تفسیر سوره هود

سوره هود آیه ۱۱۹ و ۱۲۰ | جلسه ۴۵

 

رحمت خدا به‌ امثال شهید آیت‌اللّه دستغیب، حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت، آیت‌اللّه انصاری، امام خمینی و همۀ کسانی که سعی کردند به اندازۀ خود مردم را متوجه خدا کنند. آنها رفتند، کسانی هم مثل سرکردگان منافقان که بنا بر قدرت‌طلبی و دور کردن مردم از خدا داشتند، هم رفتند. برخی هم که ماندند دیر یا زود می‌میرند.

فیلم جلسه

 


صوت جلسه

متن تفسیر
   

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره هود آیه ۱۱۹ و ۱۲۰ | یکشنبه ۱۳۹۸/۰۶/۰۳ | جلسه ۴۵

 

 

 

 

 

حکمت ۴۴۵ نهج‌البلاغه:

«مَنْهُومَانِ لَا یَشْبَعَانِ طَالِبُ عِلْمٍ وَ طَالِبُ دُنْیَا»

«دو گرسنه هرگز سیر نشوند: طالب علم و طالب دنیا.»

 

طالب علم هرچه بخواند و بیاموزد و گوش دهد، سیر نمی‌شود و می‌خواهد بیشتر بفهمد. کسی هم که طالب علوم معنوی است، اگر خدای تعالی راه معنویات را برایش باز کند، دیگر دست‌بردار نیست. طالب دنیا هم هرچه نصیبش شود، سیر نمی‌شود و بالاتر از خودش را می‌بیند و می‌گوید من که چیزی ندارم.

این روایت هم از حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام حفظ کنید:

عَنْ حَفْصِ بْنِ غِیَاثٍ قَالَ: سَمِعْتُ مُوسَى بْنَ جَعْفَرٍ علیهماالسلام عِنْدَ قَبْرٍ وَ هُوَ یَقُولُ «إِنَّ شَیْئاً هَذَا آخِرُهُ لَحَقِیقٌ أَنْ یُزْهَدَ فِی أَوَّلِهِ وَ إِنَّ شَیْئاً هَذَا أَوَّلُهُ لَحَقِیقٌ أَنْ یُخَافَ مِنْ آخِرِهِ»[1]

حفص بن غیاث گوید: از امام موسى بن جعفر علیهماالسلام شنیدم که در کنار قبرى فرمود: «به راستى آنچه آخرش این است، سزاوار است از آغاز نسبت به آن زهد پیشه کرد و آنچه آغازش این است، باید از سرانجامش ترسید!»

آخرِ دنیا مرگ است و باید از اول خود را از آن نگه داشت، امّا همین مرگ آغاز آخرت است که باید از آن ترسید؛ یعنی برای آن آماده بود. اگر کسی از آخرت بترسد، از محرمات پرهیز و در واجبات کوشش می‌کند.

 

تفسیر

إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّکَ وَ لِذلِکَ خَلَقَهُمْ وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ (119)

مگر آن را که پروردگارت رحم کند و برای همین آنان را آفریده. و فرمان پروردگارت حتمی شده که جهنّم را از همۀ جن و انس پر می‌کنم.

 

وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَکَ وَ جاءَکَ فی‏ هذِهِ الْحَقُّ وَ مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْرى‏ لِلْمُؤْمِنینَ (120)

و هرآنچه از سرگذشت پیامبران برای تو حکایت کردیم، برای آن است که دلت را با آن ثابت گردانیم و در این حکایت‌ها برای تو حق و برای مؤمنان موعظه و تذکر آمده است.

 

«إِلاَّ مَنْ» مگر کسانی را که «رَحِمَ رَبُّکَ» پروردگارت رحم کند «وَ لِذلِکَ» و برای همین «خَلَقَهُمْ» آنان را خلق کرده. «وَ تَمَّتْ» و حتمی شده «کَلِمَهُ رَبِّکَ» فرمان پروردگارت «لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ» که پر می‌کنم جهنّم را «مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعینَ» از همۀ جن و انس.

