سوره شعراء آیه ۸۹ تا ۹۳ | جلسه ۱۶
بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ
تفسیر سوره شعراء آیه ۸۹ تا ۹۳ | چهارشنبه ۱۴۰۲/۱۰/۱۳ | جلسه ۱۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
از امیرالمؤمنین علیهالسلام:
«ثَلَاثٌ یُبَلِّغْنَ بِالْعَبْدِ رِضْوَانَ اللَّهِ کَثْرَهُ الِاسْتِغْفَارِ وَ خَفْضُ الْجَانِبِ وَ کَثْرَهُ الصَّدَقَه»
«سه چیز بنده را به خشنودی خدا میرساند: زیاد استغفار کردن، تواضع و فروتنی و زیاد صدقه دادن.»
منظور از زیاد استغفار کردن این نیست که تسبیح دست بگیرد و با مردم حرف بزند و استغفار هم بکند. اوقاتی مثل سحرها یا وقتی تنهاست و کسی مزاحمش نیست، با حواس جمع استغفر اللّه بگوید.
مراقب باشد بعد از استغفار دیگر گناه نکند و بهخاطر غفلتهایش هم استغفار کند.
«خفض الجانب» یعنی فروتنی و تواضع. بهترین فروتنی سلام کردن است. به دوستش که میرسد سلام و احوالپرسی کند. سلام کردن علامت فروتنی است و هرکه زودتر سلام کند متواضعتر است.
فروتنی برای مؤمنان، برای همسر، برای اقوام و مخصوصاً برای پدر و مادر بسیار خوب است. به بچههای کوچک هم سلام کنید تا آنها سلام کردن را یاد بگیرند.
زیاد صدقه دادن برای هرکس متناسب با تواناییاش فرق میکند. صدقه هم فقط پول نیست، هرکس به اندازۀ خود هرچه دارد به دیگران کمک کند؛ از لباس، غذا، علم، وقت و… .
برآورده کردن نیازهای همسر و فرزندان هم نوعی صدقه محسوب میشود.
از فاطمه زهرا سلاماللهعلیها:
«فَجَعَلَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً لَکُمْ مِنَ الشِّرْکِ»
«خداوند ایمان را برای شما قرار داد تا از شرک پاک شوید.»
ایمان انسان را از شرک پاک میکند. ایمان یعنی همین که بگوید: «اشهد ان لا اله الا اللّه و اشهد انّ محمدا عبده و رسوله و اشهد انّ علی ولی اللّه و احد عشر من اولاده حجج اللّه»
وقتی شما میگویید «اشهد ان لا اله الا اللّه» یعنی خدایی نیست جز اللّه جلّجلاله. «اله» آن است که دل به او وابسته باشد و از همه بیشتر دوستش بدارد.
وقتی انسان ایمان دارد؛ نماز میخواند؛ همۀ حواسش به خداست و در اذان و اقامه میگوید: «اشهد ان لا اله الا اللّه» بهتدریج دل از غیر خدا میکَند و بیشترین محبّتش متوجه خدا و پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام میشود، بعد همسر و فرزند و پدر و مادرش را دوست میدارد.
اگر دید لازم است فرزند جوانش را به یاری دین خدا و دفاع از ائمۀ اطهار علیهمالسلام بفرستد، ابایی ندارد، هرچند احتمال کشته شدن در میان باشد. خودش هم میرود جانش را در راه خدا فدا میکند. این ایمان است؛ مثل شهدا که رفتند و با نیّت خالص جان خود را دادند.
مبادا بگویید شهدا بیهوده شهید شدند! آنان برای خدا رفتند و الآن نزد پروردگار جا دارند. با نیّت خالص رفتند و بسیاری از مسافتها را طی کردند و کار درستی کردند.
وقتی امام حسین علیهالسلام و همۀ اصحاب وفرزندان و برادرانش در راه خدا شهید شدند، آیا حضرت زینب و حضرت زینالعابدین علیهماالسلام گفتند کاش نرفته بودند؟
تابهحال نه خودشان و نه فرزندانشان و نه هیچکس نگفته امام حسین نباید این کار را میکرد. ایشان باید میرفت و جان خود را فدای دین خدا میکرد. تکلیفشان این بود.
