تفسیر سوره هود

سوره هود آیه ۱۰۹ و ۱۱۰ | جلسه ۳۹

 

این‌ها آیات مربوط به غدیر و آن‌هم اتفاقات روز غدیر که رخ داد، امّا گفتند پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌خواست بگوید علی علیه‌السلام دوست شماست، در حالی که همۀ شواهدِ قرآن بر ولایت قطعی امیرالمؤمنین دلالت دارد.

 

فیلم جلسه

 


صوت جلسه

متن تفسیر
   

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره هود آیات ۱۰۹ تا ۱۱۰ | چهارشنبه ۱۳۹۸/۰۵/۰۹ | جلسه ۳۹

 

 

 

خطبه ۸۶ نهج‌البلاغه:

«وَ السَّعِیدُ مَنْ‏ وُعِظَ بِغَیْرِهِ‏ وَ الشَّقِیُّ مَنِ انْخَدَعَ لِهَوَاهُ وَ غُرُورِهِ»

«سعادتمند کسی است که از دیگرى پند گیرد و شقی و بدبخت آن است که فریبِ هواى نفس و غرور خود را بخورد.»

حضرت در این خطبه به مؤمنان نصیحت می‌کنند اگر می‌خواهید سعادتمند شوید، وقتی می‌بینید دیگران کارهایی می‌کنند که عقل و شرع می‌گوید ناپسند است، پند بگیرید و انجام ندهید. وقتی می‌بینید فلان شخص همۀ عمر در پی دنیا بود، امّا ناگهان همه‌چیز را گذاشت و رفت، پند بگیرید. اگر دیدید کسی در اثر غضب فساد بزرگی به بار آورد، موعظه شوید و غضب نکنید.

شقی و بدبخت کسی است که فریب هوای نفسش را بخورد و هرچه دلش بخواهد، انجام دهد. می‌گویی چرا بر سرِ این و آن می‌زنی؛ چرا به زن و بچه‌ات اذیت می‌کنی، می‌گوید دلم می‌خواهد. این نشانۀ غرور است؛‌ یعنی خودش را بالا گرفته، می‌گوید هیچ‌کس زورش به من نمی‌رسد و هرکار دلم بخواهد، می‌کنم؛ به کسی ربطی ندارد!

 

فَلا تَکُ فی‏ مِرْیَهٍ مِمَّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ ما یَعْبُدُونَ إِلاَّ کَما یَعْبُدُ آباؤُهُمْ مِنْ قَبْلُ وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوصٍ (۱۰۹)

در (بطلان) آنچه اینان می‌پرستند، تردید به خود راه مده! آنها نمی‌پرستند جز همان که پدرانشان پیش از این می‌پرستیدند و ما بهرۀ آنها را بی‌کم‌وکاست می‌دهیم.

 

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیهِ وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ وَ إِنَّهُمْ لَفی‏ شَکٍّ مِنْهُ مُریبٍ (۱۱۰)

ما به موسی کتاب دادیم و در آن اختلاف شد. و اگر قرارِ پیشینِ پروردگارت نبود، میان آنها داوری می‌شد و آنها همچنان در شک و بدبینی‌اند.

 

«فَلا تَکُ» نباش «فی‏ مِرْیَهٍ» در شک و تردید «مِمَّا یَعْبُدُ» از آنچه می‌پرستند «هؤُلاءِ» این کافران. «ما یَعْبُدُونَ» آنها نمی‌پرستند «إِلاَّ کَما» جز همان‌طور که «یَعْبُدُ آباؤُهُمْ» پدرانشان می‌پرستیدند «مِنْ قَبْلُ» قبل از این. «وَ إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ» ما به‌طورِ کامل می‌دهیم «نَصیبَهُمْ» نصیب بهرۀ آنان را (از آتش جهنّم) «غَیْرَ مَنْقُوصٍ» بی‌کم‌وکاست.

