تفسیر سوره شعراء

سوره شعراء آیه ۱۹۲ تا ۱۹۶ | جلسه ۲۷

فیلم جلسه
 

صوت جلسه

متن تفسیر

 

بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ

تفسیر سوره شعراء آیه ۱۹۲ تا ۱۹۶ | چهارشنبه ۱۴۰۳/۵/۳ | جلسه ۲۷ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 

 

از امیرالمؤمنین علیه‌السلام:

«الْحِلْمُ غِطَاءٌ سَاتِرٌ وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ فَاسْتُرْ خَلَلَ‏ خُلُقِکَ‏ بِحِلْمِکَ‏ وَ قَاتِلْ‏ هَوَاکَ‏ بِعَقْلِک‏»

«بردبارى پرده‏اى است پوشاننده و عقل شمشیرى است بُرنده؛ پس نقص‌های خود را با بردبارى بپوشان و با عقل خود با هوای نفست بجنگ‏!»

حلم و بردباری یعنی وقتی انسان از حرف‌های دیگران ناراحت می‌‌شود یا کسی غیبتش کرد و ناراحت شد یا آنچه می‌‌خواست بشود، نشد، به جای اینکه خشم بگیرد و چشم‌ورو در هم ‌کند، خود را بگیرد و غیضش را فروخورد.

تداوم بر این کار و خودنگه‌داری در وقت اوقات‌تلخی باعث می‌‌شود خداوند کم‌کم صفت حلم را به انسان ارزانی دارد.

حلم مقامی بلند و مخصوص انبیاء و ائمه و اولیاء خداست. هرکس بر آن تمرین کند، خداوند نصیبش می‌‌کند. طبق روایت، حلم پرده‌ای ساتر است که هم صفات بد انسان را می‌‌پوشاند و هم صفات بد دیگران را.

«وَ الْعَقْلُ حُسَامٌ قَاطِعٌ» حُسام به معنای شمشیر است. یعنی انسان در هر کاری عقلش را به میدان بیاورد؛ مثلاً اگر چند نفر با هم دعوا می‌‌کنند، عقلش را به میدان بیاورد ببیند آیا می‌‌تواند آنها را از هم جدا کند یا نه. اگر می‌‌بیند نمی‌‌تواند و در صورت مداخله، ممکن است خودش آسیب ببیند، وارد نشود.

بله، اگر احتمال قوی می‌‌دهد یا یقین دارد که در صورت دخالت، دعوا تمام می‌‌شود یا صلح ایجاد می‌‌شود، این کار را انجام دهد.

«فَاسْتُرْ خَلَلَ‏ خُلُقِکَ‏ بِحِلْمِک» با حلم خود -که سعی کردی و خدا عنایت فرمود- عیوبت را بپوشان.

وقتی انسان حلم می‌‌ورزد و خشم خود را فرومی‌برد و بر این کار تمرین می‌‌کند تا حلم پیدا کند، عیب‌هایی که درونش وجود دارد و هنوز خود را تهذیب نکرده، ظاهر نمی‌‌شود. در واقع به‌وسیلۀ حلم عیوب خود را مستور می‌‌دارد.

فرض کنید وقتی بچه‌ها سروصدا می‌‌کنند و پدر عصبانی می‌‌شود، ممکن است در مرحله اول تذکر دهد. اگر گوش نکردند، فریاد می‌‌زند، در مرحله بعد ممکن است آنها را کتک بزند و بعد از آن ممکن است بدتر کند، ولی اگر از اول کظم‌غیض کند، این صفات بد ظاهر نمی‌‌شود.

وَ قَاتِلْ‏ هَوَاکَ‏ بِعَقْلِک‏» هوای نفست را به‌وسیلۀ عقلت بکش.

اینکه می‌‌گویی دلم می‌‌خواهد، هوای نفس است. اگر عقلت را به میدان بیاوری، دیگر نمی‌‌گویی دلم می‌‌خواهد، به‌جای آن می‌‌گویی هرچه خدا بخواهد.