«وَ کُلاًّ» و هرآنچه «نَقُصُّ عَلَیْکَ» حکایت کردیم برای تو «مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ» از اخبار و سرگذشت‌ پیامبران «ما نُثَبِّتُ بِهِ» برای آن است که ثابت گردانیم به‌وسیلۀ آن «فُؤادَکَ» قلب تو را «وَ جاءَکَ» و آمد برای تو «فی‏ هذِهِ» در این حکایت‌ها «الْحَقُّ» حق، «وَ مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْرى» و موعظه و تذکر ‏«لِلْمُؤْمِنینَ» برای مؤمنان.

در آیه قبل فرمود: اگر پروردگارت می‌خواست همۀ مردم را یک امّت قرار می‌داد، امّا همیشه با هم اختلاف دارند.

اختلاف خوب و بد دارد. اختلافِ خوب آن است که عده‌ای به نمایندگی مردم دورِ هم بنشینند و دربارۀ علم یا صنعت یا مسائل سیاسی تضارب آرا کنند و بین خود و خدا نظرشان برتری بر هم نباشد و برای مردم کار کنند. در این اختلافت، بدون اینکه بر سر هم بزنند، هرکس چیزی را که به نظرش صحیح می‌رسد، می‌گوید و یقیناً اگر نظرشان خدای تعالی باشد، خداوند حق را به زبان یک یا چند نفر جاری می‌کند و دیگران هم قبول می‌کنند. این اختلافات منشاء رحمت است.

به‌عنوانِ مثال در زمان امام خمینی رحمه‌اللّه دو دسته بودند؛‌ یکی روحانیون مبارز و یکی روحانیت مبارز. امام هر دو را نأیید می‌کردند و نصیحت می‌کرند مواظب باشید با هم درگیر نشوید. گاهی این گروه اشتباه می‌کرد و گروه دیگر راه‌های خوبی ارائه می‌کرد و گاهی برعکس.

امّا اختلافِ بد آن است که هرکس بگوید حق با من است و دیگران باطل‌اند؛ من درست می‌گویم و بقیه غلط می‌کنند؛ مثل عقایدی که بشر دارد و می‌گوید این دین درست است و آن دین غلط است. اگر هر دین دلایل خود را اقامه کند، آن‌که طالب حق است آن را می‌یابد و آن هم که طالب نیست، به هر سویی می‌رود و هر صدایی بلند شد، دنبال می‌کند.

اختلافاتِ ادیان و عقاید و سلایقِ سیاسی و اجتماعی که هرکس بخواهد بقیه را از میدان به‌در کند، اختلافات ناپسند است. اینکه هرکس بخواهد دیگری را له کند و در شخصی‌ترین مسائل علیه هم افشاگری کنند، صحیح نیست.

إِلاَّ مَنْ رَحِمَ رَبُّک؛ مگر آن را که خدا به او رحم کند. در واقع هرکس رحمِ خدا را بخواهد و راه راست را برگزیند، خداوند هدایتش می‌کند و به او رحم می‌کند.

خداوند مردم را خلق کرد و سلایق مختلف در آنان قرار داد تا با گفتگو و تضارب آرا بهترین سلیقه‌ها انتخاب و بهترین کارها برای مردم انجام شود. او می‌خواهد رحمتش را ظاهر کند، نمی‌خواهد رحمتش را از مردم و جامعه بگیرد. خواستِ او این است که همه در خوشی دنیا و آخرت باشند، نه در سختی و عذاب.

وَ لِذلِکَ خَلَقَهُم؛ بنای خدای تعالی بر رحمت است، نه بر سختی و عذاب، لکن به‌شرطِ آنکه مردم هم با هم خوب و مهربان باشند. کسی که بهرۀ دنیوی دارد، به دیگران کمک کند و زیادی اموالش را به نیازمندان بدهد. آن‌که وضعش خوب نیست، چشمش به دست ثروتمندان نباشد و به آنها ناسزا نگوید؛‌ این می‌شود رحمت پروردگار. خدای تعالی به کسانی رحم می‌کند که طالب رحم او باشند.

