سوره اعراف آیه ۵۴ | جلسه ۲۹
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۵۴ | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۱/۱۶ | جلسه ۲۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاْرْضَ فی سِتَّهِ أیّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثآ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأمْرِهِ ألا لَهُ الْخَلْقُ وَ الاْمْرُ تَبارَکَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ
به یقین پروردگار شما خداوندى است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید. سپس بر عرش (مقام تدبیر عالم) مسلط شد. شب را بر روز مىپوشاند، در حالى که شتابان در پى آن است و خورشید و ماه و ستارگان گوش به فرمان اویند. آگاه باشید که آفرینش و تدبیر فقط در دست او است! پر برکت است خداوندى که پروردگار جهانیان است.(54)
این آیه در ادامه آیاتى است که درباره منکران ربوبیت پروردگار نازل شد. این افراد، در مرحله اول، مشرکان و در مراتب بعد، کسانى هستند که علم به این معنا نصیبشان نشده است؛ یعنى نفهمیدند خداى تعالى، خالق و پرورش دهندهى آسمانها، زمین و موجودات است.
اِنَّ رَبَّکُمُ اللهُ؛ خداوند به همهى بشر خطاب مىکند که پروردگار و پرورش دهندهى شما «الله» جلّ جلاله است. الله، مستجمع جمیع اسما و صفات خداى تعالى است؛ یعنى این نام مقدس، شامل همهى اسما و صفات حسناى خداوند مىشود.
پروردگار موجودات؛ یعنى آن که مىتواند آنها را پرورش دهد، فقط خداى تعالى است؛ هم او که آنها را خلق کرده است. کسى جز خالق، به خصوصیات، نیازها، نقایص و ضعفهاى درونى و بیرونى مخلوق آگاه نیست؛ بنابراین خلقت و ربوبیت، ملازم هم هستند.
الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الاْرْضَ؛ خلق یعنى بوجود آوردن؛ عدم را هستى بخشیدن و آنچه را که نیست، هست کردن؛ پس «وجود» از خداى تعالى است و همهى موجودات غیر از او، ممکن الوجودند؛ یعنى نبودند و از فیض وجود حق تعالى، موجود شدند. فقط خداى یکتا، «واجب الوجود» است؛ یعنى همیشه بوده و تا همیشه خواهد بود؛ وجودش مسبوق به عدم نیست و نیستى در ذاتش راه ندارد.
منظور از آسمانها، همهى آن چیزهایى است که بالاى سر ماست؛ از ستارهها و کهکشانها تا فضاهاى خالى و تاریک میان آنها.
فی سِتَّهِ أیّامٍ؛ منظور از شش روز، «شش دوره» است. استعمال «یوم» (روز) براى دوره یا زمان طولانى، هم در قرآن، هم در لغت و هم در اصطلاحات عربى و فارسى کاملا رایج است. خداى تعالى درباره قیامت هم عبارت یوم به کار مىبرد، در حالى که در قیامت، زمان مفهوم خود را از دست مىدهد؛ چراکه دیگر خورشید و زمینى وجود ندارد.
مولا على علیه السلام مىفرماید :
«وَ أعْلَمْ بِأنَّ الدَهرَ یُومَان یُومٌ لَک وَ یُومٌ عَلَیک»
«بدان روزهاى زندگى شما دو روز است؛ روزى به نفع تو و روزى به زیان تو.»
در این که این شش دوره چند روز بوده، نظریات مختلفى وجود دارد و برخى تا چندین میلیارد سال هم گفتهاند، ولى کسى به درستى نمىتواند این زمان را مشخص کند. امیرالمؤمنین در خطبه اول نهج البلاغه بیانات مفصلى درباره خلقت آسمانها و زمین ایراد فرمودهاند.
قرآن کریم در سورههاى اعراف، یونس، هود، فرقان، سجده، فصّلت حدید و ق به دورههاى خلقت اشاره مىکند. در سوره «فصّلت» چنین مىفرماید :
(قُلْ أ اِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذی خَلَقَ الاْرْضَ فی یَوْمَیْنِ وَ تَجْعَلُونَ لَهُ أنْدادآ ذلِکَ رَبُّ الْعالَمینَ * وَ جَعَلَ فیها رَواسِیَ مِنْ فَوْقِها وَ بارَکَ فیها وَ قَدَّرَ فیها أقْواتَها فی أرْبَعَهِ أیّامٍ سَواءً لِلسّائِلینَ * ثُمَّ اسْتَوى اِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِْلأرْضِ ائْتِیا طَوْعآ أوْ کَرْهآ قالَتا أتَیْنا طائِعینَ * فَقَضاهُنَّ سَبْعَ سَماواتٍ فی یَوْمَیْنِ وَ أوْحى فی کُلِّ سَماءٍ أمْرَها وَ زَیَّنَّا السَّماءَ الدُّنْیا بِمَصابیحَ وَ حِفْظآ ذلِکَ تَقْدیرُ الْعَزیزِ الْعَلیمِ )
«بگو: آیا شما به او که زمین را در دو روز خلق کرد، کافر هستید و براى او همتایانى قرار مىدهید؟ او پروردگار جهانیان است. * و بر زمین، کوههاى استوار پدید آورد و برکات فراوان در آن نهاد و خوراکىهاى آن را در چهار روز براى درخواست کنندگان آن به اندازه، مقدّر فرمود. * سپس به آفرینش آسمان رو آورد در حالى که همچون دود بود؛ پس به آن و به زمین فرمود: با شوق یا با کراهت بیایید! گفتند: با کمال میل مىشتابیم. * آن گاه آنها را در دو روز به صورت هفت آسمان آفرید و در هر آسمانى، کار آن را وحى کرد و آسمان دنیا را با چراغهایى آراستیم و حفظ کردیم. این تقدیر خداوند عزیز و داناست.»
