تفسیر سوره توبه

سوره توبه آیه ۱۱۲ | جلسه ۷۶

تفسیر سوره توبه آیه ۱۱۲ | یکشنبه  ۱۳۹۶/۰۸/۱۴ | جلسه ۷۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب

 

 
صوت جلسه

دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه

 

متن تفسیر

 

 بسم اﷲ الرحمن الرحیم

 

 

التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ (۱۱۲)

توبه کنندگان، عبادت کنندگان، شکرگزاران، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده‌گزاران، امر کنندگانِ به معروف و نهی کنندگانِ از منکر، حافظانِ حدودِ الهی و مؤمنان را بشارت ده.

 

آیه بیانگرِ خصوصیاتِ کسانی است که در آیۀ قبل فرمود با خدا معامله می‌‌کنند و جان و مالشان را به او می‌‌فروشند.

التَّائِبُون؛ «تائب» یعنی کسی‌که همیشه توبه می‌‌کند و بازگشت به خدای تعالی دارد. لازم نیست انسان گناهی کرده باشد تا به‌خاطرش توبه کند، بلکه همیشه و در هر حالی باید تائب باشد. بالأخره هرکس در هر مقامی است، تقصیراتی نسبت به خدای تعالی دارد.

الْعَابِدُون؛ «عابد» بندۀ خداست که او را عبادت می‌‌کند.

الْحَامِدُونَ السَّائِحُون؛ «سائح» در لغت یعنی کسی‌که گردش می‌‌کند و این طرف و آن طرف می‌‌رود. ظاهراً در روایتی که تفسیر المیزان هم آن را تأیید می‌‌کند، یعنی در مساجد و مراکزی که یادِ خدا در آنجاست رفت و آمد می‌‌کند.

الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُون؛ رکوع و سجودِ نماز منظور است؛ یعنی نمازهاشان را مرتب می‌‌خوانند و واجبات و مستحباتی که در نماز است انجام می‌‌دهند.

الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَر؛ امر به معروف و نهی از منکر می‌‌کنند. مردم را به خوبی‌ها فرامی‌خوانند و از بدی‌ها باز می‌‌دارند.

وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّه؛ حدودِ خدا را حفظ می‌‌کنند. حدودِ خدا یعنی آنچه قرآن و سنّت می‌‌گوید. ابتدا از خود و بعد خانواده و دوستانشان شروع می‌‌کنند و هرکس به اندازۀ شعاعِ خودش پیش می‌‌رود.

وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین؛ بشارت باد بر مؤمنانی که این خصوصیات را دارند. در آیۀ قبل هم بعداز آنکه فرمود خداوند خریدارِ جان و مالِ مؤمنان است و در مقابل، بهشت را به آنها وعده می‌‌دهد، فرمود:

﴿فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِه﴾

«بشارت باد بر شما به معامله‌ای که با او کرده‌اید.»

امام سجاد علیه‌السلام ۲۵ مرتبه پیاده حج گذاردند. معمولاً هم به‌صورتِ ناشناس می‌‌رفتند تا به حجاج خدمت کنند. عبّاد بن کثیر بصری در یکی از این سفرها به امام برخورد و ایشان را شناخت و گفت: ای علی بن الحسین جهاد را با سختی‌هایش ترک کرده‌ای و به حج، با نرمی‌هایش رو آورده‌ای درحالی‌که خدای عزّوجلّ می‌‌فرماید:

﴿إنَّ اللَّهَ اشْتَرَىٰ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّهَ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَیَقْتُلُونَ وَ یُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَیْهِ حَقًّا فِی التَّوْرَاهِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفَىٰ بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَیْعِکُمُ الَّذِی بَایَعْتُمْ بِهِ وَ ذَلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ﴾

«یقیناً خداوند از مؤمنان جان‌ها و اموالشان را به بهای اینکه بهشت برای آنها باشد، خریده است. در راه خدا می‌‌جنگند؛ می‌‌کشند و کشته می‌‌شوند. این وعدۀ حقّی است برعهدۀ او در تورات و انجیل و قرآن، و کیست وفادارتر از خدا به عهدش؟ پس بشارت باد بر شما به معامله‌ای که با او کرده‌اید و این رستگاری بزرگ است.»

