سوره توبه آیه ۳۴ و ۳۵ | جلسه ۲۳
تفسیر سوره توبه آیه ۳۴ و ۳۵ | چهارشنبه ۱۳۹۵/۱۰/۰۸ | جلسه ۲۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ وَ لاَ یُنْفِقُونَهَا فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِیمٍ (۳۴)
ای کسانی که ایمان آوردهاید! بسیاری از عالمان [اهل کتاب] و راهبان، اموال مردم را به باطل میخورند و آنان را از راه خدا باز میدارند. کسانی که طلا و نقره میاندوزند و آن را در راه خدا انفاق نمیکنند، به عذاب دردناک بشارت ده.
یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوَى بِهَا جِبَاهُهُمْ وَ جُنُوبُهُمْ وَ ظُهُورُهُمْ هٰذَا مَا کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا مَا کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ (۳۵)
روزی که آن را در آتش دوزخ گذارند و با آن بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند [و به آنها گویند:] این همان است که برای خویش اندوختید پس بچشید آنچه را میاندوختید.
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ کَثِیراً مِنَ الْأَحْبَارِ وَ الرُّهْبَانِ لَیَأْکُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِل؛ «احبار» جمع حِبر به معنای عالم است و «رُهبان» جمع راهب یعنی زهّاد و عزلت نشینان مسیحی. این آیه و آیه بعد خطاب به مسلمانان است. خدای تعالی میفرماید: بسیاری از عالمان یهود و نصارا و راهبان مسیحی اموال مردم را به باطل میخورند. «یأکل» به صیغه مضارع، دلالت بر مدامت و استمرار آنها بر این کار دارد؛ یعنی از گذشته تا کنون و از این به بعد این خصوصیت در آنها وجود دارد. عبارت «کثیراً» اندک دانشمندان صالح را از این کار زشت مبرا نموده است.
خوردن مال مردم، گاه به حق است و گاه به باطل؛ به حق آنجاست که در قالب معامله صحیح یا بخشش، مالی منتقل میشود و باطل، وقتی است که غیر از این راه باشد. از کارهای احبار و راهبان، فروختن بهشت بود که در ازای آن پولهای زیادی دریافت میکردند و بر حسب توانایی مالی هر کس، طبقهای از بهشت را به او میفروختند. علاوه بر این از گناهکاران پول میگرفتند و توبه آنها را قبول میکردند، حال آن که نه اختیار بهشت دست آنها بود و نه آمرزش گناهان.
از دیگر مصادیق اکل مال به باطل، گرفتن رشوه بود؛ یعنی هنگام قضاوت بین مردم، حق را به کسی میدادند که پول بیشتری میداد. این کار از حرامهایی است که در کبیره بودن آن اختلافی نیست و در نهی آن، سفارشهای فراوانی شده است. یکی دیگر از کارهای آنان این بود که برای خودنمایی و دریافت پول و جایزه از حکام، علیه دیگران سعایت میکردند و در صورت لزوم مخالفانشان را تکفیر میکردند.
وَ یَصُدُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ؛ کار زشت دیگری که علما و راهبان یهود و نصارا انجام میدادند، بستن راه خدا به روی مردم بود. «یَصُدُّون» فعل مضارع است و دلالت بر استمرار آنها بر این کار دارد. «صدّ عن سبیل الله» یعنی بستن راه خدا. آنان با کارهای خود، مردم را از دین خدا دلسرد و دلزده میکردند. همین کارهایشان سرانجام منجر به شورش عمومی مسیحیان علیه کلیسا شد. درباره اسلام هم با اشکالتراشی، شبههافکنی و تهمت به این دین عزیز، مانع گرایش مردم به آن میشدند.
خوردن مال مردم به باطل، منحصر به علمای یهود و نصارا نیست و علما و زهّاد مسلمان را نیز شامل میشود؛ پس آیه منحصر به دین و مذهب خاصی نیست، بلکه در صدد بیان این است که خوردن مال مردم از هر کس سر بزند، زشت است و از علما و زهّاد، زشتتر.
