تفسیر سوره مریم

سوره مریم آیه ۵۹ تا ۶۳ | جلسه ۲۶

کسی که راهی جز راه قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام انتخاب می‌کند، در صراط مستقیم نیست. صراط مستقیم یعنی بندگی و عبودیت پروردگار.

فیلم جلسه
صوت جلسه

متن تفسیر

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

تفسیر سوره مریم |  آیه ۵۹ تا ۶۳ | چهارشنبه ۱۳۹۹/۰۴/۲۵ | جلسه ۲۶

 

 

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا (۵۹)

بعد از آنها کسانی جانشینشان شدند که نماز را تباه کردند و از امیال و شهوات پیروی کردند. به‌زودی [سزای] گمراهی خود را خواهند دید.

إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً (۶۰)

به‌جز آنها که توبه کنند و ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند. آنان وارد بهشت می‌شوند و هیچ ظلمی به آنها نمی‌شود.

جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی‏ وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَیْبِ إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا (۶۱)

بهشت‌های جاودانی که خداوندِ رحمان به بندگانش وعده داده و پنهان است. یقیناً وعدۀ او خواهد آمد.

لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاماً وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها بُکْرَهً وَ عَشِیًّا (۶۲)

در آنجا حرف بیهوده‌ای نمی‌شنوند، جز سلام. صبح و شام رزقشان آماده است.

تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا (۶۳)

این بهشتی است که به بندگان خود که اهل تقوا باشند، ارث می‌دهیم.

«فَخَلَفَ» جانشین شد «مِنْ بَعْدِهِمْ» بعد از آنها (پیامبران و صالحان) «خَلْفٌ» جانشینانی که «أَضاعُوا الصَّلاهَ» نماز راضایع کردند «وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ» و از امیال و شهوات پیروی کردند. «فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ» به‌زودی می‌بینند «غَیًّا» (سزای) گمراهی را. (۵۹)

«إِلاَّ مَنْ تابَ» به‌جز آنها که توبه کردند «وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً» و ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند. «فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ» آنان وارد بهشت می‌شوند «وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئاً» و هیچ ستمی به آنها نمی‌شود. (۶۰)

«جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتی» بهشت‌های جاودانی که «وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَه» خدای رحمان به بندگانش وعده داده «بِالْغَیْبِ» از نظرها پنهان است و آن را ندیده‌اند. «إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا» وعدۀ او حتمی است. (۶۱)

«لا یَسْمَعُونَ فیها» در آنجا نمی‌شنوند «لَغْواً» هیچ سخن بیهوده‌ای «إِلاَّ سَلاماً» جز سلام. «وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها» در آنجا رزقشان فراهم است و به آنها می‌رسد «بُکْرَهً وَ عَشِیًّا» صبح و شام. (۶۲)

«تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتی» این بهشتی است که «نُورِثُ مِنْ عِبادِنا» از میان بندگان خود به کسی ارث می‌دهیم «مَنْ کانَ تَقِیًّا» که اهل تقوا و پرهیزکاری باشد. (۶۳)

بعد از ذکر ایاتی راجع‌به پیامبران و بندگان صالح و صدیقین و شهدا، در اینجا خدای تعالی به کسانی که بعد از آنان آمدند اشاره می‌فرماید.

فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ؛ «خَلف» یعنی جانشین. آیه اشاره به عده و زمان خاصی ندارد و به‌صورتِ کلی به مردمانی اشاره می‌کند که بعد از انبیاء آمدند، ولی تابع آنها نبودند و از سیره و سنّت آنها تخلف کردند.این افراد تا ظهور حضرت صاحب‌الزمان و حتی بعد از آن هستند.

تفسیر المیزان روایتی بدین مضمومن از رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله آورده: خلفى پدید مى‏آید که قرآن مى‏خوانند، امّا قرآن از گلویشان تجاوز نمى‏کند. سه طایفه قرآن مى‏خوانند: مؤمن، منافق و فاجر.[1]

أَضاعُوا الصَّلاه؛ اولین ویژگی که قرآن اشاره می‌کند، این است که آنها برعکسِ پیامبران و مؤمنان که به نماز اهمیت می‌دهند، نماز را ضایع کردند و حق آن را به‌جا نیاوردند.

به‌جا آوردن حق نماز این است که انسان با حواس جمع و حضور قلب، اول وقت، با آدابی که گفته شده، آن را بخواند و حتی پیش از آمدن وقت خود را آماده کند.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله موقع نماز که می‌شد، می‌فرمود «ارحنا یا بلال» (ای بلال ما را نشاط و تازگی بده).

بنابه قولی «اضاعوا» به معنای نخواندن نیست، بلکه یعنی همۀ کارهایش را بر آن مقدم می‌دارد و آخر وقت یادش به نماز می‌افتد. وقتی هم که می‌خواند، توجه ندارند.

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده اضاعوا یعنی به تاخیر انداختن نماز.[2]

ترک نماز مطلب دیگری است و اگر از سر انکار باشد، کفر است.

