سوره اعراف آیه ۱۵۸ | جلسه ۸۰
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۵۸ | چهارشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۲۸ | جلسه ۸۰ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
قُلْ یا أیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسُولُ اللهِ اِلَیْکُمْ جَمیعآ الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ لا اِلهَ اِلّا هُوَ یُحْیی وَ یُمیتُ فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ الَّذی یُوْمِنُ بِاللهِ وَ کَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُونَ(158)
بگو: اى مردم من فرستاده خدا به سوى همهى شما هستم؛ همان خدایى که فرمانروایى آسمانها و زمین از آن او است؛ هیچ خدایى جز او نیست؛ زنده کننده و میراننده است؛ پس به خداوند و فرستاده او ایمان بیاورید؛ پیامبر درس نخواندهاى که به خدا و کلماتش ایمان دارد، و از او پیروى کنید تا هدایت شوید!
قُلْ یا أیُّهَا النّاسُ اِنّی رَسُولُ اللهِ اِلَیْکُمْ جَمیعآ؛ خداى تعالى به پیامبر دستور مىدهد به مردم اعلام کند که از طرف خدا به سوى همهى مردم جهان فرستاده شده است؛ بدون هیچ محدودیت زمانى و مکانى. در سوره سبأ مىفرماید :
(وَ ما أرْسَلْناکَ اِلّا کَافَّهً لِلنّاسِ بَشیرآ وَ نَذیرآ وَ لکِنَّ أکْثَرَ النّاسِ لا یَعْلَمُونَ )
«و ما تو را نفرستادیم جز این که بشارت دهنده و ترساننده براى همهى مردم باشى، امّا بسیارى از مردم نمىدانند.»
در سوره انبیا نیز مىفرماید :
(وَ ما أرْسَلْناکَ اِلّا رَحْمَهً لِلْعالَمینَ )
«و ما تو را جز رحمتى براى جهانیان نفرستادیم.»
در سوره فرقان مىفرماید :
(تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیرآ )
«پر خیر و سود است کسى که فرقان را بر بنده خویش نازل کرد تا بیم دهنده جهانیان باشد.»
در سوره مدّثّر مىفرماید :
«بیم دهندهى بشر است.»
خدایى که پیامبر گرامى اسلام از طرف او مبعوث شده خصوصیاتى دارد که از این قرارند :
الَّذی لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ؛ «مُلک» یعنى مالکیت همراه با حکومت و قدرت. مُلک آسمانها و زمین؛ یعنى همهى موجودات تحت فرمان و مطیع اویند؛ او بر همهى آنها احاطه و سلطه دارد؛ با نظمى که در جهان هستى قرار داده و طبق سنّتى که وضع کرده، همهى مخلوقات خویش را تدبیر و تربیت مىکند و همه تحت اختیار و مقهور اویند.
(ثُمَّ اسْتَوى اِلَى السَّماءِ وَ هِیَ دُخانٌ فَقالَ لَها وَ لِْلأرْضِ ائْتِیا طَوْعآ أوْ کَرْهآ قالَتا أتَیْنا طائِعینَ )
«سپس به آسمان پرداخت که بصورت دود بود و به آن و به زمین فرمود: با شوق یا کراهت (تحت فرمان پروردگار) آیید! گفتند: مطیعانه آمدیم.»
در میان همه، انسان جایگاه ویژهاى دارد؛ چراکه مقصد و مقصودش، رجوع به پروردگار عالم است؛ (اِنّا لِلّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راجِعُونَ )
براى رسیدن به این مقصد، باید تربیت شود و به همین منظور خداوند پیامبران را فرستاد تا راه رجوع صحیح را به او نشان دهند.
بیان دیگرى که از این آیه مىتوان ارائه کرد این است که تمام آسمانها و زمین و موجودات، تحت سلطهى پروردگارند، از جمله انسان؛ یعنى هیچ کس هیچ قدرت و مالکیتى از خود ندارد، حتّى نشستن و برخاستن نیز از قدرت خداست؛ «بِحُولِ اللهِ وَ قُوَتِهِ أقُومُ وَ أقْعُد»، «لا حَولَ وَ لا قُوَهَ الّا بِالله» پیامبر به مردم یادآورى مىکند که بشر نیز مانند سایر موجودات، مُلک خداى تعالى است و باید مانند آنها از او اطاعت کند!
لا اِلهَ اِلّا هُوَ؛ دومین خصوصیتى که پیامبر درباره خداى تعالى بیان مىکند این است که هیچ خدایى جز او نیست.
«اله» یعنى معبود، معشوق و مرجع. «الله» اسم مبارک پروردگار است؛ مسماى این اسم، همان خالق توانایى است که همراه همهى انسانهاست و باید او را بشناسند.
خداى تعالى در وجود این بشر توانایىها و استعدادهاى فراوان و گاه ضد و نقیضى قرار داده است که با تربیت صحیح، همهى آنها در مسیر درست و به یک سو (پروردگار یکتا) هدایت مىشوند. این تربیت و هدایت را خود خداى تعالى بوسیلهى پیامبرانش انجام مىدهد.
