سوره اعراف آیه ۳۶ و ۳۷ | جلسه ۱۹
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۳۶ و ۳۷ | یکشنبه ۱۳۹۳/۱۲/۰۳ | جلسه ۱۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها أُولئِکَ أصْحابُ النّارِ هُمْ فیها خالِدُونَ
و آنان که آیات ما را تکذیب کنند و از پذیرش آنها تکبّر ورزند، اهل آتشند؛ آنان همیشه در آن بمانند.(36)
فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللهِ کَذِبآ أوْ کَذَّبَ بِآیاتِهِ أُولئِکَ یَنالُهُمْ نَصیبُهُمْ مِنَ الْکِتابِ حَتّى اِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا یَتَوَفَّوْنَهُمْ قالُوا أیْنَ ما کُنْتُمْ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ قالُوا ضَلُّوا عَنّا وَ شَهِدُوا عَلى أنْفُسِهِمْ أنَّهُمْ کانُوا کافِرینَ
پس کیست ستمکارتر از کسى که بر خدا دروغ بندد یا آیات او را تکذیب کند؟ آنان سهمشان را از آنچه برایشان مقرّر شده، مىبرند تا آن گاه که فرشتگان ما به سویشان آیند تا جانشان را بگیرند. گویند : کجاست آنچه به جاى خدا مىخواندید؟ گویند: از نظر ما گم شدند، و علیه خود گواهى مىدهند که کافر بودند.(37)
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا؛ یکى از مصادیق آیات پروردگار، قرآن کریم است که اهل کتاب و مشرکان، آن را دروغ شمردند و نپذیرفتند. یکى دیگر از مصادیق آیات، آسمانها و زمین و دیگر مخلوقات خداست که کافران مخلوق و مصنوع بودن آنها را انکار کرده، مىگویند: اینها همه تصادفى به وجود آمده است و هیچ خالق و پدیدآورندهاى ندارد.
وَ اسْتَکْبَرُوا عَنْها؛ گاه بعضى انسانها به خاطر رسیدن به مقام و زیاد شدن چاکران و جاننثاران، تکبّر کرده، حتّى در برابر خداى تعالى نیز بزرگى مىکنند و از آیات او رو مىگردانند؛ برخى دین جدید ابداع مىکنند و برخى دیگر همچون فرعون و نمرود، خود را «ربّ اعلى» مىخوانند و دیگران را بندهى خویش و آسمان و زمین را مخلوق خود مىدانند. بعضى نیز چون بهرهمند از اموال فراوان مىشوند و عدّهاى را محتاج خود مىبینند، تکبّر کرده، در شأن خود نمىبینند که تابع پیامبران الهى شوند.
بعضى دیگر از مردم نیز به خاطر بلاها و سختىهایى که کشیدهاند، همه چیز را انکار مىکنند و مىگویند: نه خدایى هست و نه حساب و کتابى! بعضى از این افراد، اگر گشایشى در کارشان ایجاد شود، توبه مىکنند و به سوى خدا باز مىگردند. این افراد، ایمانشان ضعیف و طاقتشان اندک است و چه بسا موقتآ تاریک شوند، امّا مشمول این آیه نمىشوند، ولى بعضى دیگر چنان از درون آشفته مىشوند که حتّى در صورت حصول فرج نیز بر انکار و استکبار خود اصرار مىورزند و هرگز به سوى خدا نمىآیند. البتّه براى این افراد هم شاید کور سوى امید به بازگشت باشد، به شرط آنکه تکبّر در برابر خدا، تبدیل به یک عقیده نشده باشد، که در این صورت فرقى با فرعون ندارند.
امّا قدر مسلم، آیه درباره دو گروه اول است که در اثر بلندى مقام یا فراوانى مال، خدا و آیات او را انکار مىکنند و راه استکبار پیش مىگیرند.
أُولئِکَ أصْحابُ النّارِ؛ نتیجه و اثر ایمان به خدا و اعتقاد به دین حق، اطاعت امر خدا؛ سر باز زدن از اطاعت شیطان و سرپیچى از خواهشهاى نفس است. آن که چنین خصوصیتى دارد، هر طاعتى که انجام مىدهد و هر بار که مخالفت نفس و شیطان مىکند، درونش نورى پدید مىآید که بهجت درونى را برایش به ارمغان مىآورد و سدى در برابر اتفاقات بد آینده برایش ایجاد مىکند.
