تفسیر سوره مریم

سوره مریم آیه ۷۱ تا ۷۳ | جلسه ۳۰

آنها که اهل ولایت ائمۀ اطهار علیهم‌السلام و تابع ایشان‌اند، به شادی و خرمی از صراط عبور می‌کنند. اگر هم لغزشی برایشان پیش آید، از برکت همان دوستی موفق به توبه می‌شوند.

آنها هم که از دین بیرون رفتند یا دشمن اهل‌بیت هستند، بر حسب دشمنی و کفرشان همین الآن در آتش‌اند، لکن وقتی از دنیا رفتند، می‌فهمند، مگر اینکه مستضعفِ فکری باشند. خداوند حق را به هرکسی می‌فهماند، اگر بعد از این فهم تابع نشدند عذاب می‌فرستد.

فیلم جلسه
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره مریم |  آیه ۷۱ تا ۷۳ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۷/۰۹ | جلسه ۳۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

وَ إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها کانَ عَلى‏ رَبِّکَ حَتْماً مَقْضِیًّا (۷۱)

و هیچ‌کس از شما نیست، مگر اینکه وارد آن (دوزخ) می‌شود. این بر پروردگارت حتمی و قطعی است.

ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیًّا (۷۲)

سپس کسانی را که تقوا داشتند نجات می‌دهیم و ستمگران را، در حالی که به زانو درآمده‌اند، در آن رها می‌کنیم.

وَ إِذا تُتْلىٰ‏ عَلَیْهِمْ آیاتُنا بَیِّناتٍ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا أَیُّ الْفَریقَیْنِ خَیْرٌ مَقاماً وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا (۷۳)

هنگامی که آیات روشن ما برای آنان خوانده می‌‌شود، کافران به مؤمنان می‌گویند: کدام گروه جایگاه بهتر و محفل آراسته‌تری دارد؟

«وَ إِنْ مِنْکُمْ» و هیچ‌کس از شما نیست «إِلاَّ وارِدُها» مگر اینکه وارد دوزخ می‌شود. «کانَ عَلى‏ رَبِّکَ» این بر پروردگارت «حَتْماً مَقْضِیًّا» حتمی و قطعی است. (71)

«ثُمَّ نُنَجِّی» سپس نجات می‌دهیم «الَّذینَ اتَّقَوْا» کسانی را که تقوا داشتند «وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها» و ظالمان را در آن رها می‌کنیم «جِثِیًّا» در حالی که به زانو درآمده‌اند. (72)

«وَ إِذا» هنگامی که «تُتْلىٰ‏ عَلَیْهِم» خوانده می‌شود برای آنها (کافران) «آیاتُنا بَیِّناتٍ» آیات روشن ما «قالَ الَّذینَ کَفَرُوا» کسانی که کافر شدند می‌گویند «لِلَّذینَ آمَنُوا» به کسانی که ایمان آوردند «أَیُّ الْفَریقَیْن» کدام گروه (از بین ما) «خَیْرٌ مَقاما» جایگاه بهتر «وَ أَحْسَنُ نَدِیًّا» و محفل و مجلس آراسته‌تری دارد؟ (73)

وقتی می‌‌فرماید «و إِنْ مِنْکُمْ إِلاَّ وارِدُها» یعنی مؤمن و کافر، همه وارد جهنّم می‌شوند. «ورود» در اینجا به معنای نزدیک شدن است و با روایاتی که راجع‌به صراط آمده، منافاتی ندارد.

صراط در لسان روایات

تفسیر صافی در بیان ویژگی‌های صراط چند روایت از پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل کرده که به برخی از آنها اشاره می‌شود.

«یَرِدُ النَّاسُ النَّارَ ثُمَّ یَصْدُرُونَ بِأَعْمَالِهِمْ فَأَوَّلُهُمْ کَلَمْعِ الْبَرْقِ ثُمَّ کَمَرِّ الرِّیحِ ثُمَّ کَحُضْرِ الْفَرَسِ ثُمَّ کَالرَّاکِبِ ثُمَّ کَشَدِّ الرَّجُلِ ثُمَّ کَمَشْیِه»[1]

«مردم وارد آتش مى‏شوند، آن‌گاه به تناسب اعمالی که انجام داده‏اند، خارج مى‏شوند. اولین دسته به سرعت برق، دومین دسته به سرعت باد، سومین دسته به سرعت اسب سوار و چهارمین به سرعت شخص دونده و پنجمین به سرعت کسى که راه مى‏رود، از آن خارج مى‏شوند.»

