سوره توبه آیه ۸۰ | جلسه ۵۴
تفسیر سوره توبه آیه ۸۰ | یکشنبه ۱۳۹۶/۰۲/۱۷ | جلسه ۵۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِینَ مَرَّهً فَلَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ (۸۰)
برای آنها آمرزش بخواهی یا نخواهی [فرقی نمیکند] حتّی اگر هفتاد بار برایشان آمرزش بخواهی، خدا هرگز آنان را نمیآمرزد؛ زیرا به خدا و پیامبرش کافر شدند و خدا قوم فاسق را هدایت نمیکند.
آیه در ادامۀ آیات قبل و دربارۀ منافقان است. منافق کسی است که اظهار اسلام میکند و خود را مقدس نشان میدهد، ولی باطناً خدا، پیامبر، معاد و ائمۀ اطهار علیهم السلام را قبول ندارد. از این کار هم هدفی دارد؛ ممکن است بخواهد به منافعی برسد یا در بین مسلمانان خرابکاری کند.
اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُم؛ وقتی منافقان از پیامبر میخواهند برایشان طلب مغفرت کند، در باطن خدا و رسولش را مسخره میکنند؛ چراکه بنا ندارند واقعاً به خدا رجوع کنند و از او بخشش و آمرزش بخواهند؛ به همین دلیل خداوند به پیامبر میفرماید: استغفارِ تو فایدهای به حالشان ندارد. آنها ابتدا باید از گذشتۀ خود توبه کنند، امّا میخواهند به نفاق خود ادامه دهند و اگر زمینه مساعد شود، درصدد آنند دوباره مشرک شوند و بتپرستی کنند، اگر هم زمینه مساعد نشد، میخواهند ریاستی بهدست آورند تا اسلام را منحرف کنند، همانطورکه بنیامیه و بنیعباس این کار را کردندو اگر ائمۀ اطهار علیهم السلام با سیاست دینی خود مقابلشان نمیایستادند، آنها همه چیز را تغییر میدادند.
«اِسْتَغْفِر» فعل امر است، ولی معنای جمله رویهمرفته این است که استغفار کردن و نکردن تو ای پیامبر، فرقی به حال آنها ندارد و خداوند هرگز آنها را نمیبخشد. وضع آنها بهگونهای است که اگر هفتاد بار برایشان طلب مغفرت کنی، خدا نمیآمرزدشان؛ زیرا خودشان بخشش خدا را نمیخواهند. آنها به خدا و پیامبرش کافر بودند و هستند و هرگز بازنگشتند. «ذٰلِکَ بِأَنَّهُمْ کَفَرُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِه»
وَ اللَّهُ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِین؛ «هدایت» یعنی قرار گرفتن در راه خدا. باید خودِ شخص طالب هدایت باشد تا خدا هدایتش کند. «فسق» یعنی خروج از دین. کسی که در باطن از دین خدا بیرون است و نمیخواهد به راه بیاید؛ قلبش سرشار از شرک و انحراف است؛ دلش وارونه شده، به جای اینکه به سوی معنویات بیاید، به سوی سیئات میرود و بلکه خودش سیئه شده است، چنین کسی را خدا هدایت نمیکند.
در سورۀ «منافقون» میفرماید:
﴿إِذَا جَاءَکَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّکَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ إِنَّکَ لَرَسُولُهُ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِینَ لَکَاذِبُونَ ۞ اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّهُمْ سَاءَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ﴾[1]
«هنگامیکه منافقان نزد تو میآیند و میگویند: «شهادت میدهیم که تو پیامبر خدایی» خداوند میداند که تو فرستادۀ او هستی و خدا شهادت میدهد که منافقان دروغ میگویند ۞ سوگندهایشان را سپر کردهاند تا مردم را از راه خدا بازدارند. بهراستی چه بد کاری میکنند.»