رفتار عاقلانه این است که ببیند خدا و پیامبر و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام چه می‌‌گویند، عقل چه می‌گوید.

 

تفسیر سوره شعراء آیه ۱۹۲ تا ۱۹۶

وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ(192) نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ(193) عَلى‏ قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ(194) بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبینٍ(195) وَ إِنَّهُ لَفی‏ زُبُرِ الْأَوَّلینَ(196)

این قرآن از طرف پروردگار عالمیان نازل شده.(۱۹۲) روح‌الامین (جبرئیل) آن را نازل کرده(۱۹۳) بر قلب تو تا از بیم‌دهندگان باشی.(۱۹۴) به زبان عربی فصیح.(۱۹۵) توصیف آن در کتاب‌های انبیاء گذشته آمده است.(۱۹۶)

وَ إِنَّهُ لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمین؛ این قرآن نازل شدۀ ربّ العالمین است.

خدای تعالی همه جا هست. خودش می‌گوید: «هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ ما کُنْتُمْ»[1] او با شماست، هرجا که باشید.

همچنین می‌‌فرماید:

﴿ما یَکُونُ مِنْ نَجْوى‏ ثَلاثَهٍ إِلاَّ هُوَ رابِعُهُمْ وَ لا خَمْسَهٍ إِلاَّ هُوَ سادِسُهُمْ وَ لا أَدْنى‏ مِنْ ذلِکَ وَ لا أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ ما کانُوا﴾[2]

«هیچ نجوایی بین سه نفر نیست، مگر اینکه او چهارمینِ آنهاست و نه بین پنج نفر، مگر اینکه او ششمینِ آنهاست و نه بیشتر از این و نه کمتر، مگر اینکه او با آنهاست، هرجا که باشند.»

پس این تنزیل یعنی چه؟

وقتی انسان حال خوشی دارد و با خواستن از خدا، خیالات کمتر سراغش می‌‌آید و کمی‌ در خود فرومی‌رود، می‌فهمد خدا همراه اوست، بخصوص وقتی بلاها از هرطرف هجوم می‌‌آورند؛ فقر و بی‌پولی، بدگویی و بی‌اعتنایی مردم، همین طور سختی روی سختی می‌‌رسد و او هم مؤمن است، نمازش را می‌‌خواند، واجبات را انجام می‌دهد و مواظب است گناهی از او سر نزند. در اینجا وقتی به اضطرار می‌‌رسد، از ته دل خدا را می‌‌خواند. حتی اگر چیزی هم نگوید، به خود رجوع می‌‌کند و نفسی می‌‌کشد و بی‌اختیار می‌‌گوید خدایا!

تا این ناراحتی‌ها نبود حواسش نبود که خدا همراهش است و از رگ گردن به او نزدیک‌تر است، امّا حالا ناگهان حس می‌‌کند خدا همراه اوست. اینجاست که بالا می‌‌رود.

ما الآن در عالم خلق هستیم؛ یعنی همین عالمی که زندگی می‌‌کنیم؛ چشم می‌‌بیند، گوش می‌‌شنود، راه می‌‌رویم، می‌‌نشینیم، می‌‌ایستیم، حرف می‌‌زنیم و…

عالم روح یعنی مثلاً نماز خوبی می‌‌خوانید یا نیمه‌شب از خواب برمی‌خیزید و ناله‌ای می‌‌زنید یا وقتی برای امام حسین علیه‌السلام گریه می‌‌کنید، بخصوص در تنهایی که در خود فرومی‌روید، از عالم خلق بیرون رفته، تا حدودی وارد عالم روح می‌‌شوید؛ لذا حواستان به خودتان و اطرافتان نیست و متوجه خدای تعالی هستید، الآن شما در آن عالم هستید.

امّا تنزیل چگونه است؟

وقتی شما مقداری آماده شدید و از خدا خواستید و خیالاتتان کمتر شد، متوجه می‌‌شوید خدای تعالی همراه و مراقب شماست، می‌‌فهمید از شما دور نیست، این فهم از عالم معنا برای شما نازل شده، تنزیلِ ربّ العالمین است.

