سوره هود آیه ۱۰۵ | جلسه ۳۶
ارواح مؤمنان و شهدا در عالم برزخ بهخاطرِ وسعتی که دارند، چنان محیط بر این عالم هستند که تا اراده کنند، هرجا و هرکس را بخواهند، میبینند. هیچچیز برای ایشان مانع نیست.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره هود آیه ۱۰۵ | چهارشنبه ۱۳۹۸/۰۴/۱۲ | جلسه ۳۶
رحمت خدا به شهید سید محسن معزی و همۀ شهیدان انقلاب اسلامی و دفاع مقدس. بیشک شهدا نزد خدا زندهاند.
﴿وَ لا تَحْسَبَنَ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ﴾[1]
«گمان نکنید کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردهاند. بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میخوردند.»
شهدا زیر نظر پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند؛ برحسب مقامشان از رزق و روزی معنوی الهی بهرهمندند و خدای تعالی آنان را پرورش میدهد. یقیناً ایشان از بسیاری اموات برترند و هیچ نوع گرفتاری ندارند. اگر گناهانی هم کرده باشند، خدای تعالی بخشیده. حتی اگر فرض کنید تا دیرز کافر بودند و امروز مسلمان و شهید شده باشند، یقیناً اهل بهشت هستند و آزادند، چه خواسته شهدای عزیز ما امثال شهید سید محسن معزی، شهید سید محمّدباقر دستغیب و سایر طلاب و جوانان عزیز.
شهدای عزیز ما هیچ اشتباهی نکردند. آیا در جنگهای زمان پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله و زمان امیرالمؤمنین که افرادی شهید شدند، شهادتشان بیهوده بود و اشتباه کردند که جنگیدند؟ هرگز. آنها رفتند و به مقامات خود رسیدند.
امروز هم اگر مردم در اثر ضعف دین، از دین برگردند یا از اسلام بیرون بروند و یا حتی مقابل اسلام بایستند و مطالب دیگری پیش آید، باز هم خون شهدا هدر نرفته، آنها مقام خود را دارند. قطعاً اکنون نقایصی وجود دارد که امیدواریم برطرف شود، ولی اینطور نیست که اصل اسلام از بین رفته باشد.
منظور اینکه در فکر و صحبت کسی نباشد که خون شهدا هدر رفت و آنها گول خوردند! اصلاً چنین چیزی نیست. اینها حرفهای شیاطین است که گاه بر زبان بعضی مؤمنان هم جاری میشود و کاملاً غلط است. شهدا گول نخوردند و امروز در مقامات عالی خویش غرق نور و سرورند.
جوانها و نوجوانها مواظب باشند وسوسهها در ذهنشان نرود. نگویید باید برویم خارج و دین دیگری بگیریم. مواظب باشید شما را در دینتان ضعیف نکنند؛ در راهی که میدانید صحیح است، ضعیف نکنند! وسوسههای شیطان همیشه بوده، در این مدت که وضع زندگی مردم بد شده، وسوسهها بیشتر شده است. شما مراقب دینتان باشید!
یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعیدٌ (۱۰۵)
روزی که چون فرارسد، احدی جز به اذن او سخن نگوید. گروهی تیرهبختاند و گروهی سعادتمند.
«یَوْمَ» روزی «یَأْتِ» بیاید که «لا تَکَلَّمُ» سخن نگوید «نَفْسٌ» هیچکس «إِلاَّ بِإِذْنِهِ» جز به اذن خدا «فَمِنْهُمْ» برخی از مردم «شَقِیٌّ» بدبخت و بدعاقبت هستند «وَ سَعیدٌ» و برخی سعادتمند.
یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِهِ؛ در یکی از مراحل روز قیامت سکوت محض همه را فرا میگیرد و صدایی از کسی بر نمیخیزد.
از اول خلقت بشر تاکنون میلیاردها نفر آمدند و رفتند که بهطورِ کلی برخی کافر و مشرک و برخی مؤمن بودند. ما به حساب ایمانمان قبول داریم که ارواح همۀ این افراد الآن در عالم برزخ است.
روح هیچ شکلی ندارد، امّا نفس که ظهور روح است، شکل دارد و به شکل همین بدن خاکی است. درواقع نفس بدن را میچرخاند و تابع روح است. در برزخ روح به نفس علاقه پیدا میکند و به آن تعلق پیدا می کند که به آن بدن مثالی میگویند.
این نفس گاهی امّاره است، گاهی لوامه، گاهی مطمئنه و گاهی راضیه و مرضیه. اگر نفس امّاره مهار شد، این مراحل را طی میکند، ولی اگر نشد، موجب اذیت انسان میشود. به هر حال این نفس، چه خوب و چه بد؛ چه سعید و چه شقی، بعد از مرگ به عالم ملکوت میرود و تا قیامت آنجا میماند.