در چند آیه بعد میفرماید:
﴿وَ إِذَا قِیلَ لَهُمْ تَعَالَوْا یَسْتَغْفِرْ لَکُمْ رَسُولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسَهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصُدُّونَ وَ هُمْ مُسْتَکْبِرُونَ ۞ سَوَاءٌ عَلَیْهِمْ أَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ أَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ یَغْفِرَ اللَّهُ لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ لاَ یَهْدِی الْقَوْمَ الْفَاسِقِینَ﴾[2]
«چون به آنان گفته شود: «بیاید تا پیامبر برایتان استغفار کند» سرهای خود را برمیگردانند و آنها را میبینی که متکبرانه روبرمیگردانند ۞ برای آنها استغفار کنی یا نکنی، برایشان یکسان است؛ خداوند هرگز آنها را نمیآمرزد. خدا قوم فاسق را هدایت نمیکند.»
وقتی کسی گناهی میکند، اگر بین خود و خدا واقعاً پشیمان شود و پیامبر را واسطه قرار دهد تا برایش استغفار کند، خداوند او را خواهد بخشید. خدای تعالی، رحمان و رحیم است و ما را خلق کرده تا مورد رحمت قرار دهد.
﴿وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ لِیُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوکَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِیماً﴾[3]
هیچ پیامبرى نفرستادیم، مگر براى آنکه به اذن خدا از او اطاعت شود؛ و اگر آنها هنگامى که به خود ستم کردند، نزد تو مىآمدند و از خدا طلب آمرزش مىکردند و پیامبر برایشان آمرزش مىخواست، خدا را توبهپذیر و مهربان مىیافتند.
ابن بکیر از حضرت صادق یا حضرت باقر علیهماالسلام حدیث کند که فرمود:
آدم علیهالسلام عرض کرد: پروردگارا شیطان را بر من مسلط کردى و چون خون (که در رگهاى من جریان دارد) او را بر من چیره کردى؛ پس براى من هم چیزى مقرر فرما.
خداوند فرمود: اى آدم! چنین مقرر فرمودم که چون هریک از فرزندانت آهنگ گناهى کند، بر او نوشته نشود و اگر انجام داد، یک گناه برایش نوشته شود، و هرکس آهنگ کار نیکى کرد، اگر آن را انجام نداد یک حسنه برایش نوشته شود و اگر انجام داد، ده حسنه برایش نوشته شود.
عرض کرد: پروردگارا برایم بیفزا.
فرمود: برایت مقرر ساختم که هریک از فرزندانت گناهى کند سپس براى آن آمرزش خواهد، برایش بیامرزم.
عرض کرد: پروردگارا برایم بیفزا.
فرمود: براى آنها توبه قرار دادم ـ یا فرمود: توبه را براى ایشان گستردم ـ تا آنکه نفس به اینجا (گلوگاه) رسد. عرض کرد: پروردگارا مرا بس است.[4]
این را هم باید بدانیم که وقتی کسی از اول عمر آلودۀ گناه است و بنابر بازگشت و تغییر حال ندارد، چگونه موفق به توبه میشود؟ توفیق توبه زمانی بهدست میآید که شخص از گناه خود ناراحت شود؛ دراینصورت، نه موقع مرگ، بلکه پیش از آن، خدا توفیق توبهاش میدهد.
معاویه بن وهب گوید: در سفری به مکه، پیرمردى خداپرست و اهل عبادت همراه ما بود که معتقد به مذهب شیعه نبود و نمازش را در راه تمام میخواند. برادرزادهاى مسلمان (شیعه) داشت که همراهش بود. در راه، پیرمرد بیمار شد. من به برادرزادهاش گفتم: کاش مذهب شیعه را به عمویت پیشنهاد میکردى، شاید خدا او را نجات دهد؟
همراهان گفتند: بگذارید به حال خود بمیرد؛ زیرا همین حال که دارد خوب است، امّا برادرزاده تاب نیاورد به او گفت: عمو جان! مردم پس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله مرتد شدند، جز عدۀ کمى. پس از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله بود که پیروى و اطاعتش لازم بود، حق و طاعت ازآنِ على بن ابىطالب بود.
پیرمرد نفسى کشید و گفت: من هم بر همین عقیده هستم، و جانش از تن بیرون آمد.
وقتی خدمت حضرت صادق علیهالسلام شرفیاب شدیم، علی بن سری ـ یکی از همراهان ما ـ جریان را به آن حضرت عرض کرد، حضرت فرمود: او اهل بهشت است.