«وَ لَقَدْ آتَیْنا» و دادیم «مُوسَى الْکِتابَ» کتاب به موسی «فَاخْتُلِفَ فیهِ» پس در آن اختلاف شد. «وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ» و اگر نبود کلمه، سنّت، قرار «سَبَقَتْ» که پیش از این صادر شده «مِنْ رَبِّکَ» از سوی پروردگارت «لَقُضِیَ بَیْنَهُمْ» میان آنها داوری می‌شد (و حکم عذابشان می‌رسید). «وَ إِنَّهُمْ لَفی‏ شَکٍّ» به‌راستی آنان در شک هستند. «مِنْهُ مُریبٍ» شکی آمیخته با بدگمانی.

فَلا تَکُ فی‏ مِرْیَهٍ مِمَّا یَعْبُدُ هؤُلاءِ؛ تفسیر صافی این آیه را چنین معنا کرده:

«خدای تعالی برای تسلای رسول اللّه می‌فرماید به‌خاطرِ آنچه این‌ها می‌پرستند، تردید به خود راه مده! حکایت‌هایی که بر تو نازل شد از بدعاقبتی آنها و پیشینیانشان به‌خاطرِ پرستش بت‌ها [همه درست است]. خدای تعالی وعده داد از آنها انتقام می‌گیرد. این‌ها نمی‌پرستند جز آنچه پدرانشان پیش از این می‌پرستیدند. حالِ آنها در شرک مثل آنهاست، بدون هیچ تفاوتی. پس شکی نداشته باش که آنچه به پدرانشان نازل شد، به آنها نیز نازل می‌شود و نصیب و بهرۀ همۀ آنها را از عذاب می‌دهیم، درست مثل پدرانشان، بی کم و کاست.»[1]

آیه راجع‌به مشرکانی است که به تقلید از پدرانشان بت‌ها را به‌جای خدا می‌پرستیدند. خدای تعالی می‌فرماید شکی نداشته باش که آنها نیز مانند نیاکانشان به عذاب الهی گرفتار خواهند شد.

تقلید بر دو قسم است: تقلید عاقلانه و تقلید جاهلانه. تقلید عاقلانه این است که جاهل به عالم رجوع کند و آنچه را نمی‌داند از او بپرسد؛ مثل تقلید در فروعات دین و احکام شرع که چون همه نمی‌توانند در این زمینه مجتهد و عالم شوند، باید به کسانی رجوع کنند که عمر خود را وقف این کار کرده‌اند، البته به‌شرطِ آنکه عادل باشند و گفتار و کردارشان درست باشد.

وقتی پدر و مادر یا برخی بزرگان از روی دلسوزی و خیرخواهی نصیحتی می‌کنند، حرف شنیدن از آنها هم اگر تقلید به‌حساب آید، کار درست و عاقلانه‌ای است.

امّا تقلید جاهلانه این است که یک نفر جلو بیفتد و عیاشی کند و عده‌ای به دنبالش. از مصادیق تقلید جاهلانه، پرستش غیر خدا توسط مشرکان است که در زمان همۀ پیامبران بوده، امروز نیز وجود دارد. مهم‌ترین دلیل آن را هم تبعیت از آباء و نیاکانشان بیان می‌کنند.

سؤال : ما هم که مسلمان و تابع پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام هستیم، از پدر و مادرمان تقلید کردیم و به تبعِ آنها مسلمان و شیعه شدیم؛‌ پس فرق ما با آنها چیست؟

جواب: مقلد دو نوع است؛ یکی اینکه عقل را کنار بگذارد و هرچه دید، کورکورانه انجام دهد؛ مثل آنها که گاو می‌پرستند یا در مقابل مجسمه‌های سنگی و چوبی سجده می‌کنند، با آنکه عقلشان می‌فهمد این‌ معبودها هیچ کاری از دستشان برنمی‌آید و هیچ نمی‌فهمند. یکی دیگر اینکه وقتی دید عده‌ای کاری می‌کنند، عقل خود را به میدان آورد و اگر دید کارشان صحیح است، با آنها همراه شود. این دیگر تقلیدِ کورکورانه نیست.

