سوره مریم آیه ۴۳ تا ۴۵ | آیت الله دستغیب
هرکسی میتواند از خدا بخواهد و مراحلی را طی کند و دوست خدا شود. پیامبر و امام نمیشود، امّا میتواند پا جای پای آنها بگذارد و به صفت خلقت برسد، صفت حبّ به دست آورد و محبوب خدای تعالی شود.
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره مریم | آیه ۴۳ و ۴۵ | یکشنبه ۱۳۹۹/۴/۰۱ | جلسه ۱۹
یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا (۴۳)
ای پدر! علمی برای من آمده که به تو داده نشده. پس از من پیروی کن تا تو را به راه راست هدایت کنم.
یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا (۴۴)
ای پدرم! شیطان را نپرست که شیطان نافرمانی خداوندِ رحمان کرد.
یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا (۴۵)
ای پدر! من میترسم عذابی از خدای رحمان به تو برسد و در نتیجه تو دوست شیطان باشی.
«یا أَبَتِ» ای پدر من! «إِنِّی قَدْ جاءَنی» برای من آمده است «مِنَ الْعِلْم» چیزی از علم «ما لَمْ یَأْتِکَ» که به تو داده نشده «فَاتَّبِعْنی» پس از من تبعیت کن «أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا» تا تو را به راه راست هدایت کنم.
«یا أَبَتِ» ای پدر «لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ» شیطان را نپرست «إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا» که شیطان سرپیچی و نافرمانی خدای رحمان کرد.
«یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ» ای پدر من میترسم «أَنْ یَمَسَّکَ» به تو برسد «عَذابٌ مِنَ الرَّحْمنِ» عذابی از جانب خدای رحمان «فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا» و در نتیجه دوست و یاور شیطان باشی.
یا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جاءَنی مِنَ الْعِلْمِ ما لَمْ یَأْتِک؛ در عرب گاه به جای «یا ابی» «یا ابت» (ای پدر) گفته میشود. این قاعده منحصر به اب است و برای «امّ» گفته نمیشود.
ایکنه فرمود «من العلم» یعنی مقداری از علم، نه همۀ آن. مسلماً در آن زمان که جناب ابراهیم تازه به سن بلوغ و رشد رسیده بود، هنوز نهایت علم را نداشت. بهتدریج خدای تعالی تفضل کرد و مراتب بالاتری را به او عنایت فرمود.
او میدانست عمویش بتپرست و بتتراش است و از مقربان نمرود به حساب میآید، لکن با نرمی و لطافت با او صحبت کرد. گفت من علمی دارم که تو نداری. نخواستی و خدای تعالی ندادت.
فَاتَّبِعْنی أَهْدِکَ صِراطاً سَوِیًّا؛ حال که از علم محرومی، از من پیروی کن، به حرف من گوش ده تا تو را به راه راست هدایت کنم.
انسان به حکم عقل باید آنچه را نمیداند، از اهل خبره و دانشمندان بپرسد. مخصوصاً جوانها و نوجوانها نباید فکر کنند همهچیز را میدانند. در هر رشتهای باید استادِ آن را پیدا کرد و دنبالش رفت تا به هدف رسید. حتی خواندن کتاب هم بهتنهایی کافی نیست. افراد کمی هستند که بدون نیاز به استاد و با خواندن کتاب، در علمی سرآمد شوند.
در امور معنوی که اصلاً کتاب کافی نیست. گاهی برای برخی افراد نابغه شاید خوب باشد، امّا عموم مردم باید در امور آخرتی به علمای دین رجوع کنند. زیرا ممکن است در مسائل توحید، نبوت، معاد، امامت و عدلِ خدای تعالی شبهات و سؤالاتی پیش میآید که برای رفع آنها باید به اهل خبره رجوع کرد.
نکتۀ دیگری که از آیه فهمیده میشود این است که وقتی شخص عالم میخواهد کسی را به راه راست هدایت کند، باید با نرمی و لطافت با او صحبت کند، نه با پرخاشگری و توهین و تندی؛ چراکه امید دارد قبول کند.
بهطورِ کلی آدمی یا در راه صحیح است یا در راه غلط. گاه خود میفهمد و علم دارد، گاهی بدون علم پیش میرود. جناب ابراهیم به عمویش فرمود: من علم دارم و میتوانم راه درست را به تو نشان بدهم. با این حال از اول تا آخر با مهربانی و نرمی سخن گفت و حتی وقتی دید او نمیپذیرد، پرخاشگری نکرد و ناسزا نگفت.
یا أَبَتِ لا تَعْبُدِ الشَّیْطانَ؛ ابراهیم علیهالسلام میدانست آزر در بتپرستی غرق شده و به این سادگی حاضر نیست دست از آن بردارد؛ لذا به او گفت: عبادتِ شیطان نکن! منظور از عبادت اطاعت است. در سورۀ یاسین میفرماید:
﴿أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبین﴾[1]
«ای فرزندان آدم! آیا با شما عهد نکردم شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟»
شیطان از جنس جن است که در میان ملائکه سالها عبادت کرده بود، امّا وقت امتحان خصوصیت درونی خود را نشان داد. معلوم شد عبادتهایش واقعاً برای خدا نبوده، برای این بود که احترامش بگذارند و بزرگ شود.