علی بن سری عرض کرد: آن مرد جز در آن ساعت هیچ اطلاعی از مذهب شیعه نداشت؟
فرمود: دیگر از او چه میخواهید؟ به خدا سوگند وارد بهشت شد.[5]
معلوم میشود این شخص از درون حق را میخواست، امّا اشتباهاتی که از روی جهالت خود کرده بود، مانعش میشد، ولی درعینحال دشمنِ اهل بیت نبود، بلکه درونش به ایشان میل داشت؛ لذا خدای تعالی هدایتش کرد. به تعبیر دیگر، طالب هدایت بود، امّا زمینۀ آن پیش نیامده بود. این مطلب میفمهاند که خداوند این افراد را تا دم مرگ مهلت میدهد، اگر آن وقت هم طلب آمرزش کنند و در پی بخشیده شدن باشند، خدا آنها را میبخشد، البته نه اینکه هر گناهی انجام دهد و بگوید: دم مرگ توبه میکنم. مگر چنین چیزی ممکن است؟ بنابراین، هم امید لازم است و هم خوف.
قَالَ الصَّادِقُ علیهالسلام: «الْخَوْفُ رَقِیبُ الْقَلْبِ وَ الرَّجَاءُ شَفِیعُ النَّفْسِ وَ مَنْ کَانَ بِاللَّهِ عَارِفاً کَانَ مِنَ اللَّهِ خَائِفاً وَ إِلَیْهِ رَاجِیاً وَ هُمَا جَنَاحَا الْإِیمَانِ یَطِیرُ الْعَبْدُ الْمُحَقِّقُ بِهِمَا إِلَى رِضْوَانِ اللَّهِ وَ عَیْنَا عَقْلِهِ یُبْصِرُ بِهِمَا إِلَى وَعْدِ اللَّهِ وَ وَعِیدِهِ وَ الْخَوْفُ طَالِعُ عَدْلِ اللَّهِ نَاهِی وَعِیدِهِ وَ الرَّجَاءُ دَاعِی فَضْلِ اللَّهِ وَ هُوَ یُحْیِی الْقَلْبَ وَ الْخَوْفُ یُمِیتُ النَّفْسَ»[6]
امام صادق علیهالسلام فرمود: «ترس از خدا، نگهبان دل است (دل را از میلهای نامشروع نگه میدارد) و امید، شفیع و واسطۀ کمالِ نفسِ انسان است. آن کس که خدا را بشناسد، حتماً داراى خوف از خدا و امید به او خواهد بود. این دو صفت مانند دو بال هستند که بندۀ متصف به آنها، پرواز کرده، به مقام رضوان خدا نائل میشود. این دو، موجب بینایى عقل و چشمى براى خرد هستند که وعده و وعید الهى را مىبینند. خوف، نشانگر عدل الهى و باز دارنده از موارد وعید و نهى خداست و امید موجب فضل و عنایت الهى و مایۀ زنده بودن دل است. خوفِ الهى، نفسِ اماره را میمیراند.
جوانهای عزیز متوجه باشند که اگر از سر غفلتِ جوانی، خطاهایی از آنها سرزد، نگویند خدا دیگر مرا نمیبخشد. این سوءظن به خدای تعالی است. البته غرور به رحمت خدا هم غلط است، ولی هر چند بار که گناه کردید، باز هم توبه کنید. بگویید: «خدایا من زورم به خودم نمیرسد؛ نمیتوانم نفسم را کنترل کنم؛ تو کمکم کن تا جلو نفسم را بگیرم و گناه نکنم». اگر برای نماز صبح بیدار نشدید، فوراً آن را قضا کنید؛ توبه کنید و از خدا بخواهید کمکتان کند. اگر غضبناک شدید و حرفی زدید یا کاری کردید که درست نبود، فوراً به خدا رجوع کنید و از نفس خود به او شکایت برید. اگر بنا داشته باشید اعضا و جوارحتان را نگه دارید، قطعاً خدا کمک میکند.
گوشهای از شرح مناجات شعبانیه
حضرت آیت اللّه العظمیٰ نجابت «امید» را در شرح این فقره از مناجات شعبانیه به زیبایی بیان میکنند. هم خود امید واقعی به پروردگار دارند و هم دیگران را امیدوار میکنند.
