سوره توبه آیه ۱۰۷ و ۱۰۸ | جلسه ۷۳
تفسیر سوره توبه آیه ۱۰۷ و ۱۰۸ | چهارشنبه ۱۳۹۶/۰۸/۰۳ | جلسه ۷۳ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره توبه
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَ کُفْرًا وَ تَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ (۱۰۷)
و کسانی (از منافقان هستند) که مسجدی بنا کردند برای ضرر زدن و کفر ورزیدن و تفرقه انداختن میانِ مؤمنان و کمینگاه برای کسانی که پیشاز این با خدا و پیامبرش در جنگ بودند و قسم میخورند که هدفی جز خوبی نداریم و خدا شهادت میدهد که آنها دروغ میگویند.
لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیهِ فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ (۱۰۸)
هرگز در آن نایست. مسجدی که از روزِ اول بر پایۀ تقوا بنا شده، سزاوارتر است که در آن [به نماز] بایستی. در آنجا مردانی هستند که دوست دارند خود را پاک سازند و خداوند پاکان را دوست میدارد.
این آیات و چند آیۀ بعد دربارۀ مسجدی است که در زمانِ پیامبر اکرم صلّیاللّهعلیهوآله کنارِ مسجدِ قبا ساخته شد.
تفسیر مجمعالبیان مىنویسد:
بنىعمرو بن عوف مسجد قبا را ساختند و نزد رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله فرستادند تا تشریف بیاورد و در آن نماز بگزارد. رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله آن مسجد را افتتاح فرمود. جماعتى از منافقانِ بنىغنم بن عوف بر ایشان حسد بردند و گفتند: ما نیز مسجدى مىسازیم و در آن نماز مىگزاریم و دیگر به جماعت محمّد صلّیاللّهعلیهوآله حاضر نمىشویم. پس مسجدى در کنارِ مسجد قبا ساختند.
وقتی از کارِ آن فارغ شدند نزد رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله آمدند، درحالىکه آن جناب آمادۀ سفر به تبوک مىشد، بهعرضش رساندند: یا رسول اللّه! ما براى افرادِ مریض و کسانى که کارشان زیاد است و نمىتوانند راه دورى طى کنند تا به مسجدِ شما بیایند و نیز براى شبهاى بارانى و شبهاى زمستان، مسجدى ساختهایم و میل داریم به آنجا تشریف آورده، در آن نماز بگزارید و براى برکتِ ما دعا فرمایى.
حضرت فرمود: من اینک در راه سفرم. انشاءاللّه اگر برگشتم به محلۀ شما مىآیم و در مسجدِ شما نماز مىگزارم.
وقتى پیامبر اکرم از سفرِ تبوک برگشت، این آیات نازل شد و وضعِ آن مسجد را روشن فرمود. رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله چند نفر را فرستاد آن مسجد را آتش زنند و دستور داد جاى آن را زبالهدان نمایند.
در همین تفسیر دربارۀ «وَ إِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ» آمده است:
این جمله در شأنِ ابوعامر راهب است. او در ایامِ جاهلیت به رهبانیت درآمد. لباسِ خشن به تن مى کرد و چون در مدینه خدمت رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله رسید، نسبت به وضعِ آن جناب حسد برد و شروع به تحریکِ مردم علیه آن حضرت کرد. بعداز فتحِ مکه به طائف گریخت و پساز آنکه اهلِ طائف مسلمان شدند، به شام گریخت و از آنجا به روم رفت و به کیشِ نصرانیت درآمد.
رسول خدا صلّیاللّهعلیهوآله ابوعامر را فاسق نامید. او از شام به منافقان پیغام فرستاده بود خود را آماده کنند و مسجدى بسازند که من از قیصر لشکرى میگیرم و بهسوى شما میآیم و محمّد را از مدینه بیرون میکنیم. به همین جهت عدهای از منافقان منتظرِ آمدنش بودند، ولى او قبل از رفتن نزد قیصر مُرد.[1]
امّا پیامبر با سازندگان مسجد کاری نداشت؛ چون آنها بهحسابِ ظاهر چیزی اظهار نکردند. پیامبر هم آنها را محاکمه یا توبیخ یا زندانی نکردند. آنان میگفتند ما مسلمان هستیم و چیزی جز این اظهار نمیکردند؛ نه محارب بودند؛ نه سلاح دست گرفته بودند و نه جنگ کرده بودند.
آموزههای آیه
وَ الَّذِینَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا؛ گروهی از منافقان مسجدی برای ضرر زدن به مسلمانان ساختند. وقتی کسانی مسجد میسازند که با پیامبر مخالفاند و بلکه باطناً دین ندارند و منافقاند، معلوم است نظرشان چیست. آنها میخواهند مردم را از مسجدِ پیامبر بهسوی خود بکشانند و جمعیتِ خود را زیاد کنند. قهراً این کار، هم ضررِ معنوی به مسلمانان وارد میکنند و هم ضررهای مادی.