وَ تَمَّتْ کَلِمَهُ رَبِّکَ لَأَمْلَأَنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعین؛ حکم قطعی و نافذ پروردگار بر این است که جهنّم را از کافران جن و انس پر کند. مضمون این آیه در سه سورۀ دیگر هم آمده است؛ اعراف، سجده و صاد.

وقتی خدای تعالی دستور داد همه بر آدم سجده کنند، شیطان ابا کرد و سینه جلو انداخت و گفت من از آدم بهترم؛ چراکه من از آتش خلق شده‌ام و او از خاک، و آتش نباید برای خاک خضوع کند. حتی بعد از آنکه برتری آدم بر ملائکه واضح شد، باز دست‌بردار نبود. خدا هم فرمود اینجا جای تکبر نیست. بیرون رو!

دست آخر هم به‌جای اینکه برگردد و عذرخواهی کند، گفت حالا که مرا از خود راندی، همۀ بندگانت را گمراه می‌کنم. این عادت شیطان و پیروانش است. پیروان شیطان هم وقتی به‌خاطرِ اشتباهاتشان ناراحتی‌هایی می‌بینند، به‌جای اینکه به خود رجوع کند و بگوید شاید خطایی از من سرزده، مقابل خدا سرکشی می‌کند و می‌گوید حالا که چنین شد من هم چنان می‌کنم! این خیلی بد است.

خدای تعالی در پاسخ تهدیدِ شیطان فرمود هرکاری می‌توانی انجام ده، به زودی جهنّم را از تو و پیراونت پر می‌کنم؛ «لَأَمْلَأَنَ‏ جَهَنَّمَ مِنْکَ وَ مِمَّنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ أَجْمَعین»[2].

مولا علی علیه‌السلام در دعای کمیل پس از درخواست رحمت پروردگار و اعتراف به ضعف و فقر خویش می‌فرماید اگر حکم قطعی به مجازات دشمنان و گنهکاران نکرده بودی، به رحمت خویش جهنّم را سرد و سلام قرار می‌دادی، امّا مقرّر فرمودی و قسم یاد کردی کافرانِ جنی و انسی را از دوزخ پر کنی و تا ابد آنان را معذب سازی؛

«أَقْسَمْتَ أَنْ تَمْلَأَهَا مِنَ الْکَافِرِینَ‏ مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ أَجْمَعِینَ وَ أَنْ تُخَلِّدَ فِیهَا الْمُعَانِدِینَ‏».

آن‌که همۀ عمر طاعت خدا می‌کند و «یا علی» و «یا حسین» می‌گوید با آن‌که همیشه در عصیان پروردگار است، برابر است؟ آن‌که با مردم مهربانی است و دست نوازش بر سرشان می‌کند و همچون علی علیه‌السلام از دهان خود می‌گیرد و به دیگران می‌دهد، با کسی که بخل می‌ورزد و اندوخته می‌کند و خیرش به احدی نمی‌رسد، یکی‌ است؟

بنابراین شیطان جبری شد و گفت خدا مرا گمراه کرد. هرکس هم دیدگاه جبری داشته باشد یعنی بگوید خدا ما را مجبور خلق کرده و ما اختیاری از خود نداریم، پیرو شیطان است.

وَ کُلاًّ نَقُصُّ عَلَیْکَ مِنْ أَنْباءِ الرُّسُلِ ما نُثَبِّتُ بِهِ فُؤادَک؛ آنچه از سرگذشت پیامبران گذشته بر تو وحی می‌‌کنیم، برای آن است که دلت را ثابت و استوار گردانیم و آرامشی به قلبت دهیم. نه اینکه رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله آرامشِ قلب و ثباتِ خاطر نداشته باشند، بلکه به‌خاطرِ رحمت واسعه و مهربانی فراوان، از ایمان نیاوردن کافران و از آنچه بعد از خودشان بر سر این امّت و اهل‌بیتشان می‌آید، قلبشان جریحه‌دار بود.

