تفسیر سوره شعراء

سوره شعراء آیه ۱ تا ۴ | جلسه ۱

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

تفسیر سوره شعرا آیه ۱ تا ۴ | چهارشنبه ۱۴۰۲/۶/۱۵ | جلسه ۱ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

روایت

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ علیه‌السلام:

‏«إِعْجَابُ‏ الْمَرْءِ بِنَفْسِهِ‏ دَلِیلٌ عَلَى ضَعْفِ عَقْلِهِ»[1]

«خودبینی انسان دلیل سست‌خردی اوست.»

عُجب یعنی انسان زیاده از حد خود را بزرگ و ارزشمند ببیند و بگوید همۀ کارهایم درست است؛‌ نمازهایم را می‌خوانم، روزه‌هایم را می‌گیریم، واجبات را انجام می‌دهم، حرام را ترک می‌کنم، در تحصیل و کار پیشرفت دارم. پیش خود فکر می‌کند در مسیر موفقیت است و خود را بزرگ می‌بیند. فرقی هم نمی‌کند برای کسی بگوید یا نگوید، البته بر زبان آوردن و تعریف از خود کردن بدتر است.

در تکبر انسان خود را با دیگران مقایسه می‌کند و می‌گوید من از فلانی بهترو بالاترم، ولی در عجب پای مقایسه در میان نیست، صرفا خود را از هر جهت کامل می‌بیند.

حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام می‌فرماید این عجب دلیل بر ضعف عقل است؛ چراکه اگر کمی تعقل داشت، دقت می‌کرد نزد خدای تعالی چه رتبه و سمتی دارد. کسی پیش خدا شریف است که خود را کوچک ببیند؛ لذا از حضرت زین‌العابدین علیه‌السلام نقل شده که فرمودند: «انا ذرّه بل اقل من ذرّه».

حضرت واقعاً خود را در پیشگاه الهی چنین می‌بینند و درست هم همین است.

از پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله بالاتر کسی نیست، ایشان هم خود را در مقابل پروردگار کوچک می‌بینند؛ چراکه همه‌چیز را از او می‌بیند و از خود هیچ نمی‌بینند. هرکه عقل و فهمش بیشتر است خود را کوچک‌تر می‌ بیند

آن‌که عقل دارد متوجه است که از خود هیچ ندارد. نه چیزی از بدن خود را ساخته، نه می‌داند کی و چگونه می‌میرد و نه می‌داند بعد از مرگ به کجا می‌رود. از یک ساعت دیگر خبر ندارد و نمی‌داند مرده است یا زنده. چه بسیار افرادی که گمان می‌کردند سال‌ها زندگی کنند، امّا ناگهان طعمۀ مرگ شدند.

چه افرادی که در نماز و روزه و عبادت سرآمد دوران خود بودند، امّا مقابل علی علیه‌السلام ایستادند.

بسیار بودند کسانی که فکر می‌کردند عابد و زاهد دهرند، ولی عجب آنها را از پا درآورد.

این روایت برای ما طلاب هم هشدار است. هرکه مقامش بیشتر و از جهت علمی بالاتر است، باید بیشتر مراقب باشد که در دام عجب نیفتد؛ باید بفهمد که جز مشتی پوست و استخوان چیزی نیست!

 

تفسیر سوره شعرا آیه ۱ تا ۵

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ‏

طسم(1) تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ(2) لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ(3) إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ(4) وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ إِلاَّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضینَ(5)

طسم(۱) این قرآن آیات کتاب مبین است.(۲) مثل اینکه می‌خواهی جان خود را از دست بدهی از غم اینکه آنان ایمان نمی‌آورند.(۳) اگر بخواهیم آیه و نشانه‌ای از آسمان برای آنها می‌فرستیم که همه در مقابل آن گردن خم کنند و خاضع شوند.(۴) هیچ آیۀ جدیدی از سوی خداوندِ رحمان برای  آنها نمی‌آید مگر آنکه از آن رو می‌گردانند.(۵)

«طسم» از حروف مقطعۀ قرآن.(۱)

«تِلْکَ» این قرآن «آیاتُ الْکِتابِ الْمُبینِ» آیات کتاب مبین است.(2)

