سوره مریم آیه ۸۵ تا ۸۷ | جلسه ۳۴
اولیاء خدا در ملاء اعلی هستند؛ اینقدر بالا رفتند که چون ستاره میدرخشند، امّا گناهکاران پایین ماندند و هیچ ندارند، جز حیوانیت و فکر پایینی که صَرفِ خورد و خوراک شد. عقلشان را دست هوای نفسشان دادند، در حالی که باید هوایشان را دست عقل میسپردند.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سوره مریم | آیه ۸۵ تا ۸۷ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۷/۳۰ | جلسه ۳۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً (۸۵)
روزی که اهل تقوا را گروهگروه نزد خداوند رحمان محشور میکنیم.
وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمینَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْداً (۸۶)
و گناهکاران را تشنهکام بهسوی جهنّم میکشانیم.
لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً (۸۷)
اختیار شفاعت ندارند، مگر کسانی که با خدای رحمان عهدی بسته باشند.
«یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ» روزی که متقین را محشور میکنیم «إِلَى الرَّحْمنِ وَفْداً» نزد خدای رحمان گروهگروه. (85)
«وَ نَسُوقُ» و میکشانیم «الْمُجْرِمینَ إِلى جَهَنَّمَ» گناهکاران را بهسوی جهنّم «وِرْداً» تشنهکام. (86)
«لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ» اختیار شفاعت ندارند «إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ» بهجز آنها که گرفتهاند «عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً» عهدی از خدای رحمان. (87)
یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدا؛ «متقین» کسانی هستند که به خدای تعالی و رسول او ایمان دارند؛ معاد را حق میدانند؛ به ولایت ائمۀ اطهار علیهمالسلام اعتقاد دارند و معتقد به عدل الهی هستند.
کلمۀ «وفد» به معناى قومى است که به منظور زیارت و دیدار کسى یا گرفتن حاجتى بر او وارد شوند. این قوم وقتى به نام وفد نامیده مىشوند که سواره بیایند. جمع و مفرد آن «وافد» است.[1]
وقتی گروهی سواره با احترام فوقالعاده برای زیارت و دیدارِ شخص بزرگی بر او وارد میشوند «وفود» گفته میشود.
وَ نَسُوقُ الْمُجْرِمینَ إِلى جَهَنَّمَ وِرْدا؛ «نسوق» یعنی سوق دادن. بیشتر برای حیوانات به کار برده میشود.
«ورد» یعنی وارد شدن کنار چاه یا رودخانه یا هرجایی که آب وجود دارد. به کسانی که تشنهاند و میخواهند آب بیاورند ورد و ورود میگویند. کنایه از اینکه مجرمان عطش فراوانی دارند که لحظه به لحظه بر آن افزوده میشود، با این حال آنها را با خواری بهسوی جهنّم میبرند.
لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَهَ إِلاَّ مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْدا؛ بتها و کسانی که مشرکان آنها را میپرستند و بدون اینکه از طرف خدای تعالی دلیلی داشته باشند آنها را شفیع خود قرار میدهند، در روز قیامت هیچ کاری از دستشان بر نمیآید؛ چراکه فقط کسانی میتوانند شفاعت کنند که با خدای تعالی در این باره عهدی داشته باشد و خداوند به آنها اجازۀ شفاعت داده باشد.
ورود بر خدای رحمان
«رحمان» به معنای بخشنده است. همۀ عنایاتی که در این دنیا از خدای تعالی صادر میشود از اسم رحمان است. عنایات او در آخرت که مخصوص مؤمنان است از اسم رحیم است. شاید رحمان در اینجا بهخاطرِ عنایت فوقالعادهای باشد که به متقین دارد.
تفسیر قمی[2] در روایت بلندی از امام باقر علیهالسلام روایت میکند:
امیرالمؤمنین علیهالسلام دربارۀ «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدا» از پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله سؤال کرد. آن حضرت فرمود:
«یَا عَلِیُ إِنَّ الْوَفْدَ لَا یَکُونُ إِلَّا رُکْبَاناً أُولَئِکَ رِجَالٌ اتَّقَوُا اللَّهَ فَأَحَبَّهُمُ اللَّهُ وَ اخْتَصَّهُمْ وَ رَضِیَ أَعْمَالَهُمْ فَسَمَّاهُمُ اللَّهُ الْمُتَّقِینَ»
«اى على «وفد» باید سواره باشند. آنان مردانى هستند که تقواى الهی در پیش گرفتند و خداوند آنان را دوست داشت و به خود اختصاص داد و اعمالشان را پسندید و نام «متقین» بر آنها گذاشت.»
