟
خدای تعالی برای همۀ موجودات و ازجمله انسان هدایتگر است. حیوانات و نباتات را هدایت میکند تا به کمالِ محدودشان برسند و [از روی غریزه] مسیری را که لازم است، طی کنند. انسان را هم هدایت میکند. بدین شکل که خوبیها را درونش جلوهگر میسازد و بهوسیلۀ پیامبران راه رشد و کمال را به او نشان میدهد.
پروردگار از زبان پیامبران به انسان میگوید که تو برای من خلق شدی و میتوانی خلیفۀ من باشی. من همهچیز را برای تو آفریدم و در تو این قابلیت را قرار دادم که میتوانی پیشرفت کنی و به بینهایت برسی، به کمالی که مراتب دارد، امّا تمامی ندارد و در این مسیر من با تو هستم.
امّا بدان که دو دشمن داری؛ یک دشمن خارجی به نام شیطان که لشکریانی از جن و انس دارد و یک دشمن درونی که منیت و نفسِ توست. نفسی که دائم منمن میکند و میخواهد خود راجلو بیندازد.
حال انتخاب با توست؛ میخواهی با من باشی و راه کمال را بپیمایی و به نعمتهای عالی که برایت تدارک دیدهام، برسی یا از شیطان و نفست اطاعت کنی و با آنها دوست شوی؟ بدان اگر راه دوم را انتخاب کردی، پایین میروی و پایین رفتنت هم انتها ندارد. «هُمْ فیها خالِدُون».
﴿فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الْأَرْضَ﴾[2]
«پس او را با خانهاش در زمین فرو بردیم.»
قارون در زمین فرو رفت و این سقوط پایانی ندارد.
اگر مرا میخواهی، باید این دو دشمنت را بشناسی و با آنها مبارزه کنی. من هم کمکت می کنم.
﴿إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ یَنْصُرْکُمْ وَ یُثَبِّتْ أَقْدامَکُم﴾[3]
«اگر خدا را یاری کنید، او هم شما را یاری میکند و قدمهاتان را استوار میدارد.»
من یاریات می کنم و دو بال به تو میدهم، بهشرطِ اینکه جلو بیایی. آن دو بال، یکی علم است و یکی عمل.
علم یعنی فطرت و انبیاء. با فطرت بعضی خوبیها را میفهمی و هرجا اشتباه کردی، پیامبران متوجهات میکنند و خوب و بد را بهطورِ تفصیل نشانت میدهند. میگویند این کارها واجب است و این کارها حرام. پیامبران بیّنه (معجزه) در دست دارند و بهترین دوستان بشر و رحمت برای مردماند.
وقتی خوب و بد و واجب و حرام را شناختی، خودت باید عمل کنی. وقتی حرکت کردی، در مسیر تعالی میافتی و پیشرفت میکنی.
﴿فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْض﴾[4]
«بعضی را بر بعضی دیگر برتری دادیم.»
صعود و تعالی انتها ندارد و میتوانی هر سال بهتر از سال قبل شوی. از جمله آثار این بهتر شدن این است که صفاتِ خوبِ الهی که درون توست، روزبهروز قویتر میشود؛ هرروز با منیت و شیطانت مبارزه میکنی و آثار آن را در خودت میبینی؛ خُلق و خوی پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را میگیری؛ کسانی را که در این راه هستند یا به این راه اشتیاق دارند، دوست میداری و دلت میخواهد با آنها معاشرت کنی و انس بگیری.
از آدمهای بد و از جایی که با منیتت سازگاری دارد، فرار میکنی. نمیخواهی خودت را جلوه بدهی؛ از خودت تعریف کنی، اگر هم کسی تعریفت کرد، پناه بر خدا میبری و میگویی خدایا خودت حفظم کن. میترسی از اینکه فردا وضعی پیش بیاید که بگویی هرکس موافق من بود خوب است و هرکس مخالف من بود، بد.
منیت مانع کمال است و هر سال باید خود را امتحان کرد و آن را محک زد. کمال انسان به حساب علمی است که از پیامبر آموخته و همراه آن عمل میکند. در کنار این علم و عمل، باید مراقب نفس و منیت هم بود.
از آثار مینت این است که میگوید هرکس پشت سر من حرفی زد؛ تهمتی زد یا غیبتی کرد، تا بینیام به لحد بخورد، او را نمیبخشم و تلافی میکنم، امّا وقتی رو به کمال میرود، کینه برایش معنی ندارد و خیلی زود دشمنانش را هم میبخشد.
وقتی منیت دارد، پول برایش خیلی مهم است. میگوید زحمت کشیدم. این پول حاصل دسترنج من است. باید خودم بخورم و برای بچههایم بگذارم. چرا باید آن را به دیگران بدهم؟ امّا در سایۀ مبارزه با نفس، داراییاش را رزق خدا میداند و انفاق برایش آسان میشود. پس هرچه از منیت شود، بهسوی کمال میرود.
یا محول الحول و الاحوال
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت میفرمایند:
«یَا مُحَوِّلَ الْحَوْلِ وَ الْأَحْوَالِ حَوِّلْ حَالَنَا إِلَى أَحْسَنِ الْحَال یعنی ای تحویل دهندۀ سنۀ قبل را به سنۀ بعد! همانطور که سنه را وارد میفرمایی، حالات ما را هم تحویل بده به بهترین حالات؛ یعنی ادراکات ما را تحویل بده به بهترین ادراکات. ما را از این مادهبینی، سبببینی و صورتبینی رد کن تا در سبب، مسبب را ببینم و در ماده، صاحب ماده را ببینم.»
