سوره شعراء آیه ۱۹۷ تا ۲۰۱ | جلسه ۲۸
بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ
تفسیر سوره شعراء آیه ۱۹۷ تا ۲۰۱ | چهارشنبه ۱۴۰۳/۶/۲۸ | جلسه ۲۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
«مَنْ حَفِظَ لِسَانَهُ أَکْرَمَ نَفْسَهُ» (غررالحکم، ۵۹۱)
«کسی که زبانش را نگه دارد خویشتن را گرامی داشته است.»
از خانواده شروع کنیم؛ مثلاً یک روز خانم غذا درست نکرده، آقا میآید و چیزی نیست که بخورد، مجبور است از بیرون غذا بگیرد یا اگر پول ندارد، به یک غذای ساده اکتفا کند.
اینجا اگر مرد خود را نگه دارد و تندی نکند، خودش را بزرگ داشته است، ولی اگر تندی کرد، خودش کوچک شده، معلوم میشود هنوز گرفتار شکم ست و از شکمش نگذشته.
یا مثلاً بچهها سروصدا میکنند. آقا هم میخواهد مطالعه کند یا کار دیگری دارد، سر بچهها فریاد میزند که ساکت باشید و بازی نکنید و… خب بچه است، اگر بازی نکند چه کند؟
مرد باید خودش را نگه دارد و با محبّت بچهها را آرام کند یا احیانا صبر دهد تا بازی آنها تمام شود. در این صورت خودش را گرامی داشته است.
در مسجد هم همین طور؛ مثلاً بنده سخنرانی میکنم و عدهای هم برای خودشان حرف میزنند؛ اگر دادوبیداد کنم که گوش بدهید، زشت است. وقتی خسته میشوند مجبورند با هم حرف بزنند و گوش ندهند.
وقتی عیبی از دوست خود میبینید، اگر در خفا به خودش بگویید، کار درستی کردید، ولی اگر در جمع به او تذکر بدهید، او را کوچک کردهاید و این بد است.
کسی که زبانش را نگه دارد خودش را گرامی داشته.
تفسیر سوره شعراء آیه ۱۹۷ تا ۲۰۱
أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ(197) وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمینَ(198) فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنینَ(199) کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ(200) لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ(201)
آیا این نشانهای برای مشرکان نیست که علمای بنیاسرائیل از آن خبر دارند؟(۱۹۷) اگر آن را بر مردم غیرعرب نازل میکردیم(۱۹۸) و پیامبر آن را برایشان میخواند، به آن ایمان نمیآوردند.(۱۹۹) اینگونه آن را در دلهای گناهکاران رسوخ میدهیم(۲۰۰) ولی به آن ایمان نمیآورند تا عذاب دردناک را ببینند.(۲۰۱)
«أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً» آیا همین برای مشرکان نشانه نیست «أَنْ یَعْلَمَهُ» که از آن خبر دارند «عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ» علمای بنیاسرائیل؟ (197)
«وَ لَوْ نَزَّلْناهُ» و اگر آن را نازل میکردیم «عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمینَ» بر مردم غیرعرب (198)
«فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ» و پیامبر آن را بر اعراب میخواند «ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنینَ» به آن ایمان نمیآوردند. (199)
«کَذلِکَ سَلَکْناهُ» اینگونه وارد کردیم آن را «فی قُلُوبِ الْمُجْرِمینَ» در دلهای گناهکاران. (200)
«لا یُؤْمِنُونَ بِهِ» ولی آنها به آن ایمان نمیآورند «حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیمَ» تا آنکه عذاب دردناک را مشاهده کنند. (201)
أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیل؛ آیه راجعبه حقانیت قرآن است. سالها قبل از ظهور حضرت خاتم صلّیاللّهعلیهوآله، یهودیان که نشانههای آن حضرت را در تورات دیده بودند و میدانستند در حجاز و از شهر مکه ظهور میکند و به مدینه هجرت میفرماید، به عربستان کوچ کرده بودند تا زودتر از دیگران به ایشان ایمان بیاورند. البته پس از رسالت حضرت ختمی مرتبت،جز گروهی اندک، کسی از آنها مسلمان نشد و نشانههای رسول خدا را نیز از تورات حذف کردند یا تغییر دادند.