کسی که در امور معنوی بهرهای برده یا علوم دینی یا بالاتر از آن، علم توحید یا نعمتهای دیگر خدا نصیبش کرده، اگر آن را وسیلۀ دنیا قرار دهد، مثل شیطان و چهبسا بدتر از شیطان میشود.
إِنَّ الشَّیْطانَ کانَ لِلرَّحْمنِ عَصِیًّا؛ اشاره به رحمان کنایه از صفت رحمت پروردگار است. یعنی او که رحمتش را به همه گسترانده، مؤمن و کافر و انسان و حیوان را رزق و روزی میدهد.
«عصیان» یعنی نافرمانی، سرپیچی. شیطان مظهر طغیان و عصیان پروردگار و انحراف از صراط مستقیم است؛ هرکس به درون خود نگاه کند، میفهمد در حال عصیان پروردگار است یا در اطاعت اوست. اگر در اطاعت پروردگار نیست، شیطان را اطاعت و عبادت میکند.
رحمان، برعکسِ شیطان، مظهر صراط مستقیم و همۀ خوبیهاست. هرکسی به خوبی میداند آیا دنبال خوبیهاست یا بدیها.
یا أَبَتِ إِنِّی أَخافُ أَنْ یَمَسَّکَ عَذابٌ مِنَ الرَّحْمن؛ جناب ابراهیم به آزر گفت: میترسم اگر اطاعت شیطان کنی، عذابِ خدای رحمان تو را بگیرد.
چرا وقتی خدا را با صفت رحمان خواند، صحبت از عذاب کرد؟ آیا این دو در تضاد نیستند؟
میدانیم شیطان دشمن خداست. وقتی کسی از دشمن خدا اطاعت میکند، از رحمانیت پروردگار میگریزد و قهراً در ناراحتیهایی میافتد که عذابآور است. در مقابل هرکس به صراط مستقیم میرود، آسوده و راحت است. این قرارِ خدای تعالی است.
فَتَکُونَ لِلشَّیْطانِ وَلِیًّا؛ کسی که مخالف خدای رحمان است، باشیطان همراه و همنشین است و هرجا او باشد، این هم هست.
شیطان کجاست؟ هرجا بدی باشد، مظهرش شیطان است. هرچه تاریکی است، مظهرش شیطان است. بستگی دارد چقدر اطاعت شیطان کند.
معادشناسى ابراهیم علیهالسلام
خدای تعالی در آیۀ ۲۶۰ سورۀ بقره به درخواست حضرت ابراهیم برای مشاهدۀ چگونگی زنده شدن مردگان در قیامت اشاره میفرماید.
روزی جناب ابراهیم علیهالسلام در کنار دریا لاشۀ حیوان مردهاى دید و مشاهده کرده حیوانات دریایى و پرندگان به پیکر آن حیوان حمله کردهاند و گوشت او را مىخورند. طولى نکشید که همۀ پیکر او را خوردند. این حادثه ناخودآگاه ابراهیم را به این فکر فروبرد که اگر هر جزئى از اجزاء این حیوان جزء بدن چندین حیوان دیگر شده، چگونه در قیامت بدن انسان که خاک شده و هر جزئی از آن در جایی افتاده جمع و زنده مىشود؟
البته ابراهیم علیهالسلام به زنده شدن مردگان در قیامت یقین داشت، ولى مىخواست بر یقینش بیفزاید، از این رو گفت: خدایا به من بنمایان که چگونه چنین مردگانى را زنده مىکنى؟!
خداوند به ابراهیم علیهالسلام فرمود: مگر تو به روز قیامت ایمان نیاوردهاى؟
ابراهیم عرض کرد: آرى ایمان آوردهام، ولى مىخواهم دلم مطمئن شده، سرشار از ایمان گردد.
خداوند به او فرمود: چهار پرنده بگیر؛ سر آنها را ببر؛ گوشتشان را بکوب و مخلوط و ممزوج کن. سپس گوشت به هم آمیخته را به ده قسمت تقسیم کن و هر قسمت را بر سر کوهى بگذار. آنگاه در جایى بنشین و آنها را به اذن خدا بهسوى خود بخوان.
ابراهیم علیهالسلام چهار پرنده را گرفت و به همان ترتیب که خدای تعالی فرموده بود، عمل کرد. سپس منقارهای پرندگان را در دست گرفت و صدا زد: اى پرندگان! به اذن خدا زنده شوید و نزد من پرواز کنید.
در همان لحظه گوشتهاى مخلوط شده پرندگان از هم جدا شدند و به صورت چهار پرنده در آمدند و روح در آنها دمیده شد و بهسوى ابراهیم علیهالسلام پرواز کردند و به او پیوستند. به این ترتیب جناب ابراهیم علیهالسلام با چشم خود صحنۀ معاد و زنده شدن مردگان را مشاهده کرد.