یکی از چیزهایی که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله به فاطمه زهرا سلاماللهعلیها یاد دادند تسبیحات حضرت زهرا بود. ۳۴ بار اللّه اکبر، ۳۳ بار الحمدللّه و ۳۳ بار سبحاناللّه. این ذکر را فراموش نکنید و بعد از هر نماز بخوانید.
شخص بزرگواری میگفت اگر چیزی بهتر از این وجود داشت، رسول خدا به فاطمه زهرا یاد میداد صلوات اللّه علیهم اجمعین.
طبق روایت، حضرت زهرا سلاماللهعلیها که از زیادی کارهای روزانه به سختی افتاده بود، قصد داشت از پدرش خادمی برای خانه بخواهد، امّا پیامبر این تسبیح را به ایشان آموخت و آن را از هر خادمی بالاتر دانست. حضرت زهرا سلاماللهعلیها از آموختن این تسبیح خرسند شد.
تفسیر سوره شعراء آیه ۸۹ تا ۹۳
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقینَ(90) وَ بُرِّزَتِ الْجَحیمُ لِلْغاوینَ(91) وَ قیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ(92) مِنْ دُونِ اللَّهِ هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ(93)
و بهشت به اهل تقوا نزدیک شود(۹۰) و جهنّم برای گمراهان آشکار گردد(۹۱) و به آنان گفته شود: کجایند آنچه را میپرستیدید(۹۲) بهجای خدا؟ آیا شما را یاری میدهند یا کسی به یاریشان میآید؟(۹۳)
«وَ أُزْلِفَتِ» نزدیک میشود «الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقینَ» بهشت به اهل تقوا. (90)
«وَ بُرِّزَتِ» آشکار و نمایان و حتمی میشود «الْجَحیمُ لِلْغاوینَ» جهنّم برای گمراهان. (91)
«وَ قیلَ لَهُمْ» به آنها گفته میشود «أَیْنَ» کجاست «ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ» آنچه میپرستیدید. (92)
«مِنْ دُونِ اللَّهِ» به جای خدا؟ «هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ» آیا شما را یاری میدهند؟ «أَوْ یَنْتَصِرُونَ» یا یاری میشوند؟ (93)
روایاتی دربارۀ قلب سلیم
از امام صادق علیهالسلام دربارۀ قلب سلیم سؤال شد، فرمودند:
«الْقَلْبُ السَّلِیمُ الَّذِی یَلْقَى رَبَّهُ وَ لَیْسَ فِیهِ أَحَدٌ سِوَاهُ قَالَ وَ کُلُّ قَلْبٍ فِیهِ شِرْکٌ أَوْ شَکٌّ فَهُوَ سَاقِطٌ وَ إِنَّمَا أَرَادُوا الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا لِتَفْرُغَ قُلُوبُهُمْ لِلآخِرَهِ»[1]
«قلب سلیم آن است که پروردگار خود را ملاقات کند و در آن هیچکس جز خدای تعالی نباشد. هر قلبی که در آن شرک یا شک باشد ساقط است و اگر اینهمه سفارش به زهد در دنیا شده برای این است که دلها برای یاد آخرت فارغ باشد.»
اگر ما پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام را دوست میداریم، برای این است که ایشان محبوب خدایند و بهخاطر خدا آنها را دوست میداریم؛ لذا معتقدیم این دوستی جدا از دوستی خدای تعالی نیست.
پدر و مادر و همسر و اولادمان را هم دوست داریم چون خدای تعالی فرموده باید به آنان مهربانی کنیم و دوستشان بداریم.
اولاد نعمت و هدیۀ خدای تعالی است. علامت ایمان دوست داشتن فرزند است. همسر هم همین طور. بهعلاوه او دوست امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا علیهماالسلام است و دوست داشتنش به این جهت واجب است. همان طور که خدای تعالی را دوست میدارید باید دوستان خدا را هم دوست بدارید.
بنده هم شما را دوست میدارم بهخاطر اینکه: بندگان خدا و دوستان علی و ائمۀ اطهار صلوات اللّه علیهم اجمعین هستید، نه چون مرا دوست دارید.
«شرک» یعنی چیزی را شریک خدا قرار دادن؛ مثلاً بگوید من این شخص را دوست دارم، چه خدا دوستش بدارد و چه ندارد! یا بگوید من فلانی را دوست دارم چون احتراممم میگذارد یا دستم را میبوسد یا تعظیم میکند. این دوستی خدایی نیست، شرک است.
