سوره شعراء آیه ۱۷۶ تا ۱۹۱ | جلسه ۲۵
بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ
تفسیر سوره شعراء آیه ۱۷۶ تا ۱۹۱ | چهارشنبه ۱۴۰۳/۴/۶ | جلسه ۲۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
از مولا علی علیهالسلام:
«أَکْبَرُ الْعَیْبِ أَنْ تَعِیبَ مَا فِیکَ مِثْلُه »
بزرگترین عیب آن است که عیب دانی صفتی را که مانند آن در خودت باشد.
تفسیر سوره شعراء آیه ۱۷۶ تا ۱۹۱
کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَهِ الْمُرْسَلینَ(176) إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ(177) إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ(178) فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُونِ(179) وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمینَ(180) أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ(181) وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ(182) وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ(183) وَ اتَّقُوا الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّهَ الْأَوَّلینَ(184) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ(185) وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبینَ(186) فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ(187) قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ(188) فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّهِ إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ(189) إِنَّ فی ذلِکَ لآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ(190) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ(191)
مردم ایکه پیامبران را تکذیب کردند.(۱۷۶) هنگامی که شعیب به آنها گفت چرا از خدا نمیترسید؟(۱۷۷) من برای شما رسول امینی هستم.(۱۷۸) از خدا بترسید و از من اطاعت کنید!(۱۷۹) من برای رسالتم از شما مزدی نمیخواهم. مزد من فقط با پروردگار عالمیان است.(۱۸۰) پیمانه را تمام بدهید و کمفروشی نکنید؛(۱۸۱) و با ترازوی صحیح وزن کنید؛(۱۸۲) از متاع مردم کم نکنید؛ در زمین فساد نکنید؛(۱۸۳) از خدایی که شما و اقوام گذشته را آفریده بترسید!(۱۸۴) گفتند: تو سحر شدهای.(۱۸۵) تو هم بشری مثل ما هستی و ما تو را از دروغگویان میدانیم.(۱۸۶) اگر راست میگویی پارهای از آسمان را بر سر ما فرود آور!(۱۸۷) گفت: پروردگار من بهتر میداند شما چه میکنید.(۱۸۸) او را تکذیب کردند و عذاب روز سایه آنها را گرفت که عذاب روز بزرگی بود.(۱۸۹) در این امر عبرتی است، ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند.(۱۹۰) البته پروردگار تو عزیز و حکیم است.(۱۹۱)
«کَذَّبَ» تکذیب کردند «أَصْحابُ الْأَیْکَهِ» اهالی ایکه «الْمُرْسَلینَ» پیامبران را. (176)
«إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ» هنگامی که شعیب به آنها گفت «أَ لا تَتَّقُونَ» چرا از خدا نمیترسید؟ (177)
«إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمینٌ» من برای شما پیامبری امین هستم. (178)
«فَاتَّقُوا اللَّهَ» از خدا بترسید «وَ أَطیعُونِ» و از من پیروی کنید! (179)
«وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ» من بهخاطر این رسالت از شما اجری نمیخواهم. «إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمینَ» اجر من فقط با پروردگار عالمیان است. (180)
«أَوْفُوا الْکَیْلَ» پیمانه را تمام و کمال بدهید «وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرینَ» و کمفروشی نکنید! (181)
«وَ زِنُوا» و وزن کنید «بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیمِ» با ترازوی درست. (182)
«وَ لا تَبْخَسُوا» و کم نکنید «النَّاسَ أَشْیاءَهُمْ» از متاع و اموال مردم «وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدینَ» و در زمین فساد نکنید! (183)
«وَ اتَّقُوا الَّذی خَلَقَکُمْ» بترسید از خدایی که شما را خلق کرد «وَ الْجِبِلَّهَ الْأَوَّلینَ» و اقوام گذشته را خلق کرد. (184)
«قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ» گفتند: تو سحر شدهای. (185)
«وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا» تو هم بشری مثل ما هستی «وَ إِنْ نَظُنُّکَ» و ما گمان میکنیم «لَمِنَ الْکاذِبینَ» از دروغگویانی. (186)
«فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ» پارهای از آسمان بر ما فرود آور «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ» اگر راست میگویی. (187)
«قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُونَ» گفت: پروردگار من بهتر میداند شما چه میکنید. (188)
«فَکَذَّبُوهُ» او را تکذیب کردند «فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّهِ» پس عذاب روز سایه آنها را گرفت «إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظیمٍ» آن عذاب روز بزرگی بود. (189)
«إِنَّ فی ذلِکَ لآیَهً» در این امر نشانه و عبرتی است «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ» ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند. (190)
«وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ» بهراستی پروردگار تو عزیز و حکیم است. (191)
حضرت شعیب
در کتاب قصههای قرآن به قلم روان چنین آمده است:
یکى از پیامبران خدا حضرت شعیب علیه السلام است که نام او در قرآن یازده بار آمده است. خداوند او را به سوى مردم مَدْیَن و اَیْکه فرستاد تا آنها را به یکتاپرستى و آیین خدایى دعوت نماید و از بت پرستى و فساد اخلاقى نجات بخشد.