ظهور کامل این بهجت، در آخرت است، ولى در همین دنیا هم به صورت آرامش قلبى و سرور روحانى احساس مىشود، البتّه این آرامش و سرور، در سنین مختلف و براى افراد مختلف، متفاوت است، امّا وقتى انسان خود را با دیگرانى که وضع دنیایى خوبى دارند، امّا دچار خیالات فراوان و گرفتارىهاى عجیب درونى هستند، مقایسه مىکند، راحتى خود را بهتر درک مىکند.
در مقابل، آنها که منکر خدایند، وجدان و فطرتشان دائم اخطارشان مىدهد و رهایشان نمىکند. کسانى را مىبینند که با رفتار و گفتار خود آنان را هشدار مىدهند؛ لذا هم از طرف وجدان خود و هم از سوى مؤمنان، در عذاب هستند. این همان آتشى است که در قیامت دامنگیرشان مىشود؛ پس این عذاب همین امروز همراه و همصحبت آنهاست و در آخرت ظاهر مىشود.
(وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإنَّ لَهُ مَعیشَهً ضَنْکآ وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَهِ أعْمى)
«و هر کس از یاد من روى گرداند، زندگى تنگى خواهد داشت و روز قیامت او را کور محشور مىکنیم.»
مخصوصآ اگر فکر مرگ در ذهنش بیاید، به شدت وحشت مىکند و نزدیک است دیوانه شود؛ به همین دلیل خود را به انواع بازىها و گناهان مشغول مىکند، در حالى که مؤمن این گونه نیست؛ زیرا بدون آنکه خواب یا مکاشفهاى دیده باشد، از درون خود حس مىکند که آخرتش ویران و تاریک نیست، حتّى اگر گناهانى هم کرده باشد، به لطف و بخشش خدا امیدوار است.
هُمْ فیها خالِدُونَ؛ علّت جاودانگى اهل آتش، در آتش و نیز اهل بهشت، در بهشت این است که هر دو گروه مؤمنان و کافران بنایشان این بود که اگر عمر ابدى یابند، بر همین روال باشند، البتّه کسانى در آتش دوزخ مخلدند که هیچ اعتقادى به خدا، پیامبر و اهل بیت ندارند و بویى از ایمان نبردهاند.
فَمَنْ أظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى عَلَى اللهِ کَذِبآ؛ «افترى» یعنى دروغ بستن و نسبت دروغ دادن. «کَذِبآ» هم به همین معنا و براى تأکید بیشتر است.
شبیه این عبارت در نُه آیه قرآن آمده است. عبارت «مَنْ أظْلَم» درباره موضوعات دیگرى، غیر از این مورد نیز بکار گرفته شده است؛ به عنوان مثال در سوره بقره مىفرماید :
(وَ مَنْ أظْلَمُ مِمَّنْ مَنَعَ مَساجِدَ اللهِ أنْ یُذْکَرَ فیهَا اسْمُهُ وَ سَعى فی خَرابِها)
«و کیست ستمکارتر از کسى که در مساجد خدا از ذکر نام او جلوگیرى کند و در ویرانى آنها بکوشد؟»
مسجد یعنى آنجا که یاد خدا مىشود. کسانى هم که منکر خدا هستند، از یاد خدا جلوگیرى مىکنند و در صدد محو آثار اسلامند و این همان کارى بود که در زمان پهلوى پدر و پسر انجام مىشد و به همین دلیل بود که رضا خان به زور حجاب را از سر زنها برداشت و عزادارى حضرت سید الشهدا را ممنوع کرد. در زمان او به جاى هیئتهاى عزادارى، عدّهاى از سر تمسخر، با کت و شلوار و کراوات و کلاه پهلوى، روز عاشورا به خیابان مىآمدند و کلاه از سر بر مىداشتند و با یک انگشت بر سر مىزدند و مىگفتند: «پرنس حسین کشته شد».
محمّد رضا هم فرق چندانى با پدرش نداشت، لکن چون مىخواست وانمود کند از پدرش بهتر است، برخى ممنوعیتها را برداشت و گاه به زیارت امام رضا علیه السلام مىرفت، امّا در عین حال مىگفت: مذهب در ایران نقشى ندارد.
