سوره اعراف آیه ۱۹۱ تا ۱۹۴ | جلسه ۱۰۴
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۹۱ تا ۱۹۴ | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۹/۱۵ | جلسه ۱۰۴ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
أ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئآ وَ هُمْ یُخْلَقُونَ(191)
آیا چیزهایى را شریک او قرار مىدهند که هیچ چیز نمىآفرینند و خود آفریده شدهاند؟
وَ لا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْرآ وَ لا أنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ(192)
و نه مىتوانند آنان را یارى کنند و نه خود را یارى مىدهند.
وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَى الْهُدى لا یَتَّبِعُوکُمْ سَواءٌ عَلَیْکُمْ أ دَعَوْتُمُوهُمْ أمْ أنْتُمْ صامِتُونَ(193)
و اگر آنان را به هدایت دعوت کنید، از شما پیروى نمىکنند. براى شما یکسان است که آنان را دعوت کنید یا ساکت باشید.
اِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبادٌ أمْثالُکُمْ فَادْعُوهُمْ فَلْیَسْتَجیبُوا لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ(194)
جز خدا کسانى را که مىخوانید (مىپرستید) بندگانى مانند خود شمایند؛ پس آنها را بخوانید تا اگر راست مىگویید شما را اجابت کنند!
خداى تعالى در این چهار آیه، ویژگىهایى را برمىشمارد که لازم است کسى را که انسان به عنوان معبود، مولا و همه کاره خود قرار مىدهد، آنها را داشته باشد، در حالى که بتها و خدایان دیگر غیر از «الله» جلّ جلاله، هیچ کدام از این خصوصیات را ندارند.
أ یُشْرِکُونَ ما لا یَخْلُقُ شَیْئآ وَ هُمْ یُخْلَقُونَ؛ اولین خصوصیت لازم براى معبود، «خالق» بودن او است؛ یعنى کسى سزاوار پرستش است که آفریننده باشد.
بتها که هر کدام ربّ النوع چیزى بودند و کارى به او سپرده شده بود، هیچ اثر و خاصیتى نداشتند؛ چیزى خلق نکرده بودند و خودشان مخلوق پروردگار عالم بودند. حیوانات و انسانهایى را هم که به جاى خدا مىپرستند، همین طورند؛ فرعون آیا قدرت خلق داشت؟ او که خود مخلوقِ خالقى بود، چگونه مىتوانست معبود باشد؟ مال، فرزند، مقام و مادّیات هم نمىتوانند مدبّر و معبود انسان باشند و بدون خواست خدا، کارسازى و گرهگشایى کنند؛ پس نباید براى آنها خضوع و کرنش کرد و بجاى خداى تعالى مؤثر دانست! بعد از همهى اینها نوبت به خود انسان مىرسد. هر کسى خود را بیشتر از هر چیز دوست مىدارد و همه کاره مىداند، در حالى که هیچ کاره است؛ نه خود و نه حتّى یک سلول خود را آفریده است و نه مىتواند خود را تدبیر کند. هیچ پزشک و دستگاهى قادر به خلق موجودى نیست. آنها فقط زمینه و بستر را فراهم مىکنند. حتّى انسانهاى عالىرتبه؛ یعنى انبیاء، اوصیاء و اولیاء هم در جایگاه الوهیت نیستند. اگر مثل حضرت عیسى یا پیامبر خاتم، چیزى به معجزه خلق کنند، به اذن الله و با قدرت او است. ایشان خود به بندگى محض خویش و ربوبیت تامّ پروردگار معترفند و هرگز به خود دعوت نمىکنند.
(وَ اِذْ قالَ اللهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَ أنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونی وَ أُمِّیَ اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی أنْ أقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقِّ اِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا أعْلَمُ ما فی نَفْسِکَ اِنَّکَ أنْتَ عَلّامُ الْغُیُوبِ)
«و هنگامى که خداوند فرمود: اى عیسى بن مریم! آیا تو به مردم گفتى من و مادرم را دو خدا به جاى خداى یکتا برگزینید؟ گفت: منزّهى تو! مرا نشاید که آنچه حقّ من نیست بگویم. اگر گفته باشم تو مىدانى. تو هر آنچه در ضمیر من است مىدانى و من آنچه در ذات تو است نمىدانم، که تو داناى اسرار نهانى.»