در میان علمای شیعه و سنّی تا به حال بهشت فروشی و توبهپذیری به شرط پول دیده نشده، امّا رشوهخواری در میان قضات همواره وجود داشته است، همچنین پولهایی که علمای درباری میگرفتند و برای خلفای اموی و عباسی تبلیغ میکردند؛ نتیجه این کار، جرأت خلفا بر کشتن ائمه اطهار علیهم السلام و شیعیان و سادات بود.
در تاریخ است که ابن زیاد از قاضی شُریح خواست فتوای جواز قتل امام حسین علیه السلام را صادر کند. شریح با شنیدن این پیشنهاد قلمدان خود را بر سر کوبید و گفت هرگز چنین نمیکنم، امّا بعد از دیدن برق سکههای ابن زیاد، دلش لرزید و آن فتوا را داد. علمای بسیاری از شیعه، قربانی طمع، جاهطلبی و حسادت علمای سنّی شده، به شهادت رسیدند. در شیعه هم کم نبودند عالمان درباری، علی الخصوص در زمان پهلوی، قاجار و تا حدودی صفویه که از شاهان تعریف میکردند و پولهای هنگفت میگرفتند.
بنابراین گرفتن رشوه و تعریف ظالم، دو مورد از مصادیق اکل مال بالباطل است که در میان علمای شیعه و سنّی متداول بوده، البته مصادیق دیگری هم وجود دارد که با کمی تفکر میتوان به آنها پی برد.
غیر از این «صدّ عن سبیل الله» نیز در میان علمای مسلمان از ابتدا رایج بوده است. عمل نکردن علما به آنچه میگفتند و مخالفت قول و عمل آنان، موجب دلسردی مردم از دین و بازداشتن آنها از راه خدا بوده است، البته خدای تعالی دین خود را حفظ میکند و رشته دین، اگر باریک شود، پاره نمیشود. هنگام ظهور حضرت صاحب الزمان عجّل الله تعالی فرجه سیصد و سیزده نفر از میان همین مردم و جوامع فاسد بیرون میآیند و به یاری حضرت میشتابند؛ انسانهایی که از جهت باطنی صلاحیت دارند از صدیقان و نزدیکان حضرت باشند.
وَ الَّذِینَ یَکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَ الْفِضَّهَ…؛ کسانی که طلا و نقره میاندوزند؛ آن را در راه خدا انفاق نمیکنند و یا اجازه نمیدهند ثروت و سرمایه در جریان باشد، به عذاب دردناک بشارت ده. نگه داشتن و راکد گذاشتن سرمایه به صورت نقدی یا جنسی یا با خریدن خانه و زمینهای بسیار و رها کردن آنها، مانع بهرهمندی دیگران از ثروت میشوند. این کار عذاب الهی را در پی دارد.
جمله «و الذین یکنزون» چون با واو عطف آمده، افاده عمومیت دارد؛ یعنی به طور کلی هر کسی از هر دین و آیینی، اگر به ثروتاندوزی روی بیاور و حقوق واجب خود؛ اعم از خمس، زکات و نفقات را نپردازد یا ببیند مردم نیاز دارند و باید بیشتر انفاق کند، ولی نکند، جزء همین آیه قرار میگیرد و خداوند آنان را به عذاب دردناک بشارت میدهد.
یَوْمَ یُحْمَى عَلَیْهَا فِی نَارِ جَهَنَّم؛ «یُحمیٰ» به معنای داغ کردن است؛ یعنی در قیامت طلا و نقرههایی را که اندوختند، در آتش جهنّم داغ کرده، بر پیشانی، پهلو و پشت آنها میگذارند. این عذاب دائمی آنهاست و به آنها خطاب شود: «بچشید آنچه را برای خود اندوختید!»