مشرکان مکه نیز توصیفات رسول خدا را از علمای بنیاسرائیل شنیده بودند و میدانستند دیریازود این اتفاق خواهد افتاد. اکنون قرآن کریم میفرماید: «أَ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُمْ آیَهً» آیا همین برای مشرکان نشانه نیست «أَنْ یَعْلَمَهُ عُلَماءُ بَنی إِسْرائیلَ» که علمای بنیاسرائیل از این قرآن خبر دارند؟
در سورۀ بقره نیز میفرماید:
﴿وَ کانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذینَ کَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا کَفَرُوا بِه﴾[1]
«پیش از این به خود بشارت پیروزی بر کافران (در سایۀ قرآن) میدادند، امّا هنگامی که آنچه را میشناختند برایشان آمد، به آن کافر شدند.»
به جوانها و نوجوانهای عزیز و سایر دوستان عرض میکنیم که وقتی در مسجد رفتوآمد میکنید، نماز میخوانید و مؤمنان را میبینید، به اندازه خود ملتفت میشوید که خدایی شما را خلق کرده و پیامبری فرستاده که نامش خاتم انبیاء محمّد صلّیاللّهعلیهوآله است. این پیامبر جانشینانی دارد، از مولا علی علیهالسلام تا امام زمان صلوات اللّه علیهم اجمعین و کتابی دارد که آدمساز است.
اینها را که فیالجمله در ذهنتان است، فردا برای شما حجت است؛ مبادا وقتی بزرگتر شدید و به مدرسه و دانشگاه رفتید و وارد جامعه شدید، این مطالب را زیر پا بگذارید و بگویید نه دینی است و نه خدایی و نه قیامتی!
نتیجۀ پشت کردن به این امور آن است که انسانی که در حال رشد بود و میفهمید برای چه خلق شده و چه کسی او را خلق کرده و کجا قرار است برود، ناگهان همهچیز را رها میکند و مثل حیوان میشود.
کسی که پا بر همهچیز میگذارد و میگوید خدا و دین و قیامت را آخوندها درآوردهاند تا خودشان ریاست کنند، دنبال هر کثافتکاری میرود و به هر بدی دست میزند.
حواستان باشد، این را ثبت کنید! در دفتری اسم خودتان را بنویسید و بنویسید که ما مسجد میرفتیم و با افراد خوبی محشور بودیم تا مبادا فردا که بزرگ شدید پا بر همهچیز بگذارید!
وَ لَوْ نَزَّلْناهُ عَلى بَعْضِ الْأَعْجَمینَ فَقَرَأَهُ عَلَیْهِمْ ما کانُوا بِهِ مُؤْمِنین؛ اگر این قرآن را بر غیر عربها نازل کرده بودیم، و آنها آن را بر اعراب میخواندند، اعراب هرگز به آن ایمان نمیآوردند.
«عجم» در مقابل عرب است؛ یعنی کسانی که عربزبان نیستند. در لغت یعنی آنها که گنگ هستند.
تعصب و خودخواهی اعراب به حدی است که اگر رسول خدا ایرانی بود و قرآن به زبان فارسی نازل شده بود -یا هر زبان دیگری- هرگز به آن ایمان نمیآوردند،. میگفتند چون بر ما نازل نشده، آن را قبول نداریم. این از جهل و نادانی آنهاست که قوم و زبان خود را بر حق ترجیح میدهند و حاضر نیستند زیر بار حق بروند، ولی ایرانیها و سایر کشورها این تعصب را ندارند و آسان تسلیم حق میشوند.
همینها هم بودند که اواخر عمر رسول خدا چقدر ایشان را اذیت کردند و آن بزرگوار با چشم گریان و دل پرخون از دنیا رفت.
مدتی پیش فیلم مستندی نشان میداد که گروهی، از ملیتها و دینهای مختلف، در کشتی بودند. چند مسلمان هم حضور داشتند و چند روز سفر دریاییشان طول کشید. روز جمعه مسلمانان نماز جمعه خواندند و یک نفر قرآن میخواند. یک خانم غیرمسلمان وقتی قرآن را شنید، با آنکه عربی هم بلد نبود، شروع کرد به گریه کردن و بعد هم همانجا مسلمان شد. بعضی اینقدر دلشان رقیق است و دنبال حق هستند که حتی با شنیدن قرآن ایمان میآورند.
همۀ ما باید وقتی سخن حقی شنیدیم توجه کنیم و بپذیریم تا در ذهن و دلمان بماند.
کَذلِکَ سَلَکْناهُ فی قُلُوبِ الْمُجْرِمین؛ اینگونه آن را در دلهای گناهکاران رسوخ میدهیم.
«سلوک» یعنی حرکت. «سلکناه» یعنی قرآن را در دل آنها رسوخ میدهیم، ولی از این گوش میشنوند و از آن گوش بیرون میکنند. با آنکه حقانیت آن را میفهمند، حاضر نیستند به آن ایمان بیاورند.