در سوره آل عمران مىفرماید :
(وَ رَسُولا اِلى بَنی اِسْرائیلَ أنّی قَدْ جِئْتُکُمْ بِآیَهٍ مِنْ رَبِّکُمْ أنّی أخْلُقُ لَکُمْ مِنَ الطِّینِ کَهَیْأهِ الطَّیْرِ فَأنْفُخُ فیهِ فَیَکُونُ طَیْرآ بِإذْنِ اللَّهِ وَ أُبْرِئُ الأکْمَهَ وَ الأبْرَصَ وَ أُحْیِ الْمَوْتى بِإذْنِ اللَّهِ وَ أُنَبِّئُکُمْ بِما تَأکُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ فی بُیُوتِکُمْ اِنَّ فی ذلِکَ لاَیَهً لَکُمْ اِنْ کُنْتُمْ مُومِنینَ )
«و پیامبرى به سوى بنى اسرائیل مىفرستد (تا بگوید:) من از سوى پروردگارتان نشانهاى براى شما آوردهام. من از گِل چیزى شبیه پرنده براى شما مىسازم و در آن مىدمم؛ پس به اذن خدا پرنده مىگردد، و کور مادرزاد و پیس را شفا مىدهم و مردگان را به اذن خدا زنده مىکنم و شما را از آنچه مىخورید و در خانه انبار مىکنید، آگاه مىسازم. به راستى در اینها نشانهاى است براى شما، اگر ایمان داشته باشید.»
بنابراین فقط خالق شایسته پرستش است، نه مخلوق؛ فرقى هم نمىکند که مخلوق چه کسى و چه چیزى باشد، حتّى بهترین مخلوقات خدا و والاترین افراد بشر، استحقاق پرستش ندارند.
وَ لا یَسْتَطیعُونَ لَهُمْ نَصْرآ وَ لا أنْفُسَهُمْ یَنْصُرُونَ؛ هیچ یک از موجوداتى که بجاى خدا مىپرستند، قدرت یارى خود و دیگران را ندارند و نمىتوانند براى خود یا دیگرى کارى انجام دهند؛ چه جماد باشند؛ چه حیوان؛ چه مال و مقام؛ چه خود انسان و چه اولیاء و مقرّبان الهى. کدامیک از آنها مىتوانند مانع مرگ کسى یا حتّى مانع مرگ خود شوند؟ تنها کسى که مىتواند بدون هیچ قید و شرطى یاور، مدافع و حافظ انسان و دیگر موجودات باشد، خداوند یکتاست و منحصرآ او سزاوار پرستش است.
وَ اِنْ تَدْعُوهُمْ اِلَى الْهُدى لا یَتَّبِعُوکُمْ؛ خداوند به پیامبر و مؤمنان مىفرماید: اگر مشرکان و کفّار را به هدایت دعوت کنید، از شما اطاعت نمىکنند؛ چراکه آنان در جهل خود فرورفته، بناى پذیرش هدایت را ندارند.
حضرت ابراهیم با شکستن بتها و گذاشتن تبر بر دوش بت بزرگ و طرح این ادعا که همین بت، آنها را شکسته، حق را بر زبان بتپرستان جارى کرد؛ لذا سر به زیر انداخته، گفتند: «تو مىدانى که آنان سخن نمىگویند» امّا بلافاصله بعد از آن، رأى به سوزاندن او دادند.
