سوره اعراف آیه ۱۷۰ | جلسه ۸۹
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۷۰ | چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۷/۰۸ | جلسه ۸۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ وَ أقامُوا الصَّلاهَ اِنّا لا نُضیعُ أجْرَ الْمُصْلِحینَ(170)
و آنان که به کتاب آسمانى چنگ زنند و نماز بپادارند، ما پاداش اصلاح کنندگان را تباه نمىکنیم.
وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ؛ «تمسّک» به معناى درآویختن، چنگ زدن، چسبیدن و پناه بردن است. منظور از «الکتاب» کتاب آسمانى هر پیامبر، در هر دوره است که طبعآ چون در آیات قبل صحبت از بنى اسرائیل بود، یکى از مصادیق این آیه نیز آنهایند؛ یعنى کسانى که احکام تورات را بکار بستند و به پیامبر اسلام که بشارت آمدنش در تورات بود، ایمان آوردند، در ردیف مصلحان قرار دارند.
تمسّک به تورات، عمل به احکام آن و ایمان آوردن به پیامبر خاتم است. تمسّک به قرآن، خواندن، تأمل کردن و بکار بستن آن است.
هر چه انسان بتواند رو به قبله، با وضو و با حال توجّه ، قرآن بخواند خوب است. در روایت، خواندن روزانه پنجاه آیه از قرآن به عنوان حداقل تلاوت آن توصیه شده است. از امام رضا علیه السلام نقل شده که فرمود: «من هر سه روز یک ختم قرآن مىکنم و بیشتر از این هم مىتوانم، امّا در آیات آن و شأن نزول هر آیه تأمل مىکنم». این حداقل تمسّک به کتابى است که نسخهى شفابخش امراض انسانهاست.
پس از خواندن باید درباره معانى و تفسیر هر آیه دقت کرد. خواندن صرف و نحو عربى براى هر مؤمنى که دوست دارد متوجّه معانى قرآن شود، لازم است، حتّى به قول شهید آیت الله دستغیب در قدیم، کاسبها علاوه بر صرف و نحو، تا درس مکاسب را مىخواندند تا در معاملات خود به حرام نیفتند.
بعد از خواندن و فهمیدن قرآن، نوبت به عمل کردن مىرسد تا تمسّک به قرآن صورت گیرد. عمل به قرآن شامل عمل به احکام، اخلاقیات و دیگر معارف آن که در تفاسیر معتبر آمده، مىشود. منظور از تمسّک به قرآن، شناختن خداى تعالى، پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام است، آن هم ابتدا در حد ایمانى که هر کس دارد و سپس به اندازه علمى که در پرتو قرآن نصیب مىشود.
از آثار و نشانههاى تمسّک به قرآن، دل بریدن از دنیا و وسیله دیدن آن است؛ یعنى همهى مظاهر دنیا، از مال، جمال، خوراکها، لباسها، خانهها و… همه را وسیله مىبیند، نه هدف؛ آن هم وسیلهاى براى ارتقا به سوى خداى تعالى. هدف از خوردن، لذّت بردن و سیر شدن نیست، بلکه نیرو گرفتن براى بندگى خدا و جلب خشنودى او است. خواب وسیلهاى است براى تجدید قوا تا بتواند تکالیف واجب و مستحب را بجا آورد. ازدواج عامل در امان ماندن از حرام و تربیت فرزندان صالح است. تحصیل وسیلهاى براى خدمت به خلق و تأمین معاش حلال است.
وَ قَالَ صلّى الله علیه و آله: «أحَبُّ عِبَادِ اللَّهِ اِلَى اللَّهِ أنْفَعُهُمْ لِعِبَادِهِ وَ أقْوَمُهُمْ بِحَقِّهِ الَّذِینَ یُحَبِّبُ اِلَیْهِمُ الْمَعْرُوفَ وَ فِعَالَهُ»
رسول خدا صلّى الله علیه و آله فرمود: «محبوبترین بندگان خدا نزد خدا سودمندترین آنهاست براى بندگانش و قیامکنندهترین آنها به حق او، آنانند که احسان و کار خیر محبوب ایشان باشد.»
بالاترین نفع به بندگان خدا، آشنا کرن آنها با خداست.
