سوره هود آیه ۵ | جلسه ۶
منظور اینکه حواسمان باشد هرچه در خاطرت میگذرد؛ کوچک باشد یا بزرگ، خدا از آن آگاه است و در نفست نوشته میشود. الآن هم هست. آنچه را فقط خودت میدانی و هروقت خواستی، بهیاد میآوری، خدای تعالی بهتر از خودت میداند. گاهی انسان چیزهایی را فراموش میکند، خدا هیچ فراموشی ندارد و همه را میداند «و أخْفیٰ». امام زمان و اولیای خدا هم میدانند. همۀ ائمه و ملائکۀ الهی آگاهاند، حتی زمین و زمان هم شاهدند و شهادت میدهند. در جای خلوتی که میرویم یا نیّتهایی که در ذهن میآوریم، بخصوص جوانها و نوجوانها فکر نکنید کسی اطلاع ندارد!
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره هود آیه ۵ | یکشنبه ۱۳۹۷/۱۰/۲۳ | جلسه ۶
أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ أَلا حینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ (۵)
آگاه باید که آنها سینههای خود را عقب میگیرند تا از او (پیامبر) مخفی شوند. بدانید آنها وقتی لباسهاشان را بر سر میکشند، خداوند آنچه را مخفی میکنند و آنچه را آشکار میدارند، میداند. او به اسرارِ سینهها داناست.
«أَلا» بدانید، آگاه باشید «إِنَّهُمْ» آنان «یَثْنُونَ» عقب میگیرند، خم میکنند «صُدُورَهُمْ» سینههاشان را «لِیَسْتَخْفُوا» تا پنهان شوند «مِنْهُ» از پیامبر «أَلا» بدانید «حینَ» هنگامی که «یَسْتَغْشُونَ» بر سر میکشند «ثِیابَهُمْ» لباسشان را «یَعْلَمُ» میداند (خداوند) «ما» آنچه را «یُسِرُّونَ» پنهان میکنند «وَ ما یُعْلِنُونَ» و آنچه را آشکار میکنند. «إِنَّهُ» بهراستی که او «عَلیمٌ» داناست «بِذاتِ الصُّدُورِ» به اعماق دلها.
تفسیر نورالثقلین از امام باقر علیهالسلام از جابر بن عبداللّه روایت میکند که وقتی مشرکان در اطراف کعبه با رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله برخورد میکردند، سر و کمر خود را خم میکردند و لباسشان را بر سر میکشیدند تا پیامبر آنان را نبیند. به همین مناسبت آیۀ فوق نازل شد.[1]
این کارِ آنها بهخاطرِ بغضی بود که به پیامبر داشتند، امّا نمیدانستند که خدا آنچه را پنهان میکنند و آنچه را آشکار میکنند، میداند و از سویدای دلشان خبر دارد. نظیر این آیه در سورههای دیگر هم هست.
طبق روایاتی از تفسیر قمی تأویل آیه راجعبه علی علیهالسلام است. در آنجا میخوانیم:
«أَلا إِنَّهُمْ یَثْنُونَ صُدُورَهُمْ لِیَسْتَخْفُوا مِنْهُ» یعنى پنهان مىکنند آنچه در دلهاى خود از کینۀ على علیهالسلام دارند. پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله فرمود: نشانۀ منافق بغض على علیهالسلام است. گروهى در حضور پیامبر اظهار محبّت به على مىکردند، ولى در دل کینۀ او را داشتند. پس فرمود « أَلا حینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ» هر وقت از فضائل على علیهالسلام چیزى نقل مىکرد یا آیاتى را که دربارۀ او نازل شده، تلاوت مىنمود، لباسهاى خود را تکان مىدادند و از جا حرکت مىکردند. خداوند مىفرماید «یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ» از پنهان و آشکار شما مطلع است، هنگام حرکت کردن شما «إِنَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» او بر دلها آگاه است.[2]
یعنی هرکس دشمنی علی علیهالسلام را دارد، از کافر بدتر است؛ چراکه منافق از کافر بدتر است. ممکن است ظاهراً مسلمان باشد، ولی منافق است.