امام فرمود: آیه را ادامه بده! گفت:

﴿التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدُونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّاهُونَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ﴾

«توبه کنندگان، عبادت کنندگان، شکرگزاران، سیاحت کنندگان، رکوع کنندگان، سجده‌گزاران، امر کنندگانِ به معروف و نهی کنندگانِ از منکر، حافظانِ حدودِ الهی و مؤمنان را بشارت ده.»

امام فرمودند: هرگاه کسانی را دیدیم که این صفات را دارند، جهاد در کنارِ آنها را برتر از حج می‌‌شماریم.[1]

این صفات منحصر به مؤمنان است؛ چراکه در آخر می‌‌فرماید «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِین». اگر بخواهیم صاحبِ این صفات شویم و در زمرۀ این مؤمنان باشیم، باید چه کنیم؟ ابتدا باید ببینیم قرآن کریم دربارۀ تائبان و عابدان و حامدان و سائحان و راکعان و ساجدان و آمران به معروف و ناهیانِ از منکر چه می‌‌فرماید!

 

تائبان

گذشته از روایات، خداوند در آیاتِ بسیاری دستور به توبه و بازگشت به‌سوی خود و وعدۀ آمرزش و رحمت می‌‌دهد. هرکسی در حدِ خود باید از او طلبِ آمرزش کند؛ آن‌که گناه کبیره یا ترکِ واجب کرده، توبه کند که دیگر این کار را نکند. آن‌که در مستحباتِ مؤکد مسامحه می‌‌کند یا مکروهاتِ مغلّظه انجام می‌‌دهد، باید توبه کند. کسی‌که صفاتِ بدی دارد و ظاهر می‌‌کند، توبه کند. کسی‌که می‌‌بیند آن‌طور که باید، در نمازش حضورِ قلب ندارد، توبه کند. این آیات شاملِ همۀ این افراد می‌‌شود تا برسد به کسانی مثل پیامبر اکرم و ائمۀ اطهار علیهم‌السلام و سایر پیامبران.

عبارت «توّاب» ۱۲ مرتبه در قرآن تکرار شده که ۱۱ بارِ آن دربارۀ خداوند و فقط یک بار دربارۀ شخصِ توبه‌کار است که آن‌هم می‌‌فرماید:

﴿إِنَّ اللَّـهَ یُحِبُّ التَّـوَّابِینَ وَ یُحِـبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ﴾[2]

«خدا کسانی را که زیاد توبه می‌‌کنند و بسیار پاکیزه‌اند، دوست می‌‌دارد.»

یعنی ۱۱ مرتبه می‌‌گوید «من توّابم». اگر شما یک بار به‌سوی خدا بازگردید، خدای تعالی به‌سوی شما بسیار بازگشت دارد. در روایت هم داریم اگر بنده یک قدم به‌سوی خدا بیاید، خدا ده قدم می‌‌آید و اگر او ده قدم بیاید، خداوند هروله‌کنان به‌سوی بنده‌اش می‌‌آید.

قرآن کریم ۷ مرتبه دستورِ توبۀ جمعی داده، به همه می‌فرماید به‌سوی او بازگشت کنید؛ پس هیچ‌کس نمی‌‌تواند بگوید از این امر مستثناست. هرکس در هرمرتبه‌ای است، باید به‌سوی خدا بازگشت کند.

در سورۀ تحریم می‌‌فرماید:

﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَهً نَصُوحاً﴾[3]

«ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید به درگاه پروردگارتان توبه کنید، توبه‌ای خالصانه.»

توبۀ «نصوح» یعنی توبه‌ای که در آن قولی را که به خدا داده‌اید نشکنید.

 

عبادت کنندگان

در اینکه خدای تعالی ابتدا از تائبان یاد کرد و بعد نامِ عابدان را آورد، رمزی نهفته، معلوم می‌‌شود اگر می‌خواهی به درستی عبادت کرده باشی، در هر مقامی هستی، اول باید به درگاه او توبه کنی؛ لذا وقتی می‌‌خواهی نماز بخوانی، استغفار کن!

