سوره اعراف آیه ۱۶۹ | جلسه ۸۸
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۶۹ | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۷/۰۵ | جلسه ۸۸ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الاْدْنى وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا وَ اِنْ یَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ یَأْخُذُوهُ أ لَمْ یُوْخَذْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْکِتابِ أنْ لا یَقُولُوا عَلَى اللهِ اِلّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فیهِ وَ الدّارُ اْلآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ أ فَلا تَعْقِلُونَ(169)
پس از آنان جانشینانى بجاى آنها آمدند که وارث کتاب شدند. متاع این دنیاى پست را مىگیرند و مىگویند: «بزودى بخشیده خواهیم شد.» و اگر متاع دیگرى مثل آن بدستشان برسد، آن را هم مىگیرند. آیا عهد کتاب از آنان گرفته نشده است که درباره خدا جز حق نگویند، در حالى که آنچه را در آن است آموختهاند و سراى آخرت براى پرهیزکاران بهتر است، آیا نمىفهمید؟
فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْکِتابَ؛ فرزندان یهودیان، جانشین پدران خود شدند و تورات را به ارث بردند. با توجّه به قرینه «وَرِثُوا الْکِتابَ» معلوم مىشود منظور آیه، علماى یهود است که نسلى بعد از نسل دیگر جانشین هم و وارث تورات شدند.
یَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الاْدْنى؛ «عَرَض» در لغت به معناى متاع یا کالاى کمارزش است. «أدْنى» به معناى پست و کنایه از پستى دنیاست. یعنى علماى یهود متاع ناچیز دنیاى پست را مىگرفتند و تورات را به نفع خود تغییر مىدادند تا بر ثروت و قدرت خویش بیفزایند، بعد هم مىگفتند: «خدا ما را مىبخشد». در عین حال اگر منافعشان اقتضا مىکرد، باز هم بخاطر دنیا، دین فروشى مىکردند.
وَ یَقُولُونَ سَیُغْفَرُ لَنا؛ بعضى افراد گناه مىکنند و مىگویند: خدا مىبخشد؛ این غرور است. مولا على علیه السلام مىفرماید کسى که گناه مىکند با این خیال که خدا او را مىبخشد، مغرور است.
بله اگر کسى گناه کند و پشیمان شود، آمرزش خداوند شامل حالش مىشود، به شرط آنکه توبه کند و دیگر قصد انجام گناه را نداشته باشد، حتّى اگر گناه را تکرار کند و شرمنده باشد، باز هم امید بخشش وجود دارد، ولى علماى دنیاپرست یهود، قصد ترک گناه نداشتند و هر بار که زمینه مساعد مىشد، همان کار را تکرار مىکردند؛ لذا بخشش خدا شامل حالشان نخواهد شد.
ألَمْ یُوْخَذْ عَلَیْهِمْ میثاقُ الْکِتابِ؛ عهدى که در تورات از علماى یهود گرفته شد این بود که جز حق درباره خدا نگویند، ولى آنان با آنکه تورات را آموخته بودند، نقض عهد کردند.
در همهى کتابهاى آسمانى، خداى تعالى از علما و از همهى مردم عهد گرفته است که حق را فداى دنیا نکنند. علماى یهود به این عهد آگاه بودند، امّا به آن وفا نکردند.
آیه منحصر به علماى یهود نیست و شامل مسلمانان هم مىشود. بعد از رحلت رسول گرامى اسلام، قرآن به دست صحابه پیامبر افتاد. وظیفه آنان این بود که کتاب آسمانى خود را مطابق سنّت پیامبر بپذیرند و بدان عمل کنند؛ از جمله در مورد ولایت و خلافت امیرالمؤمنین على علیه السلام. خداى تعالى در آیات مختلف سوره مائده و دیگر سورهها، در این باره سخن به میان آورده است، امّا علماى اهل سنّت به عهد خدا وفا نکرده، آیات را به شکلهاى مختلف تأویل و توجیه مىکنند تا ریاستشان باقى بماند.
غیر از خلافت، در زمینه امامت ائمه اطهار علیهم السلام هم خلفاى ستمگر بنى امیه و بنى عباس و نیز علماى متعصب، کارى کردند که کمتر کسی جرأت داشت حضرات را امام خود معرفى کند؛ چه این کار هم براى ائمه و هم براى شیعیانشان خطرات بزرگ در پى داشت و ایشان را زندانى و شهید مىکردند. گناه این کار علاوه بر خلفاء، بر عهدهى علماى مسلمان نیز بود که یا خود پیشنهاد چنین رفتارى مىدادند و یا راضى به آن بودند، حتّى اگر بعضى خلفا، گهگاه یا از روى سیاست، به امامان ما احترام مىگذاشتند، همین علما آنان را نهى مىکردند.