چنین افرادى که مىخواهند دین یک مملکت را از بین ببرند، چه فرقى با فرعون دارند؟
اگر امروز در کشور مشکلاتى وجود دارد، نباید حتّى به شوخى هم مطرح شود که پهلوى بهتر از اینها بود؛ چراکه این خود تبلیغى براى طاغوت است. اگر انتقادى وجود دارد، باید مستدل و محترمانه مطرح شود، امّا نباید کسانى که بدى و فسادشان کاملا واضح بود را بهتر از امروزیان دانست! ما خداپرستیم و به پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام اعتقاد داریم؛ به همین دلیل هرگز نمىتوانیم کسانى را که با دین خدا مخالف بودند، بر حاکمان امروز ترجیح دهیم.
أُولئِکَ یَنالُهُمْ نَصیبُهُمْ مِنَ الْکِتابِ؛ «کتاب» در اینجا به معناى تقدیراتى است که براى هر کس رقم خورده است. همهى مخلوقات خدا، از مؤمنان گرفته تا کافران و فاسقان، بهرهاى از این دنیا و نعمتهاى آن دارند و باید تا مدّت معینى عمر کنند. این مهلت و نعمتها از آنها گرفته نمىشود و نصیبشان از این دنیا، تا آخرین جزئى که برایشان مقدّر شده به آنها مىرسد.
در سوره ذاریات مىفرماید :
(وَ فِی السَّماءِ رِزْقُکُمْ وَ ما تُوعَدُونَ * فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الاْرْضِ اِنَّهُ لَحَقُّ مِثْلَ ما أنَّکُمْ تَنْطِقُونَ )
«و روزى شما و آنچه وعده داده شدهاید در آسمان است * به خداى آسمان و زمین سوگند که این حق است، همان طور که سخن مىگویید!»
رزق و روزى منحصر در خورد و خوراک و مال نیست، بلکه شامل همه چیز مىشود؛ از آب و هوا گرفته تا نور و باد و باران و… کم و زیادى این رزق، دست خدا و تابع چیزهایى است که او معیّن فرموده.
حَتّى اِذا جاءَتْهُمْ رُسُلُنا یَتَوَفَّوْنَهُمْ؛ «رُسُلُنا» ملائکه مرگ هستند که سردسته آنها حضرت عزرائیل است. هنگامى که این ملائکه براى گرفتن جان مشرکان مىآیند، به آنان مىگویند: کجاست آنچه به جاى خدا مىپرستیدید؟
آیا مثل فرعون که خود را خداى عالم مىدانست، مىتواند در آن لحظه ادعا کند «خودم هستم»؟ آن زمان، به روشنى درمىیابد که خودش کارهاى نبود. زیرا دیگر بدنش بىحرکت مانده و روحش به غل و زنجیر کشیده شده است.
وَ شَهِدُوا عَلى أنْفُسِهِمْ أنَّهُمْ کانُوا کافِرین؛ کافران و مشرکان، خود شهادت مىدهند که بد کردند و بر فطرت خویش پا گذاشتند.
اگر خدا بخواهد و وسایل معرفت خدا طورى فراهم شود که انسان به روشنى دریابد که خداى تعالى همه کاره است و هر کس هر چه دارد، از او است، بطلان غیر خدا واضح مىشود. در این صورت «ضَلُّوا عَنّا» که براى کافران همراه با آتش و عذاب است، براى شخص مؤمن همراه با فرح و نور است؛ از همین رو همهى توجّه و حواس خود را از غیر خدا قطع و به سوى خداى تعالى جلب مىکند. این مىشود «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه». به تعبیر امیرالمؤمنین :
«مَا رَأیْتُ شَىءً اِلّا وَ رَأیْتُ الله قَبْله او بعده او معه»
«چیزى ندیدم، مگر آنکه قبل از آن و همراه با آن و بعد از آن خدا را دیدم».
هر چه کافران حسرت مىخورند و عذاب مىکشند، مؤمنان مسرورند و خدا را شکر مىکنند که در دنیا متوجّه حقیقت شدند و حق را یافتند.