«استغفر اللّه الذی لا اله الّا هو من جمیع ظلمی و جوری و إسرافی علی نفسی و أتوب إلیه»

«از خداوند که معبودی جز او نیست به‌خاطرِ همۀ ظلم‌ها و گناهانم و ستمی که بر خود روا داشته‌ام طلبِ بخشش می‌‌کنم و به‌سوی او بازمی‌گردم.»

یعنی واقعاً از غفلت‌هامان بازگشت می‌‌کنیم و نماز را شروع می‌‌کنیم.

عبادت چیزِ آسانی نیست و مراتبی دارد. درجۀ اولِ بندگی این است که هرچه خدا دربارۀ انجام واجبات و ترک محرمات فرموده، انجام دهد -بعداز آنکه به خدا و یگانگی او و همچنین به پیامبر اکرم، معاد، عدل و امامت ایمان داشت. این پنج اصل، اصول دین و اصول مذهب است- اولِ هر نماز می‌‌گوییم: «ایّاکَ نَعْبُدُ وَ ایّاکَ نَستَعین» یعنی فقط تو را عبادت می‌‌کنیم و فقط از تو یاری می‌‌طلبیم؛ این بندگیِ خداست، امّا بالاتر از این، آن است که در سورۀ ذاریات می‌‌فرماید:

﴿وَ ما خَلَقـتُ الجِـنَّ وَالإِنـسَ إِلّا لِیَعبُدون﴾[4]

«من جنّ و انس را نیافریدم، جز برای بندگی‌ام.»

در بعضی تفاسیر آمده که «لِیَعبُدون» یعنی «لِیَعرِفون» یعنی برای اینکه پروردگار را بشناسند. معلوم می‌‌شود نتیجۀ بندگی معرفت است.

در سورۀ طلاق می‌‌فرماید:

﴿اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَ مِنَ الأرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الأمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ وَ أنَّ اللَّهَ قَدْ أحَاطَ بِکُلِّ شَیءٍ عِلْماً﴾[5]

«خدا آن‌کسی است که هفت آسمان را آفرید و زمین را نیز مانند آن خلق کرد. فرمان (و تدبیر) او در میان آنها پیوسته فرود می‌آید تا بدانید خداوند بر هرچیز تواناست و علمِ خدا به همه‌چیز احاطه دارد.»

پس نتیجۀ عبادت، مطابقِ آیه رسیدن به علم است.

در سورۀ انبیاء می‌‌فرماید:

﴿وَ ما أَرسَلنا مِن قَبلِکَ مِن رَسولٍ إِلّا نوحی إِلَیهِ أَنَّهُ لا إِلٰـهَ إِلّا أَنا فَاعبُدونِ﴾[6]

«و هیچ پیامبری پیش‌از تو نفرستادیم، مگر اینکه به او وحی کردیم که خدایی جز من نیست؛ پس مرا بپرستید.»

در قرآن ۱۷ مرتبه «اُعْبُدوا اللّه» و ۲ مرتبه «اُعْبُدوا رَبَّکُم» آمده است یعنی بندگیِ خدا کنید. یکی از خصوصیاتِ بندگی خدا، هدایت به صراط مستقیم است و در ۴ سوره به این نکته اشاره شده است. در سوره‌های آل‌عمران، مریم و زخرف می‌‌فرماید:

﴿إِنَّ ٱللَّهَ رَبِّى وَ رَبُّکُمْ فَٱعْبُدُوهُ هَذَا صِراطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾[7]

«خداوند، پروردگار من و پروردگار شماست. پس او را بپرستید که صراط مستقیم همین است.»

در سورۀ یس نیز می‌‌فرماید:

﴿وَ أَنِ ٱعْبُدُونِى هَذَا صِراطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾[8]

«و اینکه مرا بپرستید که این صراط مستقیم است.»

صراط مستقیم به علی علیه‌السلام هم تفسیر شده است. درواقع آن‌که بندۀ خداست، قطعاً علی علیه‌السلام را قبول دارد.