آنان مردانه مقابل نفس خود و دیگران و شیاطین جنی و انسی ایستادند و ملتفت شدند خدا یکی است و همهکاره و مؤثر و مسبب فقط اوست.
خداوند آنان را دوست داشت؛ از اعمالشان راضی شد؛ تقوای خاص نصیبشان کرد و آنان را متقین نامید.
«یَا عَلِیُّ أَمَا وَ الَّذِی فَلَقَ الْحَبَّهَ وَ بَرَأَ النَّسَمَهَ إِنَّهُمْ لَیَخْرُجُونَ مِنْ قُبُورِهِمْ وَ بَیَاضُ وُجُوهِهِمْ کَبَیَاضِ الثَّلْجِ عَلَیْهِمْ ثِیَابٌ بَیَاضُهَا کَبَیَاضِ اللَّبَنِ عَلَیْهِمْ نِعَالُ الذَّهَبِ شِرَاکُهَا مِنْ لُؤْلُؤٍ یَتَلَأْلَأُ»
«سپس فرمود: اى على! سوگند به آنکه دانه را شکافت و مردم را پدید آورد! آنها از قبرهایشان بیرون آیند با صورتهاى سفید همچون برف و لباسهاى سفید همچون شیر. کفشهایى از طلا به پا دارند که بندهاى آن از لؤلؤ است و میدرخشد.»
زر و زیورهای آنجا مناسب آن عالم است، نه مثل طلا و نقره و یاقوت این عالم. درخشندگی و شفافیت زیورهای عالم قیامت قابل مقایسه با اینجا نیست.
«إِنَّ الْمَلَائِکَهَ لَتَسْتَقْبِلَنَّهُمْ بِنُوقٍ مِنَ الْعِزَّهِ عَلَیْهَا رَحَائِلُ الذَّهَبِ مُکَلَّلَهً بِالدُّرِّ وَ الْیَاقُوتِ وَ جِلَالُهَا الْإِسْتَبْرَقُ وَ السُّنْدُسُ وَ خِطَامُهَا جُدُلُ الْأُرْجُوَانِ وَ زِمَامُهَا مِنْ زَبَرْجَدٍ فَتَطِیرُ بِهِمْ إِلَى الْمَجْلِسِ [الْمَحْشَرِ] مَعَ کُلِّ رَجُلٍ مِنْهُمْ أَلْفُ مَلَکٍ مِنْ قُدَّامِهِ وَ عَنْ یَمِینِهِ وَ عَنْ شِمَالِهِ یَزُفُّونَهُمْ زَفّاً حَتَّى یَنْتَهُوا بِهِمْ إِلَى بَابِ الْجَنَّهِ الْأَعْظَمِ وَ عَلَى بَابِ الْجَنَّهِ شَجَرَهٌ الْوَرَقَهُ مِنْهَا تَسْتَظِلُّ تَحْتَهَا مِائَهُ أَلْفٍ مِنَ النَّاسِ وَ عَنْ یَمِینِ الشَّجَرَهِ عَیْنٌ مُطَهِّرَهٌ مُزَکِّیَهٌ قَالَ فَیُسْقَوْنَ مِنْهَا شَرْبَهً فَیُطَهِّرُ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ مِنَ الْحَسَد»
«در حالى که فرشتگان با ناقههاى سوارى به استقبالشان آیند؛ ناقههاى عزّت که بر آنها جهازهاى طلایى است و بر آن درّ و یاقوت نشانده شده، روپوش آنها استبرق و سندس و مهارشان زبرجد است. آنها را بهسوى محشر به پرواز درآورند و همراه هرکدام هزار فرشته باشد، از جلو و راست و چپ، با شادى آنها را ببرند تا به درِ بزرگ بهشت رسانند. بر در بهشت درختى قرار دارد که در زیر هر یک از برگهاى آن صدهزار مرد سایه مىگزینند و در سمت راست این درخت چشمهاى پاک و مصفّى است که از آن مىآشامند و خداوند بهوسیلۀ آن دلهایشان را از حسد پاک میکند.»
معلوم میشود همۀ صفات ناپسند از درونشان زائل نشده، مانند سلمان و ابوذر و مقداد و اولیاء بزرگ خدا نیستند که جز خدا درونشان نبود.