ما می‌گوییم این آسمان و زمین را خدا آفریده و همو خالقِ ما هم هست. این خالق عالِم است؛ چون ما عالمیم. علمی که به‌صورتِ فطری درون ماست، نه از پدر و مادر است، نه از استاد، خدای تعالی آن را در ما قرار داده است.

یک کودک نیز وقتی با چیزی بازی می‌کند، اگر یواشکی آن را بردارند، به اطراف خود نگاه می‌کند، ببیند چه کسی آن برداشته؛ یعنی او هم می‌فهمد هر معلولی علتی دارد.

هرکسی با مراجعه به عقل خود می‌فهمد عالم وجود خالقی دارد که عالم و حکیم و تواناست. چرا او را نمی‌‌بینیم؟ چون اگر با این چشم دیده شود، مثل من و توست. او را باید با عقل و ایمان دید. اگر کسی بیشتر رشد کند و از خودش بخواهد، چیزهای جدیدی از او می‌فهمد.

إِنَّا لَمُوَفُّوهُمْ نَصیبَهُمْ غَیْرَ مَنْقُوص؛خدای تعالی می‌فرماید نصیب آنها را به‌طورِ کامل می‌دهیم. نصیب هرکسی به اندازۀ کارهایی است که می‌کند؛ به اندازۀ معبودی است که می‌پرستد.

شخص جاهلی که به تبعیتِ نفس سنگ و بت می‌پرستد و آن را شریکِ خالق می‌داند -اسمش را نماد بگذارد یا هرچیز دیگری- مثل همان سنگ است. کسی که به گاو احترام می‌گذارد و آن را خدا یا شریک خدا می‌داند، فهمش به‌ اندازۀ گاو است و رشدش در حد سنگ و حیوان است؛ یعنی هیچ نمی‌فهمد.

هرکس هرچه را دنبال می‌کند، خواه‌ناخواه شبیه او می‌شود و از جهت باطنی خصوصیات او را می‌گیرد. وقتی شما پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام را دوست می‌دارید، هرچه دوستی و عشقتان بیشتر باشد، صفات آنها را بیشتر می‌گیرید. اگر هم کسان دیگر را به‌جای آنها دوست و ولیّ خود گرفتید، خصوصیات آنها را می‌گیرید.

تنها راه درمان نافهمی مشرکان این است که آن‌قدر در آتش بسوزند تا سنگ و گِل‌ها از عقل و فطرتشان کنار رود؛ اگر به این زودی کنار رفتنی باشد!

وَ لَقَدْ آتَیْنا مُوسَى الْکِتابَ فَاخْتُلِفَ فیه؛ تفسیر صافی می‌نویسد «ما به موسی کتاب دادیم، امّا در آن اختلاف بوجود آمد؛ گروهی به آن ایمان آوردند و گروهی کافر شدند، همچنان که این مردم در قرآن اختلاف کردند.»[2]

اختلاف دیگری که دربارۀ تورات ایجاد شد، این بود که بنی‌اسرائیل در آن دست بردند و تحریفش کردند؛ گاهی چیزی از آن را مخفی می‌کردند و گاهی به تأویل می‌بردند. این کار از زمان حضرت موسی شروع شد و ایشان تا زنده بود مانع می‌شد، امّا بعد از او، مخصوصاً در زمان حضرت عیسی و پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله این کار را می‌کردند. همین امر باعث شد تعداد معدودی از یهودیان به رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله ایمان بیاورند و با وجود خشم و توبیخ علمای فاسدشان، شهادت دهند ایشان همان پیامبری است که تورات وعده داده.

وَ لَوْ لا کَلِمَهٌ سَبَقَتْ مِنْ رَبِّکَ لَقُضِیَ بَیْنَهُم؛ اگر سنّت الهی مبنی بر مهلت دادن به کفّار و مشرکان نبود، خیلی زود به عذاب سهمگین مرگشان را می‌رساند و خدای تعالی دربارۀ کارهای زشتشان به‌ حق قضاوت می‌کرد، لکن سنّت پروردگار چنین معیّن شده که عده‌ای را برای انذار آنها بفرستد تا نصیحتشان کنند، بلکه به‌راه آیند. همچنان که دربارۀ امّت‌های گذشته، مثل قوم نوح و ابراهیم و لوط و هود و صالح و… چنین بود.