مطابق روایتی که از امام صادق علیهالسلام نقل شده، چهار پرندهاى که ابراهیم علیهالسلام گرفت و ذبح و مخلوط کرد و آنها زنده شدند، عبارت بودند از خروس، کبوتر یا مرغابى، طاووس و کلاغ.[2]
بعضی گفتهاند هریک از این پرندگان سمبل یکى از صفات زشت است؛ خروس کنایه از شهوترانى، مرغابى کنایه از شکمبارگى، طاووس کنایه از جاهطلبى و کلاغ اشاره از آرزوى دراز است. مولانا در مثنوى مىگوید:
تو خلیلِ وقتى اى خورشیدهُش
این چهار طیار رهزن را بکش
خُلق را گر زندگى خواهى ابد
سر ببر زین چهار مرغ شوم و بد
بط و طاووس است و زاغ است و خروس
این مثال چار مرغ اندر نفوس
بط حرص است و خروس آن شهوت است
جاه طاووس است و زاغ انیت است
هرکسی میتواند از خدا بخواهد و مراحلی را طی کند و دوست خدا شود. پیامبر و امام نمیشود، امّا میتواند پا جای پای آنها بگذارد و به صفت خلقت برسد، صفت حبّ به دست آورد و محبوب خدای تعالی شود.
در باب معرفت نفس، هر حیوانی مظهر یکی از صفات است؛ مثلاً مار بسیار کینه دارد؛ لذا اشخاص کینهای از جهت باطنی شبیه مارند. مارها هم فرق میکنند، کوچک و بزرگ دارند؛ مثل کینۀ افراد. بعض مارها میتوانند حیوانی را درسته ببلعند، بعض سمهای عجیبی دارند.
الاغ مظهر نافهمی است. آنها که حاضر نیستند فهیم شوند، باطنشان الاغ است. خرس مظهر شهوت است. پلنگ کبر دارد. گرگ و سگ مظهر غضب هستند. خلاصه در میان انسانها آنچه کم است «آدم» است.
مولوی در دیوان شمس میگوید:
دی شیخ با چراغ همیگشت گرد شهر
کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست
گفتند یافت مینشود جستهایم ما
گفت آنک یافت مینشود آنم آرزوست
کسانی که در کشف و کرامات میافتند، گاه با چنین مشکلاتی مواجه میشوند؛ لذا باید از خدا بخواهیم ایمانمان را زیاد کند و صفات خوب عنایت فرماید. قطعاً اگر بخواهیم، او میدهد.
در زیارت امین اللّه بعد از سلام به امام معصوم عرض میکنیم:
«اللّٰهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِی مُطْمَئِنَّهً بِقَدَرِکَ، راضِیَهً بِقَضائِکَ، مُولَعَهً بِذِکْرِکَ وَدُعائِکَ، مُحِبَّهً لِصَفْوَهِ أَوْلِیائِکَ، مَحْبُوبَهً فِی أَرْضِکَ وَسَمائِکَ، صابِرَهً عَلَىٰ نُزُولِ بَلائِکَ، شاکِرَهً لِفَواضِلِ نَعْمائِکَ، ذاکِرَهً لِسَوابِغِ آلائِکَ، مُشْتاقَهً إِلىٰ فَرْحَهِ لِقائِکَ، مُتَزَوِّدَهً التَّقْوىٰ لِیَوْمِ جَزائِکَ، مُسْتَنَّهً بِسُنَنِ أَوْلِیائِکَ، مُفارِقَهً لِأَخْلاقِ أَعْدائِکَ، مَشْغُولَهً عَنِ الدُّنْیا بِحَمْدِکَ وَ ثَنائِکَ»
«خدایا قرار ده نفسم را آرام در برابر تقدیرت، خشنود به قضاوتت، حریص به ذکر و دعایت، عاشق به برگزیده دوستانت، محبوب در زمین و آسمانت، شکیبا بر نزول بلایت، سپاسگزار بر فزونی نعمتهایت، یادکننده کامل عطاهایت، مشتاق به شادی دیدارت، توشه برگیرنده تقوا برای روز پاداشت، پیرو روشهای اولیایت، جداکننده از اخلاق دشمنانت، غافل از دنیا به سپاس و ثنایت.»
در این فقرات به تعلیم امام باقر علیهالسلام سیزده نعمت عالی از خدای تعالی میخواهیم. این دعاها و خواستنها قطعاً مفید و مؤثرند.
دعاهایی که از ائمۀ اطهار علیهمالسلام رسیده، درامور مادی و معنوی راهگشاست و بزرگان و اولیای خدا بر آنها سفارش کردهاند. امام خمینی رحمهاللّه ضمن تعریف از دعا میگفتند این دعاها را بخوانید که بعضی از آنها تفسیر قرآن است.
[1] ـ یس، ۶۰.
[2] ـ قصص قرآن به قلم روان، محمّدمهدی اشتهاردی.