سَواءٌ عَلَیْکُمْ أ دَعَوْتُمُوهُمْ أمْ أنْتُمْ صامِتُون؛ فرقى نمىکند که این مشرکان لجوج را به راه راست دعوت کنند یا نکنند؛ ایمان نمىآورند. به علاوه، روز به روز بر دشمنى و آزار و اذیتهاى خود به مؤمنان مىافزایند و آنان را آماج نسبتهاى ناروا و ناسزا قرار مىدهند.
آیات الهى براى کسانى سودمند و هدایتبخش است که به تعبیر قرآن، داراى «قلب» و «فهم» بوده، پذیراى هدایت باشند. در دورهى هر پیامبر و امامى افراد کمى حاضر به پذیرش هدایت بودند، ولى همان کم هم ارزشمند بود. خداوند وعده داده که روزى، آخرین ذخیره الهى ظهور کند و دنیا را پر از عدل و داد نماید.
بعضى افراد به محض آنکه شبههاى برایشان ایجاد مىشود یا به گوششان مىرسد، بدون آنکه در پى یافتن پاسخ برآیند، در دین خود متزلزل مىشوند یا به طور کلى آن را رها مىکنند، در حالى که هر شبههاى پاسخى دارد و این طور نیست که اگر یک یا دو نفر یا عدهاى نتوانستند به آن پاسخ دهند، قابل پاسخگویى نباشد.
اِنَّ الَّذینَ تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللهِ عِبادٌ أمْثالُکُمْ؛ وقتى انسان، خالق و پروردگار خود را در حال اضطرار مىخواند، یقینآ خداوند به فریادش مىرسد و اجابتش مىکند، امّا معبودانى که جز او پرستش مىشوند، قادر به کمترین کارى نیستند.
ظاهر «عِبادٌ أمْثالُکُم» دلالت بر معبودان انسى دارد. بندگان خدا دو قسمند: بنده عام و بنده خاص. بندگان خاص، پیامبران، اوصیاء و اولیاى خدا و بندگان عام، سایر مردمند.
خداى تعالى به برخى بندگانش، ثروت و قدرت دنیایى داده، به همین دلیل برخى اطراف آنها را مىگیرند، ولى آیا تا خدا نخواهد این ثروتمندان و قدرتمندان مىتوانند کارى براى اطرافیان و زیردستان خود انجام دهند؟ آیا مىتوانند برخلاف اراده الهى حتّى یک نفر را از فقر، مرض یا مرگ نجات دهند؟ گاهى به خواست خدا، همین افراد بزرگترین دشمن شخص مىشوند.
آدمى اگر بفهمد غیر خدا کار کن نیستند، دیگر با هیچ کس دعوا ندارد؛ کینهاى از کسى به دل نمىگیرد و مشرک نمىشود. اگر خواست قرضى بگیرد یا سر کارى برود، فقط خدا را مؤثر مىداند و دیگران را به چشم وسیله و سببى براى انجام اراده پروردگار مىبیند.
آیه آیهى قرآن در صدد بریدن انسان از غیر خدا و وصل کردن وى به اویند، امّا اینکه چقدر طول مىکشد تا این انقطاع و اتّصال حاصل شود، بستگى به میزان طلب، استقامت و تمرین خود شخص دارد؛ همهى سختىها و بلاهاى دنیا براى همین منظور است.
نمىشود این همه آیات پروردگار را در وجود خود و در آفاق عالم دید و منکر او شد! آیا این همه شگفتى و عظمت، بدون خالقى دانا، توانا و حکیم بوجود آمده است؟ خالقى که نه با چشم سر، که با چشم دل و با روح مجرّد قابل مشاهده است، امّا نه به این زودى.
تا وقتى آدمى مانند حیوانات زندگى مىکند؛ هر چه مىخواهد مىخورد و هر کار مىخواهد، مىکند، نمىتواند خدا را ببیند و بفهمد. اگر کسى به قلب و فطرت خود رجوع کند، حق را مىیابد، اگر هم اعتنا نکند، سرانجام موقع مرگ متوجّه حقیقت خواهد شد، امّا این توجّه در آن زمان، برایش درد و عذاب است.