بیشتر فسادهای جامعه، ریشه در فقر و فلاکت مردم دارد و همین امر موجب دین گریزی و فساد آنها میشود. خداوند میفرماید کسانی که به جای انفاق و بخشش در راه خدا، به مالاندوزی روی میآورند، در قیامت، اموالشان را در آتش دوزخ گذارند و با آن، بر پیشانی و پهلو و پشت آنان داغ نهند. این نتیجه اعمال آنهاست که در قیامت ظهور پیدا میکند؛ اموالشان، آتش میشود و صورت، پهلوها و پشتشان را میسوزاند؛ آن هم به طور دائمی، نه یک بار و دو بار.
به قول بعضی مفسران، اینکه میفرماید پیشانی و پهلو و پشت، به خاطر آن است که آنان چون از فقرا بیزار بودند، وقتی یکی از آنها به سویشان میآمد، روی خود را میگرداندند و به آنها پشت میکردند.
چند جمله از المیزان
المیزان در تفسیر این آیات مینویسد:
قرآن کریم هرچند در سوره بقره، نساء، مائده و غیر آن، براى اهل کتاب و مخصوصاً براى یهود جرائم و گناهان بسیارى به طور مفصل برشمرد، و لیکن در این آیه متعرض جرائم و تعدّیات مالى آنان شده؛ چون اولاً تعدّى به حقوق مالى مردم در میان گناهان، اهمیت خاصى دارد و ثانیاً در مقامى که گفتگو از تباه کارى هاى ایشان نسبت به مجتمع بشرى صالح است، ذکر این گونه جرائم از ایشان مناسبت دارد؛ زیرا با نشان دادن تعدّیات آنان به خوبى ثابت مى شود که اگر زمام حکومت بشر به دست اهل کتاب بیفتد، چه بر سر بشر خواهد آمد. آرى، هیچ جرم و گناهى به قدر تعدّى به حقوق مردم، جامعه را فاسد نمى سازد.
زیرا مهم ترین چیزى که جامعه انسانى را بر اساس خود پایدار مى دارد، اقتصادیات جامعه است که خدا آن را مایه قوام اجتماعى قرار داده، و ما اگر انواع گناهان و جرائم و جنایات و تعدیات و مظالم را دقیقا آمارگیرى کنیم و به جستجوى علت آن بپردازیم، خواهیم دید که علت بروز تمامى آنها یکى از دو چیز است: یا فقر مفرطى است که انسان را به اختلاس اموال مردم از راه سرقت، راهزنى، آدم کشى، گرانفروشى، کم فروشى، غصب و سایر تعدیات وادار مى کند، و یا ثروت بى حساب است که انسان را به اسراف و ولخرجى در خوردن، نوشیدن، پوشیدن، تهیه سکنى و همسر، و بى بند و بارى در شهوات، هتک حرمتها، شکستن قرقها و تجاوز در جان، مال و ناموس دیگران وا مى دارد.
پر واضح است که وقتى کار بدینجا بکشد، شیوع فساد و انحطاطهاى اخلاقى چه بلایى بر سر اجتماع بشرى مى آورد؛ محیط انسانى را به صورت یک محیط حیوانى پستى در مى آورد که جز شکم و شهوت هیچ همّى در آن یافت نمى شود، و به هیچ سیاست و تربیتى و با هیچ کلمه حکمت آمیز و موعظه اى نمى شود افراد را کنترل نمود.
و شاید همین جهت باعث بوده که در آیه مورد بحث از میان همه گناهان، تنها مسأله اکل مال به باطل آن هم از ناحیه احبار و رهبان که خود را مربى امت و مصلح اجتماع قلمداد مى کنند ذکر شود.
بعضى از خود مسیحیان مواردى چند از تعدیات کشیشان را برشمرده اند از آن جمله: پیشکش هایى را که مریدها، به خاطر ظاهر عابد و زاهدنماى ایشان تقدیم مى دارند؛ رباخوارى و مصادره اموال مخالفین؛ رشوه خوارى در قضا و داورى؛ فروختن قباله هاى مغفرت و بهشت و امثال آن.[1]
[1] ـ ترجمه المیزان، 9، 330.