«لَعَلَّکَ» مثل اینکه می‌خواهی «باخِعٌ نَفْسَکَ» خود را به کشتن دهی «أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ» از غم اینکه آنان ایمان نمی‌آورند.(3)

«إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ» اگر بخواهیم بر آنها نازل می‌کنیم «مِنَ السَّماءِ آیَهً» نشانه‌ای از آسمان «فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ» که گردن‌هایشان برایش خاضع شود.(4)

«وَ ما یَأْتیهِمْ» برای آنها نمی‌آید «مِنْ ذِکْرٍ مِنَ الرَّحْمنِ مُحْدَثٍ» تذکر جدیدی از سوی خداوند رحمان «إِلاَّ کانُوا عَنْهُ مُعْرِضینَ» مگر اینکه از آن روگردان می‌شوند.(5)

سوره‌های شعرا و قصص با «طسم» و سورۀ نمل با «طس» آغاز می‌شود. از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

«مَنْ قَرَأَ سُورَهَ الطَّوَاسِینَ الثَّلَاثَهِ فِی لَیْلَهِ الْجُمُعَهِ کَانَ مِنْ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ وَ فِی جِوَارِ اللَّهِ وَ کَنَفِهِ وَ لَمْ یُصِبْهُ فِی الدُّنْیَا بُؤْسٌ أَبَداً وَ أُعْطِیَ فِی الآخِرَهِ مِنَ الْجَنَّهِ حَتَّی یَرْضَی وَ فَوْقَ رِضَاهُ وَ زَوَّجَهُ اللَّهُ مِائَهَ زَوْجَهٍ مِنْ حُورِ الْعِینِ»[2]

« هرکس سه سوره‌ای را که با طس شروع شده در شب جمعه بخواند، از اولیاء خدا می‌گردد و در جوار و پناه او قرار می‌گیرد و هیچ‌گاه در دنیا دچار اندوه نمی‌گردد و در آخرت از بهشت آن‌قدر به او داده می‌شود که راضی گردد و خداوند صد همسر از حوریان به ازدواج او درمی‌آورد.»

از اولیاء خدا می‌شود یعنی محبّت خدای تعالی نصیبش می‌گردد.

نام این سوره از آن جهت شعراست که در آیۀ ۲۲۴ می‌فرماید: «وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ».

این سوره بنا بر نظر بیشتر مفسران در مکه نازل شده، امّا برخی از جمله جناب فیض کاشانی در تفسیر صافی و طبرسی در مجمع‌البیان تصریح کرده‌اند که برخی آیات آن در مدینه نازل شده است.

طسم؛ این حروف مقطعه اشاره به اسماء خدای تعالی است که در این سوره آمده و با طا، سین یا میم آغاز شده است. همچنین گفته شده رمزی است بین خدای تعالی و پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله که اگر کسی معنویتی داشته باشد می‌تواند با کمک حروف ابجد، این حروف مقطعه را درآورد به چیزهایی برسد.

محمّد بن حنفیه از على علیه‌السلام نقل کرده که پیامبر صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله هنگام نزول «طسم» فرمود: «طاء» طور سیناء، «سین» اسکندریه و «میم» مکه است. برخى نیز گفته‏اند: «طاء» درخت طوبى، «سین» سدره المنتهى و «میم» محمد مصطفى صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله است.[3]

علی بن ابراهیم گوید: «طسم از حروف اسم اللّه الاعظم و رمزهای خداوند در قرآن است.»[4]

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده:

«وَ أَمَّا طسم فَمَعْنَاهُ أَنَا الطَّالِبُ السَّمِیعُ الْمُبْدِئُ الْمُعِید»[5]

«طسم به این معناست که من طالب (خواهان) و سمیع (شنوا) و مُبدئ (آغازگر) و معید (بازگرداننده) هستم.»

یعنی خدای تعالی طالب بندگان خود و شنواست. آنان را خلق کرده و می‌میراند؛ آورده و بازمی‌گرداند.

