سوره مریم آیه ۸۸ تا ۹۵ | جلسه ۳۵
انسان در افعال خود مختار است. امّا همین اختیار را هم خدای تعالی قرار داده، باید چنین باشد. وقتی به بدن خود نگاه میکند، از فرق سر تا پنجۀ پا اختیار ساخت هیچکدام را ندارد و اگر از بین برود، نمیتواند آن را بسازد، اگر هم بسازد هرگز مانند عضو طبیعی نمیشود.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سوره مریم | آیه ۸۸ تا ۹۵ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۸/۰۸ | جلسه ۳۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
روایاتی در باب عهد با خدای تعالی
این دو روایت در تفسیر صافی از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله آمده، خوب است دوستان گرامی آن را ثبت و ضبط کنند و به آن عمل نمایند.
از امام صادق علیهالسلام از پدرانشان از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله: هرکس هنگام مرگ وصیت پسندیده نکند، موجب کاستى در مروت و خرد اوست.
گفته شد: اى رسول خدا! چگونه هنگام مرگ باید وصیت کرد؟
فرمودند: چون مرگش فرا رسد و مردم پیش او جمع شوند، چنین بگوید:
«اللَّهُمَّ فاطِرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ عالِمَ الْغَیْبِ وَ الشَّهادَهِ الرَّحْمَنَ الرَّحِیمَ إِنِّی أَعْهَدُ إِلَیْکَ فِی دَارِ الدُّنْیَا أَنِّی أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ وَحْدَکَ لَا شَرِیکَ لَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُکَ وَ رَسُولُکَ وَ أَنَّ الْجَنَّهَ حَقٌّ وَ أَنَّ النَّارَ حَقٌّ وَ أَنَّ الْبَعْثَ حَقٌّ وَ الْحِسَابَ حَقٌّ وَ الْقَدَرَ وَ الْمِیزَانَ حَقٌّ وَ أَنَ الدِّینَ کَمَا وَصَفْتَ وَ أَنَّ الْإِسْلَامَ کَمَا شَرَعْتَ وَ أَنَّ الْقَوْلَ کَمَا حَدَّثْتَ وَ أَنَّ الْقُرْآنَ کَمَا أَنْزَلْتَ وَ أَنَّکَ أَنْتَ اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ الْمُبِینُ جَزَى اللَّهُ مُحَمَّداً خَیْرَ الْجَزَاءِ وَ حی حَیَّا اللَّهُ مُحَمَّداً وَ آلَهُ بِالسَّلَامِ. اللَّهُمَّ یَا عُدَّتِی عِنْدَ کُرْبَتِی وَ یَا صَاحِبِی عِنْدَ شِدَّتِی وَ یَا وَلِیِّی فِی نِعْمَتِی یَا إِلَهِی وَ إِلَهَ آبَائِی لَا تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی طَرْفَهَ عَیْنٍ فَإِنَّکَ إِنْ تَکِلْنِی إِلَى نَفْسِی کُنْتُ أَقْرَبَ مِنَ الشَّرِّ وَ أَبْعَدَ مِنَ الْخَیْرِ وَ أَسْرَى فِی الْفِتَنِ وَحْدِی فَآنِسْ فِی الْقَبْرِ وَحْشَتِی وَ اجْعَلْ لِی عَهْداً یَوْمَ أَلْقَاکَ مَنْشُوراً ثُمَّ یُوصِی بِحَاجَتِهِ وَ تَصْدِیقُ هَذِهِ الْوَصِیَّهِ فِی سُورَهِ مَرْیَمَ فِی قَوْلِهِ «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» فَهَذَا عَهْدُ الْمَیِّتِ وَ الْوَصِیَّهُ حَقٌّ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ أَنْ یَحْفَظَ هَذِهِ الْوَصِیَّهَ وَ یَتَعَلَّمَهَا وَ قَالَ عَلِیٌ ع عَلَّمَنِیهَا رَسُولُ اللَّهِ ص وَ قَالَ عَلَّمَنِیهَا جَبْرَئِیل»[1]
«خداوندا؛ اى پدیدآورندۀ آسمانها و زمین؛ اى آگاه آشکار و نهان؛ اى مهربان به دوست و دشمن! من در این جهان به پیشگاه تو عهد و اقرار مىکنم و گواهى مىدهم که خدایى جز تو نیست؛ یگانهاى و تو را شریک و انبازى نیست. شهادت میدهم محمّد بنده و فرستادۀ توست و بهشت و دوزخ حق است و حساب و برانگیختن و میزان و قدر حق است و دین همان است که تو توصیف کردی و اسلام همان است که تو تشریع فرمودی و سخن همان است که تو فرمودی و قرآن چنان است که تو فروفرستادى و تو خداوندِ فرمانروای حقِ مبینی.