در مورد سلسله نسب شعیب، به اختلاف نقل شده، محدث معروف مسعودى او را از فرزندان ثابت بن مدین بن ابراهیم دانسته است.
مدین شهرى بود که در سرزمین معان، نزدیک شام، در قسمت انتهایى حجاز قرار داشت. مردم آن علاوه بر بت پرستى و فساد اخلاقى، در دادوستد خیانت و کلاه بردارى مى کردند، کمفروشى و خیانت در خرید و فروش حتى کم نمودن طلا و نقره در سکه هاى پول، در میانشان رایج بود و به خاطر حب دنیا و ثروت اندوزى به نیرنگ و حیله دست مى زدند و به انواع تباهى هاى اجتماعى خو گرفته بودند.
اَیْکه نیز قریه اى آباد و پر درخت در نزدیک مَدین بود. مردم آنجا نیز همچون مردم مدین غرق در فساد بودند.
خداوند از میان مردم مدین، حضرت شعیب علیه السلام را به پیامبرى برانگیخت تا آنها و مردم اطراف را از لجنزارها و تباهى ها برهاند و به سوى توحید و صفا و صمیمیت دعوت نماید.
حضرت شعیب علیه السلام 242 سال عمر کرد. از بعضى از روایات و گفتار مفسران و قرائن استفاده مى شود که شعیب علیه السلام از طرف خدا به سوى دو قوم (مدین و قوم ایکه) فرستاده شد، هر دو قوم از اطاعت او سرکشى نمودند و هر کدام به یک نوع عذاب سخت گرفتار شدند.
ایکه (بر وزن لیله) آبادى معروفى بود که در نزدیکى مَدین قرار داشت، داراى آب و درختان بسیار بود، از این رو به نام ایکه (که در فارسى به معنى بیشه است) خوانده مى شد.
مردم آنجا ثروتمند و مرفه بودند، به همین دلیل غرق در غرور و غفلت بودند، و همانند مردم مَدین، بت پرست بودند و خیانت و کلاهبردارى در خرید و فروش در بین آن ها رایج بود.
از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده فرمود: حضرت شعیب علیه السلام به عشق خدا آن قدر گریه کرد تا نابینا شد، خداوند او را بینا کرد، باز آن قدر گریست تا نابینا شد، باز خداوند او را بینا کرد، براى بار سوم نیز آن قدر به عشق الهى گریست که نابینا شد، خداوند باز او را بینا کرد، در مرتبه چهارم، خداوند به او چنین وحى کرد:
اى شعیب! تا کى به این حالت ادامه مى دهى؟ اگر گریه تو از ترس آتش دوزخ است، آن را بر تو حرام کردم، و اگر از شوق بهشت است، آن را براى تو مباح نمودم.
شعیب علیه السلام عرض کرد:
اِلهى وَ سیِّدى اَنت تَعلَمُ أَنِّى ما بَکَیتُ مِن نارِکَ وَ لا شَوقاً اِلى جَنَّتِکَ، وِ لکِن عُقِدَ حُبُّکَ عَلى قَلبِى فَلَستُ اَصبِرُ اَو اَراکَ.
اى خداى من و اى آقاى من! تو مى دانى که من نه از خوف آتش دوزخ تو گریه مى کنم و نه به خاطر اشتیاق بهشت تو، بلکه حب و عشق تو در قلبم گره خورده که قرار و صبر ندارم تا تو را (با چشم دل) بنگرم و به درجه نهایى عرفان و یقین برسم، و مرا به عنوان حبیب درگاهت بپذیرى.