عالم معنا از درون شما بیرون نیست؛ در آسمان‌ها و عرش نیست، توجهی است که انسان به خدای خویش می‌‌کند.

المیزان دربارۀ معنای انزال و تنزیل و موارد استعمال می‌‌نویسد:

«کلمه «تنزیل» و کلمه «انزال» هر دو به یک معناست و آن فرود آوردن است، چیزى که هست غالبا انزال را در مورد فرود آوردن به یک دفعه و تنزیل را در مورد فرود آوردن به تدریج، استعمال مى‏کنند و اصل نزول در اجسام به این است که جسمى از مکانى بلند به پایین آن مکان فرود آید و در غیر اجسام نیز به معنایى است که مناسب با این معنا باشد.

و تنزیل خداى تعالى به این است که چیزى را که نزدش مى‏باشد به موطن و عالم خلق و تقدیر فرود آورد، چون همواره خود را در مقامى بلند دانسته و به اوصافى چون علىّ و عظیم و کبیر و متعال و رفیع الدرجات و قاهر فوق بندگان ستوده، در نتیجه وقتى او موجودى را ایجاد مى‏کند و به عالم خلق و تقدیر درمى‏آورد و یا به عبارت دیگر از عالم غیب به عالم شهادت مى‏آورد، در حقیقت تنزیلى از ناحیه او محسوب مى‏شود.

و اگر در آیه مورد بحث تنزیل را به ربّ العالمین نسبت داده، براى این بود که دلالت‏ کند بر یگانگى ربّ تعالى، چون مکرر گفتیم که مشرکین خداى را قبول دارند، ولى او را ربّ العالمین نمى‏دانستند، بلکه مى‏گفتند عالمیان هر ناحیه‏اش ربّى دارد و خدا ربّ آن ارباب است، نه ربّ العالمین، چون خودش به طور مستقیم در عالمیان ربوبیت و تدبیر ندارد.»[3]

اینکه خدا می‌‌فرماید این قرآن «تنزیل من ربّ العالمین‌» است اولاً: پیامبر اکرم همیشه حواسش به خدای تعالی است و هرگز از او غافل نبوده، البته توجه ایشان هم مراتبی داشته، بعض اوقات خیلی شدید و گاهی کمتر بود و به همین جهت استغفار می‌‌کردند. با این حال توجهی که دیگران در حال دعا و گریه و ناله به درگاه خدا دارند، ذرّه‌ای است از آنچه پیامبر داشت.

امّا اینکه خدا می‌‌فرماید قرآن را بر قلب پیامبر نازل کردیم؛ یعنی این قرآن حاوی معنای بزرگی است. وقتی به این عالم می‌‌آید و آن معانی در قالب لفظ قرار می‌‌گیرد، در واقع به نوعی پایین آمده؛ لذا می‌‌گویند تنزیل؛ یعنی از عالم بالا به پایین آمده، از معنا به لفظ درآمده.

«ربّ العالمین» یعنی پررورش دهنده همۀ عالم. یعنی آن‌که انسان را از نطفه آفرید، بعد او را پرورش داد تا مراحلی را گذراند و به این دنیا آمد و از کودکی به نوجوانی و جوانی و میان‌سالی و پیری رسید.

نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمینُ؛ خدای تعالی این قرآن را به‌وسیلۀ روح الامین (جبرئیل) نازل کرده.

تفسیر المیزان دربارۀ جبرئیل می‌‌نویسد:

«مراد از روح الامین جبرئیل است که فرشته وحى مى‏باشد. به دلیل آیه «مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى‏ قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ»[4] و در جاى دیگر او را روح القدس خوانده، فرموده: «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ».[5]

اگر جبرئیل را امین خواند، براى این بود که دلالت کند بر اینکه او مورد اعتماد خداى تعالى و امین در رساندن رسالت او به پیامبر اوست، نه چیزى از پیام او را تغییر مى‏دهد و نه جابجا و تحریف مى‏کند، نه عمدا و نه سهوا و نه دچار فراموشى مى‏گردد، همچنان که توصیف او در جاى دیگر به روح قدس نیز به این معانى اشاره دارد، چون او را منزه از این‌گونه منقصت‏ها معرفى مى‏کند.