روایات بسیاری دربارۀ نماز وارد شده. اهمیت دادن به این واجب الهی نشانۀ ایمان به خدا، پیامبر، اهل‌بیت و تبعیّت از آنهاست.

وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات؛ علامت دیگر این جانشینانِ ناخلف این است که از امیال و شهوات خود پیروی می‌کنند و ابایی از کارهای حرام، لقمۀ حرام و معاصی الهی ندارند. زبان و چشم و گوش و اعضاء و جوارح در کنترل پروردگار نیست.

شهوت منحصر به شهوت جنسی نیست، همۀ میل‌های نفسانی را در بر می‌گیرد.

فَسَوْفَ یَلْقَوْنَ غَیًّا؛ «غیّ» در مقابل رشد است؛ در اینجا یعنی سزای اعمال و عکس‌العمل کردارشان که به‌زودی خواهنددید.

اطاعت از پیامبران و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام محشور شدن با آنها را در پی دارد، ولی آن‌که تابع هوای خویش است و جانشین خوبی برای نیکان و صالحان نیست، در آخرت هم نزدیک و هم‌نشین آنان نخواهد بود.

کسانی که مقابل ائمۀ اطهار علیهم‌السلام ایستادند و مدعی امامتِ مردم شدند، بعد هم از پیش خود دستوراتی در نماز و سایر عبادات صادر کردند، قطعاً نماز و عبادتشان صحیح نیست و مصداق «أَضاعُوا الصَّلاهَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَوات» هستند.

امام معصوم منصوبِ خداست و رو به خدا دارد، تابعان ایشان هم رو به خدا دارند، ولی کسانی که دنباله‌رو این بزرگواران نیستند، رو به خدا نیستند و تابع شهوات خویش‌اند، ولو در ظاهر گمان کنند خدا را عبادت می‌کنند.

فراموش نکنیم که رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله تمسک به قرآن و اهل‌بیت را شرط نجات از گمراهی معرفی کرد. کسی که فقط قرآن را گرفت و کاری به اهل‌بیت نداشت یا قرآن را رها کرد و به‌سوی اهل‌بیت رفت، راه نجاتی ندارد. این دو با هم هستند. اگر کسی واقعاً تابع یکی شود، باید تابع دیگری هم باشد.

آیا ممکن است کسانی که حق جانشینی انبیاء را به‌جا نیاوردند، بازگردند و راه راست را انتخاب کنند؟

بله؛ خدای تعالی هیچ‌کس را ناامید نمی‌کند. هرگز به کسی نمی‌گوید چون از این راه رفتی و این کار را کردی دیگر نمی‌توانی برگردی یا اگر برگردی قبول نمی‌کنم. او تا اخرین لحظه راه بازگشت و توبه را برای همه باز گذاشته؛ لذا در آیۀ بعد می‌فرماید:

إِلاَّ مَنْ تاب؛ توبه و بازگشت در اینجا یعنی تبعیت از قرآن و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام را برعهده بگیرد و قول بدهد دیگر تخطی نکند.

وَ آمَن؛ هم توبه کند و هم ایمان بیاورد. قبلاً ایمانی نداشت. اکنون باید از جهت فکری و عملی خود را آمادۀ اطاعت و تبعیت کامل از پیامبر و اهل‌بیت علیهم‌السلام کند.

کسی که راهی جز راه قرآن و اهل‌بیت علیهم‌السلام انتخاب می‌کند، در صراط مستقیم نیست. صراط مستقیم یعنی بندگی و عبودیت پروردگار.

وَ عَمِلَ صالِحا؛ بعد از توبه و ایمان شروع می‌کند به تبعیّت و عمل صالح؛ یعنی واجبات را انجام می‌دهد؛ مستحبات را تا آنجا که می‌تواند ترک نمی‌کند؛ از حرام پرهیز می‌کند و مکروهات را تا حدودی رعایت می‌کند.

وقتی انسان این مراحل را طی کرد، خودش بندۀ صالح می‌شود و چه‌بسا خدای تعالی او را به درجات بلندی برساند و حتی ممکن است به درجه شهدا برسد.

بنابراین کسی که مقداری از عمرش را ضایع کرده، اگر واقعاً برگردد، راهش به معارف و درجات عالی بسته نیست. خدای تعالی هیچ‌کس را از درگاه خود ناامید نمی‌کند.

فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّهَ وَ لا یُظْلَمُونَ شَیْئا؛ آنان وارد بهشت می‌شوند. حتی اگر یک روز از عمرش باقی مانده باشد و بازگردد، از این بالاتر، اگر فقط تصمیم بگیرد توبه کند و بازگردد، امّا مرگ مهلتش ندهد و عمرش تمام شود، خدای تعالی قبول می‌کند و به بهشت راهش می‌دهد.

جَنَّاتِ عَدْن؛ «عدن» به معنای اقامت دائمی گفته شده. ممکن است درجۀ خاصی برای بندگان صالح و تائبان واقعی باشد؛ مثل افرادی که خدمت ائمۀ اطهار علیهم‌السلام توبه می‌کردند و بر توبه و عهد خود باقی می‌ماندند؛ مانند عمار که ابتدا کمی سستی کرد، امّا بعد آمد و در رکاب امیرالمؤمنین شهید شد.

