سوره شعراء آیه ۱۵۱ تا ۱۵۹ | جلسه ۲۳
بِسْم ِاﷲ ِالرَّحْمَنِ الرَّحیمِ
تفسیر سوره شعراء آیه ۱۵۱ تا ۱۵۹ | چهارشنبه ۱۴۰۳/۱/۲۹ | جلسه ۲۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
«الْمَسْجُونُ مَنْ سَجَنَتْهُ دُنْیَاهُ عَنْ آخِرَتِهِ» (کافی، ۲، ۴۵۵)
«زندانی واقعی کسی است که دنیایش او را از آخرتش بازداشته باشد.»
مسجون از ریشۀ «سجن» است؛ یعنی زندان. زندانی واقعی آن است که دنیا او را گرفته؛ یعنی زندانی دنیا شده و از آخرت محروم گشته.
کسی که دوست دارد پول داشته باشد و میخواهد آن را نگه دارد، خوراکهای خوشمزه را دوست میدارد، دلش میخواهد از سر شب تا وسط روز بخوابد یا دوست دارد به نامحرم نگاه کند، شهواتش را چه از راه چشم، چه از راههای دیگر اعمال میکند و در مقابل میلی به نماز و قرآن و عبادت ندارد، مسجون و محصور دنیا شده.
دنیا پایین است و کسی که اسیر آن شود، خود را در ردیف انسانهای رذل و پست قرار داده، چه بفهمد چه نفهمد.
تفسیر سوره شعراء آیه ۱۵۱ تا ۱۵۹
وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ(151) الَّذینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ(152) قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ(153) ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا فَأْتِ بِآیَهٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ(154) قالَ هذِهِ ناقَهٌ لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ(155) وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظیمٍ(156) فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمینَ(157) فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ إِنَّ فی ذلِکَ لآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ(158) وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ(159)
امر اسراف کنندگان را اطاعت نکنید!(151) آنان که در زمین فساد میکنند و اصلاح نمیکنند.(152) گفتند: تو سحر شدهای(۱۵۳) تو جز بشری مثل ما نیستی، اگر راست میگویی نشانهای بیاور!(۱۵۴) گفت: این مادهشتر (نشانه من) است. یک روز آب چشمه سهم او و روز دیگر سهم شماست.(۱۵۵) آسیبی به او نرسانید که عذاب روز بزرگ شما را میگیرد.(۱۵۶) سرانجام شتر را کشتند و پس از آن پشیمان شدند.(۱۵۷) پس عذاب الهی آنان را گرفت. یقیناً در این کار نشانه و عبرتی است ولی بیشتر آنان مؤمن نبودند.(۱۵۸) پروردگار تو عزیز و رحیم است.(۱۵۹)
«وَ لا تُطیعُوا» اطاعت نکنید «أَمْرَ الْمُسْرِفینَ» دستور مسرفان را. (151)
«الَّذینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ» آنان که در زمین فساد میکنند «وَ لا یُصْلِحُونَ» و اصلاح نمیکنند. (152)
«قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرینَ» قوم صالح به او گفتند: تو سحر و جادو شدهای! (153)
«ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا» تو جز بشری مثل ما نیستی «فَأْتِ بِآیَهٍ» پس نشانه و معجزهای بیاور «إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقینَ» اگر راست میگویی.(154)
«قالَ هذِهِ ناقَهٌ» صالح گفت: این ناقه معجزه من است. «لَها شِرْبٌ» یک روز آب چشمه برای او «وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ» و روز دیگر برای شما. (155)
«وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ» آسیبی به او نرسانید «فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظیمٍ» که عذاب روز بزرگ شما را میگیرد. (156)
«فَعَقَرُوها» آن قوم شتر را کشتند «فَأَصْبَحُوا نادِمینَ» پس از پشیمان شدند. (157)
«فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ» عذاب موعود آنان را گرفت. «إِنَّ فی ذلِکَ لآیَهً» در این ماجرا عبرت و نشانهای است. «وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنینَ» بیشتر آنها مؤمن نبودند. (158)
«وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیمُ» پروردگار تو عزیز و رحیم است. (159)
در آیات پیش خواندیم که حضرت صالح به قوم خود گفت: تقوا داشته باشید؛ از خدای تعالی پروا کنید؛ از او اطاعت نمایید و اطاعت مرا که رسول او هستم اطاعت کنید. فکر نکنید همیشه در این دنیا و نعمتهای آن باقی میمانید.
امّا هرچه نصیحتشان کرد اثری نبخشید. سرانجام جناب صالح به آنها گفت: من از بتهای شما حاجتی میخواهم، اگر برآورده کردند، دست از دعوت خود برمیدارم و اگر نکردند، شما از خدای من چیزی بخواهید و در صورتی که خداوند اجابت نمود، به من ایمان بیاورید. آنها پذیرفتند، ولی عهدشکنی کردند.
