سوره هود آیه ۳ | جلسه ۳
صدق یعنی درس خوانده، طلبه و عالم شده، چیزهایی یاد گرفته و عمل میکند. این لباسی که پوشیده، این عبا و قبا و عمامه معنایش این است که درس خواندم؛ پس بیسواد نیست. لباس نپوشیده برای پول درآوردن. بهعلاوه، از قرآن و روایت چیزهایی بیشتر از دیگران یاد گرفته، میداند غیبت بد است؛ ظلم و مالِ مردم خوردن بد است؛ پس به علم خودش عمل میکند. اگر میگوید مردم حواستان به هم باشد و به دادِ هم برسید، خودش هم حواسش به دیگران است و میداند همه در مقابل خدای تعالی مساوی هستند. شاید یکی مؤمنِ خوبی باشد و یکی کمتر مؤمن باشد، تو دستور داری با همه عدالت بهخرج دهی؛ خائن نباشی؛ به مال و جان و آبروی مردم خیانت نکنی!
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره هود آیه ۳ | چهارشنبه ۱۳۹۷/۱۰/۵ | جلسه ۳
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ یُؤْتِ کُلَّ ذی فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّی أَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٍ کَبیرٍ (۳)
و اینکه از پروردگارتان طلب آمرزش کنید سپس به درگاه او توبه کنید تا شما را از بهرۀ خوبی تا زمان معیّنی برخوردار کند و به هر صاحب کَرَمی متناسب با کرامتش عطا کند و اگر رو بگردانید، من برای شما از عذاب روز بزرگ میترسم.
«وَ أَنِ» و اینکه «اسْتَغْفِرُوا» آمرزش بخواهید «رَبَّکُمْ» از پروردگارتان «ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ» سپس بهسوی او توبه کنید؛ بازگردید «یُمَتِّعْکُمْ» تا شما را بهرهمند کند «مَتاعاً حَسَناً» از بهرهای نیکو «إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى» تا زمانی معیّن (موقع مرگ) «وَ یُؤْتِ» و بدهد «کُلَّ ذی فَضْلٍ» به هرکس که صاحب فضیلت و کرم است «فَضْلَهُ» چیزی متناسب با فضل و شأن او «وَ إِنْ» اگر «تَوَلَّوْا» رو بگردانید؛ پشت کنید «فَإِنِّی» پس من «أَخافُ» میترسم «عَلَیْکُمْ» برای شما «عَذابَ یَوْمٍ کَبیرٍ» از عذاب روز بزرگ (قیامت).
وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُم؛ پس از آنکه فرمود فقط خدا را بپرستید و موحد باشید و شریک برای او قرار ندهید، حال میفرماید از پروردگار خود طلب مغفرت کنید و رو به او بیاورید و توبه کنید!
اگر در گذشته مشرک و کافر بودید، استغفار کنید؛ وارد دین اسلام شوید و احکامش را بیاموزید و عمل کنید. اگر مسلمان بودید، ولی اعتقادی به امامت نداشتید، قبول کنید؛ از گذشته طلب مغفرت کنید و در جرگۀ دوستان اهلبیت وارد شوید. اگر هم دوست اهلبیت هستید و عقایدتان در حد خودتان صحیح است، امّا هنوز نتوانستید یا نخواستید اسباب را منعزل کنید، استغفار کنید و از خدا بخواهید کمک کند از اسباب قطع نظر کنید. اگر هنوز میگویید اگر این دکتر نبود، مرده بودم؛ اگر این غذا نرسیده بود، هلاک میشدم؛ اگر فلانی نبود، بیچاره بودم و … به نوعی مشرک هستید. حالا کمکم میخواهید بفهمید خدا همهکاره است و این اسباب را هم او معیّن کرده؛ پس استغفار کنید!
ثُمَّ تُوبُوا إِلَیْهِ؛ بازگشت کن بهسوی او و در جرگۀ اهل یقین وارد شو؛ یعنی شبانهروز حواست باشد، نه اسباب را مستقل بدان و نه خودت را. اگر کار خیری کردی، بگو خدا موفقم کرد. اگر نمازِ خوبی خواندی، سر زمین بگذار و شکر کن. اگر با حضور قلب و اول وقت و به جماعت خواندی، بدان خدا توفیقت داد. اگر صدقه دادی، بگو شکراً للّه. «توبوا الیه» بازگشت کنید بهسوی او؛ یعنی قدم به قدم اهل توحید شوید و فقط او را بپرستید.
در مصیبتها هم همینطور. اگر نقایصی در زندگی پیش آمد، بگوید خدای تعالی خیرِ مرا خواسته. این به مراتب سختتر از آن است که پا بر اسباب بگذارد. اگر کسی غیبتی کرد، بگوید خدا او را ببخشد. بعد هم بگوید این غیبت برای من خوب است؛ چون گناهانم را میریزد و اعمال حسنۀ غیبت کننده در نامۀ عملِ من میآید. از این بالاتر، وقتی کسی غیبتم کرد، دیگر خودم را بالا نمیبینم، ولی اگر تعریفم کنند، خودم را بالا میبینم؛ لذا باطنِ بدیها را هم برای خودش خوب میبیند.
یُمَتِّعْکُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى؛ وقتی همۀ ما رو به خدا میآوریم، خدای تعالی تا موقع مرگ «مَتاعِ حَسَن» یعنی بهرۀ خوب و نیکو به ما میدهد. «اِلیٰ أجَلٍ مُسَمّی» یعنی در همین عمری که مدت معیّن دارد.
متاعِ حسَن چیست؟ این بهرۀ نیکو نه پول است، نه مقام، نه همسرِ دلخواه، نه خانه و زندگی و مادیات. اینها همه زندگی دنیاست که خداوند دربارۀ آن میفرماید:
﴿اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاهُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَهٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلاد﴾[1]
«بدانید زندگی دنیا بازی و سرگرمی و تجمل و فخرفروشی به همدیگر و زیادهخواهی در اموال و اولاد است.»
زندگی دنیا همین پول و ریاست و بازی و سرگرمی و زینت و تفاخر و تکاثر است؛ او میخواهد جلو بیفتد؛ او میخواهد پولدارتر شود؛ این افتخار میکند که اولادِ بیشتر دارد؛ آن یکی خانوادهاش را بهتر میداند. اینها تفاخر و تکاثر در اموال و اولاد است. کسی که همۀ حواسش به زندگی و مالِ دنیاست، معمولاً همیشه در این فکر است که چطور داراییاش را حفظ و آن را بیشتر کند. هرچقدر هم به دست میآورد، باز بیشتر میخواهد. دائم به بالادستِ خود نگاه میکند و خود را فقیر میبیند. آیا متاعِ حسن برای کسی که بهسوی خدا آمده این است؟ خیر.
خدای تعالی در سورۀ نحل میفرماید:
﴿مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاهً طَیِّبَهً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون﴾[2]
«هرکس از مرد و زن کارِ نیکی انجام دهد و مؤمن باشد، او را با زندگی پاکیزهای حیات خواهیم داد و پاداشی مطابق بهترین اعمالشان به آنها میدهیم.»
«حیات طیّب» همان متاع حسن و بهرۀ نیکوست. آنکه رو به خدا آورده، اسباب را به او متصل میکند و میگوید خدا سبب قرار داده و بدیها را هم برای خود خوب میداند، چنین بهرهای دارد.
حیات طیّب یعنی انسانیت، صدق. هم زبانش راست بگوید و هم درونش صادق باشد. اینطور نباشد که جلوی کسی بگوید نوکرم و چاکرم، ولی پشتسرش ناسزا بگوید. شخص صادق اگر در ظاهر به کسی احترام میگذارد، باطناً هم همینطور است؛ اگر هم کسی را نخواهد، اعتنایش نمیکند و غیبتش هم نمیکند.
در اعمال هم همینطور؛ اگر به مردم میگوید خوبی کنید، خودش هم خوبی میکند. به مردم نمیگوید احسان کنید، ولی خودش اموال مردم را بدزدد. صدق یعنی همینکه گفتار و درون یکی باشد؛ این میشود انسان. خائن نیست؛ خیانت نمیکند.
صدق یعنی درس خوانده، طلبه و عالم شده، چیزهایی یاد گرفته و عمل میکند. این لباسی که پوشیده، این عبا و قبا و عمامه معنایش این است که درس خواندم؛ پس بیسواد نیست. لباس نپوشیده برای پول درآوردن. بهعلاوه، از قرآن و روایت چیزهایی بیشتر از دیگران یاد گرفته، میداند غیبت بد است؛ ظلم و مالِ مردم خوردن بد است؛ پس به علم خودش عمل میکند. اگر میگوید مردم حواستان به هم باشد و به دادِ هم برسید، خودش هم حواسش به دیگران است و میداند همه در مقابل خدای تعالی مساوی هستند. شاید یکی مؤمنِ خوبی باشد و یکی کمتر مؤمن باشد، تو دستور داری با همه عدالت بهخرج دهی؛ خائن نباشی؛ به مال و جان و آبروی مردم خیانت نکنی!
کسی که خدای تعالی متاع حسن و حیات طیّب به او میدهد، صفاتش خوب است؛ کینه ندارد؛ با همه خوب است. اگر کسی به او ظلم کرد، میبخشد؛ مثل مولا علی علیهالسلام. وقتی بیتالمال به دستش میرسد، خواب ندارد تا آن را به اهلش برساند. حبّ دنیا درونش نیست؛ ریاستطلب نیست.
درست است برخی با علی علیهالسلام دشمن بودند و توقع بیشتر داشتند، ولی آن حضرت درونش راحت بود. هرکس هم دنبال علی بود، اینطور میشد؛ صفات خوب پیدا میکرد. این متاع حسن است.
[1] ـ حدید، ۲۰.
[2] ـ نحل، ۹۷.