«الورود الدّخول لا یبقى برّ و لا فاجر الّا یدخلها فیکون على المؤمنین برداً و سلاماً کما کانت على إبراهیم (ع) حتّى انّ للنّار أو قال لجهنّم ضجیجاً من بَردها»[2]

از جابر بن عبدللّه انصاری دربارۀ این آیه سؤال شد، گفت: از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله شنیدم و هردو گوشم کر شوند اگر از رسول خدا نباشد: «ورود یعنى داخل شدن. هر نیک و بدى داخل جهنّم مى‏شود، لکن بر مؤمن سرد و سلامت است، چنان‌که بر ابراهیم سرد و سلامت شد، به حدی که جهنّم از سردی آن ناله می‌کند. خداوند کسانی را که تقوا پیشه کردند نجات داده و ظالمان را در حالی که به زانو درآمده‌اند در آن باقی می‌گذارد.»

در حدیث دیگری از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نقل شده:

«تَقُولُ النَّارُ لِلْمُؤْمِن‏ یَوْمَ الْقِیَامَهِ جُزْ یَا مُؤْمِنُ فَقَدْ أَطْفَأَ نُورُکَ لَهَبِی‏»[3]

«روز قیامت آتش به مؤمن می‌گوید: رد شو ای مؤمن که نور تو آتش مرا خاموش کرد.»

ثُمَّ نُنَجِّی الَّذینَ اتَّقَوْا وَ نَذَرُ الظَّالِمینَ فیها جِثِیّا؛ آنها که مؤمن نبودند و مخصوصاً از دوستان اهل‌بیت به حساب نمی‌آمدند، در آتش سرازیر می‌شوند.

از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله دربارۀ این آیه سؤال شد، فرمودند:

«إِذَا دَخَلَ أَهْلُ الْجَنَّهِ الْجَنَّهَ قَالَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ أَ لَیْسَ قَدْ وَعَدَنَا رَبُّنَا أَنْ نَرِدَ النَّارَ فَیُقَالُ لَهُمْ قَدْ وَرَدْتُمُوهَا وَ هِیَ خَامِدَه»[4]

«هنگامی که اهل بهشت وارد بهشت می‌شوند، از هم سؤال می‌کنند: مگر خدا به ما وعده نداده بود وارد آتش می‌شویم؟ پاسخ می‌دهند: وارد شدید امّا آتش خاموش شد.»

این روایت توضیح می‌دهد که مؤمنان پس از ورود به جهنّم خیلی سریع بیرون می‌روند و آتش به‌خاطرِ نور ایمانشان بر آنها خنک و سلام است.

در بعضی روایت تصریح شده کسانی می‌توانند راحت از صراط عبور کنند که دوستی ائمۀ اطهار علیهم‌السلام را داشته باشند و ایشان را به‌عنوانِ ولی خدا و امام معصوم بشناسند.

صراط دنیا

هرکسی از اول بلوغ تا آخر عمر هر کاری می‌کند و هر قدمی برمی‌دارد، در واقع بر صراط قدم برمی‌دارد. اگر اوامر خدای تعالی را انجام می‌‌دهد و نواهی او را ترک می‌کند و تقوای الهی دارد، راحت از صراط می‌گذرد، ولی اگر گناه می‌کند و به واجبات اهمیت نمی‌دهد، همین الآن از صراط افتاده‌ و در دوزخ است، مگر اینکه توبه کند. پس در حقیقت صراطی که بر جهنّم است و در روایات آمده، در همین کردارِ شبانه‌روزِ ماست.

کسانی که بر صراط نیستند و در جهنّم افتاده‌اند، خودشان هم در همین دنیا می‌فهمند، امّا خود را به دنیا و مادیات و هوس‌ها مشغول می‌کنند.

این حکایت شاهد خوبی در این زمینه است:

در نجف اشرف مرد عطّارى بود که همه روز پس از نماز ظهر در دکّانش مردم را موعظه مى‌کرد و هیچ گاه دکّانش خالى از جمعیّت نبود. یک نفر از شاهزادگان هند که مقیم نجف اشرف شده بود، برایش مسافرتى پیش آمد. پس جعبه‌اى که در آن گوهرهاى نفیس و جواهرات پربها بود، نزد آن عطار گذاشت و رفت. پس از مراجعت، آن امانت را مطالبه کرد. عطّار منکر گردید. هندى در کار خود بیچاره و حیران شد و پناهنده به قبر مطهّر حضرت امیر شد و گفت: یا على! من براى اقامت نزد قبر شما، ترک وطن نموده، تمام دارایى‌ام را نزد فلان عطّار گذاشتم و حال او منکر شده و جز آن هم مالى ندارم و شاهدى هم براى اثبات آن ندارم. غیر از حضرتت کسى نیست که به داد من برسد.