وَ لا تُطیعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفینَ؛ جناب صالح به آنها گفت: امر مُسرفان را اطاعت نکنید. مسرِف یعنی اسراف کننده؛ آنها که از حد اعتدال خارج میشوند و زیادهروی میکنند.
جناب صالح پیامبر خداست؛ در کارهایش اسراف نمیکند؛ یعنی هم در امور دنیا و هم در امور آخرت به عدالت راه میرود و بر حسب امر خدای تعالی امورش را تنظیم میکند. همۀ پیامبران و مؤمنان همین طورند.
الَّذینَ یُفْسِدُونَ فِی الْأَرْضِ وَ لا یُصْلِحُونَ؛ کسانی که اهل اسراف هستند و از حد معیّن خود تجاوز میکنند، نتیجه کارشان این است که در زمین فساد میکنند و بنای اصلاح ندارند.
قالُوا إِنَّما أَنْتَ مِنَ الْمُسَحَّرین؛ «مُسَحَّر» یعنی آنکه سحر و جادو شده، آنهم نه یک بار و دو بار، بارها جادو شده و دیگر اختیار دست خودش نیست.
قوم ثمود به جناب صالح گفتند: تو سحر شدهای؛ حرفهایی که میزنی و کارهایی که میکنی مثل افراد سحرشده است، دست خودت نیست!
قوم عاد و ثمود هر دو بتپرست بودند و کاری به خدا نداشتند. فرقشان این بود که قوم عاد کبر و خودبرتربینی داشتند و ثمود شکمپرست و خوشگذران بودند. وقتی شکم پر شد، قهراً شهوت پیش میآید.
وقتی حضرت صالح به قوم ثمود مبعوث شد، به آنها گفت خداپرست شوید و دست از بتپرستی و شکمبارگی بردارید؛ اینقدر دنبال خوشگذرانی نباشید؛ دنیا میگذرد، شما برای چیز دیگری خلق شدید.
ولی آنها هم مثل همۀ امّتها که وقتی انبیاء نصیحتشان میکردند، تهمت میزدند، گفتند تو بشری مثل ما هستی و سحرت کردند؛ یعنی عقل نداری که این حرفها را میزنی!
قاعدهای که همیشه وجود دارد این است که هر شخص و گروهی وقتی با پیامبر یا امامی روبرو میشود، وضع خود را بر ایشان منطبق میکند.
در روایت است که پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله نشسته بودند که علی علیهالسلام وارد شد و گفت: یا رسول اللّه، چقدر شما زیبا و نمکین هستید. طولی نکشید که دو نفر دیگر از راه رسیدند و گفتند: یا رسول اللّه، آنطورها هم که میگویند شما زیبا نیستید.
در حقیقت پیامبر و امام باطن خود شخص را برایش ظاهر میکنند و او ایشان را آنطور که خودش هست میبیند.
قوم ثمود چون خود مسحور دنیا بودند و دنیا سحرشان کرده بود، هرکس را که دنبال غیر این بود، مسحور و دیوانه میخواندند. حالا هم همین طور است.
ما أَنْتَ إِلاَّ بَشَرٌ مِثْلُنا؛ میگفتند: تو هم بشری مثل ما هستی و چیزی بیش از ما نداری. تو انسانی، ما هم انسانیم. آنچه ما داریم، تو هم داری، چرا باید از تو اطاعت کنیم؟
فَأْتِ بِآیَهٍ إِنْ کُنْتَ مِنَ الصَّادِقین؛ اگر راست میگویی و واقعاً پیامبر خدا هستی، معجزه و نشانهای بیاور.
حرفشان تا اینجا درست بود. کسی که میگوید من از طرف خدا آمدهام باید نشانه داشته باشد و معجزه بیاورد.
قالَ هذِهِ ناقَهٌ؛ حضرت صالح معجزه آورد تا حجت را تمام کند. گفت این شتر ماده که از دل کوه درآمد معجزه من است.
غیر از این ناقه، معجزهای برای جناب صالح نقل نشده، امّا به هر حال هر پیامبری معجزهای داشته و ظاهر میکرده، ولی قوم ثمود حاضر نبودند قبول کنند.
لَها شِرْبٌ وَ لَکُمْ شِرْبُ یَوْمٍ مَعْلُومٍ؛ قرار شد آب چشمه، یک روز برای شتر باشد و مردم از آن استفاده نکنند و روز دیگر برای مردم باشد و شتر از آن ننوشد. در روزی که شتر آب چشمه را مینوشید، به آنها شیر میداد و شیرش برای همۀ مردم کفایت میکرد.