علماى شیعه هم اگر قرآن را به غیر حق تأویل و تفسیر کنند و حقایق آن را بپوشانند، گناهکارند.
امام صادق علیه السلام مىفرماید :
«اِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَهُ الأنْبِیَاءِ وَ ذَاکَ أنَّ الأنْبِیَاءَ لَمْ یُورِثُوا دِرْهَماً وَ لا دِینَاراً وَ اِنَّمَا أوْرَثُوا أحَادِیثَ مِنْ أحَادِیثِهِمْ فَمَنْ أخَذَ بِشَیْءٍ مِنْهَا فَقَدْ أخَذَ حَظّاً وافِراً فَانْظُرُوا عِلْمَکُمْ هَذَا عَمَّنْ تَأخُذُونَهُ فَإنَّ فِینَا أهْلَ الْبَیْتِ فِی کُلِّ خَلَفٍ عُدُولا یَنْفُونَ عَنْهُ تَحْرِیفَ الْغَالِینَ وَ انْتِحَالَ الْمُبْطِلِینَ وَ تَأْوِیلَ الْجَاهِلِینَ»
«دانشمندان وارثان پیامبرانند؛ براى این که پیامبران طلا و نقره به ارث نگذارند و فقط احادیثشان را بجا گذارند. هر کس از آن احادیث برگیرد، بهره بسیار برده است. پس خوب بنگرید که علم خود را از که مىگیرید؛ زیرا در خاندان ما اهل بیت در هر عصر، جانشینان عادلى هستند که تحریف غالیان و وابستگى خرابکاران و بد معنى کردن نادانان را از دین برمىدارند.»
ائمه اطهار علیهم السلام در روایتهاى متعدّد امرار معاش از طریق دین یا علم دین را مذمت کردهاند. بسیار ناپسند است که کسى عمرى درس بخواند با این هدف که مجتهد و مرجع تقلید شود تا وجوهات بدستش برسد؛ گویى هدف از فقیه شدن، چرخیدن زندگى بوده است. چنین شخصى زحمات تحصیلش را بر سر متاع ناچیز دنیا معامله کرده است.
قرآن کریم درباره اهل تقوا مىفرماید :
(وَ مَنْ یَتَّقِ اللهَ یَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجآ * وَ یَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لا یَحْتَسِبُ )
«هر کس خداترس و پرهیزکار شود، خدا راه نجاتى برایش مىگشاید * و او را از جایى که گمان نمىبرد روزى مىدهد.»
اگر کسى تقوا را رعایت کند براى این که رزق و روزىاش تأمین شود و از گرفتارى نجات یابد، برخلاف اخلاص راه رفته، براى دنیا کار کرده است. تقوا باید فقط براى خدا باشد تا اثر داشته باشد.
وَ الدّارُ اْلآخِرَهُ خَیْرٌ لِلَّذینَ یَتَّقُونَ؛ مگر آدمى چقدر مىتواند از نعمتهاى دنیا استفاده کند؟ چقدر مىتواند غذا بخورد و تا کى مىتواند شهوترانى کند؟ از این گذشته لذات دنیا پیچیده در آفات و تلخىهاست؛ مثل کسى که عسل مىخورد و زنبورها نیشش مىزنند، امّا آخرت این گونه نیست؛ خوشىها و لذاتش پایانى ندارد؛ آفت و زحمتى ندارد و بسیار به انسان نزدیک است؛
«شاید قیامت نزدیک باشد.»
چند روایت
امام صادق علیه السلام به یکى از شاگردان خود فرمودند :
«أنْهَاکَ عَنْ خَصْلَتَیْنِ فِیهِمَا هَلَاکُ الرِّجَالِ أنْهَاکَ أنْ تَدِینَ اللَّهَ بِالْبَاطِلِ وَ تُفْتِیَ النَّاسَ بِمَا لا تَعْلَمُ»
«تو را از دو صفت باز مىدارم که هلاک مردان در آن است؛ اینکه با روش باطل دیندارى کنى و ندانسته به مردم فتوى دهى!»