خداوند به محمّد صلّیاللّهعلیهوآله بهترین پاداش را دهد و به محمّد و آل او بهترین تحیت را عنایت فرماید.
پروردگارا! اى سازوبرگ من به هنگام گرفتارى و اى یاور من در زمان سختى و اى ولىنعمت من! تو که خداى من و خداى پدر و نیاکان منى، مرا لحظهاى به خود وامگذار که اگر یک چشمبرهمزدن مرا به خودم واگذارى، به بدى نزدیک و از نیکى دور مىشوم.
خدایا! انیسِ وحشت من در گورم باش و این عهد مرا روزى که با تو دیدار مىکنم به من ارزانى فرما.
سپس به نیازهاى خود وصیت کند.
این وصیت همان است که در آیۀ 91 سورۀ مریم آمده و فرموده است: «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا» این عهد و پیمان میّت است و وصیت حق است. بر هر مسلمانی لازم است این را حفظ و به آن عمل کند.
امیرالمؤمنین على علیهالسلام گوید: اینگونه وصیت کردن را پیامبر صلّیاللّهعلیهوآله به من آموختند و فرمودند: جبرئیل آن را به من آموزش داد.»
در حدیث دیگری تفسیر صافی از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله چنین آورده:
رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله روزی به اصحاب فرمودند: آیا شما عاجزید هر صبح و شام نزد خدای تعالی عهدی داشته باشید؟
گفتند: چگونه؟
فرمود: چنین بگویید:
«اللّهم فاطر السماوات و الأرض و عالم الغیب و الشّهاده انّی أعهد إلیک بأنّی أشهد أن لا إِله الّا أنت وحدک لا شریک لک و انّ محمّداً عبدک و رسولک و انّک ان تکلنی الى نفسی تقرّبنی من الشّر و تباعدنی من الخیر و انّی لا أثق الّا برحمتک فاجعل لی عندک عهداً توفّنیه یوم القیامه انّک لا تخلف المیعاد» فإذا قال ذلک طبع علیه بطابع و وضع تحت العرش فإذا کان یوم القیامه نادى مناد أین الّذین لهم عند اللّه عهد فیدخلون الجنّه.[2]
«خدایا؛ ای خالق آسمانها و زمین؛ ای دانای غیب و شهود! من با تو عهد میبندم که شهادت میدهم خدایی جز تو نیست؛ تنهایی و شریکی نداری؛ محمّد صلّیاللّهعلیهوآله بنده و رسول توست. اگر مرا به خودم واگذاری، به شرّ نزدیک و از خیر و خوبی دور میشوم. امید من فقط به رحمت توست. عهدی برای من بگذار تا در قیامت به آن وفا کنی. تو خلف وعده نمیکنی.
سپس فرمود: کسی که این دعا را بخواند، خدای تعالی آن را برایش ضبط می کند و تحت عرش قرار میدهدو چون قیامت شود منادی ندا میدهد: کجایند آنها که نزد خدای تعالی عهدی دارند؟ پس ایشان داخل بهشت میشوند.»
سعی کنید این دو روایت را با خود داشته باشید و هر روز آن را بهعنوانِ عهدی با پروردگار بخوانید.
وَ قالُوا اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً (۸۸)
کافران گفتند خدای رحمان فرزندی اختیار کرده.
لَقَدْ جِئْتُمْ شَیْئاً إِدًّا (۸۹)
بهراستی سخن ناپسندی گفتید.
تَکادُ السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا (۹۰)
نزدیک است آسمانها از این سخن پاره شود و زمین بشکافد و کوهها فروریزد.
أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَداً (۹۱)
از اینکه برای خدای رحمان قائل به فرزند شدند.
وَ ما یَنْبَغی لِلرَّحْمنِ أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً (۹۲)
سزاوارِ خداوند نیست که فرزندی برگزیند.
إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْداً (۹۳)
هرچه در آسمانها و زمین است به بندگی نزد خدای رحمن میآیند.
لَقَدْ أَحْصاهُمْ وَ عَدَّهُمْ عَدًّا (۹۴)
همۀ آنها را به حساب آورده و به دقت شمرده است.
وَ کُلُّهُمْ آتیهِ یَوْمَ الْقِیامَهِ فَرْداً (۹۵)
روز قیامت همگی تنها به پیشگاه او میآیند.