وَ لا تَمَسُّوها بِسُوءٍ فَیَأْخُذَکُمْ عَذابُ یَوْمٍ عَظیمٍ؛ جناب صالح به مردم هشدار داد که مبادا آزاری به این شتر برسانید و آسیبی به او وارد کنید که در این صورت مهلت نخواهید یافت و عذاب الهی گریبان شما را خواهد گرفت!
فَعَقَرُوها فَأَصْبَحُوا نادِمینَ؛ سرانجام شتر را کشتند و پس از آن پشیمان شدند. البته همان وقت پشیمان نشدند، وقتی آثار عذاب الهی را دیدند و طبق وعده جناب صالح، روز اول صورتشان زرد و روز دوم سرخ و روز سوم سیاه شد، از کرده خود پشمان شدند، امّا باز هم ایمان نیاوردند.
فَأَخَذَهُمُ الْعَذابُ؛ در نتیجۀ ایمان نیاوردن به حضرت صالح و کشتن شتری که معجزه الهی بود، عذاب الهی آنان را فرا گرفت و همه را هلاک کرد.
إِنَّ فی ذلِکَ لآیَهً وَ ما کانَ أَکْثَرُهُمْ مُؤْمِنین؛ این یک آیه و نشانه برای همۀ مردم است، تا آخر دنیا. در همۀ کتابهای آسمانی ماجرای قوم ثمود آمده است، هم در تورات، هم در انجیل و هم در قرآن، ولی بیشتر مردم حاضر نیستند زیر بار حق بروند.
وَ إِنَّ رَبَّکَ لَهُوَ الْعَزیزُ الرَّحیم؛ عزیز یعنی آنکه از هیچکس تأثیر نمیپذیرد. شهوات و امیال مردم ضرری به او نمیرساند و عباداتشان نفعی به حالش ندارد.
اسراف یعنی چه و مُسرِف کیست؟
اسراف در هر کاری ناپسند است؛ یک وقت انسان در خوراک اسراف میکند؛ یعنی بیش از حد معمول میخورد و وقتی شکمش کاملاً پر شد، نفسی میکشد و میگوید حالا سیر شدم! این کار کراهت شدید دارد.
گاهی از این هم فراتر میرود و به حدی میخورد که موجب مرض میشود، این کار حرام است.
از رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله روایت شده:
«مَا مَلَأَ ابْنُ آدَمَ وِعَاءً أَشَرَّ مِنْ بَطْنِه»[1]
«آدمی هیچ ظرفی بدتر از شکمش پر نکرد.»
شکم وقتی پر شد محل غفلت میشود؛ یعنی غفلت از خدای تعالی برایش پیش میآید.
اسراف گاهی در خواب است. برای یک جوان، روزی شش ساعت خواب کافی است، بقیۀ روز را بگذار برای کار و مطالعه و درس و عبادت و امور روزمره.
ده یا دوازده ساعت خواب در روز کراهت دارد و اگر نماز قضا شود، حرام است یا شبهه حرمت دارد. این به حد خود نوعی فساد است.
آنها که همسر دارند نباید در مضاجعت اسراف کنند. این کار کراهت شدید دارد و اگر موجب مرض شود، حرام است.
اسراف در حرف زدن، آنهم حرفهایی که سروته ندارد و وقت خود و دیگران را تلف میکند نیز اسراف است، مگر اینکه برای خدا حرف بزند و سخنان سودمند بگوید.
بعض حرفها نهتنها نفعی ندارد، ضرر هم دارد و موجب فساد دین مردم و ایجاد شبهه میشود.
در بُعد اجتماعی نیز اسراف و فساد اشخاص بلندپایه موجب فساد جامعه میشود. در زمان شاه، هم خود شاه و هم خانواده او، همه رو به فساد بودند و مردم را هم به فساد میکشاندند.
آنها سرسپرده آمریکا و انگلیس و شوروی بودند و میگفتند اگر میخواهید متمدن شوید، باید سرتاپایتان مثل اروپاییها شود؛ یعنی لباس و گفتار و معاشرتهایتان باید مثل آنها شود. این فساد است.
دیگر از کسانی که فسادشان موجب فساد جامعه میشود معلمان هستند؛ هم معلمان مدرسه و دانشگاه و هم معلمان روحانی؛ یعنی طلاب و علما.
سخن و عمل یک معلم میتواند کودکان و جوانان بسیاری را به فساد بکشاند، همچنین واعظ و عالم بیعمل میتواند فساد بسیاری به بار آورد؛ «اذا فسد العالِم فسد العالَم».