از امام صادق علیهالسلام روایت شده: قلب سلیم قلبى است که از محبّت دنیا سالم باشد. مؤید این روایت، گفتار رسول خداست که فرمود: «حُبُ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِ خَطِیئَهٍ» محبّت دنیا ریشۀ همۀ گناهان است.[2]
محبّت دنیا یعنی محبّت پول و مقام و شهرت و…؛ یعنی بنده دوست بدارم اینجا حرف بزنم چون شما جمع شدید، این شرک است. باید برای خدا بیایم و هدفم این باشد که هم خودم چیزی متوجه بشوم و هم شما. اگر غیر از این باشد، وقتگذرانی و گاهی شرک است.
«حُبُ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِ خَطِیئَهٍ»
حبّ دنیا یعنی خانهاش را بیشتر از خدا و نماز دوست بدارد. اگر خانهاش از یبن رفت، دیگر نه نماز میخواند و نه کاری به خدا و ائمۀ اطهار دارد. گاهی اوقات بدگویی هم میکند.
اگر فرزندش از دنیا رفت، میگوید اینهمه دعا کردم، خدا اعتنا نکرد، من هم دیگر کاری به خدا ندرام. این ایمان نیست.
ایمان آن است که اگر همهچیزش از بین رفت بگوید خدا را دارم از همهچیز بهتر است. از خدا بخواهیم چنین ایمانی نصیبمان شود.
وَ أُزْلِفَتِ الْجَنَّهُ لِلْمُتَّقین؛ «ازلف» از «ازلاف» به معنای نزدیک کردن است. «اُزلفت» یعنی نزدیک میشود. «متقین» اهل تقوا، آنها که واجبات را انجام میدهند و حرام را ترک میکنند و در حد توان بر انجام مستحبات مؤکد و ترک مکروهات شدید اهتمام دارند.
وَ بُرِّزَتِ الْجَحیمُ لِلْغاوین؛ «بُرِّزَت» یعنی ظاهر و آشکار میشود. «غاوین» کسانی هستند که از راه را ست بیرون رفته، گمراه شدند؛ از خدا فرار کردند و همۀ هموغمشان پول و قدرت و شهوت بود.
خدای تعالی در این آیه متقین و غاوین را مقابل هم قرار داده است.
کسی که حرام را ترک کرده، زبان و دست و پا و قلبش را از گناه نگه میدارد و واجبات را ترک نمیکند و مستحبات و مکروهات را تا حدودی که میتواند رعایت میکند، خدای تعالی کمکم ملکۀ تقوا را نصیبش میکند و متقی میشود.
بهشت به اهل تقوا نزدیک است. بهشت در حال حیات هم درون مؤمن است، امّا ظهورش بعد از مرگ آشکار میشود.
عبداللّه بن سنان، یکى از یاران امام صادق علیهالسلام گوید: از امام پرسیدم نهر کوثر چیست؟
حضرت توضیحاتى داد، سپس فرمود: آیا دوست دارى آن را ببینى؟
گفتم: فدایت شوم، آرى.
فرمود: دستم را بگیر تا از این شهر بیرون رویم.
امام پایش را به زمین کوبید. در این هنگام پرده ملکوتى کنار رفت و عالم برزخى نمایان شد. وقتى چشم گشودم، نهرى بسیار بزرگ دیدم که آغاز و پایانش پیدا نبود. از چشمههاى آن آب و شیرِ سفیدتر از برف و شرابِ نیکوتر از یاقوت روان بود.
گفتم: فدایت شوم، این نهر و چشمهها از کجا مىآیند (و به کجا مىریزند)؟
فرمود: این از چشمههایى است که خداى تعالى در قرآن نویدش را داده است: «چشمهاى از آب، چشمهاى از شیر، چشمهاى از شراب».
در کنار آن نهر، درختهایى دیدم که زیر سایۀ آنها حوریانى گیسو به سرآویخته، آرمیده بودند که هرگز بدین زیبایى کسى را در دنیا ندیده بودم!
حضرت به یکى از آنها اشاره فرمود (آب بده!) آن ماهرو قدحى از آب پر کرد.
حضرت ظرف آب را از او گرفت و به من داد. هرگز ظرفى به آن زیبایى ندیده بودم و شربتى به آن گوارایى نچشیده بودم!