از اول تا آخرِ قرآن، همه صفاتِ پروردگار است و دائم به این نکته توجه می‌‌دهد که خدا همه‌کاره است. در سوره یس می‌‌فرماید:

﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ ۞ وَ أَنِ ٱعْبُدُونِى هَذَا صِراطٌ مُّسْتَقِیمٌ﴾[9]

«ای بنی‌آدم آیا با شما عهد نکردیم که شیطان را عبادت نکنید که او دشمنِ آشکارِ شماست ۞ و اینکه مرا بپرستید که این صراط مستقیم است.»

 

حمد کنندگان

«حامد» یعنی کسی‌که خدا را شکر و ستایش می‌‌کند. این خصلتی است که مؤمن همیشه باید داشته باشد و شکر خدا را به‌جا آورد. خدای تعالی ۴۴ مرتبه خود را به حمد ستوده و دستور به حمد و تسبیح خود داده است.

﴿فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ إِنَّهُ کَانَ تَوَّابًا﴾[10]

«پروردگارت را ستایش و حمد کن و از او آمرزش بخواه که او بسیار توبه‌پذیر است.»

به رسولش و به همه دستور می‌‌دهد صبح و شام خدا را حمد کنند؛

﴿وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّکَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاء اللَّیْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّکَ تَرْضیٰ﴾[11]

«قبل‌از طلوعِ آفتاب و بعداز غروبِ آن، پروردگارت را ستایش و حمد کن و نیز پاسی از شب و حوالی روز او را ستایش کن، باشد که خشنود گردی.»

در دعاهایی که قبل‌از طلوع و غروب آفتاب وارد شده، یکی این است که ده مرتبه بگویید:

«لا إِلٰهَ إِلّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ یُمِیتُ وَ یُحْیِی وَ هُوَ حَیٌّ لا یَمُوتُ بِیَدِهِ الْخَیْرُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیءٍ قَدِیرٌ»

«شایستۀ پرستشى جز خداى یکتا نیست. یگانه است و مانندی ندارد. فرمانرواى هستىست و ستایش فقط زیبندۀ اوست. زنده می‌‌کند و می‌‌میراند و مى‌میراند و زنده مى‌کند و او زنده‌اى است که هرگز نمی‌‌میرد. خوبی فقط به‌دستِ اوست و او بر هر چیزى تواناست.»

در حاشیۀ مفاتیح‌الجنان از قولِ امام صادق علیه‌السلام نقل شده: گفتنِ این ذکر واجب است، ولی فقها فتوا به وجوبش نداده‌اند، بااین‌حال آموختن و گفتنِ آن خوب و بلکه مستحب مؤکد است. همچنین از آن حضرت روایت شده: چه چیز شما را بازمی‌دارد که هر صبح و شام این دعا را سه مرتبه بخوانید:

«اللَّهُمَّ مُقَلِّبَ الْقُلُوبِ وَ الْأَبْصَارِ ثَبِّتْ قَلْبِی عَلَى دِینِکَ وَ لا تُزِغْ قَلْبِی بَعْدَ إِذْ هَدَیْتَنِی وَ هَبْ لِی مِنْ لَدُنْکَ رَحْمَهً إِنَّکَ أَنْتَ الْوَهَّابُ وَ أَجِرْنِی مِنَ النَّارِ بِرَحْمَتِکَ اللَّهُمَّ امْدُدْ لِی فِی عُمْرِی وَ أَوْسِعْ عَلَیَّ فِی رِزْقِی وَ انْشُرْ عَلَیَّ رَحْمَتَکَ وَ إِنْ کُنْتُ عِنْدَکَ فِی أُمِّ الْکِتَابِ شَقِیّاً فَاجْعَلْنِی سَعِیداً فَإِنَّکَ تَمْحُو مَا تَشَاءُ وَ تُثْبِتُ وَ عِنْدَکَ أُمُّ الْکِتَابِ»

«خدایا؛ اى دگرگون کنندۀ دل‌ها و دیده‌ها! دلم را بر دینت ثابت بدار و آن را پس از اینکه به‌راهم آوردى، گمراه مساز و از نزد خود بر من رحمتى بخش؛ زیرا تویى که بسیار بخشنده‌اى، و به رحمتت از آتش پناهم ده. خدایا بر عمرم بیفزا و در روزی‌ام وسعت بخش و رحمتت را بر من بگستران و اگر نزد تو در کتابِ تقدیر و سرنوشت بدفرجام هستم، مرا نیکبخت گردان؛ چراکه تو آنچه را بخواهى محو و آنچه را بخواهى ثبت می‌‌کنى و کتابِ تقدیر و سرنوشت در اختیارِ توست.»

