سوره هود آیه ۱۱۵ و ۱۱۶ | جلسه ۴۲
صحبت از کینه و دشمنی نیست. صحبت این است که بنیانی را که مؤمنان برپا کردند و خون شهدا برای آن ریخته شده؛ یعنی این درخت پر ثمر جمهوری اسلامی باید حفظ شود. حفظ آن این است که بزرگان ما به همان نحو که قرآن و سنّت میفرماید، عمل کنند. بیشک آنها نماز میخوانند؛ گناه کبیره نمیکنند و واجبات را انجام میهند، ولی نکتۀ مهم این است که در عمل چگونهاند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره هود آیات ۱۱۵ و ۱۱۶ | چهارشنبه ۱۳۹۸/۰۵/۲۳ | جلسه ۴۲
از امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«إِیَّاکَ وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ آخِرُهُ نَدَمٌ»[1]
«از خشم بپرهیز که آغازش دیوانگی و پایانش پشیمانی است.»
وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنینَ (۱۱۵)
صبر کن که خداوند پاداش نیکوکاران را از بین نمیبرد.
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّهٍ یَنْهَوْنَ عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ إِلاَّ قَلیلاً مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا ما أُتْرِفُوا فیهِ وَ کانُوا مُجْرِمینَ (۱۱۶)
چرا در زمانهای پیش از شما عالمان عاملی نبودند که از فساد در زمین جلوگیری کنند، مگر اندکی که نجاتشان دادیم. ستمکاران در نعمتها و خوشگذرانیهای خود غرق شدند و گناهکار بودند.
«وَ اصْبِرْ» صبر کن «فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ» خداوند از بین نمیبرد، ضایع نمیکند «أَجْرَ الْمُحْسِنینَ» پاداش نیکوکاران را.
«فَلَوْ لا کانَ» چرا نبودند «مِنَ الْقُرُونِ» در زمانهای «مِنْ قَبْلِکُمْ» پیش از شما «أُولُوا بَقِیَّهٍ» صاحبان فضیلت و علم و خرد «یَنْهَوْنَ» که نهی کنند «عَنِ الْفَسادِ فِی الْأَرْضِ» از فساد در زمین «إِلاَّ قَلیلاً» جز عدۀ اندکی «مِمَّنْ أَنْجَیْنا مِنْهُمْ» که نجاتشان دادیم «وَ اتَّبَعَ الَّذینَ ظَلَمُوا» و ستمکاران دنبال کردند «ما أُتْرِفُوا فیهِ» خوشیها و نعمتهایی که در آن بودند «وَ کانُوا مُجْرِمین» و گناهکار بودند.
وَ اصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لا یُضیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنین؛ صبر به معنای تحمل کردن و استقامت است. کسی که واجبات و محرمات الهی را یاد میگیرد و به آنها ملتزم میشود و بر این کار استقامت میکند، محسن (نیکوکار) میشود و خدا اجر او را از بین نمیبرد.
این کارها در نفس آدمی باقی میماند و موقع مرگ و در عالم برزخ نشانش میدهند و آنچه خدا وعده داده، برایش محقق میشود.
با توجه به آیۀ قبل که فرمود دو طرف روز و اوایل شب نماز بهپا دار، معلوم میشود یکی از اموری که باید بر آن استقامت کرد، نماز است. استقامت بر نماز یعنی احکام آن را بیاموزید و آن را با آداب و مستحباتش و حتیالامکان در اول وقت و به جماعت بهجا آورید.
آیات و روایات بسیاری دربارۀ صبر وارد شده، از جمله در سورۀ بقره میفرماید:
﴿واسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ إِنَّها لَکَبیرَهٌ إِلاَّ عَلَى الْخاشِعین﴾[2]
«و از صبر و نماز کمک بگیرید که نماز جز بر خاشعان بسیار دشوار است.»
بعضی مفسران گفتهاند منظور از صبر روزه است، امّا بهطور کلی صبر یعنی استقامت در دین و در انجام واجبات و ترک محرمات، علیالخصوص بر نماز که ستون دین است.
«خاشع» یعنی کسی که قلبش برای خدای تعالی فروتن است و حاضر است زیرِبارِ تکالیف الهی برود.
در سورۀ هود میفرماید:
﴿وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرَّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ ۞ إِلاَّ الَّذینَ صَبَرُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ أُولئِکَ لَهُمْ مَغْفِرَهٌ وَ أَجْرٌ کَبیرٌ﴾[3]
«و اگر بعد از رنج و محنتی که به او رسیده، نعمتی به او بچشانیم، میگوید بدیها از من رختبربست، و فرحناک و فخرفروش میشود، مگر آنها که صبر کردند و اعمال صالح انجام دادند، برای آنان آمرزش و پاداش بزرگ است.»
یعنی وقتی بعد از سختی، گشایشی به انسان میرسد، بهجای شکرگزاری و بهرهمند کردنِ دیگران، آن را از خودش میبیند و فخرفروشی میکند.