گاهی کسی حرفی میزند یا شعاری میدهد و عدهای بدون اینکه فکر کنند، آن را میپذیرند و بعد هم تکرار میکنند. با آنکه این قرآن در مقابل همه است و هیچکس نمیتواند سورهای مثل قرآن بیاورد، بعضی از قبول آن خودداری میکنند.
به دوستان عزیز عرض میکنیم وقتی چند نفری دور هم مینشینید و حرفهای مختلف میزنید، ممکن است بعضی نااهل باشند و سخنان خلاف قرآن و دین بگویند یا به ائمۀ اطهار علیهمالسلام توهین کنند. اگر چند نفر دیگر هم حرف او را قبول کنند و بگویند، مثل همین کافران هستند. مراقب باشید که ممکن است این حرفها کمکم در شما رخنه کند!
شما که مدتی همنشین افراد خوب بودید؛ ملتفت شدید دین اسلام آخرین دین خداست؛ قرآن را او نازل کرده و احکام و دستوراتش را بزرگان و فقهای دین از قرآن و روایات صحیح بیرون کشیدهاند، اکنون که دلتان روشن و پاک است، مبادا فردا بر اثر معاشرت با دوستان ناباب، این حقی که در دلتان نفوذ کرده، کمرنگ شود و از بین برود!
لا یُؤْمِنُونَ بِهِ حَتَّى یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلیم؛ این مشرکان و یهودیان و همۀ کسانی که به خدا پشت کردند ایمان نمیآورند، مگر اینکه به عذاب سختی گرفتار شوند.
برخی افراد بهخاطر دوستی با افراد بیدین، دست از دین میکشند. گاهی هم بهخاطر سختی زندگی، فقر، کسادی کاسبی یا ناکامی در شغل خود به خدا و دین پشت میکنند و نماز و روزه را کنار میگذارند. دینی که قرار است بر مدار دنیا باشد چه فایدهای دارد؟
دین آن است که بالا و پایین دنیا تأثیری بر آن نگذارد. دیندار واقعی آن است که هر وقت دنیا آمد، شکر کند و هر وقت از دست رفت صبر کند و در همهحال توکلش بر خدا باشد و دینش را حفظ کند.
مگر امامان ما دنیا را چگونه گذراندند؟ مگر اصحاب ائمه نبودند که اینهمه زجر کشیدند و زندان رفتند و شکنجه شدند، امّا دست از دین خود و محبّت ائمه برنداشتند، مگر اصحاب امام حسین علیهالسلام نبودند؟
در زمان جنگ، جوانان و نوجوانان عزیزی که به جبههها میرفتند و شهید میشدند، همه برای حفظ دینشان بود و همه الآن در روح و رضوان هستند و زندهاند، ما را میبینند و از آینده ما خبر دارند. از خدا میخواهیم عاقبت همۀ ما را ختم به خیر کند.
خدایا بهحق محمّد و آلمحمّد همۀ ما را از خطرات حفظ کن! هرکسی خطری دارد؛ بنده یک نحو، شما یک نحو، همه در خطریم.
سلام خدا به مولا علی علیهالسلام، با آن مقام بلندی که داشت، زمانی گفت سعادتمند شدم که شمشیر ابنملجم بر سرشان فرود آمد، این یعنی حتی علی علیهالسلام هم خود را در خطر میدید. همۀ انبیاء و همه مؤمنان در خطر هستند.
باید همواره از خدا بخواهیم کمکمان کند و خودش دینمان را حفظ کند. بعد از هر نماز این دعا را بخوانید:
«یا اللّه یا رحمان یا رحیم یا مقلب القلوب ثبت قلبی علی دینک»
پیرزنی موقع مرگ، هرچه میگفتند: بگو «لا اله الا اللّه» میگفت «اینکه تو میگوی مو نمشودُم بگُم».
این جمله را میگفت، ولی لا اله الا الله نمیگفت، چرا؟ چون در نمازش تنبلی میکرد و دنبال چیزهای دیگر بود.
برعکس، بانوی دیگری وقتی میخواست بمیرد، یک دفعه گفت: یا زینب، من خیلی برای شما اشک ریختم و گریه کردم. گفت و گفت تا شهادتین را بر زبان آورد و از دنیا رفت.
او در همۀ عمر امام حسین و ائمۀ اطهار علیهمالسلام را رها نکرد، آنها هم موقع مرگ او را رها نکردند.
[1]. بقره، ۸۹.