«وَ قالُوا» کافران گفتند «اتَّخَذَ الرَّحْمنُ وَلَداً» خدای رحمان فرزندی اختیار کرده است. (88)
«لَقَدْ جِئْتُمْ» قطعاً آوردید، گفتید «شَیْئاً إِدًّا» چیز ناپسندی (سخن ناروایی). (89)
«تَکادُ» نزدیک است «السَّماواتُ یَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ» آسمانها پاره شود از این سخن «وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ» و زمین بشکافد «وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا» و کوهها فروریزد. (90)
«أَنْ دَعَوْا» از اینکه قائل شدند «لِلرَّحْمنِ وَلَداً» فرزندی برای خدای رحمان. (91)
«وَ ما یَنْبَغی لِلرَّحْمنِ» سزاوارِ خداوند نیست «أَنْ یَتَّخِذَ وَلَداً» که فرزندی بگیرد. (92)
«إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ» هرچه در آسمانها و زمین است «إِلاَّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْدا» به بندگی نزد خدای رحمان میآید. (93)
«لَقَدْ أَحْصاهُمْ» خداوند همۀ آنها را به حساب آورده «وَ عَدَّهُمْ عَدًّا» و همه را به دقت شمرده است. (94)
«وَ کُلُّهُمْ آتیهِ» همۀ آنها به پیشگاه او میآیند «یَوْمَ الْقِیامَهِ فَرْداً» تنهایی در قیامت. (95)
از امام صادق علیهالسلام روایت شده: قریش میگفتند خدای تعالی فرزند دارد و ملائکه دختران اویند. خدای تعالی با این آیات سخن آنها را رد میکند.[3]
تفسیر المیزان ذیل این آیات مینویسد:
«این جمله از کلمات بتپرستان است، هرچند بعضى خواص ایشان فرزندى آلهه یا برخى از آنها را براى خدا از باب تشریف دانستهاند، نه اینکه در حقیقت خدا فرزندى داشته باشد، در واقع خواستهاند از آلهۀ خود تجلیل کرده باشند، گفتند مثل اینکه فرزند خدایند.
لکن عامۀ بتپرستان و بعضى دیگر از خواص که به عوام درس مىدادند به این معنا معتقد بودند و میگفتند آلهه از حقیقتِ لاهوت اشتقاق یافتهاند، همان جوهرهاى که در پدرشان (خدا) وجود دارد، در آنها نیز هست!
مرادِ این آیه هم همین طائفه است؛ چراکه در آیه عبارت «ولد» آورده، نه «ابن». همچنین به دلیل مضمون آیۀ «إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ…» احتجاج بر نفى فرزند واقعى است، نه تشریفی.»[4]
إِنْ کُلُّ مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ إِلاَّ آتِی الرَّحْمنِ عَبْدا؛ بندگی آسمانها و زمین یعنی آنچه خدای تعالی برای آنها معیّن کرده، باید ناچارا انجام دهند.
انسان در افعال خود مختار است. امّا همین اختیار را هم خدای تعالی قرار داده، باید چنین باشد. وقتی به بدن خود نگاه میکند، از فرق سر تا پنجۀ پا اختیار ساخت هیچکدام را ندارد و اگر از بین برود، نمیتواند آن را بسازد، اگر هم بسازد هرگز مانند عضو طبیعی نمیشود.
برخی اعضا مثل مغز که بسیار خارقالعاده است. علوم و خاطراتی که در آن وجود دارد، در یک لحظه میتوان حاضر کرد.
آیا اینها را خود انسان درست کرده یا پدر و مادرش؟ آنها که خبر ندارند در رحم چه خبر است؟
بندگی یعنی آدمی بفهمد خودش کارهای نیست؛ مالک بدنش نیست. هر عضوی را نگاه کنی همین است.
از جهت روح که وضع پیچیدهتر است؛ آیا آدمی میداند روح چیست؟ باید سالها زحمت و ریاضت بکشد و خدای تعالی کمک کند تا بفهمد نفس چیست؛ روح چیست. قلب معنوی چیست و اینها چه رابطهای با هم دارند!
اینکه امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
أ تزعم أنّک جرم صغیر
و فیک انطوی العالم الاکبر
همۀ این آسمان و زمین و کرات، جهان مادی و عالم سِفل است. «عالم اکبر» بالاتر از این سفل و مادیات است. بعد از عالم ماده، ملکوت است که بر این عالم احاطه دارد. چه کسی میتواند جز با کمک خدای تعالی این مطالب را بفهمد؟
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت میفرموند: جوانی به حضرت موسی گفت از خدا بخواه محبّت خود را به من عنایت فرماید.
موسی به نیایش پروردگار رفت و چیزی نگفت. خدای تعالی فرمود: چرا پیام آن جوان را نرساندی؟
عرض کرد: چنین درخواستی دارد.
خدای تعالی فرمود: ذرّهای از محبّت خود را به او چشاندیم.
در بازگشت دید جوان تکهتکه شده، هر عضوش گوشهای افتاده!