وَ یُسْقِطُ مِنْ أَبْشَارِهِمُ الشَّعْرَ وَ ذَلِکَ قَوْلُهُ «وَ سَقاهُمْ رَبُّهُمْ شَراباً طَهُوراً» مِنْ تِلْکَ الْعَیْنِ الْمُطَهِّرَهِ ثُمَّ یَرْجِعُونَ إِلَى عَیْنٍ أُخْرَى عَنْ یَسَارِ الشَّجَرَهِ فَیَغْتَسِلُونَ مِنْهَا وَ هِیَ عَیْنُ الْحَیَاهِ فَلَا یَمُوتُونَ أَبَدا
آن چشمه موهاى تن آنها را بریزاند و این است سخن پروردگار که مىفرماید: «پروردگارشان آنان را از آبی پاکیزه سیراب کند» مقصود همین چشمۀ پاک است. سپس به چشمۀ دیگرى رو کنند که در سمت چپ آن درخت است و در آن غسل کنند و آن چشمۀ حیات است که با نوشیدن از آن هرگز نمیرند.
کسانی که خدای تعالی درجات بلند ایمان را نصیبشان کرده؛ مثل سلمان و ابوذر که در درجات هشتم و نهم و دهم ایمان هستند، خودشان عین الحیاتاند و نیازی به این مراحل ندارند.
در ادامۀ روایت میفرماید:
«سپس آنها را سالم از هر آفت و بیمارى و گرما و سرما نگه دارد تا همیشه در برابر عرش برپا دارند. سپس خداوند جبّار به فرشتههایى که همراه ایشان هستند بفرماید: دوستان مرا به فردوس برید و آنها را با دیگر خلایق بازندارید، زیرا من پیش از آن از آنها خشنود شدهام و رحمتم بر ایشان واجب گشته و من چگونه خواهم آنها را با صاحبان کار نیک و بد در یک صف آورم؟! پس فرشتگان آنها را به سوى بهشت برند و همینکه آنها را به دروازه بزرگ بهشت رساندند فرشتهها حلقهاى بر آن زنند و سوتى زنند که هر حورى که در بهشت خداوند براى دوستان خود آماده کرده آوازش را بشنوند، و چون سوت حلقه را بشنوند به هم بشارت دهند و به یکدیگر گویند: دوستان خدا نزد ما آمدند. پس در بر ایشان بگشایند و آنها به بهشت درآیند و همسران ایشان از حورالعین و آدمیزاده به آنها توجّه کنند و بگویند: خوش آمدید چه بسیار است اشتیاق ما به دیدار شما، و دوستان خدا نیز به آنها همین را گویند.»
فَقَالَ عَلِیٌّ علیهالسلام «مَنْ هَؤُلَاءِ یَا رَسُولَ اللَّهِ؟ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلّیاللّهعلیهوآله هَؤُلَاءِ شِیعَتُکَ یَا عَلِیُّ وَ أَنْتَ إِمَامُهُمْ وَ هُوَ قَوْلُهُ «یَوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمنِ وَفْدا»
علی علیهالسلام از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله پرسید: اینها چه کسانی هستند؟ فرمود: آنان شیعیان تو هستند یا علی و تو امام آنهایی و این سخن پروردگار است که فرمود: «روزی که اهل تقوا را گروهگروه نزد خداوند رحمان محشور میکنیم.»
دوست واقعی مولا علی علیهالسلام دلش میخواهد عشق و محبّت امیرالمؤمنین و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هرروز و هرلحظه در دلش بیشتر شود تا آنجا که این محبّت هرچه غیر از خدای تعالی و اولیاء اوست، بسوزاند و دیگر خودی در میان نماند و نیست شود.
حرکت در مسیر تباهی
مجرم یعنی آنکه بند را پاره کرده و از جادۀ عبودیت پروردگار بیرون رفته، خدا و پیامبر و ائمه را قبول ندارد و فقط منمن میکند، آنهم در حالی که خدای تعالی همهچیز را به او فهمانده است.
چنین اشخاصی هیچ روحانیتی ندارند؛ فقط به فکر خورد و خوراک و مال و مقام دنیا هستند و از بهشت دورند؛ چراکه نعمتهای بهشتی را عمل و نیّت و خلقیاتِ خوب انسان میسازد و اینها بیرون از خودِ شخص نیست.
أ تَزْعُمُ أَنَّکَ جِرْمٌ صَغِیرٌ
وَ فِیکَ انْطَوَى الْعَالَمُ الْأَکْبَر
همۀ این کرات و کهکشانها و آسمانها عالم ماده و سفل است، عالم اکبر بالاتر از اینهاست. آدمی حتی همین عالم سفل را هم نمیتواند در ذهن بیاورد، چه خواسته عالم معنا و عالم روح را!