عَلى‏ قَلْبِکَ؛ خدای تعالی این قرآن را بر قلب تو نازل کرد.

چگونه جبرئیل نازل می‌شد و قرآن را بر قلب پیامبر اکرم نازل می‌‌کرد؟ این‌ها در آسمان‌ها نیست.

چیزی که می‌بینید، ستاره‌ها و خورشیدها بیرون از انسان نیست، ولی حالات فرق می‌‌کند.

پیامبر اکرم وقتی نهایت استغراق را نسبت به خدای تعالی دارند و جبرئیل می‌‌خواهد از طرف خدای تعالی نازل شود، حالی به ایشان دست می‌‌دهد که شبیه ازخودبی‌خود شدن است؛ یعنی دیگر حواسشان به اطراف نیست، نه چیزی از این عالم می‌‌شنیدند و نه چیزی می‌‌دیدند.

وقتی هم بین مردم بودند و وحی نازل می‌شد، کسی ملتفت نمی‌شد و حضور جبرئیل را نمی‌‌فهمید، فقط حال پیامبر اکرم تغییر می‌کرد و آن حال مخصوصِ ارتباط با خدای تعالی به ایشان دست می‌‌داد، بعد هم آیات قرآن را به زبان می‌‌آوردند.

برای ما که در این عالم هستیم و فقط با مادیات سروکار داریم سخت است اگر بگوییم هیچ‌کدام این‌ها از خود پیامبر اکرم بیرون نبوده. فهمیدن و حس کردن و حتی بیانش آسان نیست.

المیزان در ذیل این آیه می‌‌نویسد:

«مراد از قلب در کلام خداى تعالى، هر جا که به کار رفته، آن حقیقتى است از انسان که ادراک و شعور را به آن نسبت مى‏دهند، نه قلب صنوبرى شکل که در سمت چپ سینه قرار گرفته است و یکى از اعضاى رئیسه بدن آدمى است، به شهادت آیاتى از قرآن کریم که ذیلا خاطرنشان مى‏شود.

در سوره احزاب قلب را عبارت دانسته از آن چیزى که در هنگام مرگ به گلوگاه مى‏رسد و مى‏فرماید: «وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِرَ»[6] که معلوم است مراد از آن جان آدمى است.

در سوره بقره آن را عبارت دانسته از چیزى که متصف به گناه و ثواب مى‏شود و فرموده: «فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»[7] معلوم است که عضو صنوبرى شکل گناه نمى‏کند، پس مراد از آن همان جان و نفس آدمى است.

شاید وجه اینکه در جمله «نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى‏ قَلْبِکَ» پاى قلب را به میان آورد و نفرمود: «روح الامین آن را بر تو نازل کرد» اشاره به این باشد که رسول خدا چگونه وحى و قرآن نازل را تلقى مى‏کرده؟ از آن جناب آن چیزى که وحى را از روح مى‏گرفته نفس او بوده، نه مثلا دست او یا سایر حواس ظاهرى که در امور جزئى به کار بسته مى‏شود.

پس رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله در حینى که به وى وحى مى‏شد، هم مى‏دید و هم مى‏شنید، امّا بدون اینکه دو حس بینایى و شنوایى‏اش به کار بیفتد، همچنان که در روایت آمده حالتى شبیه بیهوشى به آن جناب دست مى‏داد که آن را به «رحاء الوحى» نام نهاده بودند.

پس آن جناب همان طور که ما شخصى را مى‏بینیم و صدایش را مى‏شنویم، فرشته وحى را مى‏دید و صدایش را مى‏شنید، بدون اینکه دو حاسه بینایى و شنوایى مادى خود را چون ما به کار بگیرد.