مىتوان عبارت «وَ الَّذینَ یُمَسِّکُونَ بِالْکِتابِ» را صغراى قضیهاى دانست و کبراى آن را «هُم المُصلِحین» فرض کرد تا عبارت «اِنّا لا نُضیعُ أجْرَ الْمُصْلِحین» نتیجه قضیه شود؛ یعنى کسانى که به کتاب آسمانى چنگ زدند، در شمار مصلحان قرار دارند و خداوند اجر مصلحان را ضایع نخواهد کرد. «مصلح» کسى است که هم خود صالح باشد و هم جامعه را به صلاح و اصلاح بکشاند.
تمسّک به قرآن یعنى این که انسان بفهمد عمر و جوانى، وسیلهاى براى بندگى خدا و تقرّب به او است. باید چنان از این عمر بهره گیرد که بفهمد از خود هیچ ندارد و تمام وجودش متعلّق به خداست.
وَ أقامُوا الصَّلاهَ؛ اقامهى نماز یکى از مصادیق قطعى تمسّک به کتاب است، ولى آن را بصورت مستقل آورد تا اهمیّت و تأکید آن را خاطرنشان کند. به راستى نماز عالىترین وسیله براى رسیدن به همهى چیزهایى است که در تمسّک به کتاب گفته شد؛ یعنى نمازهاى یومیه انسان را موفق مىکند به توشه برداشتن و استفاده از قرآن، دل کندن از دنیا، استفاده صحیح از عمر و جوانى و قرار گرفتن در مسیر قرب پروردگار. نماز انسان را از گناه باز مىدارد و باعث مىشود خدا از او یاد کند؛
(اِنَّ الصَّلاهَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَرِ وَ لَذِکْرُ اللهِ أکْبَرُ )
«نماز از هر کار زشت و ناپسندى باز مىدارد و یاد کردن خدا از بندهاش، بزرگتر است.»
یعنى یاد کردن خدا از بندهاش، مهمتر از یاد بنده از خداست. یاد کردن خدا موجب بیرون آمدن شخص از کثافات مىشود. رسیدن به این مهم، منوط به اهمیّت دادن به نماز و بزرگ شمردن آن است، نه این که بخواهد به سرعت آن را بخواند و از سر خود بازش کند؛
(وَ اسْتَعینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاهِ وَ اِنَّها لَکَبیرَهٌ اِلّا عَلَى الْخاشِعینَ )
«و از صبر و نماز کمک بگیرید و این کار جز بر فروتنان بسیار گران است.»
غفلت زیاد و مراقبت نکردن بر چشم، گوش و زبان، لذّت نماز را مىگیرد و موجب سخت و سنگین شدن آن مىشود. در مقابل کسى که از غفلتها پرهیز مىکند و حواسش جمع است، نماز برایش لذّت بخش است و خستگىهایش را رفع مىکند، حتّى به نظر بنده نماز شفاى بیمارىهاست. اگر کسى مداومت داشته باشد به خواندن نمازهاى واجب، آن هم با حضور قلب، توجّه و شوق، و جبران غفلتهاى نماز با کمک نوافل، بسیارى و بلکه تمام بیمارىهایش از بین مىرود. دکتر و دارو بجاى خود، ولى نماز، از تمام پزشکها، داروها و نسخهها بهتر و کارآمدتر است؛ این اثرى است که خداوند در نماز قرار داده. نماز انسان را از کثافات بیرون مىآورد؛ خداوند عنایت مىکند و طلب، لذّت و قرب خود را به نمازگزار عطا مىکند. بىجهت نبود که ائمه اطهار علیهم السلام این همه به نماز شوق داشتند و عاشق آن بودند.
اِنّا لا نُضیعُ أجْرَ الْمُصْلِحینَ؛ در اینجا نیز مثل قسمت قبل مىتوان قضیهاى طرح کرد، بدین صورت که «أقامُوا الصَّلاهَ» صغرى و «هم المصلحین» کبراى آن باشد تا «اِنّا لا نُضیعُ أجْرَ الْمُصْلِحین» نتیجه آن شود؛ یعنى اقامه کنندگان نماز در زمره مصلحین هستند و خداوند اجر مصلحین را ضایع نخواهد کرد.
منظور از «لا نُضیعُ» این است که اجر مصلحان موجب رشد و پیشرفت آنها مىشود.
