تفسیر سوره نور

سوره نور آیه ۵۶ و ۵۷ | جلسه ۲۹

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

تفسیر سوره نور آیه ۵۶ و ۵۷ | چهارشنبه ۱۴۰۲/۳/۳ | جلسه ۲۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

از امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

«ثَلَاثُ‏ خِصَالٍ‏ تُجْتَلَبُ‏ بِهِنَ‏ الْمَحَبَّهُ الْإِنْصَافُ فِی الْمُعَاشَرَهِ وَ الْمُوَاسَاهُ فِی الشِّدَّهِ وَ الِانْطِوَاعِ وَ الرُّجُوعُ عَلَى قَلْبٍ سَلِیمٍ»[1]

سه خصلت موجب جلب محبّت مى‌شود: انصاف در معاشرت، مواسات و برابرى در گرفتارى و آسانی، و برگشت به قلب سلیم.

البته نباید کسی این سه خصلت را که توفیق کسبش از خداست، در خود ایجاد کند تا مردم دوستش بدارند، باید برای خدا باشد، امّا قهراً با وجود این خصلت‌ها همه دوستش می‌دارند، معاندش نیستند و می‌گویند آدم خوبی است.

«الْإِنْصَافُ فِی الْمُعَاشَرَهِ» یکی اینکه در معاشرت با مردم انصاف دارد. انصاف مصادیق مختلف دارد؛ یکی اینکه مثلاً وقتی به مسجد می‌آید و سلامش می‌کنند، جواب بدهد؛ اگر احوالپرسی کردند، تحویل بگیرد. این‌طور نباشد که به دیگران اعتنا نکند.

در میان خانواده، اقوام، در بازار و مدرسه و هرجای دیگر به مردم بی‌اعتنایی نکند، مگر به افراد فاسق و بدکار که آنان را هم باید با روش‌های صحیح به‌سوی خدا بکشاند.

«وَ الْمُوَاسَاهُ فِی الشِّدَّهِ وَ الِانْطِوَاعِ» به هر حال هر کسی، گاهی در سختی است و گاهی در خوشی. سختی‌ها هم فرق می‌کند؛ یک وقت از جهت مالی در تنگی است. چه آن وقت که وضعش خوب است و چه آن وقت که بد، باید با خانواده و اطرافیانش خوش‌رفتار باشد و هرچه دارد با هم تقسیم کنند، نه اینکه در سختی‌ و فقر همه را ناراحت کند و وقتی پولدار است، تکبر کند و چشم‌ورو در هم بکشد. در جامعه هم به همین نحو.

«وَ الرُّجُوعُ عَلَى قَلْبٍ سَلِیمٍ» از خدا بخواهد و سعی کند دلش از صفات بد پاک باشد؛ از بخل و کینه و حسد و کبر. همین که دید حسد کسی را دارد، بگوید خدایا کمکم کن.

قرآن می‌فرماید:

«خُذِ الْعَفْوَ وَ أْمُرْ بِالْعُرْفِ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْجاهِلینَ»

عفو را شعار خود قرار ده، به خوبی‌ها امر کن و از افراد نادان روبگردان.

عفو را سجیه و سرلوحۀ خود قرار ده. اگر کسی توهینی کرد، بگو گذشتم. من بخشیدم خدا هم من و او را ببخشد، مخصوصاً دربارۀ خانواده.

هرجا رسیدی مردم را به خوبی‌ها دعوت کن. اگر نماز نمی‌خوانند، بگو نماز بخوانید، نماز به انسان آرامش می‌دهد.

از آدم‌های جاهل اعراض کن، این غیر از اقوام و خانواده و دوستان است. مثلاً اگر در خیابان توهینی کردند، اعتنا نکن یا کسانی که وقتی نصیحتشان می‌کنی، متلک می‌گویند، لازم نیست نصیحت کنی. مقابلشان نایست.

تفسیر سوره نور آیه ۵۶ و ۵۷

وَ أَقیمُوا الصَّلاهَ وَ آتُوا الزَّکاهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ (56)

نماز به ‌پا دارید و زکات بدهید و از رسول خدا اطاعت کنید تا مشمول رحمت شوید.