الَّتی‏ وَعَدَ الرَّحْمنُ عِبادَهُ بِالْغَیْب؛ بهشت‌های وسیعی که خدای تعالی از طریق پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام به بندگان خود وعده داده و الآن درونشان وجود دارد.

برخی معتقدند «بالغیب» یعنی در حال حاضر از مؤمنان مخفی است و آن را ندیده‌اند، امّا به آن ایمان دارند.

إِنَّهُ کانَ وَعْدُهُ مَأْتِیًّا؛ این وعدۀ حتمی پروردگار است و تخلفی در آن نیست. وعده در مقابل وعید است. وعید یعنی تهدید به عذاب.

ممکن است کسی به تهدیدی که کرده، عمل نکند و این نه‌تنها اشکالی ندارد، نشانۀ بزرگی و رحمت اوست.

گاهی هم در وعید تخفیف داده می‌شود؛ یعنی به‌خاطرِ ناراحتی‌هایی که تحمل کرده، عذابش کم می‌‌شود یا بهتر از این، اگر توبه کند و راهش را عوض کند، وعیدها و تهدیدهای سخت برایش پیش نمی‌آید.

گاهی اوقات ممکن است اتفاق بدی در شُرف وقوع باشد، امّا با دعا و رجوع به پروردگار رفع شود.

برعکسِ وعید، تخلف در وعده جایز نیست؛ چراکه وعده عهد است، امّا وعید عهد نیست؛ پس اگر شخص کریم و بزرگواری قول پاداشی داد، حتماً عمل می‌کند، البته دست خدا بسته نیست.

لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاما؛ در بهشت هیچ حرف لغو و کار بیهوده‌ای نیست. کمترین مصداق لغو، دور هم نشستن و خنده‌ها و تفریحات بی‌ثمر کردن است. مؤمن عادت به این کارها ندارد و از آن فرار می‌کند؛ چراکه مطابق شهوت و دل‌خواه نفس است.

شخص مؤمن آنچه رضای پروردگار و دل‌خواه پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام است انجام می‌دهد.

همۀ نعمت‌های بهشت مطابق روح انسان و رضای پروردگار است.

لا یَسْمَعُونَ فیها لَغْواً إِلاَّ سَلاما؛ «سلام» یعنی سلامتی و مبارکی. در بهشت هیچ درد و مرض و نقصانی نیست. همه‌چیز در حد کمال و به بهترین شکل ممکن است.

وَ لَهُمْ رِزْقُهُمْ فیها؛ نعمت‌هایی که خدای تعالی وعده داده برای اهل بهشت آماده است و روزیشان می‌شود.

در سورۀ واقعه مردم را سه دسته کرد: سابقون، اصحاب یمین و اصحاب شِمال.

سابقون در مراتب عالی بهشت‌اند و مؤمنان عادی به آن مراتب دسترسی ندارند. انبیاء، ائمه و اولیاء بزرگ خدا در این درجه‌اند «أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون».

بعد از آنها اصحاب یمین هستند؛ یعنی بندگان صالح و مؤمن که هرکدام در جایگاه خویش قرار می‌گیرند و از نعمت‌های الهی بهره می‌برند. بعد هم اصحاب شِمال یعنی اهل دوزخ هستند.

در سورۀ زمر می‌فرماید:

﴿قالَ لَهُمْ خَزَنَتُها سَلامٌ‏ عَلَیْکُمْ‏ طِبْتُمْ‏ فَادْخُلُوها خالِدین﴾[3]

«ملازمان بهشت به آنان می‌گویند: سلام بر شما؛ خوش آمدید؛ برای همیشه وارد بهشت شوید.»

بُکْرَهً وَ عَشِیًّا؛ صبح و شام رزقی که خدای تعالی معیّن کرده به آنها می‌رسد. بنا به قولی «بُکره و عشیا» یعنی نعمت‌های بهشتی انقطاعی ندارد و پیوسته و دائم است. در آنجا شب و روز وجود ندارد و خورشید و ماه نیست.

تِلْکَ الْجَنَّهُ الَّتی‏ نُورِثُ مِنْ عِبادِنا مَنْ کانَ تَقِیًّا؛ این بهشتی است که به بندگان خود که اهل تقوا هستند به ارث می‌دهیم؛

تعبیر ارث بنا به قولی شاید از این جهت باشد که جایگاه اهل دوزخ نیز نصیب بهشتیان می‌‌شود. اگر آنها ایمان آورده‌ بودند و عمل صالح داشتند، نصیبی از بهشت می‌بردند، امّا چنین نکردند و محروم شدند.

ممکن است از این جهت هم باشد که بهشت و نعمت‌های آن از خدای تعالی به بندگان مؤمن و صالح رسیده و آنان مالک آن شده‌اند، با این تفاوت که او جلّ‌جلاله «حی لا یموت» است و مرگ و زوال ندارد.

 

[1] ـ تفسیر المیزان، ۱۴، ۸۰.

[2] ـ تفسیر مجمع‌البیان، ۶، ۸۰۲.

[3] ـ زمر، ۷۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است