تِلْکَ آیاتُ الْکِتابِ الْمُبین؛ «تلک» اشاره به دور است؛ یعنی آن. این ضمیر همیشه هم اشاره به مکان دور ندارد، گاهی به جهت ارج نهادن و ارزش‌گذاشتن بر چیزی آن را با این ضمیر می‌آورند. گاهی نیز برای بیان مطلب مهمی اشاره به دور می‌کنند.

«کتاب» یعنی نوشته شده و «مبین» به معنی روشن و آشکار است. «کتاب مبین» دو معنا دارد؛ یکی همین قرآن که همۀ آن به قلب شریف پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله نازل و به‌تدریج بر زبان مبارکشان جاری شده است.

معنای دیگر کتاب مبین، علی علیه‌السلام و نفس ولیّ اعظمِ هر زمان است که امروز امام زمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه می‌باشد.

بنابراین معنای آیه چنین می‌شود: آن آیاتی که بر پیامبر اکرم نازل شده، آیات و نشانه‌هایی است که در نفس علی علیه‌السلام -و امروز امام زمان- گنجانده شده.

به تعبیر دیگر معانی قرآن و حقیقت آیاتی که بر پیامبر اکرم نازل شده، در نفس و روح امام معصوم است. آثار و خصوصیات و عظمت و نورانیت هرکدام از آیات قرآن، در نفس امام هر زمان استقرار یافته؛ لذا ائمۀ اطهار علیهم‌السلام را قرآن ناطق می‌نامیم.

تفسیر و معنای قرآن، در حقیقت راه و روش امام معصوم است. هرآنچه راجع‌به صفات خدای تعالی بیان شده، مرتبۀ نازلش صفت امام زمان است. هرچه در قرآن دربارۀ قیامت آمده، ظهورش در امام معصوم است.

لَعَلَّکَ باخِعٌ نَفْسَکَ أَلاَّ یَکُونُوا مُؤْمِنینَ؛ «لعل» هم به معنای امید است، هم به معنای شاید و مثل اینکه. «باخع» از مصدر بخوع به معنی هلاکت است.

خدای تعالی به پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله می‌فرماید مثل اینکه می‌خواهی خود را هلاک کنی از غمِ ایمان نیاوردنِ کافران.

رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در سه سال اول بعثت به‌صورت مخفیانه مردم را به خدا دعوت می‌کرد. بعد از علنی شدن دعوت، بیشترِ مردم بر بت‌پرستی و دشمنی با آن بزرگوار اصرار داشتند، امّا ایشان به حساب دل‌سوزی که برای مردم داشتند، همواره اندوهگین بودند که چرا ایمان نمی‌آورند و خود را به شقاوت می‌اندازند.

مؤمن هرچه ایمان و فهمش بشتر باشد دل‌سوزی و شفقتش برای مردم بیشتر است و از نافهمی و روگردانی آنان از خدا بیشتر ناراحت و غصه‌دار می‌شود.

پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله مظهر رحمت واسعه و صفات عالی پروردگار است. وقتی او چنین دل‌سوز بندگان خداست خود خدای تعالی چگونه است؟

حقیقت این است که خداوند خلقش را دوست می‌دارد، نمی‌خواهد آنها را جهنّم ببرد. دوست دارد همه بهشتی شوند؛‌ به همین دلیل اگر کسی یک لحظه قبل از مرگ برگردد و بعد از عمری بت‌پرستی و معصیت رو به خدا آورد، خداوند قبول می‌کند.

حدود احساس مسؤلیت

دل‌سوزی برای هدایت مردم بسیار پسندیده است، حتی گاهی ضرورت ایجاب می‌کند انسان برای هدایت مردم جانش را در راه خدا بدهد، لکن در هر حال باید حدود شرع رعایت شود! گاهی لازم است مال خود را بدهد تا مردم رو به خدا بیاورند. گاهی لازم است کتک بخورد یا مظلوم واقع شود تا مردم از جادۀ هدایت منحرف نشوند، همان طور که مولا علی علیه‌السلام ۲۵ سال خانه‌نشینی و مظلومیت را تحمل کرد تا مردم گمراه نشوند. این‌ها همه نزد خداوند ارزشمند است.

آنچه در این میان ناپسند است این است که حال اعتراضی به خدای تعالی در انسان ایجاد شود؛ یعنی بگوید خدایا چرا ما که این قدر زحمت می‌کشیم، تو کمک نمی‌کنی، کاری نمی‌کنی که مردم هدایت شوند!