 

لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ لَبِئْسَ الْمَصیرُ (57)

کافران گمان نکنند که می‌توانند (خدا و مؤمنان را) در زمین به زانو درآورند. جایگاه آنان آتش است و بد بازگشتی دارند!

 

«لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا» کافران گمان نکنند «مُعْجِزینَ فِی الْأَرْضِ» در زمین قدرت عاجز کردن (خدا و مؤمنان را) دارند. «وَ مَأْواهُمُ النَّارُ» منزل و جایگاه آنان آتش است «وَ لَبِئْسَ الْمَصیرُ» و چه بد بازگشت و جایگاهی دارند! (57)

لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ؛ به امید اینکه مورد رحم واقع شوید.

خدای تعالی در این آیه سه اصل را برشمرده که هرکدام از آنها معیار عبادت است؛ اول: فرمانبرداری از خدا (اقامۀ نماز)، دوم: رفتار با مردم (پرداخت زکات) و سوم: اطاعت از پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام. با این سه اصل امید است که مورد رحم واقع شوید.

امّا چرا می‌فرماید امید است (لعل) چرا به‌صورت حتمی نمی‌گوید؟ چون بسیاری از مردم در رعایت این سه مورد کوتاهی می‌کنند و آن‌طور که باید، محکم و مستقیم نیستند.

پس در هر جامعه‌ای، اگر اکثریت مردم رابطۀ خود را با خدا اصلاح کنند؛ یعنی واجبات را انجام دهند و حرام را ترک کنند؛ در ارتباط با مردم دلسوز و مسؤلیت‌پذیر باشند و جامعۀ مؤمن و مسلمان را مانند خانواده خود بدانند، همچنین در اطاعت از پیامبر و اوصیای او ثابت‌قدم باشند، رحمت خدا در دنیا و آخرت بر آنها نازل می‌شود.

مردم ما هم در اوایل انقلاب همین طور بودند. همه بالاتفاق دست به دست هم داده بودند و اطاعت خدا و همراهی با همدیگر داشتند. زن‌ها گروه‌گروه جمع می‌شدند و در خانه‌ها و مساجد برای رزمندگان نان می‌پختند و وسایل آماده می‌کردند.

همه به هم کمک می‌کردند و چشم به کسی که در رأس بود و آنها را از شاه نجات داده بود دوخته بودند که چه می‌گوید. می‌دانستند و دلشان قرص بود که از قرآن و سنّت سخن می‌گوید.

بنابراین جوان‌ها ساده نبودند، گول نخوردند، دلشان با خدا بود. دل جوان نرم است، اگر حق را ببیند، می‌پذیرد و دنبال می‌کند. اگر بعداً گول بخورد، حرف دیگری است.

البته منافق‌ها دام می‌گذاشتند و برخی را گول می‌زدند و فسادهای زیادی به بار آوردند، امّا مردم پابرجا بودند. خدا هم برایشان خیر خواست، تا اینکه کم‌کم سست شدند؛ مسابقۀ دنیاطلبی گذاشتند؛ دسته‌دسته شدند و جامعه آن‌طور که باید بشود، نشد.

کارهای خدا همه روی حساب است، این شما هستید که چطور جلو بیایید و تا کجا بایستید. اگر در بالا و پایین‌ها واقعاً رو به خدا بیاورید، خدا کارها را درست می‌کند، اگر هم این‌طور نبود، خودتان مقصر هستید.

به هر حال بشر محل سهو و نسیان است، درگیری گرفتاری‌های نفس است و زود فریب شیطان و نفس امّاره را می‌خورد و دنبال آنها می‌افتد.

 

کلید جامعۀ صالح

رفع نفاق از میان مسلمانان و وحدت پیرامون کلمۀ حق، کلید تأسیس جامعۀ صالحی است که همۀ خیرات به‌سویش سرازیر می‌شود، به این معنا که اثر اقامۀ نماز و پرداخت زکات و ادای دیگر واجبات الهی، در سعادتمند شدن ایشان یقینی و قطعی است.