خداوند به شعیب فرمود: اکنون که داراى چنین حالتى هستى به زودى کلیم و همسخن خودم موسى علیه السلام را خدمتگزار تو مى کنم.
از بعضى از روایات استفاده مى شود که موضعگیرى قوم بت پرست شعیب علیه السلام در برابر آن حضرت بهقدرى شدید بود که چند نفر از نمایندگان آن حضرت را مظلومانه و بسیار جانسوز کشتند.
در مورد چگونگى عذاب قوم شعیب علیه السلام دو نوع عذاب نقل شده که ظاهرا بیانگر آن است که یک نوع عذاب براى مردم مدین بود، و نوع دیگر براى مردم اَیکه بود.
چگونگى عذاب و هلاکت مردم مدین چنین بوده است: زمین لرزه بسیار شدید سرزمین مَدین را تکان داد و در همین وقت صیحه و فریاد آسمانى شدید آنها را فرا گرفت، و آنها را به رو بر زمین افتادند و مردند و به گونه اى نابود شدند که گویى هرگز از ساکنان آن دیار نبوده اند.
در مورد عذاب مردم ایکه نوشته اند: هفت روز گرماى سوزانى سرزمین آن ها را فرا گرفت، و اصلا نسیمى نمى وزید، ناگاه قطعه ابرى در آسمان ظاهر شد، و نسیمى وزیدن گرفت، آنها از خانه هاى خود بیرون ریختند و همه به طرف سایه آن ابر رهسپار شدند، و از شدت ناراحتى به آن پناه بردند.
در این هنگام صاعقه اى مرگبار و گوش خراش از ابر برخاست، به دنبال آن آتش بر سر مردم ایکه فرو ریخت و آن ها را به هلاکت رسانید.[1]
کَذَّبَ أَصْحابُ الْأَیْکَهِ الْمُرْسَلینَ؛ اصحاب ایکه مرسلین را تکذیب کردند. «مرسلین» هم حضرت شعیب بوده و هم بعضی افرادی که از طرف ایشان برای تبلیغ میرفتند.
إِذْ قالَ لَهُمْ شُعَیْبٌ أَ لا تَتَّقُونَ؛ حضرت شعیب به آنها میگفت: چرا از خدا نمیترسید؛ چرا خود را رها شده میدانید و هر کاری میخواهید انجام میدهید؟ خدا را در نظر بگیرید و دست از کفر و گناه بردارید!
إِنِّی لَکُمْ رَسُولٌ أَمین؛ من برای شما رسول امینی هستم که از طرف پروردگار آمدهام.
فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ أَطیعُون؛ از خدا بترسید، تقوا داشته باشید و از من اطاعت کنید.
هر پیامبری که از طرف خدا مبعوث میشد به مردم میگفت از من اطاعت کنید. پیامبر اکرم هم وقتی مبعوث شد به مردم گفت از من اطاعت کنید. ائمۀ اطهار علیهمالسلام هم همین طور؛ چراکه از طرف خدا دلیل و نشانه داشتند.
وَ ما أَسْئَلُکُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْر؛ همۀ انبیاء میگفتند من از شما مزدی برای رسالتم نمیخواهم.
إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلى رَبِّ الْعالَمین؛ اجر و مزد من فقط با خدای تعالی است.
أَوْفُوا الْکَیْلَ وَ لا تَکُونُوا مِنَ الْمُخْسِرین؛ علاوه بر دعوت به یکتاپرستی، دستور دیگر حضرت شعیب به مردم این بود که در معاملات خود کمفروشی نکنند و وقتی چیزی را بهصورت پیمانهای میفروشند، پیمانه را پر کنند. «مُخسِر» یعنی کمفروش.
وَ زِنُوا بِالْقِسْطاسِ الْمُسْتَقیم؛ همچنین چیزهایی را که وزن میکنند و میفروشند، با ترازوی سالم و بهصورت صحیح وزن کنند و از آن کم نکنند.
وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْیاءَهُم؛ «بَخس» یعنی کم کردن. وقتی چیزی را به کسی میفروشند و پولش را میگیرند، آن چیز مال آن شخص به حساب میآید و نباید از آن کم کنند.
وَ لا تَعْثَوْا فِی الْأَرْضِ مُفْسِدین؛ «لا تعثَوا» یعنی فساد نکنید. «مفسدین» نیز حال از همین جمله است.