امیرالمؤمنین در خطبه 147 نهج البلاغه چنین مىفرماید :
«وَ اعْلَمُوا أَنَّکُمْ لَنْ تَعْرِفُوا الرُّشْدَ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی تَرَکَهُ وَ لَنْ تَأْخُذُوا بِمِیثَاقِ الْکِتَابِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَقَضَهُ وَ لَنْ تَمَسَّکُوا بِهِ حَتَّى تَعْرِفُوا الَّذِی نَبَذَهُ فَالْتَمِسُوا ذَلِکَ مِنْ عِنْدِ أَهْلِهِ فَإِنَّهُمْ عَیْشُ الْعِلْمِ وَ مَوْتُ الْجَهْلِ هُمُ الَّذِینَ یُخْبِرُکُمْ حُکْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِمْ وَ صَمْتُهُمْ عَنْ مَنْطِقِهِمْ وَ ظَاهِرُهُمْ عَنْ بَاطِنِهِمْ لا یُخَالِفُونَ الدِّینَ وَ لَا یَخْتَلِفُونَ فِیهِ فَهُوَ بَیْنَهُمْ شَاهِدٌ صَادِقٌ وَ صَامِتٌ نَاطِق»
«بدانید که شما راه حق را نشناسید مگر کسانى را که آن را ترک کردند بشناسید، و پیمان قرآن را محکم نگیرید مگر به آنان که عهد کتاب را شکستند شناخت پیدا کنید، و متمسّک به آن نشوید مگر به وضع آنان که آن را به جانبى انداختند معرفت پیدا نمایید. همه این واقعیات را از اهلش (اهل بیت پیامبر) بخواهید، زیرا آنان حیات علم و مرگ جهلند، آنان که سخنان حکیمانهشان شما را از دانششان، و سکوتشان از گفتارشان، و ظاهرشان از باطنشان خبر مىدهد، نه در مخالفت با دینند و نه در دین اختلاف مىکنند، دین در میان اهل بیت گواهى است راستگو، و ساکتى است گویا.»
به نظر مىرسد این خطبه به مناسبت زمانى ایراد شده که مولا بعد از بیست و پنج سال، به خلافت رسید. در میان آنان که اطراف ایشان را گرفتند، تعداد اندکى حق ایشان را مىشناختند؛ لذا حضرت گویى به کنایه مىفرماید شما نمىتوانید مرا بشناسید مگر بعد از آنکه نقض کنندگان حق مرا بشناسید. براى شناخت راه رشد که بعد از پیامبر، منحصر در ولایت امیرالمؤمنین است، ابتدا باید راه دیگران را که در مقابل رشد است، شناخت.
در کوفه مردم در شبهاى ماه رمضان نماز تراویح (نمازهاى مستحب ماه رمضان) را به جماعت مىخواندند. مولا فرمود به آنها بگویید این نماز را باید مثل همهى نمازهاى مستحبى فرادا خواند. وقتى پیغام حضرت به نمازگزاران رسید، همه فریاد «واعمرا» سر دادند و حضرت فرمود آنها را به حال خود رها کنید!
امروز هم آنها که مىخواهند ائمه اطهار علیهم السلام را بشناسند، اگر زندگى و سیره ایشان را مطالعه کنند و به دستورهایشان عمل نمایند، تغییرات اساسى در خود احساس مىکنند و اگر دیگران هم برایشان شبهه اندازى کنند، با تفکّر و مطالعه، شبهات را مىتوانند رفع کنند. ائمه اطهار علیهم السلام به معناى واقعى مصداق این روایات بودند؛
قَالَتِ الْحَوَارِیُّونَ لِعِیسَى: «یَا رُوحَ اللَّهِ مَنْ نُجَالِسُ» قَالَ: «مَنْ یُذَکِّرُکُمُ اللَّهَ رُویَتُهُ وَ یَزِیدُ فِی عِلْمِکُمْ مَنْطِقُهُ وَ یُرَغِّبُکُمْ فِی الآْخِرَهِ عَمَلُهُ»
حواریون به عیسى گفتند: «یا روح الله با که مجالست کنیم؟» فرمود: «با کسى که دیدنش شما را به یاد خدا اندازد و گفتارش به علم شما بیفزاید و کردارش شما را به آخرت تشویق کند.»