این «لیت» و «لعل» دربارۀ شخص مکلف است که شاید از ادامه راه بازماند. متأسفانه حتی در بعضی خانواده‌ها هم افراد آن‌طور که باید، به هم اطمینان ندارند. باید این نفاق برداشته شود.

حق یعنی اطاعت از خدا و پیامبر اکرم و قرآن و رسیدگی به مردم. کلید تأسیس جامعۀ صالح همین است.

لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ کَفَرُوا مُعْجِزینَ فِی الْأَرْض؛ آنها که کافر شدند گمان نکنند قدرت عاجز کردن خدا و مؤمنان را دارند.

مؤمنانی که با هم متحد شدند و بنا دارند خداشناس و صالح باشند، مغلوب کافران نخواهند شد.

اوایل انقلاب منافق‌ها بسیاری از کسانی را که در رأس انقلاب بودند، شهید کردند؛ امامان جمعه، رئیس‌جمهور و نخست‌وزیر، ۷۲ نفر از وزرا و نمایندگان مجلس و بسیاری دیگر را، امّا مردم با هم یکی بودند و این اتفاقات آنها را قوی‌تر و متحدتر می‌کرد. آنها هم نمی‌توانستند کاری کنند.

بنای خدا بر این است که اگر سه اصلی که در آیۀ قبل ذکر شد به وجود آید، شیاطین جنی و انسی هر کاری کنند پیشرفتی ندارند، مگر اینکه خود مردم سست شوند؛‌ لذا در اواخر جنگ وقتی برای جبهه اعلام نیاز می‌کردند، جز عدۀ قلیلی کسی اعتنا نمی‌کرد.

وَ مَأْواهُمُ النَّارُ وَ لَبِئْسَ الْمَصیر؛ کافران و منافقانی که به خدای تعالی پشت کردند، جایگاهشان آتش است و بد جایگای دارند.

شما که مؤمنید، یک نفر باشید یا ده نفر یا بیشتر، وقتی دل به خدا سپردید و تصمیم گرفتید بر دین خود بایستید، کسی نمی‌تواند ایمان شما را از بین ببرد، چون از بین بردن ایمان یعنی عاجز کردن خدا.

در سورۀ فاطر می‌فرماید:

«وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلیماً قَدیراً»[2]

«هیچ‌چیز در آسمان‌ها و زمین نیست که خدا را به زانو درآورد. او همیشه دانا و توانا بوده و هست.»

همه مخلوق اویند و او خالق است؛ لذا احدی نمی‌تواند ارادۀ او را نقض کند. همه‌چیزِ مخلوق در دست قدرت خدای تعالی است و همین که اراده کند نباشد، در دم نخواهد بود؛ مثل اینکه شما با مواد مختلف پرنده‌ای بسازید و آن پرنده جان بگیرد و شما را مغلوب کند، آیا ممکن است؟

در سورۀ واقعه و معارج می‌فرماید:

«وَ ما نَحْنُ بِمَسْبُوقینَ»[3]

کسی از ما جلو نمی‌افتد.

کسی نمی‌ تواند جلوتر از خدای تعالی تصمیمی بگیرید و بگوید ما می‌خواهیم این کار را بکنیم، حتی اگر ارادۀ خدا نباشد. مثلاً چند ماه پیش، آن‌طور که نقل شد، عده‌ای خواستند با کمک خارجی‌ها کاری کنند که حکومت را در دست بگیرند. چطور ممکن است؟ تا خدا نخواهد نمی‌شود.

البته خواست خدا این است که اگر مردم جمع شوند و در موضوعی اتفاق‌نظر داشته باشند، خدای تعالی هم کمکشان می‌کند؛ چه مؤمن باشند، چه غیر مؤمن. ولی اگر خدا نخواست، هرکس هر کاری کند، نمی‌تواند.

خداوند به قصد تسلی پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌فرماید در امّت‌های پیشین کسانی را نابود کردیم که از کافران و سنادید قریش بودند و اینان یک‌دهم ثروت و قدرت آنها را ندارند.