یعنی ظرفیتِ ذرّهای محبّت خدا را نداشت؛ پس اول باید ظرفیت پیدا کرد؛ باید با مجاهده با نفس و طلب از پروردگار کمکم مطالب را فهمید، وگرنه اگر ذرّهای از آنچه اولیاءاللّه میدانند -نه ائمۀ اطهار علیهمالسلام- به ما بدهند، نمیتوانیم طاقت بیاوریم.
حاج مؤمن رحمهاللّه دوست شهید آیتاللّه دستغیب بود و با حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت هم رابطه داشت. در سفری به زیارت امام رضا علیهالسلام از حضرت خواست برزخ افراد را ببیند. وقتی از حرم بیرون آمد، دید همه حیواناند.
نفس انسان تا هنوز به انسانیت نرسیده، حالت حیوانی دارد. نه اینکه همۀ مردم بد باشند، امّا واقع همین است. تا آدمی مهذّب نشوند و تا روحانیت بر حیوانیت غلبه نکند، همین است.
حاج مؤمن فوراً وحشتزده به حرم برگشت و گفت: نمیخواهم؛ این را از من بگیرید.
درست است که مکاشفات زیادی داشته، ولی نتوانست تحمل کند. امّا برای بعضی اولیاء خدا اینها مطالب پیشپا افتاده و بچگانه است. آنها به جای دیگری توجه دارند و چیزهای دیگری میبینند. لازم نیست ببینند این حیوان است یا انسان.
غرض اینکه همۀ عالم تسلیم خدا و بندۀ اویند. نمیتوانند نباشند.
آیا حیوانات در حرکت و رزق و روزی و ساختمان بدن خود اختیاری دارند؛ آیا نباتات در روییدن و بارور شدن خود نقشی دارند یا دیگری آنها را میرویاند و به ثمر میرساند؟
چرخش زمین و ماه را ببینید. اول و آخر و وسط هر ماه دقیقا مانند ماه قبل و ماه بعد است، بدون ذرّهای تغیر. زمین همین طور. کراتی که دور خورشید میگردند، اگر کمی از مدار خود منحرف شوند یا تغییر سرعت دهند، همهچیز به هم میریزد. همۀ اینها چه بخواهند و چه نخواهند باید مطیع و فرمانبردار خدای تعالی باشند.
قرآن کریم در آیات مختلف راجع به این موضوع سخن به میان آورده است:
﴿فَقالَ لَها وَ لِلْأَرْضِ ائْتِیا طَوْعاً أَوْ کَرْهاً قالَتا أَتَیْنا طائِعین﴾[5]
«به آسمان و زمین فرمود: با میل و رغبت یا کراهت بیایید، گفتند: فرمانبردار میآییم.»
همه باید مطابق دستور خدای تعالی بچرخند و بیایند و بروند. دست خودشان نیست.
در این میان خدای تعالی کجاست؛ آیا میشود او را به چشم دید یا به فکر آورد؟
قطعاً خیر. هرچه انسان در ذهن بیاورد و تعریف کند، ساختۀ خود اوست و شأن کبریایی پروردگار بالاتر از آن است.
باید از آثار و مخلوقات او و جسم و روحی که درما گذاشته، به وجودش پی ببریم و بفهمیم خالقی داریم.
مگر میشود با به هم ریختن مشتی گوشت و رگ و استخوان، انسانی پدید آورد؟ مثل این است که بگویی رودخانهای مقداری سنگ و گل و چوب آورد و ناگهان یا به مرور زمان ساختمان مجللی ساخته شد! هر عاقلی به این حرف میخندد.
چطور هیچ عاقلی دربارۀ ساختمان سادهای چنین نمیگوید، امّا برخی این خلقت عظیمِ آسمان و زمین و موجودات رنگارنگ و از همه مهمتر انسان را میبیند و زیربار نمیرود؟
امّا خدای تعالی همه را زیر نظر دارد. هرگز گمان نکن خدای تعالی لحظهای از تو دور است.
وقتی حضرت یوسف به رفیق زندانی خود گفت: نزد عزیز مصر مرا یاد کن، جبرئیل نازل شد؛ پا بر زمین زد و در طبقات زیرین کرمی را به یوسف نشان داد که چیزی میخورد. گفت: پروردگار تو از این حیوان غافل نیست، آیا از تو غافل میماند؟
به عقوبت این ترکاولی چند سال دیگر در زندان ماند.
البته از هرکس به اندازه مقام خود انتظار میرود و همه مثل هم نیستند.
[1] ـ تفسیر صافی، ۳، ۲۹۵.
[2] تفسیر صافی، ۳، ۲۹۶.
[3] ـ تفسیر قمی، ۲، ۵۷.
[4] ـ تفسیر المیزان، ۱۴، ۱۱.
[5] ـ فصلت، ۱۱.