أَلا حینَ یَسْتَغْشُونَ ثِیابَهُمْ یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ وَ ما یُعْلِنُونَ؛
خدای تعالی میفرماید وقتی آنها لباسهاشان را بر سر میکشند، خداوند از آنچه پنهان یا آشکار میکنند، باخبر است. نظیر این آیه در سورۀ نوح از قول آن حضرت میفرماید:
﴿وَ إِنِّی کُلَّما دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصابِعَهُمْ فی آذانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِیابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَکْبَرُوا اسْتِکْباراً ۞ ثُمَّ إِنِّی دَعَوْتُهُمْ جِهاراً ۞ ثُمَّ إِنِّی أَعْلَنْتُ لَهُمْ وَ أَسْرَرْتُ لَهُمْ إِسْراراً ۞ فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً ۞ یُرْسِلِ السَّماءَ عَلَیْکُمْ مِدْراراً ۞ وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً﴾[3]
«و هرگاه آنان را دعوت کردم تا آنها را بیامرزی، انگشت در گوش کردند و جامه بر سر کشیدند و پافشاری (بر کفر) کردند و بهشدت تکبر نمودند ۞ سپس آنها را با صدای بلند دعوت کردم ۞ باز آشکارا آنها را خواندم؛ پنهانی آنها را خواندم ۞ گفتم از خدا آمرزش بخواهید که او بسیار آمرزنده است ۞ تا بارانِ آسمان را بر شما فراوان فرستد ۞ و شما را با اموال و فرزندان مدد کند و باغها برایتان پدید آورد و نهرها برایتان جاری سازد.»
وسعتِ رزق و بچهدار شدن از خواص استغفار است که در این آیه و نیز در روایات بیان شده است. خوب است اگر همانطور که در مفاتیح آمده، بعد از نماز صبح صد مرتبه، بعد از نماز عصر هفتاد مرتبه و بعد از نماز عشا صد مرتبه استغفار کنید. اگر کسی همان وقت هم نمیتواند، عیبی ندارد کمی بعدتر این ذکر را بگوید. همچنین طبق روایتی از امام رضا علیهالسلام گفتن سیصد مرتبه «استغفر اللّه ربی و اتوب الیه» قبل ازخواب برای بچهدار شدن مؤثر است، بهشرطی که با وضو، رو به قبله باشد.
إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور؛ در قرآن کریم لغت «العلیم»، «علیم» و «علیماً» در مجموع ۱۶۰ مرتبه تکرار شده و تقریباً در همۀ سورهها آمده است. عبارت «عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» نیز ۱۲ بار بهکار رفته است.
در این آیه خدای تعالی به سه مطلب اشاره میفرماید؛ «یَعْلَمُ ما یُسِرُّونَ» آنچه پنهان میدارkد «وَ ما یُعْلِنُونَ» آنچه آشکار میکنkد و «إِنَّهُ عَلیمٌ بِذاتِ الصُّدُور» آنچه در سینهها پنهانِ پنهان است، همه را خدا میداند. در سورۀ طه میفرماید:
﴿فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفىٰ﴾[4]
«او سرِّ نهان و پنهانتر از آن را میداند.»
مفسران گفتهاند یعنی آنچه خود شخص هم بدان التفات ندارد، خدای تعالی میداند. در سورۀ یونس میفرماید:
﴿وَ ما تَکُونُ فی شَأنٍ وَ ما تَتْلُوا مِنْهُ مِنْ قُرْآنٍ وَ لا تَعْمَلُونَ مِنْ عَمَلٍ إِلاَّ کُنَّا عَلَیْکُمْ شُهُوداً إِذْ تُفیضُونَ فیهِ وَ ما یَعْزُبُ عَنْ رَبِّکَ مِنْ مِثْقالِ ذَرَّهٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا فِی السَّماءِ وَ لا أَصْغَرَ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْبَرَ إِلاَّ فی کِتابٍ مُبین﴾[5]
«در هیچ کاری نباشی و هیچ بخشی از قرآن را نخوانی و هیچ کاری نکنید، مگر آنکه ما شاهدِ شما هستیم، هنگامی که مشغولِ آن هستید. و کمترین ذرهای از پروردگارِ تو مخفی نیست؛ نه در زمین و نه در آسمان و نه کوچکتر از آن و نه بزرگتر، مگر اینکه در کتابِ مبین ثبت است.»