ارکان فساد و صلاح جامعه
مولا علی علیهالسلام در روایتی نورانی، قوام دنیا را در گرو رفتار چهار گروه معرفی میکند و دربارۀ صلاح و فساد آنها میفرماید:
«قِوَامُ الدُّنْیَا بِأَرْبَعٍ عَالِمٌ یَعْمَلُ بِعِلْمِهِ وَ جَاهِلٌ لَا یَسْتَنْکِفُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ غَنِیٌّ یَجُودُ بِمَالِهِ عَلَى الْفُقَرَاءِ وَ فَقِیرٌ لَا یَبِیعُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ. فَإِذَا لَمْ یَعْمَلِ الْعَالِمُ بِعِلْمِهِ اسْتَنْکَفَ الْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِیُّ بِمَالِهِ بَاعَ الْفَقِیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ»[2]
«قوام دنیا به چهار گروه است؛ عالمی که به علم خود عمل کند؛ جاهلی که از آموختن ابا نداشته باشد؛ توانگری که مالش را به فقرا انفاق کند و فقیری که آخرتش را به دنیا نفروشد. پس اگر عالم به علم خود عمل نکند، جاهل از آموختن خودداری میکند و هنگامی که ثروتمند بخل ورزد، فقیر آخرتش را به دنیا میفروشد.»
عَالِمٌ یَعْمَلُ بِعِلْمِهِ؛ طلبه و عالمی که به علم خود عمل میکند؛ یعنی اگر میگوید دروغ نگویید، خودش هم نمیگوید؛ اگر میگوید به فقرا کمک کنید خودش هم اگر داشته باشد، کمک میکند و خلاصه هرچه میگوید اول خودش عمل میکند، مردم هم از او یاد میگیرند.
وَ جَاهِلٌ لَا یَسْتَنْکِفُ أَنْ یَتَعَلَّمَ؛ یعنی جاهلی که به حرف عالمان عامل گوش میدهد و کتابهای آنها را مطالعه میکند و از آموختن باکی ندارد.
وَ غَنِیٌّ یَجُودُ بِمَالِهِ عَلَى الْفُقَرَاءِ؛ اگر ثروتمند است، اموالش را برای خودش نگه نمیدارد و در راه خدا به فقرا انفاق میکند
وَ فَقِیرٌ لَا یَبِیعُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ؛ اگر فقیر است، آخرتش را به دنیا نمیفروشد و دستش را جلو پولدارها دراز نمیکند.
اگر این چهار گروه به وظیفه خود عمل کنند وضع شهر و کشور و دنیا خوب میشود، ولی اگر عمل نکردند؛ «فَإِذَا لَمْ یَعْمَلِ الْعَالِمُ بِعِلْمِه» اگر عالم به علم خود عمل نکرد و هر گناهی انجام داد و آن را توجیه کرد «اسْتَنْکَفَ الْجَاهِلُ أَنْ یَتَعَلَّمَ» جاهل نیز حاضر نمیشود یاد بگیرد و در جهل خود باقی میماند.
«وَ إِذَا بَخِلَ الْغَنِیُّ بِمَالِهِ» وقتی ثروتمند به بالادست خود نگاه کرد و ثروت خود را کم دید و بهجای انفاق به فقرا، خواست بیشتر جمع کند «بَاعَ الْفَقِیرُ آخِرَتَهُ بِدُنْیَاهُ» فقیر آخرتش را به دنیا میفروشد و برای به دست آوردن دنیا دست به هر کاری میزند.
در این صورت جامعه فاسد میشود و فساد همهجا را میگیرد. چنین جامعهای نمیتواند جامعۀ صالحی باشد.
خدایا به حق محمّد و آل محمّد، خودت ما را از لغزشها حفظ کن و لغزشهایمان را ببخش و ما را در هر لغزش و فساد و خلافی که انجام دادیم و راضی نبودی بیامرز!
به طلبههای جوانی که خدمتشان هستیم و دوستان عزیز سفارش میکنیم مواظب خودتان باشید؛ خوب درس بخوانید و عمل کنید و قرآن را رها نکنید. اگر طالب معرفت خدا هستید که خوشا به حالتان، اگر هم حال و طلب ندارید به درجات بالا برسید -که واقعاً حیف است- خودتان را نگه دارید و مواظب باشید که امام صادق علیهالسلام فرمود: هفتاد گناه جاهل آمرزیده شود، پیش از آنکه یک گناه عالم آمرزیده شود.[3]
خدایا همۀ ما را ببخش و بیامرز، عاقبت ما را ختم به خیر بفرما و کمک کن جوانها و نوجوانها بهره کامل از زندگی خود ببرند.
[1]. مصباح الشریعه، ۷۷.
[2]. غرر الحکم، ۵۰۴.
[3]. کافی، ۱، ۴۷.