ازهمینرو بعضی مفسران گفتهاند هرجا گروهی جمع شوند و مؤسسه یا تشکیلاتی راه بیندازند تا از جهتِ فرهنگی یا سیاسی یا اقتصادی یا چیزهای دیگر به مسلمانان ضررِ مادی یا معنوی برسانند و باعث وسوسه و شیطنت شوند، بعید نیست همینطور باشد.
وَ کُفْراً؛ نظرِ منافقان این است که کفر را ترویج دهند و مردم را از اسلام بیرون آورند. این، گاهی همراه آن است و گاهی علیحده. میخواهند شک و شبهه ایجاد کنند و مردم را از دین و مذهب و نماز بیرون بیاورند. گاه عمداً این کار را میکنند -مثل مجاهدانِ خلق در اوایل انقلاب- و گاهی از روی عمد نیست، ولی عملاً اینطور میشود؛ بهعنوانِ مثال عملکردِ بعضی روحانیون طوری است که مردم از دین زده میشوند. قهراً این هم یکی از مصادیقِ پایین این معناست.
وَ تَفْرِیقًا بَیْنَ الْمُؤْمِنِینَ؛ «تفریق» یعنی جدایی؛ کارها و سخنانی که عمداً یا سهواً و از روی جهالت، باعث میشود بینِ مردم چنددستگی پیدا شود و قهراً اختلافاتی بهوجود آید.
صرفِ وجودِ اختلاف اشکالی ندارد. وقتی همه در یک جهتِ مشترک و برای اسلام کار میکنند و فقط اسمها عوض میشود، اختلافِنظر، طبیعی و حتی خوب است، ولی مهم این است که هرکدام از راهی نروند که منتهی به کشمکش و پرخاشگری شود؛ این تفریق خوب نیست
در قضیۀ ۲۸ مرداد عدهای جمع شدند و کاری کردند که دوباره شاه برگشت و پای آمریکا و انگلیس به کشور باز شد. مصدق هرچه بود تکیه به بیگانگان نداشت و بهحسابِ ظاهر بهتر از شاه بود. امروز هم اگر کسانی بخواهند زمینه را آماده کنند، آیه شاملِ حالشان میشود؛ پس منحصر به مسجد نیست.
وَ إِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ؛ اینها دشمنِ خدا و پیامبر هستند. از قبل بودهاند و چیز تازهای نیست.
وَ لَیَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَىٰ؛ وقتی از آنها میپرسید شما برای چه مسجد ساختید، قسم میخورند که برای مردمِ پیر و زمینگیری درست کردیم که نمیتوانند به مسجدِ شما بیایند. نظرمان این بود که مردم از جماعت محروم نشوند و مسائلِ خود را یاد بگیرند، امّا خدا شهادت میدهد که دروغ میگویند؛ «وَ اللَّهُ یَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکَاذِبُونَ»
دشمنی با ائمۀ اطهار علیهمالسلام
یکی از مصادیقی که میتوان بر این آیه منطبق دانست، رسول خدا و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند. هرکدام از ایشان در زمانِ خود مانند مسجد و اطرافیان و شیعیانشان نیز مصداقِ اصحابِ مسجد بودند که خداوند آنها را دوست میداشت و در آیه بعد دربارۀ آنها میفرماید: «فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِینَ». برخی از یاران و همراهانِ حضرات واقعاً طالبِ خدای تعالی بودند؛ یعنی نظرشان فقط خدا بود و دوست میداشتند طهارتِ باطنی داشته باشند.
در مقابل، دشمنانِ ائمۀ اطهار علیهمالسلام مصداقِ مسجد ضرار بودند که هر روز دشمنیشان بیشتر میشد تا در زمانِ امام حسین علیهالسلام به ظهورِ کامل رسید و منجر به شهادتِ ایشان شد. هرکدام از امامانِ دیگر هم بهنحوی دچارِ این افراد بودند. دشمنانِ اهلبیت بهصورتِ ظاهر مسلمان بودند، امّا درصددِ ضربه زدن و شهید کردنِ حضرات بودند و همینکه میدیدند ایشان با آنها موافق نیستند و با توجه به نفوذِ معنویشان مردم دورشان جمع میشوند، اعتراض میکردند و دشمنی خود را ظاهر میساختند.
در زمانِ غیبت هم در جامعۀ شیعه، عالمانِ عامل و مخلصی بودهاند که درونشان از همۀ کثافات پاک بود؛ امثالِ کلینی، شیخ مفید، شیخ طوسی، میرزای شیرازی و دیگرانی که هرکدام به اندازۀ خود یک مسجدِ قبا بودند و نظرِ عنایتِ حضرت صاحبالزمان عجّلاللّهتعالیفرجه بر آنان بود و ظهوراتی در این زمینه داشتند. در مقابلِ ایشان هم همواره کسانی به مخالفت برمیخواستند؛ موانعِ فراوان برایشان ایجاد میکردند و حتی آنان را زندانی، شکنجه، تبعید و گاه شهید میکردند. شهیدِ اول، ثانی، ثالث و رابع قربانی همین دشمنیها بودند. شیخ طوسی در بغداد کتابخانۀ بزرگی داشت و زحمات فراوانی در آن کشیده بود، امّا ریختند و آن را آتش زدند. او نیز به نجف کوچ کرد. بعضی زمانها چند نفر از این فقها، همدوره بودند. گاه در گشایش و راحتی زندگی میکردند و گاه در فقر و شدت بهسر میبردند.