نظیر همین آیه در سورۀ نساء میفرماید:
﴿یَسْتَخْفُونَ مِنَ النَّاسِ وَ لا یَسْتَخْفُونَ مِنَ اللَّهِ وَ هُوَ مَعَهُمْ إِذْ یُبَیِّتُونَ ما لا یَرْضى مِنَ الْقَوْلِ وَ کانَ اللَّهُ بِما یَعْمَلُونَ مُحیطاً﴾[6]
«کارهاى خود را از مردم پنهان مىدارند، امّا از خدا پنهان نمىدارند؛ درحالیکه او با آنان بود، وقتى در جلساتِ شبانه سخنانى که او بدان خشنود نبود، بر زبان مىآوردند و خدا به آنچه مىکنند آگاه است.»
وقتی آیاتی دربارۀ مولا علی علیهالسلام نازل میشد یا پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله احترامِ فوقالعادهای به آن حضرت میگذاشتند، منافقان میرفتند و مخفیانه با هم صحبت میکردند.
علم پروردگار
سه صفتِ علم، قدرت و حیات صفاتِ ذاتِ پروردگار است؛ یعنی خدای تعالی عین علم، عین قدرت و عین حیات است یا به تعبیری ذاتِ او جلّجلاله علم، ذاتِ او قدرت و ذاتِ او حیات است؛ لذا خود میفرماید: «هو العالم»، «هو القادر»، «هو الحی». «هو» اسم ذات پروردگار است.
علم چیست؟ علم ماهیت مجرد دارد و مادی ندارد؛ یعنی نمیتوان آن را دید و نشان داد. همۀ چیزهایی که میدانیم، یاد میگیریم و یاد میدهیم، ظهورِ علم است، نه خودِ آن، و همۀ اینها در روح ماست، نه در مغز. اگر روح نباشد، مغز کارهای نیست. این روح است که انسانیتِ انسان را تشکیل میدهد، البته با ظهور نفس. اگر روح شعاعش را کم کند، بدن از بین میرود و مثل چوب خشک میافتد. هرکدام از سلولها بهاندازۀ خود روح دارند، امّا همه از تابشِ روحِ قوی ماست. به این روح جان هم میگویند و همین است که علم و قدرت و حیات از پروردگار گرفته؛ یعنی هرکس هر علمی دارد، از خدای تعالی است، مال خودش نیست.
معانی و خصوصیاتِ قرآن کریم، همه علم است؛ ظهور علم خدای تعالی است که بهوسیلۀ وحی به پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نازل شده. این علم دیدنی نیست و مثل روح، مجرد است.
وقتی وارد عالم برزخ میشویم، روح در قالبِ یک بدنِ خاص که بدنِ مثالی یا نفس نامیده میشود، قرار میگیرد. آن بدن شبیه این بدن است، امّا مادی نیست؛ از عالم دیگر است. مردگان را در خواب با همین بدنِ مثالی مشاهده میکنیم که به آن عُلقه پیدا کرده است.
قدرت و حیات هم همینطور است. وقتی شما وزنهای بر میدارید، این ظهورِ قدرتِ شماست، نه عین قدرتتان. قدرت در روح است و بهوسیلۀ بدن ظهور پیدا می کند.
خدای تعالی در آیات مختلف خود را بهعنوانِ عالم و علیم معرفی کرده است. وقتی میگوییم خدای تعالی عالم است یعنی هیچچیز از اومخفی نیست. هرکس هرچه میداند و هرچه در ذهن میآورد، خدای تعالی از آن باخبر است. هرچه پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام در ذهن داشته باشند، خدا میداند و بالاتر از آن را هم میداند. هرچه در آسمان و زمین است، خدا به آن عالم است. در سوره حدید میفرماید:
﴿هُوَ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فی سِتَّهِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یَعْلَمُ ما یَلِجُ فِی الْأَرْضِ وَ ما یَخْرُجُ مِنْها وَ ما یَنْزِلُ مِنَ السَّماءِ وَ ما یَعْرُجُ فیها وَ هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ وَ اللَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصیرٌ﴾[7]
«اوست که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید، سپس بر عرش استیلا یافت. او آنچه در زمین فرو میرود و آنچه از آن بیرون میآید و آنچه از آسمان نازل میشود و آنچه در آن بالا میرود، همه را میداند و هرجا باشید، او با شماست و خداوند به آنچه میکنید، بیناست.»