اگر رؤیت او و شنیدنش در حال وحى عین دیدن و شنیدن ما مى‏بود، بایستى آنچه مى‏دیده و مى‏شنیده میان او و سایر مردم مشترک باشد و خلاصه اصحابش هم فرشته وحى را ببینند و صدایش را بشنوند و حال آنکه نقل قطعى این معنا را تکذیب کرده و حالت وحى بسیارى از آن جناب سراغ داده که در بین جمعیت به وى دست داده و جمعیتى که پیرامونش بوده‏اند هیچ چیزى احساس نمى‏کرده‏اند، نه صداى پایى، نه شخصى و نه صداى سخنى که به وى القاء مى‏شده است.»[8]

لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ؛ «مُنذِر» یعنی انذار کنی، مردم را از عواقب کارهای زشتشان بترسانی. آنها را انذار کن که فردا به پشیمانی نیفتند. پشیمانی وقتی است که مرگ فرارسد.

به‌قول المیزان: «لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِینَ» یعنى تا آنکه از داعیان به سوى خداى سبحان باشى، مردم را از عذاب او بیم دهى. آرى در عرف و اصطلاح قرآن، مقصود از منذر مطلق دعوت کنندگان به سوى خداست، نه خصوص پیامبر و رسول. خداوند متعال درباره مؤمنین جن فرموده: «وَ إِذْ صَرَفْنا إِلَیْکَ نَفَراً مِنَ الْجِنِّ یَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قالُوا أَنْصِتُوا فَلَمَّا قُضِیَ وَلَّوْا إِلى‏ قَوْمِهِمْ مُنْذِرِینَ»[9] درباره دانش‏آموزان علوم دین که ایمان به خدا و دین دارند فرموده: «لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ».[10]

بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبین؛ این قرآن به زبان عربی مبین است؛ یعنی عربیتش ظاهر و آشکار است.

چرا قرآن به زبان عربی است؟ چون پیامبر اکرم عرب بود و هر پیامبری در هر قومی مبعوث می‌شد، به زبان همان قوم سخن می‌‌گفت. روشن است اگر قرآن را با زبان دیگری برایشان می‌‌خواند، نمی‌‌فهمیدند.

دیگر اینکه عربی یک کلام فصیح است و نسبت به زبان‌های دیگر فصاحت و بلاغت بیشتری دارد. قواعد این زبان از بسیاری زبان‌های دیگر برتر است.

وَ إِنَّهُ لَفی‏ زُبُرِ الْأَوَّلین؛ «زُبُر» جمع زبور و به معنای کتاب است. خبر قرآن یا نزول آن، در کتب انبیاء گذشته آمده بود.

ضمیر «انه» به قرآن یا به نزول آن بر قلب رسول خدا صلّی‌اللّه‌علیه‌وآله برمی‌گردد.

خوب است دوستان عزیز طلبه وقت جداگانه‌ای برای تجزیه و ترکیب قرآن بگذارند.

هر کسی با آموختن مقداری صرف و نحو عربی؛ مثل هدایه و صمدیه و شعرهای سیوطی، می‌‌تواند معانی قرآن را بفهمد و خدا مطالب بلندی از قرآن نصیبش می‌‌کند. حیف است این کتاب گران‌قدر را فقط بخوانند و چیزی از آن نفهمند!

خدایا به‌حق محمّد و آل‌محمّد ما را با قرآن آشنا کن و کمک کن بیشتر در قرآن فکر و تأمل کنیم!

خدایا به‌حق محمّد و آل‌محمّد گناهان ما را ببخش و بیامرز، عاقب ما را ختم به خیر فرما، بچه‌ها و جوان‌های عزیزما را در راه خودت استوار بدار!

محبّت و عشق و الفت درخانواده‌های مؤمنان ایجاد بفرما!

[1]. حدید، ۴.

[2]. مجادله، ۷.

[3]. ترجمه المیزان، ذیل آیه.

[4]. بقره، ۹۷.

[5]. نحل، ۱۰۲.

[6]. احزاب، ۱۰.

[7]. بقره، ۲۸۳.

[8]. ترجمه تفسیر المیزان، ذیل همین آیه.

[9]. احقاف، ۲۹.

[10]. توبه، ۱۲۲.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است