در آیۀ دیگر میفرماید:
﴿فَاصْبِرْ إِنَّ الْعاقِبَهَ لِلْمُتَّقین﴾[4]
«صبر کن که عاقبت ازآنِ پرهیزکاران است.»
یعنی تقوا پیشه کنید و از این کار ناراحت و مأیوس نشوید که عاقبت بهخیری انسان در گرو تقواست.
امیرالمؤمنین علی علیهالسلام میفرماید:
«وَ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِیمَانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لَا خَیْرَ فِی جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ وَ لَا خَیْرَ فِی إِیمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَه»[5]
«بر شما باد به صبر که صبر برای ایمان چون سر برای بدن است. در بدنى که سر نیست و در ایمانى که صبر نباشد، خیرى نیست.»
فَلَوْ لا کانَ مِنَ الْقُرُونِ مِنْ قَبْلِکُمْ أُولُوا بَقِیَّهٍ؛ «اولوا بقیه» یا بقیه اللّه کسانی هستند که مردم را از فساد در زمین نهی میکنند. خدای تعالی میفرماید چرا در زمانهای قبل و در عهد پیامبران گذشته کسانی نبودند که مردم را امر به معروف و نهی از منکر کنند تا عذاب نازل نشود؟ البته در هر زمان عدۀ معدودی بودند، امّا تعدادشان بسیار کم بود.
در دو صورت جامعه به فساد کشیده میشود و ممکن است عذابهای بنیانکن نازل شود؛ اول اینکه عالمانِ عامل یا به تعبیر آیه اولوابقیه در جامعه نباشند یا اگر باشند، تعدادشان اندک باشد و یا سکوت کنند و دوم اینکه جلوداران و سرکردگان بنای ظلم بگذارند و «مُترَف» شوند؛ یعنی در نعمتها و خوشیهای دنیا غرق شوند.
دربارۀ این آیه مطالب و مباحث جالبی مطرح شده، از جمله تفسیر تسنیم مینویسد:
تطبیق اولوابقیه بر انسانهای کامل و عالمان عامل
در نظام هستی چیزی ماندگار است که برای خدا بوده، وجه و سبقۀ الهی داشته باشد. خدای سبحان از هرچه که برای خدا باشد، گاهی به «صبغه اللّه» تعبیر میکند و زمانی به «وجه اللّه» یاد میکند که ماندنی است.
«کُلُ شَیْءٍ هالِکٌ إِلاَّ وَجْهَهُ»[6] که شامل خودش و پیامبران و اوصیا و اولیایش میشود. «کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقى»[7] یعنی چون هرچه وجه و صبغۀ الهی داشته باشد، ماندگار است؛ مانند کار خیری که برای خدا انجام داده، نزد خداست و هرچه نزد خدا باشد، باقی است؛ «ما عِنْدَکُمْ یَنْفَدُ وَ ما عِنْدَ اللَّهِ باقٍ»[8]
ذات اقدس الهی ماندگاری وجه اللّه را در قالب مثالی چنین بیان میکند: خدا فیض و رحمت خود را از بالا مانند باران نازل میکند و سیلی روان میشود که آب و کفی روی خود دارد. کفِ روی آب بسیار زود از بین میرود، امّا آبی که برای مردم سودمند است، در زمین میماند؛ «فَأَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما یَنْفَعُ النَّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْأَرْض»[9]
از همۀ این آیات معلوم میشود که کار خیر ماندنی است؛ از این رو هر فضیلتی مثل جود، علم و عدل ماندگار هستند و عالمانِ عادل و خیرخواهانِ جامعه و صاحبانِ فضیلت اولوابقیهاند. مصداق کامل و بارزشان اول معصومان و اولیای الهی هستند که در همۀ کمالات ممتازند؛ مانند وجود مبارک حضرت ولی عصر که مرحلۀ نهایی لقبِ پرافتخارِ بقیت اللّه را ایشان دارند و در درجات پایینِ آن عالمان ربانی و دیگران قرار دارند.
بقیت اللّه ویژگی پرافتخاری است که خدای سبحان انسانهای وارسته و علمای ربانی را به آن لقب داد. امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارۀ عالمان عامل میفرماید: «الْعُلَمَاءُ بَاقُونَ مَا بَقِیَ الدَّهْر»[10] (علما باقی هستند تا روزگار باقی است) عالمانی مرادند که در مسائل فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی به تعهدشان عمل کنند.
«وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّهِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ»[11]
خدا بر علما عهد گرفته که بر سیری ظالم و گرسنگی مظلوم ایست نکنند. دهانشان دوخته نباشد بر شکمبارگی ظالم و گرسنگی مظلوم که خدا میفرماید: «إِنَّما یَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَماءُ»[12] یعنی عملشان گفتارشان را تأیید کند. کسانی ماندگارند که دعوت حیاتبخش خدا و رسول او را اجابت کنند؛ «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلَّهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُمْ».[13]
در جای دیگر مینویسد:
سهم عالمان راستین در صیانت از دین
اولوابقیه که در آیه بود، به عالمان دینی اشاره دارد که اگر به وظیفۀ خود عمل کنند، جامعه اصلاح میشود، ولی اگر سکوت کردند و جامعه به فساد گرایید و سرانجام عذاب الهی بر آن امّت فرود آمد، دامن آنها را هم خواهد گرفت و مانند دیگران هلاک میشوند و نام و اثری از آنان بر جای نمیماند.
عالمان راستین در تاریخ همواره از دین خدا صیانت کردند و هرجا حضور نداشتند، مردم در جاهلیت بسر بردند، حتی امروز که علم پیشرفت کرده، هنوز بتپرستی در بسیاری از کشورها مانند دوران جاهلیت رواج دارد. عدهای در برابر بتها خضوع میکنند که این جهالت در اثر محرومیت آن جوامع از تعلیم فرهنگی عالمان راستین است.
در ادامه میافزاید:
مراد از اصلاح جامعه چیست؟ اصلاح مانند احسان دو قسم است؛ انجام دادن کار شایسته و اصلاح میان دیگران.
اصلاح در حدیث «من اصلح بینه و بین اللّه اصلح اللّه بینه و بین الناس» هرکس بین خود و خدا را اصلاح کند، خداوند بین او و مردم را اصلاح میکند.
در جای دیگر میگوید:
سنّت خدا بر این نیست که قریهای را به صرف شرکِ اهل آن نابود کند، در حالی که اهلش در اعمال اجتماعی و عمرانی و احکام مدنی مصلح باشند و حقوق یکدیگر را رعایت کنند و مثل قوم شعیب و لوط و هود و فرعون نباشند. عذابِ استیصال ویژه قومی است که اهل فساد و افساد در اعمال و احکاماند.(هم خودشان فاسدند و هم دیگران را به فساد وامیدارند.)[14]
وقتی فساد جامعه را فرا گرفت، باید کسانی که شاخص به حساب میآیند و مردم اطاعتشان میکنند، برخیزند و حرف بزنند. وظیفۀ آنهاست که امر به معروف و نهی از منکر کنند و به مردم و به بزرگان جامعه توجه بدهند. در گذشته بهنحو دیگری بود و امروز بهنحو دیگری است. اگر بگویند ما فقط نمازمان را میخوانیم و به درس و بحثمان میرسیم، ممکن است مشکلاتی پیش آید و دامنگیرِ همه شود.
صحبت از کینه و دشمنی نیست. صحبت این است که بنیانی را که مؤمنان برپا کردند و خون شهدا برای آن ریخته شده؛ یعنی این درخت پر ثمر جمهوری اسلامی باید حفظ شود. حفظ آن این است که بزرگان ما به همان نحو که قرآن و سنّت میفرماید، عمل کنند. بیشک آنها نماز میخوانند؛ گناه کبیره نمیکنند و واجبات را انجام میهند، ولی نکتۀ مهم این است که در عمل چگونهاند.
وقتی انسان مقامی دارد، ممکن است توجه به مقام خودش نداشته باشد، امّا کسانی که همردیف او هستند؛ یعنی مراجع، وقتی تذکر میدهند، این تذکر نافع است. بعضی اوقات شخص متوجه نیست. توجه دادن و نصیحت کردن، برای حفظِ این درخت است تا باقی بماند. باقی ماندنش به چیست؟ اگر همه بگویند آبرویم در خطر میافتد، درست نیست. بلکه انسان پیش خدا آبرو پیدا میکند و خدای تعالی او را حفظ میکند.
مگر دنیا چیست؛ مگر چقدر باید عمر کنیم و اصلاً برای چه آمدهایم؟ آمدهایم تا حرکتی خدایی داشته باشیم؛ هرکس به اندازۀ خودش. این یک تکلیف است. تکلیفِ بزرگان بیش از دیگران است و باید هرجا لازم است به تکلیفشان عمل کنند.
[1] ـ غررالحکم، ۱۶۵.
[2] ـ بقره، ۴۵.
[3] ـ هود، ۱۰ و ۱۱.
[4] ـ هود، ۴۹.
[5] ـ نهجالبلاغه، حکمت ۸۲.
[6] ـ قصص، ۸۸.
[7] ـ الرحمن، ۲۶ و ۲۷.
[8] ـ نحل، ۹۶.
[9] ـ رعد، ۱۷.
[10] ـ نهجالبلاغه، حکمت ۱۴۷.
[11] ـ نهجالبلاغه، خطبۀ ۳.
[12] ـ فاطر، ۲۸.
[13] ـ انفال، ۲۴.
[14] ـ تفسیر تسنیم، ۳۹، ۵۸۲ به بعد.