عالم ملکوت عالم دیگری ورای این عالم است. ما اکنون در عالم ناسوت هستیم. همۀ این کرات و کهکشانها که میبینیم و در آینده کشف میشود، عالم ماده یا ناسوت است، امّا عالم ملکوت فوق این و محیط به این است. در عالم ملکوت که نامش برزخ است، مؤمنان آزاد و از این قالب خاکی بیرون هستند.
آنجا چیزی شبیه عالم خواب است. خدای تعالی برای هر مؤمنی به تناسب مقامی که دارد، جایگاهی معیّن کرده، با قصرها و نهرها و درختانش، لکن خانههای آنجا گلی و آجری نیست. باغها و درختانش مثل اینجا نیست. وسعت باغها و بهشتهای مؤمنان گاهی به اندازۀ آسمانها و زمین است.
﴿وَ سارِعُوا إِلى مَغْفِرَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّهٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین﴾[2]
«و بشتابید به سوى آمرزش پروردگارتان و بهشتى که پهناى آن آسمانها و زمین است که براى پرهیزکاران آماده شده است.»
این مطالب مقداری فهمی است و مابقی دیدنی. میشود با چشم دل اینها را دید، امّا نه با این وضعی که الآن داریم. میشود در حال بیدار و با چشم باز هم عالم برزخ را دید. کسانی مثل پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام همیشه میدیدند و به عوالم بالاتر از این هم دسترسی داشتند.
در روایتی که در توضیح عوالم مختلف از امام رضا علیهالسلام نقل شده، حضرت میفرمایند عالم ناسوت در مقابل عالم ملکوت مثل ریگی -در بعضی روایات مثل انگشتری- در بیابانی پهناور است. حضرت عوالم را به آسمانهای هفتگانه تعبیر میکنند.
ارواح مؤمنان و شهدا در عالم برزخ بهخاطرِ وسعتی که دارند، چنان محیط بر این عالم هستند که تا اراده کنند، هرجا و هرکس را بخواهند، میبینند. هیچچیز برای ایشان مانع نیست.
کسانی هم که سعی کردند و با عنایت حق تعالی از ماده بیرون رفتند، در همین عالم چنین احاطهای دارند. بیرون رفتن از ماده یعنی فکر و روحشان وابسته به ماده نیست؛ یعنی غذا میخورند، میخوابند، ازدواج میکنند، امّا تعلق خاطری به مادیات ندارند. با نور علمی که خدا در دلشان تابانده، ملتفت شدهاند که سبب کارهای نیست و مسبب خدای تعالی است. این فهم درونشان قرار گرفته، از ذهن و دلشان بیرون نرفته است. این علمِ توحید یا «علمالیقین» است.
چنین کسی در اثر این علم که خدا نصیبش کرده، مثل کسانی که در عالم ملکوت هیچ حجابی ندارند، همینکه اراده کند چیزی بفهمد، میفهمد و هیچ چیز برایش حجاب نیست. ائمۀ اطهار علیهمالسلام در این مطالب به نهایت رسیدند.
زنده شدن مردگان در قیامت
در قیامت خداوند همۀ مردگان را زنده میکند و این جسم متناسب با عالم ملکوت درمیآید
همانطور که قرآن کریم میفرماید ﴿یَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَیْرَ الْأَرْضِ﴾[3] یعنی زمین عوض میشود، بدن هم تغییر میکند و بدن خاکی به مناسبت آن عالم درمیآید.
یَوْمَ یَأْتِ لا تَکَلَّمُ نَفْسٌ إِلاَّ بِإِذْنِه؛ در یکی از مراحل قیامت هیچ صدایی از هیچکس درنمیآید و حتی شفاعت کنندگان اجازه شفاعت ندارند.
﴿وَ خَشَعَتِ الْأَصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ إِلاَّ هَمْساً﴾[4]
«همۀ صداها در برابر خدای رحمان خاموش شود و جز صدای آهسته چیزی نمیشنوی.»
وقتی هم خداوند اجازۀ سخن گفتن دهد، فقط کسانی حرف میزنند که سخنشان حق و صواب باشد.
﴿یَوْمَ یَقُومُ الرُّوحُ وَ الْمَلائِکَهُ صَفًّا لا یَتَکَلَّمُونَ إِلاَّ مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَوابا﴾[5]
«روزی که روح و ملائکه به صف میشوند و هیچکدام سخن نمیگویند، جز آنکه خدای رحمان به او اذن دهد و او سخنِ حق میگوید.»