این همه دستور به تسبیح و حمد پروردگار برای این است که ملتفت شویم خداوند همه‌کاره و مدبرِ ماست و پیوسته باید او را به‌خاطرِ نعمت‌هایش شکر کنیم؛ نعمت‌هایی که به شماره نمی‌‌آیند.

﴿‏‏وَ إِن تَعُدُّواْ نِعْمَهَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا﴾[12]

«اگر بخواهید نعمت‌های خدا را بشمارید، هرگز نمی‌‌توانید.»

 

رکوع و سجده کنندگان

خدای تعالی در قرآن کریم «راکعون و ساجدون» را تمجید کرده، به حضرت ابراهیم و اسماعیل دستور می‌‌دهد خانه‌اش را برای آنها پاکیزه سازند؛

﴿وَ عَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ أَن طَهِّرَا بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْعَاکِفِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ﴾‎[13]

«و با ابراهیم و اسماعیل پیمان بستیم که خانۀ مرا براى طواف کنندگان و اعتکاف کنندگان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کنید.»

این رکوع و سجود کنایه از نماز است. بعضی گفته‌اند که خواجه ربیع، خادمِ امام رضا علیه‌السلام یک شب فقط رکوع می‌‌رفت؛ یک شب فقط سجده می‌‌کرد؛ یعنی بعداز نماز تا صبح در سجده بوده؛ این از عشق است.

در سورۀ حج می‌‌فرماید:

‏﴿وَ إِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَنْ لَا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَ الْقَائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ﴾[14]

«و چون مکانِ خانه را برای ابراهیم معیّن کردیم، گفتیم: چیزی را شریک من مساز و خانۀ مرا برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع و سجود کنندگان پاکیزه کن!»

در سورۀ فتح ضمنِ بیانِ صفاتِ مؤمنان، می‌‌فرماید:

﴿تَراهُم رُکَّعًا سُجَّدًا﴾[15]

«آنان را در حالِ رکوع و سجده می‌‌بینی.»

در سورۀ حج می‌‌فرماید:

﴿یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ارکَعوا وَ اسجُدوا وَ اعبُدوا رَبَّکُم وَ افعَلُوا الخَیرَ لَعَلَّکُم تُفلِحونَ﴾[16]

«ای کسانی‌که ایمان آورده‌اید رکوع و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و کارِ خیر انجام دهید تا رستگار شوید.»

 

آمرانِ به معروف و ناهیانِ از منکر

در امر به معروف و نهی از منکر، مؤمن ابتدا از خانواده و بعد اطرافیانِ خود شروع می‌‌کند و بعداز آن تا جایی که بتواند به جامعه می‌‌پردازد. قرآن کریم در سورۀ توبه می‌‌فرماید:

﴿وَ اَلْمُؤْمِنُونَ وَ اَلْمُؤْمِنٰاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیٰاءُ بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ اَلْمُنْکَرِ وَ یُقِیمُونَ اَلصَّلاٰهَ وَ یُؤْتُونَ اَلزَّکٰاهَ وَ یُطِیعُونَ اَللّهَ وَ رَسُولَهُ أُولٰئِکَ سَیَرْحَمُهُمُ اَللّهُ اِنَّ اَللّهَ عَزِیزٌ حَکِیمٌ﴾[17]

«مردان و زنان با ایمان، ولیّ یکدیگرند؛ امر به معروف و نهی از منکر می‌‌کنند و نماز به‌پا می‌‌دارند و زکات می‌‌دهند و از خدا و پیامبرش اطاعت می‌‌کنند. خداوند به زودی آنان را مورد رحمت خود قرار می‌دهد که خدا عزیز و حکیم است.»