لَا تَقُمْ فِیهِ أَبَدًا؛ آنجا نایست یعنی آنجا قرار نگیر از آنها حمایت نکن.
لَمَسْجِدٌ أُسِّسَ عَلَى التَّقْوَىٰ مِنْ أَوَّلِ یَوْمٍ أَحَقُّ أَنْ تَقُومَ فِیه؛ مسجدی را انتخاب کن که اساس و پایهاش بر تقوا ریخته شده؛ یعنی کسانیکه آن را ساختند و میخواهند در آن نماز بخوانند، بنایشان بر تقواست؛ یعنی رعایتِ واجبات و محرمات. باطنشان هم با خدا و پیامبر است؛ نظرشان این است که راه خدای تعالی را طی کنند؛ باطنِ خود را به او متصل نمایند؛ آنچه رضای خدا نیست، از دلشان بیرون سازند و خود را مهذب کنند. پس شایسته است در مسجدی بایستی که این افراد را داشته باشد.
فِیهِ رِجَالٌ یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا؛ منظور از «رجال» نه صرفِ مردان، بلکه شخصیتهایی است که این خصوصیت را دارند؛ چه زن باشند و چه مرد. البته مستحب است زنها در خانه نماز بخوانند، امّا برای یاد گرفتنِ مسائل و شنیدنِ چیزهایی که قلب را باز میکند و آموختنِ قرآن، آمدنشان در مسجد خوب است.
ویژگی این شخصیتها این است که دوست میدارند پاک باشند؛ «یُحِبُّونَ أَنْ یَتَطَهَّرُوا». پاکی، هم از جهتِ ظاهر است که یعنی بدن و لباسشان طاهر باشد و غسل و وضو داشته باشند. هم از جهتِ باطنی؛ یعنی واجبات را انجام دهند و حرام را ترک کنند. کسیکه واجبات را ترک کرده، پیوسته حرام انجام میدهد، باطناً نجس است.
جهتِ دیگرِ پاکیِ باطنی این است که حسد و کینهای نداشته باشد تا در مواقعِ خود ظاهر شود. این کارِ سختی است، امّا برخی مصمم به انجام آن هستند و میخواهند پاک باشند.
وَ اللَّهُ یُحِبُّ الْمُطَّهِّرِین؛ خداوند کسانی را که در این راه باشند، دوست میدارد؛ کسانیکه میخواهند از صفاتِ بد پاک شوند و همیشه خود را پاک نگه دارند.
صفاتِ ناپسند گاه باعثِ تباهی انسان میشود و به دیگران هم تراوش میکند. مثلاً حسد مفاسدِ بسیاری، هم برای خودِ شخص و هم برای دیگران دارد. اینکه انسان بهخاطرِ نعمتی که خدا به دیگری داده، حسدش را میبرد و چهبسا حاضر است نعمتی از خودش زایل شود تا به او هم نرسد، واقعاً مصیبت است. در بینِ زن و شوهر یا افرادِ خانواده یا رفقا این حسد وجود دارد.
دیگر از صفاتِ بد کینه است که چهبسا از حسد تولید میشود. کینه یعنی کارِ بدِ دیگران را تا تلافی نکند، آرام نمیشود. این صفت برای مؤمن بدتر است؛ چون مثل خوره، هم او را میخورد و هم دینش را؛ لذا توصیه میکنیم دوستان عزیز بعد از هر نماز این آیه را بخوانند تا کینه و حسد از دلشان پاک شود:
﴿رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَ لَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ﴾[2]
«پروردگارا ما و برادرانمان را که در ایمان، بر ما سبقت گرفتند، بیامرز و در دلهای ما کینهای نسبت به کسانی که ایمان آوردند قرار مده. پروردگارا تو رئوف و مهربانی.»
بعضی مؤمنان در عالم برزخ هم این صفات در دلشان است. خدا میفرماید:
﴿وَنَزَعْنَا مَا فِی صُدُورِهِم مِّنْ غِلٍّ﴾[3]
«و «غِلّ» (کینه و حسد) را از سینههاى آنان بیرون مىکنیم.»
یعنی وقتی میخواهند واردِ بهشت شوند، باید کینه و حسد از دلشان پاک شود. حتماً مقدارِ آن کم است؛ زیرا اگر زیاد باشد، خیلی سخت است. خداوندا! به حقِّ محمّد و آل محمّد این رذایلِ اخلاقی را از دلِ ما بیرون کن و از برکتِ حضرت صاحبالزمان کمک فرما همانطور که این آیه فرمود جزء مطَّهَرین باشیم.
[1] ـ تفسیر مجمعالبیان، ذیل همین آیه.
[2] ـ حشر، ۱۰.
[3] ـ اعراف، ۴۳.