سعی کنید این مناجات امیرالمؤمنین علیهالسلام را هر روز یا یک روز در میان یا هفتهای یکبار یا حتّی اگر شده، برای یکبار بخوانید.
«اِلٰهی إنَّ مَن اِنْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنیر وَ إنَّ مَنْ اِعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجیر»
پروردگارا! هرکس تو و اعمال خاتم انبیاء صلّی اللّه علیه و آله را الگوی خودش قرار داد؛ هرکسی که مَنهَجِ خودش را، روش خودش را، خودش را بر صفت تو قرار داد، همیشه نورانیست؛ یعنی موقع دوستی، دوستی میورزد؛ موقع کَرم، کرم میورزد؛ موقع عفو، عفو میفرماید؛ اگر از رفیق ناخوشی ببیند، صرفنظر میکند؛ در دلش اصلاً حقد، کینه، حسد، حسدِ هیچکس بالخصوص رفیقش را وارد نمیکند؛ یعنی همچنان که پروردگار عفُوّ است، این هم عفُوّ است؛ همچنان که او کریم است، این هم کریم است؛ همچنان که او رحیم است، این هم رحیم است؛ همچنان که او حبیب است، این هم حبیب است؛ همچنان که او عُلُوِّ همت دارد، این هم علوِّ همت دارد. چنین افرادی که مَنهَج و روش و رفتار خودشان را برطبق اوصاف حضرتعالی (خدا) و برطبق اوصاف حضرت ختمی مرتبت قرار میدهند، هرگز از نورانیت جدا نمیشوند. «اِلٰهی إنَّ مَن اِنْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنیر» خودش نورانیست، دیگران را هم منور میکند.
«اِلٰهی إنَّ مَن اِنْتَهَجَ بِکَ لَمُسْتَنیر» ای پروردگار عالم بهتحقیق هرکسی که به سوی تو راهی یافت، هرکس به سوی تو قدمی برداشت، هرکس به سوی تو شوقی پیدا کرد، البتهالبته چنین شخصی نورانیست؛ چنین شخصی روشن است؛ چنین شخصی از عالم ظلمت خارج شده ـ نهج یعنی راه و روش ـ پروردگارا آنکه راه به حضرتعالی پیدا کرد، دیگر از ظلمت نفس، از ظلمت خیال نجات پیدا میکند. «لَمُسْتَنیر».
«وَ إنَّ مَنْ اِعْتَصَمَ بِکَ لَمُسْتَجیر» هرکسی که تو را موجب عصمت و موجب حفظ خودش قرار داد، حتماً پناه به او میدهی. طوری نیست که ملاحظه شود این یهودیست. ابداً اینجور نیست. هرکس در هر لباسی خدای جلیل را عاصم خودش قرار داد؛ حافظ خودش قرار داد؛ همسایگی خدا را برای خودش مقرر داشت، حتماً این شخص خدای تعالی پناهش میدهد. چنین آدمی دست رد به سینهاش نمیآید.
الهی هرکس خودش را در پناه تو قرار بدهد و هرکه چسبید به تو، البته پناهگاه دارد. دیگر شیطان نمیتواند به او راه پیدا کند. ﴿وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ﴾[7] یعنی بچسبید به حبلِ خدا. «حبل اللّه» یعنی ریسمان خدا. پروردگار عالم! هرکسی به تو چسبید، پناهگاه دارد؛ یعنی همینقدر که خسته میشود و رو به تو میآورد، موقع گرفتاری، تو ملاذش و ملجأش و پناهگاهش هستی پروردگارا. مسئله قطعیست. هرکس به حضرتعالی پناه برد، هرآینه پناهگاه دارد؛ تو پناهش میدهی، پروردگار عالم. من پناه بردم به تو، ای خدای من. حالا که من پناه آوردم به حضرتعالی، پروردگارا امید من را ناامید نفرما!
[1] ـ منافقون، ۱ و 2.
[2] ـ منافقون، ۵ و ۶.
[3] ـ نساء، ۶۴.
[4] ـ کافی، 2، ۴۴۰.
[5] ـ کافی، 2، ۴۴۰.
[6] ـ بحارالأنوار، ۶۷، 390.
[7] ـ آلعمران، 103.