در سورۀ آل عمران می‌‌فرماید:

﴿وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّهٌ یَدْعُونَ اِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[18]

«و باید گروهى از شما باشند که دعوت به نیکى‌ها کنند و امر به معروف و نهى از منکر نمایند و آنان همان رستگارانند.»

این منحصر به یک یا چند نفر نیست حتی منحصر به اداره و دستگاه خاصی هم نیست که بگوییم ادارۀ امر به معروف و نهی از منکر باید این کار را بکند -مثل اهل تسنّن- همه باید دست به دستِ هم بدهیم؛ هرکس به اندازۀ خود، با زبانِ خوش و روشِ صحیح این کار را انجام دهیم.

در سورۀ لقمان می‌‌فرماید:

﴿یا بُنَیَّ أقِمِ الصَّلاهَ وَ أْمُرْ بِالْمَعْرُوفِ وَ انْهَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ اصْبِرْ عَلى ما أصابَکَ اِنَّ ذلِکَ مِنْ عَزْمِ الاُمُورِ﴾[19]

«اى فرزندم! نماز به‌پا دار و امر به معروف و نهى از منکر کن و بر آنچه به تو مى‌رسد، صبر پیش گیر که این از محکم‌ترین کارهاست.»

نماز در همۀ امت‌ها وجود داشته است، البته هر امّت طبقِ شریعتِ خود.

یکی از اساتیدِ دانشگاه پرسید: چه کنیم جوان‌ها نماز بخوانند و گناه نکنند؟

گفتم: شما افرادِ دوروبرِ خودتان را یکی‌یکی بیاورید و از آنها بپرسید چرا نماز نمی‌‌خوانی؟ هرکس دلیلی دارد؛ یکی می‌‌گوید: من هرچه نماز خواندم، به جایی نرسیدم؛ فقیرم؛ نان ندارم. بگویید: آیا شما نماز می‌‌خوانی برای نان درآوردن؟ این یک تکلیف شرعی است. یا می‌‌گوید: از آخوندها بدی دیدم. اگر نماز درست، بود این‌ها درست بودند. آخوندها می‌‌گویند نماز بخوان، ولی همه‌شان خرابند. شما بگویید: تو برای خدا نماز بخوان، چه‌کار به آخوندها داری؟ مگر آخوند چیست؟ یک آدمی که چند متر پارچه بر سر گذاشته و لباسِ بلندی به تن کرده است، شاید چیزی هم خوانده باشد. نماز که تکیه بر این‌ها ندارد. ملتفت باش که خدایی داری و او را عبادت می‌‌کنی. هرکس بد شد یا آن‌طور که شما دلت خواست، نشد، نباید در رابطۀ شما با خدای تعالی تأثیرِ بد بگذارد.

در سورۀ آل عمران می‌‌فرماید:

﴿کُنْتُمْ خَیْرَ أُمَّهٍ أُخْرِجَتْ لِلنّاسِ تَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ تَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ تُوْمِنُونَ بِاللَّهِ﴾[20]

«شما بهترین امّتى بودید که براى مردم پدید آمدید؛ به خوبى‌ها دعوت مى‌کنید و از بدى‌ها باز مى‌دارید و به خدا ایمان دارید.»

تحمل در برابرِ ناملایماتِ مردم ثوابِ فراوان دارد و انسان را رشد می‌‌دهد. اگر در هر سختی و ناملایمتی به خدا رجوع کند، ایمانش زیاد می‌‌شود؛ از افراد و اسباب بریده می‌‌شود و به‌تدریج می‌‌فهمد کار دستِ خداست، نه دستِ این و آن. آن‌که شما را حرکت می‌‌دهد و راه می‌برد، خداست، نه مردم. آن‌که خلقتان کرده، کارهاتان را راه می‌‌اندازد، فقط خداست.