البته کسانی مثل پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهمالسلام و سلمان و ابوذر و مقداد در یک آن همۀ عالم ماده را طی میکنند و از آن رد میشوند، مهم عالم روح است که خدای تعالی برای متقین قرار داده و مجرمین سراغ آن را نگرفتند.
اولیاء خدا در ملاء اعلی هستند؛ اینقدر بالا رفتند که چون ستاره میدرخشند، امّا گناهکاران پایین ماندند و هیچ ندارند، جز حیوانیت و فکر پایینی که صَرفِ خورد و خوراک شد. عقلشان را دست هوای نفسشان دادند، در حالی که باید هوایشان را دست عقل میسپردند.
دلیل نادانیشان همین بس که بت میپرستیدند؛ بر سنگ و چوب سجده میکردند و آنها را بهعنوانِ خدای کوچک نزد خدای تعالی شفیع میآورند. اگر هم کسی به بتهایشان جسارت میکرد، میگفتند به خدا جسارت کرده.
نجات در سایۀ شفاعت
شفاعت مخصوص کسانی است که بهاذناللّه کارهای باشند. بعضی را خدا نشان داده؛ مثل پیامبران و ائمۀ اطهار علیهمالسلام، بعضی را هم مخفی کرده؛ مانند اولیاء خود که نخواسته مردم به این سادگی آنان را بشناسند.
شفیع باید نزد خدای تعالی عهدی داشته باشد، نه بتها و نه امثال نمرود و فرعون و دقیانوس و کسانی که ادعایی دارند و خود را بندۀ خدا نمیدانند؛ «لا یَمْلِکُونَ الشَّفاعَه».
شفیع یعنی آنکه با انسان همراه میشود؛ دست او را میگیرد و از ناهمواریها عبور میدهد؛ پس باید ناهمواریها را بشناسد و در کار خود قوی باشد.
اگر کسی بخواهد از کوه خطرناکی بالا رود که در آن حیوانات خطرناک هستند، باید از راهبلدی قوی که خصوصیات حیوانات خطرناک را میشناسد کمک بگیرد و پشتسر او حرکت کند.
ائمۀ اطهار علیهمالسلام برای ما اینطور هستند. آنان ما را به دوش نمیکشند، امّا راه نشان میدهند و دستمان را میگیرند. عهدی که ایشان نزد خدای تعالی دارند، عبودیت و بندگی است.از همین رو پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله آنقدر مقابل خدا به عبادت ایستادند که پایشان ورم کرد و آیه نازل شد:
﴿طه ما أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقىٰ﴾[3]
«طاها! ما این قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت و مشقت اندازی.»
اینقدر برای هدایت امّت اذیت شد و صبر کرد که خدای تعالی فرمود:
﴿لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنین﴾ [4]
«شاید میخواهی جان خود را از اینکه آنان ایمان نمیآورند از دست بدهی!»
اینها همه برای خدا بود تا مردم هدایت شوند. امامان ما چه زجرها کشیدند و خوندلها خوردند تا بلکه عدهای غافل را به راه آورند!
این بزرگواران هستند که نزد خدای تعالی عهدِ شفاعت دارند، نه سنگ و چوب یا کسانی که خود را جلو انداختند.
کسی را که خدای تعالی بهعنوانِ امام معیّن کرده و به رسول خود دستور داده به مردم معرفی کند، مولا علی علیهالسلام و فرزندان ایشان تا امام زمان عجّلاللّهتعالیفرجه است، نه آن کسی که عدهای جمع شدند و گفتند تو امام بعد از پیامبر هستی.
امامِ بعد از پیامبر معلوم و مشخص است؛ دوازده نفرند که اولینشان علی بن ابیطالب و آخرینشان حضرت صاحبالزمان صلوات اللّه علیهم اجمعین است که امروز غایباند و روزی ظاهر میشوند و دنیا را پر از عدل و داد میکنند، بعد از آنکه از ظلم و جور پر شده؛ این را همیشه گفتهایم و بدان اعتقاد داریم.
خدایا کمک کن کاری کنیم که قابلیت شفاعت محمّد و آل محمّد را داشته باشیم تا هم در دنیا دستمان را بگیرند که خطا و لغزش نداشته باشیم و از راه خدای تعالی کنار نرویم و خود را کارهای ندانیم، هم در موقع مرگ و در عالم برزخ و قیامت و مراحل مختلفِ آن سفر طولانی که پیشرو داریم شفاعتمان کنند!
[1] ـ تفسیر المیزان، ذیل همین آیه.
[2] ـ تفسیر قمی، ۲، ۵۳.
[3] ـ طه، ۱ و ۲.
[4] ـ شعراء، ۳.