علم غیب
غیب یعنی آنچه از ما پنهان است؛ چیزهایی که وجود دارند، ولی ما خبر نداریم. برخی از این چیزها با اسباب و وسایل آشکار میشوند؛ مثل وسایل عکسبرداری که میتوانند بهوسیلۀ آنها امراض را تشخیص دهند و درون بدنِ انسان را ببینند.
برخی غیبها با علومِ خاصی؛ مثل علمِ جَفْر آشکار میشود. علم جفر به تفسیر حروف و اسماء از طریق قواعدی که در آن تعریف شده، میپردازد و به برخی مجهولات پاسخ میدهد.
این علم و امثال آن، علوم ظاهری هستند و منحصر به مؤمنان و اولیاءاللّه و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام نیست. هرکسی، حتی کفّار هم میتوانند به آن دست یابند. برخی از این علوم نیازمندِ تحمل برخی ریاضتهاست.
امام صادق و مرتاض
شخصى زمان امام صادق (علیه السلام )، به مسجد مدینه وارد شد و مردم دورش را گرفتند. وقتى حضرت وارد مسجد شد، معرکه اى عجیب را در مسجد مشاهده کرد. همه مردم ، اطراف شخصى اجتماع کرده بودند تا او را ببینند. حضرت فرمود: این جا چه خبر است و این شخص کیست ؟! عرض کردند: شخصى است که از همه جاى عالم خبر دارد. حضرت نزد او رفت و به او فرمود: آیا تو چنین ادعایى دارى ؟! گفت : بله. حضرت دستش را مشت کرد و به او نشان داد و فرمود: در دست من چیست ؟ شخص تاملى کرد و شگفتى سر تا پایش را فرا گرفت. حضرت فرمود: در دست من چیست؟ شخص گفت: هم اکنون، هر چه را در زمین بوده است، در جاى خود مى بینم. فقط مرغى در فلان جزیره، دو تخم گذاشته بود که الآن یکى از آنها سر جایش نیست. چیزى که در دست شما است باید تخم گمشده باشد. حضرت مشتش را باز کرد و همه دیدند که تخم پرنده اى است؛ سپس از مرد پرسید: این قدرت را از کجا آورده اى؟! شخص گفت: این قدرت را از راه مخالفت نفس به دست آورده ام. هر چه دلم خواست، با آن مخالفت کردم. حضرت فرمود: آیا مایلى مسلمان شوى؟ شخص در ابتدا پاسخ منفى داد؛ اما عاقبت تحت تاثیر شخصیت و سخنان امام قرار گرفت و مسلمان شد. پس از پذیرش اسلام، متوجه شد چیزهایى را که پیشتر در اطراف عالم مى دیده است، حالا نمى بیند. از امام صادق (علیه السلام ) پرسید: آقا! چرا قدرتم را از دست دادم؟ اگر اسلام دین حق است، باید قدرت و نورانیتم بیشتر شود. حضرت فرمود: تا به حال هر چه زحمت مى کشیدى، خدا مزد زحماتت را در همین دنیا به تو عطا مى کرد؛ اما از حالا به بعد هر چه زحمت بکشى، خدا پاداش آن را براى آخرتت ذخیره مى کند، مگر این که پاداش زحماتت را در همین دنیا بخواهى و از پاداش آخرت چشم بپوشى.[8]
نوع دیگری از علم هم وجود دارد که بالاتر از اینهاست؛ علم به اینکه مثلاً شما ایمان دارید یا خیر؟ اگر دارید، چقدر است؟ اعمالی که انجام میدهید، چگونه است؟ همۀ اینها در صفحۀ نفس ثبت است و خدا آن را میداند؛ «فَإِنَّهُ یَعْلَمُ السِّرَّ وَ أَخْفىٰ»[9]. پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هم به عنایت الهی این علم را دارند، لکن علم ایشان در طولِ علمِ خداست. نه اینکه هرچه خدا میداند، پیامبر هم بداند. او خداست و پیامبر بندۀ اوست، ولی چون از همۀ بشر افضل است، بهرۀ بیشتری از علم پروردگار دارد. در کافی، کتاب الحجه روایات متعددی دربارۀ این مطلب وجود دارد.