هیچ‌کس نمی‌‌تواند نطفه‌ای را در رحمِ مادر این‌طور رشد دهد که بعداز نُه ماه، انسانی صحیح و سالم بیرون آید. کودک بعداز تولد، نه چیزی می‌‌فهمد، نه می‌‌بیند و نه می‌‌تواند حرف بزند، ولی آرام‌آرام چشمش به‌کار می‌‌افتد؛ زبانش گویا می‌‌شود و می‌‌فهمد. میلیاردها سلول در بدنِ ما وجود دارد که هر روز در حالِ تولد و مرگ هستند، به‌طوری‌که ظاهراً در هر هفت سال بدنِ انسان به‌طورِ کامل عوض می‌‌شود. چه کسی این‌طور بدنِ ما را تدبیر می‌‌کند، بدون آنکه خودمان یا دیگری دخالتی در آن داشته باشیم؟ کدام پزشکِ متخصصی می‌‌تواند این کارها را انجام دهد؟ پس یقیناً خدایی هست که خالق و پروردگارِ ماست و غیراز او هیچ‌کس کاره‌ای نیست. باید کمی از اسباب و وسایل کَنده شویم تا به خدایی برسیم که همه‌کارۀ ماست.

خانۀ آخرِ ما قبر است. وقتی هم انسان در گور رفت، لحد رویش می‌‌گذارند و خاک می‌‌ریزند تا بویش بیرون نیاید؛ پس به‌هرحال این بدن باید خاک شود، امّا روح در عالمِ برزخ باقی می‌‌ماند تا وقتی که خدا بخواهد. این قرآن است که می‌‌فرماید:

﴿وَمِنْ وَرَائِهِمْ بَرْزَخٌ إِلَىٰ یَوْمِ یُبْعَثُونَ﴾[21]

«و پیشِ‌رویشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند.»

در قیامت همین خاک‌ها جمع می‌‌شود و روح در آن دمیده می‌‌شود، با بدنی متناسب با آن عالم. آنجا عالمِ امر است، عالمِ ماده نیست؛ به همین جهت آلودگی وجود ندارد؛ بدن کثافتی ندارد؛ خوراک‌هایی که می‌‌خورد، عرق می‌‌شود و بوی عطر می‌‌دهد؛ لذاتِ زناشویی هست، ولی مثل اینجا کثافتی درپی ندارد. خلاصه وضع، جورِ دیگری است.

همۀ ما این مراحل را داریم، چه بخواهیم و چه نخواهیم. آن قدر آمدند و گفتند پیامبران دروغ می‌‌گویند؛ هیچ خبری نیست؛ قیامتی در کار نیست؛ وقتی مُردیم، خاک می‌‌شویم و همه‌چیز تمام می‌‌شود. هرچه پیامبران معجزه نشان دادند و گفتند: ما از شما چیزی نمی‌‌خواهیم و دلیلی ندارد دروغ بگوییم، قبول نمی‌‌کردند. اول قدرتمندانشان و بعد هم دیگران، به تبعِ آنها زیرِبار نمی‌‌رفتند. از اول دنیا تابه‌حال بوده، از این به بعد هم خواهد بود، امّا خوشا به حالِ کسی‌که در این دعواها و انکارها حواسش جمع باشد؛ خودش را پیدا کند و بفهمد بندۀ خداست؛ خدایی که آفریننده و میراننده‌اش است؛ کارهایش را تدبیر می‌‌کند و سرانجام در جایگاهی که معیّن کرده، جایش می‌‌دهد!

 

 

[1] ـ کافی، ۵، ۲۲.

[2] ـ بقره، ۲۲۲.

[3] ـ تحریم، ۸.

[4] ـ ذاریات، ۵۶.

[5]ـ طلاق، 12.

[6] ـ انبیاء، ۲۵.

[7] ـ آل‌عمران، ۵۱. مریم، ۳۶. زخرف، ۶۴.

[8] ـ یس، ۶۱.

[9] ـ یس، ۶۰ و ۶۱.

[10] ـ نصر، ۳.

[11] ـ طه، ۱۳۰.

[12] ـ نحل، ۱۸.

[13] ـ بقره، ۱۲۵.

[14] ـ حج، ۲۶.

[15] ـ فتح، ۲۹.

[16] ـ حج، ۷۷.

[17] ـ توبه، ۷۱.

[18] ـ آل‌عمران، ۱۰۴.

[19] ـ لقمان، ۱۷.

[20] ـ آل‌عمران، ۱۱۰.

[21] ـ مؤمنون، ۱۰۰.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
ضبط پیام صوتی

زمان هر پیام صوتی 5 دقیقه است