گفتم: فدایت شوم، چنین چیزهایى را نه دیده بودم و نه تصورش را مىکردم.
حضرت فرمود: این کمترین چیزهایى است که خداوند به پیروان ما نویدش را داده است و مؤمن هرگاه بمیرد، او را به این محل آورند. در باغها گردش مىکند و از شرابهاى اینجا مىآشامد».[3]
بنده استفاده کردم که آنچه امام صادق علیهالسلام به عبداللّه بن سنان نشان داد، عالم برزخ خودش بود.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرماید:
أ تزعم انک جرم صغیر
و فیک انطوی العالم الاکبر
آیا تو فکر میکنی چیز کوچکی هستی؟ نه، در روح تو عالم اکبر نهفته، لکن ملتفت نیستی. این عالم اکبر در برزخ باز میشود.
کسانی که باتقوا هستند، از برکت ائمۀ اطهار علیهمالسلام خودشان بهشت میشوند و حتی بالاتر از بهشت، روح و اعمالشان خالق بهشت است.
کسانی هم که به اختیار خود گمراه میشوند خودشان جهنّم هستند؛ یعنی آن آتش و عذاب درونشان است و هرگز از آنها جدا نمیشود؛ لذا آنها که از خدا دورند، هرچه به مرگ نزدیکتر میشوند، اضطراب و وحشتشان بیشتر میشود.
شاید بعضی افراد مؤمن تجربه کرده باشند که اگر بهخاطر گناهانی از خدا دور شوند، اضطراب را در خود احساس میکنند. این خود تذکری است که برگردند و اگر اشتباهی داشتند اصلاح کنند.
خدای تعالی در سورۀ حجر میفرماید:
﴿إِنَّ عِبادی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ إِلاَّ مَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْغاوینَ﴾[4]
«خدا به شیطان میگوید تو نمیتوانی بر بندگان مسلط شوی، مگر گمراهانی که از تو پیروی کنند.»
بندگان خدا کسانی هستند که اهل تقوایند و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را دوست میدارند. خدا نمیگذارد شیطان بر آنان مسلط شود.
غاوین و پیروان شیطان وعدهگاهشان جهنّم است؛ «وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمَوْعِدُهُمْ أَجْمَعینَ»[5]
در مقابل متقین در بهشتها و نعمتهای خاص خدای تعالی هستند؛ «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ»[6]
وَ قیلَ لَهُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ؛ به گمراهان گفته میشود کجاست آنچه بهعنوان معبود، بهجای خدا میپرستیدید؟
هرکس هرچه را دوست بدارد، همان میشود معبودش. شخص مؤمن تا وقت نماز صبح میشود با شوق برمیخیزد و نمازش را میخواند.
ولی آنکه صدای اذان را میشنود و میگوید: حالا خوابم میآید، خواب را بیشتر از نماز دوست میدارد و همان میشود معبودش.
نزدیک غروب آفتاب، بچهها مشغول بازی هستند، امّا یکی در آن میان یادش میآید نماز ظهر و عصرش را نخوانده. اگر بازی را رها کند، ممکن است ببازند یا پیروز نشوند؛ اگر بازی را ادامه دهد، نمازش قضا میشود.
جوان و نوجوان مؤمن، بدون تردید بازی را رها میکند و وضو میگیرد و نمازش را میخواند. میگوید: باختیم که باختیم، نمازم مهمتر است. این معبودش خداست؛ یعنی خدا را بیشتر از بازی و توپ دوست دارد، ولی اگر گفت: بعداً قضایش را میخوانم، معلوم میشود توپ را بیشتر دوست داشته.
گاهی هم خودش را بیشتر از خدا دوست میدارد؛ مثلاً ماه رمضان میرسد، میگوید اگر غذا نخورم لاغر میشوم یا میگوید این غذای خوشمزهای است، روزه را بعداً میگیرم. این شخص شکمش را بیشتر از روزه و خودش را بیشتر از خدا دوست دارد.
در عالم برزخ و قیامت توحید خدای تعالی واضع میشود؛ یعنی آنجا برای همه روشن میشود که دنیا و آخرت، همه دست خداست، حتی کافران هم ملتفت میشوند که دنیا مال خدا بود و جز خدا مؤثری نبود.