شب در خواب، آن حضرت به او فرمود: هنگامى که دروازه شهر باز مى‌شود بیرون شو و اول کسى را که دیدى، امانت را از او مطالبه کن. او به تو مى‌رساند. چون بیدار شد و از شهر خارج گردید، اول کسى را که دید، پیرى عابد و زاهد بود که پشته هیزمى بر دوش داشت و مى‌خواست آن را بفروشد، براى مصرف عیالش. پس حیا کرد از او چیزى بخواهد و به حرم مطهّر برگشت. شب دیگر در خواب مانند شب گذشته به او گفتند و فردا همان شخص را دید و چیزى نگفت. شب سوم همان را که در شب‌هاى پیش گفته بودند، به او گفتند. روز سوم آن مرد شریف را دید. حالات خود را برایش گفت و مطالبه امانت را از او کرد.

آن بزرگوار ساعتى فکر نموده، فرمود: فردا بعد از ظهر در دکان عطّار بیا تا امانت را به تو برسانم. پس، فردا هنگام اجتماع خلق در دکان عطّار، آن مرد عابد فرمود: امروز موعظه کردن را به من واگذار! قبول کرد. پس فرمود: اى مردم! من فلان، پسر فلانم و من از حقّ الناس سخت در هراسم و به توفیق الهى، دوستى مال دنیا در دلم نیست و اهل قناعت و عزلت هستم. با این وصف پیش‌آمد ناگوارى برایم واقع شده که مى‌خواهم امروز شما را به آن خبر کنم و شما را از سختى عذاب الهى و سوزش آتش جهنّم بترسانم و بعضى گزارشات روز جزا را به شما برسانم.

بدانید که من محتاج به قرض گرفتن شدم. پس از یک نفر یهودى ده قران گرفتم و شرط کردم که به مدّت بیست روز به او پس بدهم؛ یعنى روزى نیم قران به او برسانم. پس تا ده روز نصف طلب را به او رساندم و بعد او را ندیدم. احوالش را پرسیدم، گفتند: به بغداد رفته. پس از چندى شبى در خواب دیدم گویا قیامت برپا شده و مردم را براى موقف حساب احضار کردند و من به فضل الهى از آن موقف خلاص شده و جزو بهشتیان رو به بهشت حرکت کردم. چون رسیدم به صراط، صداى نعره‌ى جهنّم را شنیدم. پس آن مرد طلبکار یهودى را دیدم که مانند شعله آتشى از جهنّم بیرون آمد و راه را بر من بست و گفت: پنج قران طلبم را بده و برو. پس زارى کردم و گفتم: من در مقام جستجوى تو بودم و تو را ندیدم که طلبت را بدهم. گفت: نمى‌گذارم رد شوى تا طلب مرا ندهى. گفتم: اینجا چیزى ندارم. گفت : پس بگذار یک انگشت خودم را بر بدنت بگذارم. پذیرفتم. چنان انگشت را بر سینه‌ام گذاشت که از سوزش آن جزع کرده، بیدار شدم، دیدم جاى انگشت بر سینه‌ام زخم است و تا به حال هم مجروح است و هر چه مداوا کردم فایده نبخشید. پس سینه خود را گشود و چون مردم دیدند، صداها به گریه و ناله بلند شد و عطّار هم سخت از عذاب الهى در هراس شد. آن شخص هندى را به خانه خود برد و امانت را به او داد و معذرت خواست.[5]

این حکایت صحیح باشد یا خیر، واقعیتی انکارناپذیر است.

آنها که اهل ولایت ائمۀ اطهار علیهم‌السلام و تابع ایشان‌اند، به شادی و خرمی از صراط عبور می‌کنند. اگر هم لغزشی برایشان پیش آید، از برکت همان دوستی موفق به توبه می‌شوند.

آنها هم که از دین بیرون رفتند یا دشمن اهل‌بیت هستند، بر حسب دشمنی و کفرشان همین الآن در آتش‌اند، لکن وقتی از دنیا رفتند، می‌فهمند، مگر اینکه مستضعفِ فکری باشند. خداوند حق را به هرکسی می‌فهماند، اگر بعد از این فهم تابع نشدند عذاب می‌فرستد.

 

[1] ـ تفسیر صافی، ۳، ۲۸۹.

[2] ـ همان.

[3] ـ همان.

[4] ـ بحارالأنوار، ۸، ۲۵۰.

[5]  ـ معاد، 39.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است