با جمع میان آیات مىتوان گفت: آسمانها و زمین و روزى موجودات در زمین، هر کدام طى دو دوره آفریده شد که روى هم در شش دوره خلقت کامل و زمین مناسب پذیرایى از موجودات گردید. شرح مفصل این آیه در تفسیر «تسنیم» آمده است.
ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ؛ «استوى» یعنى قرار گرفتن؛ همه چیز را در بر گرفتن. «عرش» معانى متعددى دارد. در قرآن به معناى تخت حکومت، سقف و چیزهاى سقفدار استعمال شده است، امّا در اینجا هیچ کدام از این معانى منظور نیست، بلکه به معناى احاطه و تسلط بر همه چیز و تحت تدبیر گرفتن همهى امور عالم آمده است.
«اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» به بیان ساده، یعنى حفظ جهان خلقت و ادامه کار آنها؛ یعنى خداى تعالى تمام جزئیات این عالم را مىداند و تدبیر مىکند؛ از همین رو مىبینیم تمام عالم خلقت، طبق قاعدهى مشخصى در حرکت است و از چرخش و گردش زمین، روز و شب به وجود مىآید و فصلها و سالها طى مىشود، آن هم چنان دقیق و منظم که مىتوان طلوع و غروب آفتاب را براى تمام طول سال محاسبه کرد و خسوف و کسوف را در سالهاى بسیار دور پیشبینى نمود. این از تدبیر پروردگار عالم است.
یُغْشِی اللَّیْلَ النَّهارَ یَطْلُبُهُ حَثیثآ؛ «یُغْشِی» یعنى پرده مىاندازد. فاعل آن، خداوند و مفعولش، شب و روز است؛ یعنى شب را چون پردهاى بر روز کشید و آن را به تاریکى فرو برد. «حَثیث» یعنى به سرعت. درست است که شب بتدریج جایگزین روز مىشود و نه به یکباره، امّا چون شب دست از روز برنمىدارد تا آن را به طور کامل بپوشاند، از این واژه استفاده شده است. شاید هم اشاره به گذشت سریع ایام باشد.
وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِأمْرِهِ؛ خورشید و ماه و ستارگان، همه تکوینآ تحت فرمان پروردگار عالم هستند و هیچ تخلفى از او ندارند. «امر» در اینجا، هم به معناى دستور خداوند مىتواند باشد و هم به معناى تکوین. البتّه هر دو به یک چیز بازگشت دارند و آن، اراده و خواست پروردگار عالم است.
ألا لَهُ الْخَلْقُ وَ الاْمْرُ؛ بعضى مفسران معتقدند معناى «امر» در اینجا دستور خداست، امّا صحیح، همان طور که بعضى دیگر از مفسران و همچنین بزرگان اهل توحید گفتهاند، این است که امر در اینجا، در مقابل «خلق» است.
عالم خلق همان چیزهایى است که در این جهان وجود دارد و با چشم دیده و با حواس پنجگانه درک مىشود. ولى عالم امر عبارت است از روح و وجود موجودات. این عالم، از جنس ماده نیست و از درک حواس مادّى خارج است. فهم آن نیاز به درک ارتباط وجود مخلوقات با وجود پروردگار دارد و این درک، جز با نظر عنایت خداوند حاصل نمىشود. همهى موجودات عالم، هم عالم امر دارند و هم عالم خلق؛ لذا قرآن کریم در سوره «اسراء» مىفرماید :
(وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ )
«هیچ چیز نیست، مگر این که در حال ستایش، تسبیح او مىگوید، ولى شما تسبیح آنها را نمىفهمید.»
این تسبیح، با زبان مادّى نیست؛ همهى اعضا و جوارح انسان، (حتّى کفّار و مشرکان،) و تمام موجودات عالم، پیوسته در حال تسبیح خدایند و او را به یکتایى مىستایند. اگر ما حضرات معصومین را صاحب ولایت تکوینى مىدانیم، به معناى این نیست که ایشان را خدا گرفتهایم، بلکه معتقدیم به خاطر بندگى کامل ایشان و اراده خاص خداوند، این بزرگواران صاحب اسما و صفات او شدند و التفات کامل به ربوبیت او یافتند. ایشان خدا را شناختند؛ معیت او را درک کردند؛ نحوهى ارتباط او با مخلوقات را به طور کامل فهمیدند و به همین دلیل واسطهى میان خالق و مخلوق شدند، به طورى که بدون واسطیت ایشان، کسى قادر به طى مقامات معنوى نیست.
این اراده خداست که تمام امور عالم، از طریق اسباب در جریان باشد، لکن این اسباب، هم ظاهرى هستند و هم معنوى؛ یعنى همان طور که دارو مىتواند بیمارى را برطرف کند، دعا و توسّل نیز مىتواند موجب شفا باشد.
تَبارَکَ اللهُ رَبُّ الْعالَمینَ؛ «تبارک» به معناى مبارک و پر برکت است؛ یعنى چیزى که فیض دائم دارد. وقتى مىگویند خدا عمر با برکت دهد؛ یعنى عمرى که هم طولانى باشد و هم مفید.
حضرت آیت الله العظمى نجابت در شرح کلمات بابا طاهر مىفرماید: «نفْس محبس روح است.» یعنى نفس اماره، روح را در خود گرفتار کرده است، اگر نفس از اماره بگذرد و مطمئنه، راضیه و مرضیه شود، روح نیز آزاد شده، تعالى مىیابد. این نفس آن قدر سرکش است که با وجود دیدن آیات بزرگ پروردگار، زیر بار نمىرود و پیوسته خود و دیگران را مؤثر مىبیند.