مؤمنان از اینکه میبینند راه درست را انتخاب کردند و دنبال توحید بودند، بسیار لذت میبرند و همین برایشان بهشت است، امّا برای کافران همین التفات موجب ناراحتی میشود و یکی از مهمترین عذابهایشان همین است.
آنجا میفهمند به هرچه غیرخدا رو آوردند، همه عکس و سایه و عروسک بود. به یک عروسک احترام میگذاشتند؛ بهخاطر یک خیال، یک سایه زندگی را بر خود و دیگران سخت گرفتند و از همهچیز، حتی از خدا گذشتند!
این دنیا دار غرور است، انسان را فریب میدهد، آنچنان که نمیفهمد اسباب متصل به مسببند و از آنها مستقلاً کاری برنمیآید، دیگری پشت سبب است.
نان خودش سیرکن نیست، اثر را خدا در آن گذاشته، ما فکر میکنیم نان سیرمان میکند. از پول کاری برنمیآید، خداست که به آن اثر میدهد. خداست که طلا را طلا کرده، امّا مردم فکر میکنند این طلا واقعاً آنها را سعادتمند میکند. دار غرور همین است.
آنجا میفهمد اشتباه کرده، عکس را بهجای اصل بوسیده و بر سر گذاشته و دورش گشته. آنجا میگویند کو آن چیزهایی که بهجای خدا میپرستیدید؟ «أَیْنَ ما کُنْتُمْ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ».
هَلْ یَنْصُرُونَکُمْ أَوْ یَنْتَصِرُونَ؛ آیا امروز آنها میتوانند شما را یاری کنند؛ آیا توان یاری خود را دارند یا کسی به یاریشان میآید؟
خیر، نه یاری کننده هستند و نه کسی به آنها کمک میکند. از عکس و عروسک که کاری نمیآید. طلا و نقره و پول که آنجا اعتباری ندارد. پدر و مادر و فرزند و دوستان هم پی کار خود میروند.
الآن که وامانده شدی و رفتی در قبر، هیچکس نیست به دادت برسد؛ همه رفتند، خودت هستی و اعمالت.
وقتی انسان را در قبر میگذارند، به او تلقین میدهند که «اذا اتٰاکَ الْمَلَکٰانِ الْمُقَرَّبٰانِ رَسُولَینِ مِنْ عِندِ اللهِ تَبٰارَکَ وَ تَعٰالَی وَ سَأَلاکَ عَنْ رَبِّکَ وَ عَنْ نَبِیکَ وَ عَنْ دِینکَ…» از خدایت و پیامبرت و دینت سؤال میکنند. در آنجا هرچه عقیدۀ انسان باشد، همان را میگوید.
برای اینکه در عقیده خود راسخ بمانید، خوب است هرروز، بعد از هر نماز این دعا را بخوانید: «یا اللّه یا رحمن و یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک».
از خدا میخواهیم با ایمان کامل از دنیا برویم. خدای ناکرده به حالتی از دنیا نرویم که از پروردگار خود و ائمۀ اطهار غضب داشته باشیم و ناراحت نباشیم!
شهید آیتاللّه دستغیب همیشه دعا میکردند: خدایا ما را به عشق علی زنده بدار و به عشق علی بمیران و با عشق علی محشور کن!
آن روز که مال و فرزندان به کار نمیآیند، پیامبر و ائمۀاطهار و اولیاء خدا که وارسته و متصل به خدای تعالی هستند، میتوانند دست ما را بگیرند.
آنها محیط هستند؛ مثل کسی که از بالا نظارت میکند و همهچیز زیر پایش است. در آن روز میتوانند بهاذناللّه دوستان خود را که گرفتار مصیبت و آتش هستند، بیرون بکشند.
خدایا دل ما و دوستان ما را از عشق و محبّت محمّد و آل محمّد سرشار گردان که با ایمان کامل از دنیا برویم و از اول مردن در راحتی باشیم.
ما را با عشق محمّد و آلمحمّد زنده بدار، با عشق محمّد و آلمحمّد بمیران و با عشق محمّد و آلمحمّد محشور کن.
[1]. کافی، ۲، ۱۶.
[2]. مجمعالبیان، ۷، ۱۹۴.
[3]. بحارالأنوار، 6، 287.
[4]. حجر، ۴۲.
[5]. حجر، ۴۳.
[6]. حجر، ۴۵.