بهترین ادراکات یعنی درکِ اینکه ما خلیفۀ خدای تعالی هستیم. درک اینکه خدای تعالی از رگ گردن به ما نزدیکتر است. باید بفهمیم اینها یعنی چه و ما را برای چه خلق کرده. کمال همین است.
ماده یعنی خواب و خوراک و پول و زندگی و همین چیزهایی که اطراف خود میبینیم. سبببینی یعنی او این کار را کرد؛ او آن کار را کرد. صورتبینی یعنی این قشنگ است؛ آن زشت است. خدایا مرا از اینها رد کن به بهترین حال!
برای اینکه در سبب مسبب را ببینی، همچنان که در روایت است، وقتی کسی به تو انعامی کرد، اول بگو «شکراً للّه» بعد بگو ممنون یعنی مسبب را ببین. اگر کسی به تو احسان کرد و احترام گذاشت، اول بگو خدایا این از توست و بعد بگو متشکرم.
صاحب ماده کیست؟ چه کسی این خوراک را خلق کرده؛ دستگاه هاضمه در من گذاشته؛ من را رشد میدهد و متحول میکند؟ مصور کیست؟ باید او را پیدا کنم! نباید فقط به صورت متکی باشم و عاشق صورت بشوم. عشق من باید به «صورتگر» باشد نه به صورت!
چهل سال بعد از انقلاب ( به مناسبت آغاز سال ۱۳۹۸)
امروز چهل سال از پیروزی انقلاب میگذرد و همه میدانید پیش از انقلاب وضع ما اینطور بود که انگلیس و روسیه و اواخر هم امریکا بزرگتر و ارباب ما بودند. یعنی تمام زندگی زمینی ما را اینها میبردند؛ از نفت و از طلا و چیزهای دیگر و ایران را در رکود قرار داده بودند و جز فحشاء و منکر چیزی در کشور نبود. مردم هم به همین دلخوش بودند. فقر و فلاکت هم عجیب بود.
مردم مسلمان ایران خواستند خود را از این ذلت نجات بدهند، امّا مگر میشد؟ ساواک و شاه و امریکا عجیب بودند و در رگ و پوست همه اینطور بود که محال است انقلاب شود. وقتی امام خمینی صحبت میکرد، حتی بعضی بزرگان از مراجع و معممین میگفتند مگر چنین چیزی ممکن است؟
بالأخره خدا خواست و ایشان قیام کرد. این هم نوعی کمال بود. مردم میگفتند خدا ما را ازاد خلق کرده، نباید زیر نظر کسانی باشیم که دین و ثروت ما را میبرند. میخواهیم آزاد باشیم و فهیمده بودند که راه آزادی، عمل به قرآن و سنّت است؛ هم فردفرد مردم و هم جامعه.
این انقلاب تا مدتی هم میوۀ خوبی داد و یک نوع عزت بود. این انقلاب که بهوسیلۀ امام آمد، ما را از زیر ذلت جهانخواران بیرون آورد. الآن هم همین است؛ یعنی الآن هم فرقی بین آمریکا و روسیه و چین نیست؛ اینها فقط میخواهند ما را بدوشند و عزتمان را از ما بگیرند و ما را ذلیلِ یک تکه نان بکنند.
ما خواستیم عزیز باشیم. یکی از کمالات همین عزت است. نباید آن را رها کنیم. امّا عزت ما به چیست؟ چرا مقداری از چهل سال عزت داشتیم و از دست اینها آزاد شدیم؟
عزت ما در تبعیت از قرآن و سنّت است. از بالا تا پایین، هرکس در این مملکت اگر عزتی دارد، از قرآن و سنّت است، والّا عزتِ پوشالی است و هیچ فایدهای ندارد.
به دوستان عزیز مخصوصاً جوانها و نوجوانها عرض میکنم همیشه واجبات را انجام دهید و حرام را ترک کنید. علاوه بر این مخالفتِ نفس کنید؛ یعنی کم بخورید. «نه چندان بخور کز دهانت برآید نه چندان که از ضعف جانت درآید»
همان که امام صادق علیهالسلام فرمود: شکمت را سه قسمت کن؛ یک قسمت غذا، یک قسمت آب و یک قسمت هم خالی بگذار برای نفس کشیدن. اینطور نباشد که هرجا خوراکی آوردند، خود را روی آن بیندازید و تا میتوانید بخورید!
غیر از واجبات و محرمات، بعضی چیزهایی که خیلی دوست میداری، انجام بدهی، با نفست مخالفت کن و انجام نده؛ مثلاً اگر خیلی مشتاق بودی حرفی بزنی، خودت را بگیر و نگو! دلت میخواهد خیلی چیزها نگاه کنی، خلاف نفس کن و نبین!
حواستان باشد که خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام دارید. اینها درون شما کمکتان میکنند.
خارجیها میخواهند شما را بدوشند؛ چون دنیایشان است ومنیت دارند. هرکس دنبال دنیا رفت، همین است.
خدایا بحق محمّد و آل محمّد کمک کن این سال، سال خوبی برای همۀ ما باشد.
[1] ـ مؤمنون، ۱۴.
[2] ـ قصص، ۸۱.
[3] ـ محمّد، ۷.
[4] ـ اسراء، ۲۱.