البته پیامبر اکرم صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در شفقت و دل‌سوزی خود برای مردم مرتکب ترک‌اولی هم نشدند، چه برسد به گناه. تذکر خداوند هم در واقع ترمزی است برای از حد نگذشتن این دل‌سوزی.

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعینَ؛ «نشأ» یعنی بخواهیم. «ظلّت» یعنی می‌گردد. «اعناق» جمع عُنُق به معنای گردن است.

اگر بخواهیم آیه‌ یا نشانه‌ای از آسمان برای این کافران می‌فرستیم که مجبور شوند به آن گردن نهند و خواه‌ناخواه خاضع شوند و ایمان آورند؛ مثلاً آتشی نزدیکشان شود یا زلزله‌ای بیاید یا نشانه‌ای از عذاب ببینند و چون دانستند راه به جایی ندارند خداخدا کنند!

امّا دنیا دار اختیار است و بنای خدا بر این نیست که مردم را به‌زور به‌سوی خود دعوت کند.

به پیامبر اکرم هم می‌فرماید مردم مختارند، تو فقط تبلیغ کن و تا حد معیّنی دل‌سوزی داشته باش، هرکه ایمان نیاورد به خود زیان رسانده.

خداوند سفره‌ای پهن کرده و نعمت‌های فراوان در آن گذاشته، هرچه می‌گویند از این غذاها استفاده کنید، بعضی نافهمی می‌کنند و نمی‌آیند. دست آخر هم خودشان گرسنه می‌مانند و پشیمان می‌شوند.

جناب فیض کاشانی در تفسیر صافی می‌فرماید:

إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیه دلاله ملجأه الى الایمان و بلیّه قاسره علیه فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ منقادین.[6]

اگر بخواهیم از آسمان دلیل مجبور کننده‌ای می‌آوریم که از سر اجبار به خدا ایمان بیاورند و خاضع و منقاد شوند.

یکی از تفاسیر و معانی که دربارۀ این آیه وارد شده اشاره به حضرت صاحب‌الزمان علیه‌السلام دارد.

از امام صادق علیه‌السلام روایت شده که فرمود:

«إِنَّ الْقَائِمَ لَا یَقُومُ حَتَّى یُنَادِیَ مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ تَسْمَعُ الْفَتَاهُ فِی خِدْرِهَا وَ یَسْمَعُ أَهْلُ الْمَشْرِقِ وَ الْمَغْرِبِ وَ فِیهِ نَزَلَتْ هَذِهِ الْآیَهُ إِنْ‏ نَشَأْ نُنَزِّلْ‏ عَلَیْهِمْ‏ مِنَ‏ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ‏ أَعْناقُهُمْ‏ لَها خاضِعِینَ»‏[7]

«قائم ما قیام نمی‌کند مگر هنگامى که منادی از آسمان صدا زند و دوشیزگان در پشت پرده و تمام مشرق و مغرب آن را بشنوند و این آیۀ‏ «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً…» در خصوص آن روز نازل شده است.»

تفسیر قمی نیز از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده:

«تَخْضَعُ‏ رِقَابُهُمْ‏ یَعْنِی‏ بَنِی‏ أُمَیَّهَ وَ هِیَ‏ الصَّیْحَهُ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِ صَاحِبِ الْأَمْرِ»[8]

«منظور بنی امیه است که وقتی صیحه‌ای از آسمان، به اسم حضرت صاحب‌الزمان می‌آید، گردن‌هایشان خاضع می‌شود.»

در آن زمان بازماندگان و هم‌فکران بنی‌امیه در سراسر دنیا هستند که به‌ناچار خاضع می‌شوند، امّا باطناً ایمان نمی‌آورند.

شیخ مفید در ارشاد ذیل این آیه از امام باقر علیه‌السلام روایت کرده:

به‌زودى خداى متعال مصداق فرموده خود را ایجاد می‌فرماید.