در بعضی روایات میفرمایند همانطور که پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله علم دارد، علی علیهالسلام هم از ایشان آموخته و همۀ ما علمی را که علی علیهالسلام از پیامبر آموخته، داریم. در بعضی روایات دیگر میفرمایند امکان ندارد خداوند اطاعت کسی را بر کسی لازم کند و خصوصیات و چیزهایی که راجعبه اوست، از وی مخفی کند؛ لذا ما همۀ خصوصیات شما بلکه همۀ بشر را میدانیم. به همین جهت هرکس به ایشان رجوع کند؛ از مؤمن و کافر و منافق، همه را میشناسند و از درونش آگاهاند.
امام کاظم(ع) فرمودند: علم ما بر سه قسم است؛ علم به گذشته، آینده و حال. اما گذشته، از نوع مفسّر استکه توسط پیامبر(ص) برای ما تفسیر و بیان شده است. اما علم آینده از نوع نگاشته شده استکه در کتاب جامعه، جفر و مصحف فاطمه درج شده است. و اما علم حاضر از نوع افکندن در قلب قذف یا کوبیدن در گوشهاست نقر و این قسم، برترین نوع علم ماستکه همان الهام و تحدیث است. البته ما، پیامبر نیستیم و بر ما وحی نمیشود زیرا پیامبری بعد از پیامبر ما ظهور نخواهد کرد.[10]
در حدیثی از امام رضا(ع) آمده است: علم امام از طریق پیامبر به او رسیده است و پیامبر علم غیب را به واسطه جبرییل از خداوند گرفته است. [11]
هشام پس از شنیدن جوابهای امام صادق(ع) درباره ۵۰۰ مسئله کلامی گفت: میدانم مسائل حلال و حرام در دست شما است و شما از همه مردم به آن داناترید، ولی اینها علم کلام است؟! حضرت صادق(ع) در پاسخ فرمود: وای بر توای هشام! خدای تعالی برای خلقش حجتی قرار نمیدهد که همه نیازهای مردم نزد او نباشد.[12]
امام صادق علیه السلام میفرمایند که ائمه اطهار علیهمالسلام نه تنها عالم به غیب هستند، بلکه لازم است که حجت خدا چنین علمی را داشته باشند تا بتواند مأموریت و وظیفه خویش را به بهترین وجه انجام دهد.[13]
اولیاء خدا، امثال آیتاللّه قاضی، آیتاللّه انصاری و حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت هم به اندازهای که خدا قدرتشان داده بود، خصوصیات افراد را ملتفت بودند. این از عنایت حضرات معصومین علیهمالسلام به ایشان بود.
منظور اینکه حواسمان باشد هرچه در خاطرت میگذرد؛ کوچک باشد یا بزرگ، خدا از آن آگاه است و در نفست نوشته میشود. الآن هم هست. آنچه را فقط خودت میدانی و هروقت خواستی، بهیاد میآوری، خدای تعالی بهتر از خودت میداند. گاهی انسان چیزهایی را فراموش میکند، خدا هیچ فراموشی ندارد و همه را میداند «و أخْفیٰ». امام زمان و اولیای خدا هم میدانند. همۀ ائمه و ملائکۀ الهی آگاهاند، حتی زمین و زمان هم شاهدند و شهادت میدهند. در جای خلوتی که میرویم یا نیّتهایی که در ذهن میآوریم، بخصوص جوانها و نوجوانها فکر نکنید کسی اطلاع ندارد!
امّا بشارت! وقتی آدمی از گناهانش توبه میکند، خدا به زمین و زمان و ملائکه دستور میدهد آنچه را ثبت کردند، پاک کنند و شهادت ندهند. گناهان شخص از همه مفخی میشود و حتی پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هم به خوبی از آن یاد میکنند.
[1] ـ تفسیر نورالثقلین، ۲، ۳۳۵.
[2] ـ تفسیر قمی، ۱، ۳۲۱.
[3] ـ نوح، ۷ تا ۱۲.
[4] ـ طه، ۷.
[5] ـ یونس، ۶۱.
[6] ـ نساء، ۱۰۸.
[7] ـ حدید، ۴.
[8] کشکول بحرانی صفحه 358 منسوب به امام کاظم(علیه السلام)
[9] ـ طه، ۷.
[10] اصول کافی، جلد ۱، صفحه ۲۶۴
[11] اصول کافی، جلد 1، صفحه 256.
[12] الکافی، ج۱، ص۲۶۲.
[13] الکافی، ج۱، ص۲۵۷.