معلوم میشود کمفروشی کردن نوعی فساد است، همچنین جنس نامرغوب به جای جنس خوب فروختن.
وَ اتَّقُوا الَّذی خَلَقَکُمْ وَ الْجِبِلَّهَ الْأَوَّلین؛ تقوا داشته باشید و از خدا بترسید، همان خدایی که شما را خلق کرده، گذشتگان شما را هم خلق کرده.
همۀ ما، از اولین تا آخرین را خدا از یک زن و مرد آفرید. امروز هشت میلیارد انسان، زادۀ همان آدم و حوا هستند و خدا داند پیش از این چه تعداد بشر در زمین بودند و بعد از این چند نفر بیایند.
در این عالم همه مختارند، لکن خداوند رسولانی میفرستد که راه خوب و بد را نشان دهند. یکی از رسولان الهی عقل است که خدا بهوسیلۀ آن به انسان هشدار میدهد، علاوه بر آن پیامبرانی را نیز در بیرون برای هدایتگری میفرستد.
امکان ندارد خداوند بدون فرستادن رسول و راهنما کسی را عذاب کند. تا حق به گوش کسی نرسد و پا روی آن نگذارد، به عذاب مبتلا نمیشود.
عذاب الهی چیزی بیرون از خود انسان نیست؛ وقتی دروغ میگوید، نماز نمیخواند، فحاشی میکند و کارهای زشت انجام میدهد، باطنش آتش و عذاب میشود. اینها همین الآن درون خود شخص است و او را میسوزاند، ولی ملتفت نمیشود، وقتی مُرد برایش واضح میشود.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرین؛ مردم به جای اینکه به سخنان جناب شعیب گوش دهند، گفتند: تو سحر شدهای!
وَ ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا وَ إِنْ نَظُنُّکَ لَمِنَ الْکاذِبین؛ گفتند: تو هم بشری مثل ما هستی و ما گمان میکنیم دروغگو هستی.
در حالی این حرف را میزدند که هرگز دروغی از حضرت شعیب نشنیده بودند و کار خلافی از او ندیده بودند.
فَأَسْقِطْ عَلَیْنا کِسَفاً مِنَ السَّماءِ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقین؛ همچنین گفتند: ما به تو ایمان نمیآوریم، اگر راست میگویی قطعهای از آسمان -یا سنگی از آسمان- بر ما فرود آور.
قالَ رَبِّی أَعْلَمُ بِما تَعْمَلُون؛ جناب شعیب گفت: خدا بهتر از همه میداند و از همۀ کارهای شما خبر دارد.
فَکَذَّبُوهُ فَأَخَذَهُمْ عَذابُ یَوْمِ الظُّلَّه؛ هرچه شعیب مردم را خواند، آنها تکذیبش کردند تا سرانجام به عذاب سخت الهی دچار شدند.
«یوم الظُله» یعنی عذاب روزی که همه از فرط گرما زیر سایۀ ابر جمع شدند و ناگهان گرفتار عذاب گشتند.
إِنَّهُ کانَ عَذابَ یَوْمٍ عَظیم؛ این عذاب بزرگی بود و همۀ آن قوم لجوج را هلاک ساخت.
إِنَّ فی ذلِکَ لآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنین؛ در این امر عبرتی است برای همۀ مردم و نشانهای است از پروردگار یکتا، امّا بیشتر مردم حاضر نیستند ایمان بیاورند.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیم؛ خدا عزیز و نفوذناپذیر و در عین حال رحیم و مهربان است.
اگر همۀ مردم منکر خدا شوند، ضرری به او نمیرسد و اگر همه مؤمن شوند، نفعی عاید او نمیشود. او همیشه بوده و خواهد بود. برای پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام هم نفع و ضرری ندارد.
اگر همه مؤمن شوند، نعمت فراوان نصیبشان میشود و تا ابد سعادتمند میگردند، اگر هم کافر شوند، به خود زیان زدهاند.
خدایا بهحق محمّد و آلمحمّد ما را عاقبتبهخیر کن؛ جوانها و فرزندان ما را در پناه خودت حفظ کن؛ آنها را از شرّ دوستان بد محفوظ فرما تا از انحراف و گناه در امان مانند.
[1]. قصههای قرآن به قلم روان، اشتهاردی.