وَ إِنَّهُمْ لَفی‏ شَکٍّ مِنْهُ مُریب؛ آنها که در تورات اختلاف کردند، دربارۀ قرآن نیز در شک و سوءظن‌اند.

از امام باقر علیه‌السلام در تفسیر این آیه روایت شده:

«اخْتَلَفُوا کَمَا اخْتَلَفَتْ هَذِهِ الْأُمَّهُ فِی الْکِتَابِ وَ سَیَخْتَلِفُونَ فِی الْکِتَابِ الَّذِی مَعَ الْقَائِمِ الَّذِی یَأْتِیهِمْ بِهِ حَتَّى یُنْکِرُهُ نَاسٌ کَثِیرٌ فَیُقَدِّمُهُمْ فَیَضْرِبُ أَعْنَاقَهُم»[3]

«اختلاف کردند چنان‌که این امّت در کتاب اختلاف کردند و در کتابى هم که با حضرت قائم علیه‌السلام خواهد بود و براى آنها خواهد آورد، اختلاف خواهند کرد تا آنجا که جمع زیادى آن را انکار مى‏کنند و آن حضرت آنها را پیش آورد و سر از تنشان جدا کند.»

خدای تعالی در سورۀ مائده می‌فرماید:

﴿یا أیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما اُنْزِلَ اِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ اِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ اِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی القَوْمَ الکافِرینَ﴾[4]

«اى پیامبر! آنچه از جانب پروردگارت بر تو نازل شده ابلاغ کن که اگر نکنى، پیام او را نرساندى. خدا تو را از گزند مردم حفظ مى‌کند. خدا کافران را هدایت نخواهد کرد.»

پیش از این نیز فرمود:

﴿الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ‏ دینِکُمْ‏ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی‏ وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً﴾[5]

«امروز کافران از دین شما ناامید شدند؛ پس از آنها نترسید و فقط از من بترسید! امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام کردم و اسلام را به‌عنوانِ دین شما برگزیدم.»

این‌ها آیات مربوط به غدیر و آن‌هم اتفاقات روز غدیر که رخ داد، امّا گفتند پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌خواست بگوید علی علیه‌السلام دوست شماست، در حالی که همۀ شواهدِ قرآن بر ولایت قطعی امیرالمؤمنین دلالت دارد.

آیات زیادی راجع‌به مولا علی علیه‌السلام در قرآن داریم. مرحوم کلینی در کافی کتاب الحجه برخی آیاتِ مربوط به اهل‌بیت را جمع‌آوری کرده است، ولی آنها هرگز قبول نکردند و در آن اختلاف کردند، درست مثل قوم یهود که در تورات اختلاف کردند.

در ادامۀ روایت امام باقر علیه‌السلام می‌فرماید:

برخی از همین مسلمانان و حتی شیعیان در کتابی هم که حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام هنگام ظهور می‌آورد، راه اختلاف و انکار پیش می‌گیرند، امّا در آن زمان هرکس نخواهد حق را بپذیرد، هلاک خواهد شد.

کتابی که حضرت می‌آورند، غیر از این قرآن نیست، لکن ایشان آیاتی را که راجع به ائمۀ اطهار علیهم‌السلام در آن است، بیان می‌کنند و توضیح می‌دهند که به مذاق برخی خوش نمی‌آید، ولی آنجا دیگر جای اختلاف نیست. قرار بر این است که در آن زمان فقط ظهور حق باشد و باطل برای همیشه محو شود. ان‌شاءاللّه!

 

[1] ـ تفسیر صافی، ۲، ۴۷۳.

[2] ـ تفسیر صافی، ۲، ۴۷۴.

[3] ـ کافی، ۸، ۲۸۷.

[4] ـ مائده، ۶۷.

[5] ـ مائده، ۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است