خدای تعالی در سورۀ فاطر می‌فرماید:

«أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَهُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّهً وَ ما کانَ اللَّهُ لِیُعْجِزَهُ مِنْ شَیْ‏ءٍ فِی السَّماواتِ وَ لا فِی الْأَرْضِ إِنَّهُ کانَ عَلیماً قَدیراً»[4]

«آیا در زمین نگشتند تا ببنید عاقبت کسانی که پیش از آنها بودند و قدرتشان از آنان بیشتر بود چگونه شد. هیچ‌چیز در آسمان و زمین نیست که خدا را ناتوان کند. او همواره دانا و توانا بوده است.»

ببینید قوم نوح و عاد و ثمود چه برسرشان آمد؟ خدا اراده فرمود اسلام را گسترش دهد و داد. تقریباً همۀ عربستان در زمان پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله اکرم تحت احاطۀ ایشان درآمد و هیچ کاری از دست دشمنان برنیامد.

در سوره سبأ می‌فرماید:

«وَ کَذَّبَ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَیْناهُمْ فَکَذَّبُوا رُسُلی‏ فَکَیْفَ کانَ نَکیرِ»[5] (45)

«کسانی که پیش از آنها بودند نیز تکذیب کردند، در حالی که این‌ها به یک‌دهم آنچه به آنها دادیم نمی‌رسند. پیامبران مرا تکذیب کردند. ببین کیفر من چگونه بود!»

امّت‌های پیشین هم وضع دنیایی خوبی داشتند و افراد قوی و قدرتمندی بودند، با این حال نتوانستند مقابل پیامبران خود، مثل جناب صالح و نوح و هود بایستند. ایستادند ولی خدا هلاکشان کرد.

به همۀ عزیزان نصیحت می‌کنیم به احکام اسلام مقید باشید و سستی به خود راه ندهید. نگویید آن سید و این شیخ این کارها را کرده‌اند. اگر دین درست بود چرا خودشان درست نیستند!

شما چه کار به دیگران دارید؛ مگر لباس آدم را متقی می‌کند؟ هرکه عمامه گذاشت و لباس پیامبر اکرم را پوشید، دلیل نمی‌شود حتماً آدم خوبی باشد. مثل علم است؛‌ ممکن است یکی عمامۀ بزرگی بگذارد و چاق هم باشد، ولی سوادی نداشته باشد. آیا باید بگویند چون عمامه‌اش خیلی بزرگ است و خودش هم درشت است، خیلی عالم و باتقواست؟

به عمل افراد نگاه کنید؛ اگر عملش خوب بود، بگو آدم خوبی است، اگر نبود کاری به کارش نداشته باشید. خودت آنچه را از افراد خوب فهمیدی و یاد گرفتی، عمل کن.

اگر دیدی کسی خوب بود و بد شد، نگو دین بد است. دین که بد نمی‌شود. مگر دین به فرد است؟ دین و پیامبر و ائمۀاطهار علیهم‌السلام سر جای خود هستند، آدم‌های خوب هم کم‌وبیش پیدا می‌شوند.

شما نمازت را بخوان، سعی هم بکن با حضور قلب و سر وقت بخوانی، گناهان را ترک کن، واجبات را یاد بگیر و انجام بده، خودت نتیجۀ خوب می‌بینی.

تو با خدا معامله می‌کنی، چه‌کار با شخص داری! اگر کسی حرف خوبی زد، به حرف‌هایش که از قرآن و روایت است، عمل کن و مطمئن باش نتیجه‌اش را در دنیا و آخرت می‌بیینی.

خدایا توفیق ده که جوانان و نوجوانان ما دست از دین و شرایع دینشان برندارند.

[1]. بحارالأنوار، ۷۵، ۸۲.

[2]. فاطر، ۴۴.

[3]. واقعه، ۶۰ و معارج، ۴۴.

[4]. فاطر، ۴۴.

[5]. سبأ، ۴۵.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است