راوی پرسید: آنها که مصداق این آیه‏اند چه کسانی هستند؟

فرمود: بنى‌امیه و پیروانشان

پرسید: نشانى که فرموده چیست؟

فرمود: باقى ماندن خورشید در هنگام زوال تا وقت. عصر در چشمۀ خورشید سینه و صورت مردى ظاهر مى‏شود که او را به‌خوبى به حسب‌ونسب می‌شناسند. این پیش‌آمد در هنگام خروج سفیانى واقع خواهد شد و در این زمان مدت شوم او و پیروانش سپرى مى‏شود.[9]

از امام رضا علیه‌السلام روایت شده:

«وَ هُوَ الَّذِی یُنَادِی مُنَادٍ مِنَ السَّمَاءِ بِاسْمِهِ یَسْمَعُهُ جَمِیعُ أَهْلِ‏ الْأَرْضِ بِالدُّعَاءِ إِلَیْهِ أَلَا إِنَّ حُجَّهَ اللَّهِ قَدْ ظَهَرَ عِنْدَ بَیْتِ اللَّهِ فَاتَّبِعُوهُ فَإِنَّ الْحَقَّ مَعَهُ وَ فِیهِ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِین‏»[10]

«او همان است که موقع خروجش، منادی نام او را از آسمان ندا کند و به‌سوی او دعوت نماید و همۀ اهل زمین می‌شنوند که گوید: بدانید حجت خدا کنار کعبه ظهور کرده، از او اطاعت کنید که حق با او و در اوست. او همان سخن خداوند است که فرمود: «إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَیْهِمْ مِنَ السَّماءِ آیَهً فَظَلَّتْ أَعْناقُهُمْ لَها خاضِعِینَ‏».

این روایات تأویل آیه است؛ یعنی یکی از معانی و مصادیق آن ظهور صاحب‌الزمان است.

امام زمان عجّل‌اللّه‌تعالی‌فرجه مثل قرآن نشانۀ پروردگار است. هم خود ایشان و هم ظهورشان آیۀ محکم و ظاهر پروردگار است؛ درست مثل قیامت.

صیحۀ آسمانی که پیش از ظهور شنیده می‌شود دو اثر دارد، یکی بر مؤمنان و یکی بر کافران و منافقان.

برای مؤمنان که تسلیم حق شدند و خواستند منیتشان را از بین ببرند بشارت است. این افراد دنبال این هستند که بت نفس را بشکنند، طبیعتاً وقتی می‌بینند بت‌شکن یعنی امام زمان تشریف می‌آورند خوشحال می‌شوند. با ظهور ایشان معشوق آنها یعنی خدای تعالی برایشان ظاهر می‌شود؛ لذا خنکی بسیار لذت‌بخشی در خود حس می‌کنند و یک مستی خدایی در آنها ایجاد می‌شود که دیگر سر از پا نمی‌شناسند. چنان عشق خدای تعالی بر سرشان می‌زند که فورا به‌سوی آن حضرت به راه می‌افتند.

امّا کسانی که نمی‌خوهند برای خدا خاضع شوند و همیشه دنبال مطرح کردن و شناساندن خود هستند، ظهور حضرت صاحب‌الزمان برایشان عذاب است و با شنیدن صیحه وحشت همۀ وجودشان را می‌گیرد.

حضرت صاحب‌الزمان سرها را می‌زند؛ یعنی نفس‌ها را به خضوع وامی‌دارد، لکن گروه اول به اختیار و رضایت کامل خاضع می‌شوند، امّا گروه دوم از سر ناچاری. در آن روز سکۀ نفاق از رونق می‌افتد و مثل عالم برزخ باطن‌ها ظاهر می‌شود.

[1]. کافی، ۱، ۲۷.

[2]. ثواب الاعمال، ۱۰۹.

[3]. تفسیر مجمع‌البیان، ۷، ۲۸۸.

[4]. تفسیر قمی، ۲، ۱۱۸.

[5]. معانی‌الاخبار، ۲۲.

[6]. تفسیر صافی، ۴، ۲۹.

[7]. بحارالأنوار، ۵۲، ۲۸۵.

[8]. تفسیر قمی، ۲، ۱۱۸.

[9]. ارشاد مفید، ۲، ۳۷۳.

[10]. کمال الدین، ۲، ۳۷۱.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است