از مصادیق «تَدین اللهَ بِالباطِل» این است که آنچه در دین به عنوان واجب یا مستحب شمرده نشده، انجام دهد و گمان کند کار خیر مىکند.
امام صادق علیه السلام مىفرماید :
«الْعَامِلُ عَلَى غَیْرِ بَصِیرَهٍ کَالسَّائِرِ عَلَى غَیْرِ الطَّرِیقِ لا یَزِیدُهُ سُرْعَهُ السَّیْرِ اِلّا بُعْدا»
«هر که بدون بصیرت عمل کند، مانند کسى است که بیراهه مىرود، هر چه شتاب کند از هدف دورتر گردد.»
گاه بعضى جوانها از پیش خود یا به تقلید از افراد نادان کارهایى مىکنند و در زحمات و خیالات بدى مىافتند.
این دو روایت را امیرالمؤمنین از رسول خدا صلّى الله علیه و آله نقل مىکند :
«الْعُلَمَاءُ رَجُلانِ رَجُلٌ عَالِمٌ آخِذٌ بِعِلْمِهِ فَهَذَا نَاجٍ وَ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ فَهَذَا هَالِکٌ وَ اِنَّ أهْلَ النَّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ مِنْ رِیحِ الْعَالِمِ التَّارِکِ لِعِلْمِهِ وَ اِنَّ أشَدَّ أهْلِ النَّارِ نَدَامَهً وَ حَسْرَهً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً اِلَى اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ قَبِلَ مِنْهُ فَأطَاعَ اللَّهَ فَأدْخَلَهُ اللَّهُ الْجَنَّهَ وَ أدْخَلَ الدَّاعِیَ النَّارَ بِتَرْکِهِ عِلْمَهُ وَ اتِّبَاعِهِ الْهَوَى وَ طُولِ الأمَلِ أمَّا اتِّبَاعُ الْهَوَى فَیَصُدُّ عَنِ الْحَقِّ وَ طُولُ الأمَلِ یُنْسِی الآخِرَهَ»
«دانشمندان دو قسمند؛ دانشمندى که علم خود را بکار بسته، و این رستگار است؛ دانشمندى که علمش را کنار گذاشته، و این هلاک شده است. همانا دوزخیان از بوى گند عالم بىعمل در اذیتند و میان دوزخیان ندامت و حسرت آن کس بیشتر است که در دنیا بندهاى را به سوى خدا خوانده و او پذیرفته و اطاعت خدا کرده و خدا ببهشتش درآورده است و خود دعوت کننده را به سبب عمل نکردن و پیروى از هوس و درازى آرزویش به دوزخ درآورده است، پیروى هوس از حق جلوگیرد و درازى آرزو، آخرت را از یاد مىبرد.»
«مَنْهُومَانِ لا یَشْبَعَانِ طَالِبُ دُنْیَا وَ طَالِبُ عِلْمٍ فَمَنِ اقْتَصَرَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَى مَا أحَلَّ اللَّهُ لَهُ سَلِمَ وَ مَنْ تَنَاوَلَهَا مِنْ غَیْرِ حِلِّهَا هَلَکَ إلّا أنْ یَتُوبَ أو یُرَاجِعَ وَ مَنْ أخَذَ الْعِلْمَ مِنْ أهْلِهِ وَ عَمِلَ بِعِلْمِهِ نَجَا وَ مَنْ أرَادَ بِهِ الدُّنْیَا فَهِیَ حَظُّهُ»
«دو گرسنه هرگز سیر نشوند؛ طالب دنیا و طالب علم. هر که از دنیا، به آنچه خدا بر او حلال کرد اکتفا نمود، سالم مىماند و هر که دست به حرام آن دراز کرد، هلاک است، مگر آنکه توبه کند یا برگردد و تدارک کند، و هر که علم را از اهلش گرفت و به علمش عمل کرد، نجات یافته، و هر کس آن را براى دنیا خواست، همان دنیا بهره او است.»
کسى که هدفش از درس خواندن، مجتهد شدن و گرفتن وجوهات است، وقتى به این مقصود رسید، دیگر پاداشى نزد خدا ندارد.
مهم این است که انسان حواس خود را جمع خدا کند و کارهایش براى پروردگار باشد، نه براى دنیا. معاشرت با کسى که براى خدا کار مىکند و نظرش خداست، ارزشمند است، وگرنه کسى که دنبال دنیاست، چه مقلد باشد و چه مرجع تقلید، نشستن در کنارش هیچ فایدهاى ندارد.