خدای تعالی به پیامبر می‌فرماید این‌ها که اطراف تو آمدند، به اختیار خودشان آمدند و آنها هم که نیامدند، به اختیار خود نیامدند؛ پس شما این‌قدر برای آیندۀ اسلام و مسلمانان ناراحت نباش. در جای دیگر می‌فرماید:

﴿لَعَلَّکَ‏ باخِعٌ‏ نَفْسَکَ‏ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین﴾[3]

«شاید می‌خواهی به‌خاطرِ اینکه ایمان نمی‌آورند، خود را هلاک کنی!»

خدا می‌فرماید سرگذشت پیامبران گذشته را گفتیم تا بدانی مردم همیشه همین‌طور بوده‌اند؛ حاضر نیستند پا بر نفس خود و شیطان بگذارند و حق را بپذیرند.

به‌راستی صبر پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بسیار بود! سال‌ها رنج و زحمت کشید تا مردم مسلمان شوند، امّا در همۀ این مدت می‌دید آنها که در صف اول جماعت می‌ایستند، نظرِ دیگری دارند. وقتی در آخرین ساعات عمر می‌فرماید قلم و کاغذ بیاورید تا چیزی بگویم و بنویسید تا بعد از من گمراه نشوید، یکی از همان‌ها می‌گوید کتاب خدا ما را کفایت می‌کند یا می‌گوید این مرد تبش بالا رفته و هزیان می‌گوید!

چه کند پیامبر با این خون دلی که سال‌ها می‌خورد؟ کدام بشر می‌تواند این‌طور باشد؟ همۀ معصومین همین‌طورند. فکر نکنید امام زمان همیشه خوشحال هستند، البته به رحمت خدا خوشحال‌اند، امّا غم و اندوه‌ بسیار دارند از کسانی که ادعای مسلمانی می‌کنند و خلاف اسلام عمل می‌کنند.

وَ جاءَکَ فی‏ هذِهِ الْحَقّ؛ ‌ قرآن حق و ثابت و استوار است. هیچ‌چیز نمی‌تواند آن را متزلزل کند و هیچ‌کس نمی‌تواند مثل آن را بیاورد. موعظه‌ها و آیاتی که در این قرآن بر تو نازل کردیم، همه حق و درست است و هیچ نقص و ضعفی در آنها نیست.

وَ مَوْعِظَهٌ وَ ذِکْرى‏ لِلْمُؤْمِنین؛ موعظه یعنی پند و اندرز. خواندن و گوش دادن به قرآن دل را آرامش می‌دهد. در سرگذشت خوبان و بدانِ آن برای مؤمنان موعظه و تذکر است.

عمرِ کوتاه آدمی هم می‌تواند به خوبی بگذرد و هم به بدی. یکی آن را صرفِ تحصیل بهشت و آشنا کردن مردم به خدا می‌کند و یکی هم در گمراهی مردم و دور کردن آنها از خدا می‌گذراند. دار دارِ اختیار است.

رحمت خدا به‌ امثال شهید آیت‌اللّه دستغیب، حضرت آیت‌اللّه‌العظمی نجابت، آیت‌اللّه انصاری، امام خمینی و همۀ کسانی که سعی کردند به اندازۀ خود مردم را متوجه خدا کنند. آنها رفتند، کسانی هم مثل سرکردگان منافقان که بنا بر قدرت‌طلبی و دور کردن مردم از خدا داشتند، هم رفتند. برخی هم که ماندند دیر یا زود می‌میرند.

قرآن سراسر موعظه است که اگر صاحب جاه و مقام شدی حواست باشد! طلبه‌ها و دوستان ما هم اگر صاحب مقامی شدند، حواسشان باشد موعظه و نصیحت را رها نکنند!

همچنین این کتاب تذکر و یادآوری برای مؤمنان است که آخرت را به یاد آنها می‌آورد. هر مؤمنی باید با خود فکر کند من که هستم؛ چه ارتباطی با خدا دارم؛ خدا از من چه می‌خواهد؛ آنچه برایم اندوخته، چیست و چگونه آن را به‌دست آورم!

قرآن قصۀ خوب‌ها و بدها را گفته، انتخاب با خود ماست.

 

[1] ـ وسائل‌الشیعه، ۱۶، ۱۵.

[2] ـ ص، ۸۵.

[3] ـ شعراء، ۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است