وقتی همۀ مردم در عرصه محشر جمع شدند، مؤمنان میتوانند خوبها و بدها را بشناسند. با آنکه تعداد خلایق از شماره بیرون است، مؤمن هیچ تنگی و فشاری ندارد و مزاحمتی برای او نیست. کاملاً آزاد و در وسعت عجیبی است و این مراحل را طی کرده است، امّا کافران و منافقان در فشار و تنگی سختی قرار داند، همچنان که امروز در عالم برزخ در تنگی و عذاب و شدت هستند.
دریکی دیگر از مراحل قیامت همۀ اعضاء و جوارح انسان علیه او شهادت میدهند. خودش مُهر به لب دارد و دهانش بسته است، امّا دست و پا و چشم و گوش و پوستش شهادت میدهند. وقتی اعتراض میکند چرا علیه من حرف میزنید، میگویند خدایی که همهچیز را بهنطق آورده، ما را گویا ساخته است. ﴿قالُوا أَنْطَقَنَا اللَّهُ الَّذی أَنْطَقَ کُلَّ شَیْءٍ﴾[6]
فَمِنْهُمْ شَقِیٌّ وَ سَعید؛ در این آیه خداوند مردم را دو دسته کرده؛ شقی و سعید. شقی یعنی آنکه خیری در او نمانده، همه شرّ گشته است. سعید یعنی کسی که شرّ ندارد و خیر و خوبی است.
در روایتی از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله نقل شده:
«السَّعِیدُ سَعِیدٌ فِی بَطْنِ أُمِّه وَ الشَّقِیُ شَقِیٌ فِی بَطْنِ أُمِّه»[7]
«سعادتمند در شکم مادر سعادتمند است و شقی در شکم مادر شقی است.»
بعضی جبری شده، میگویند سعید و شقی از همان اول مشخص و مقرّر شدهاند و انتخابی جز این ندارند. این خلاف قرآن و خلاف خلقت پروردگار است. اینطور نیست که خدای تعالی از همان اول عدهای را جهنّمی خلق کرده باشد و عدهای را بهشتی، طوری که مجبور باشند و راهی جز این نداشته باشند.
وقتی امیرالمؤمنین علیهالسلام به ابنملجم فرمود آیا من بد امامی برای تو بودم؟ گفت ﴿أَ فَأَنْتَ تُنْقِذُ مَنْ فِی النَّار﴾[8] یعنی آیا تو میتوانی مرا از جهنّم نجات دهی؟ او از این آیه به غلط استفادۀ مجبور بودن خویش کرد.
روشن است اگر بگوییم مردم مجبورند و از همان اول مقرّر شده عدهای بهشتی باشند و عدهای جهنّمی، ظلم به مردم است، امّا معنای حدیث نبوی چیست؟
«السعید سعید فی بطن أمه و الشقی شقیٌ فی بطن اُمّه»
همۀ ائمه خبرهایی از آینده میدادند، مخصوصاً مولا علی علیهالسلام که میفرمود «سلونی قبل ان تفقدونی». روایات بسیاری از پیشگوییهای حضرت امیرالمؤمنین دربارۀ آیندۀ افراد، سرانجامِ بنیامیه و روی کار آمدن بنیعباس نقل شده است. روشن است که این خبر دادنها هیچکدام دلیل و موجب مجبور بودن اشخاص نمیشود.
بنابراین معنای حدیث نبوی که فرمود سعید و شقی در شکم مادر سعید و شقی هستند، این است که راهی را که هرکس به اختیار خود انتخاب میکنند، از همان اول معلوم است و خداوند و اولیای او از این امر مطلعاند.
امروز حضرت ولی عصر عجّلاللّهتعالیفرجه میدانند هرکدام از ما چقدر عمر میکنیم؛ چه پیشامدهایی برایمان رخ میدهد و با اختیار خود چه راهی انتخاب میکنیم، لکن این دانستن موجب مجبور شدن ما نمیشود.
شاید سؤال شود خدا که میدانست این شخص کافر و شقی و جهنّمی میشود، چرا آفریدش؟
جواب این است که چرا خلق نکند؟ بنای او بر این است موجودی بیافریند که هم جنبۀ خوبی داشته باشد و هم جنبۀ بدی. عقل هم برای او قرار داد و انبیاء را فرستاد تا راه خوب را بشناسد و انتخاب کند. حال اگر کسی به راه بد رفت؛ بیدین شد؛ بینماز شد یا کارهای بد کرد، خودش کرده، نمیتواند بگوید چرا مرا خلق کردی. اعتراض به خودِ اوست که چرا راه بد انتخاب کردی؟
[1] ـ آلعمران، ۱۶۹.
[2] ـ آلعمران، ۱۳۳.
[3] ـ ابراهیم، ۴۸.
[4] ـ طه، ۱۰۸.
[5] ـ نبأ، ۳۸.
[6] ـ فصلت، ۲۱.
[7] ـ تفسیر نورالثقلین، ۲، ۱۸.
[8] ـ زمر، ۱۹.