اگر خداى دیگرى وجود داشت، باید پیامبرانى را مىفرستاد تا به او دعوت کنند، امّا هیچ پیامبرى جز به یک خدا دعوت نکرد. وقتى مىگوییم یک خالق و یک معبود بیشتر نیست؛ یعنى همه از یک جا آمده، به یک سو مىرویم؛ پس باید با هم دوست باشیم و انس و الفت داشته باشیم. این دوستى و الفت فقط در سایه اطاعت از پیامبران الهى تحقق مىیابد. آنها که دید بالاترى دارند، به خوبى متوجّه مىشوند که همهى مردم مخلوق یک خالق هستند.
یُحْیی وَ یُمیتُ؛ خالق بى همتاى جهان، زندگى مىبخشد و مىمیراند و بىشک در این زنده کردن و میراندن، هدفى داشته و حکمتى نهاده است؛
(لَوْ أرَدْنا أنْ نَتَّخِذَ لَهْوآ لاَتَّخَذْناهُ مِنْ لَدُنّا اِنْ کُنّا فاعِلینَ )
«اگر مىخواستیم سرگرمى و بازیچهاى بگیریم، آن را از نزد خود مىگرفتیم.»
مرگ به معناى نابود شدن نیست، بلکه مرگ نیز مانند زندگى، در راستاى تحقق هدف پروردگار عالم است. او مرگ را ورود در سرایى قرار داده که زندگى واقعى آنجاست؛ پایدار و ابدى است و براى کسانى که از پیامبران الهى پیروى کردند، سراى سعادت سرمد است.
فَآمِنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ؛ حال که خدا را شناختید، به او ایمان آورید! ایمان به این که او هست و این خصوصیات را دارد.
ایمان یعنى اقرار با زبان و گفتن شهادتین؛ پذیرفتن در قلب و اطاعت از دستورات خداى تعالى که از طریق پیامبرانش ابلاغ مىشود؛ بنابراین باید به همراه ایمان به خدا، پیامبرانش را نیز تصدیق نمود!
النَّبِیِّ الاُْمِّیِّ الَّذی یُوْمِنُ بِاللهِ؛ پیامبر اکرم درس نخوانده، امّا معلم همهى بشر است و بیش از همه، خود او به خداوند یکتا و کلماتش ایمان دارد.
هیچ پیامبرى به خود دعوت نکرد و همه مبلّغ خداى تعالى بودند؛
(ما کانَ لِبَشَرٍ أنْ یُوْتِیَهُ اللهُ الْکِتابَ وَ الْحُکْمَ وَ النُّبُوَّهَ ثُمَّ یَقُولَ لِلنّاسِ کُونُوا عِبادآ لی مِنْ دُونِ اللهِ وَ لکِنْ کُونُوا رَبّانِیِّینَ بِما کُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْکِتابَ وَ بِما کُنْتُمْ تَدْرُسُونَ )
«هیچ بشرى را نرسد که خداوند، کتاب و حکم و نبوت به او دهد، سپس او به مردم بگوید: «به جاى خدا، بندگان من باشید!» بلکه (مىگوید:) همچنان که کتاب خدا را یاد مىدادید و مىآموختید، خدایى شوید!»
(وَ اِذْ قالَ اللهُ یا عیسَى ابْنَ مَرْیَمَ ءَ أنْتَ قُلْتَ لِلنّاسِ اتَّخِذُونی وَ أُمِّیَ اِلهَیْنِ مِنْ دُونِ اللهِ قالَ سُبْحانَکَ ما یَکُونُ لی أنْ أقُولَ ما لَیْسَ لی بِحَقِّ اِنْ کُنْتُ قُلْتُهُ فَقَدْ عَلِمْتَهُ تَعْلَمُ ما فی نَفْسی وَ لا أعْلَمُ ما فی نَفْسِکَ اِنَّکَ أنْتَ عَلّامُ الْغُیُوبِ)
«و هنگامى که خداوند فرمود: اى عیسى بن مریم! آیا تو به مردم گفتى من و مادرم را دو خدا به جاى خداى یکتا برگزینید؟ گفت: منزهى تو! مرا نشاید که آنچه حقّ من نیست بگویم. اگر گفته باشم تو مىدانى. تو هر آنچه در ضمیر من است مىدانى و من آنچه در ذات تو است نمىدانم، که تو داناى اسرار نهانى.»
همهى پیامبران و ائمه، بنده خدا بودند و خود را بنده ذلیل، ضعیف، فقیر، مسکین و مستکین خداى تعالى مىدانستند.
وَ کَلِماتِهِ؛ کلمات پروردگار، تمام موجودات عالم هستند. خداى تعالى در سوره کهف مىفرماید :
(قُلْ لَوْ کانَ الْبَحْرُ مِدادآ لِکَلِماتِ رَبّی لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ أنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ رَبّی وَ لَوْ جِئْنا بِمِثْلِهِ مَدَدآ )
«بگو: اگر دریا براى (نوشتن) کلمات پروردگارم مرکب شوند، پیش از آنکه کلمات پروردگارم تمام شود، دریا به آخر مىرسد، هرچند مثل آن را نیز به کمک آوریم.»
«کلمه» یعنى آیهى پروردگار که دلیل وحدانیت او است. ایمان به کلمات پروردگار یعنى التفات به این که همهى موجودات عالم، مخلوقات اویند؛ از این بالاتر یعنى تمام موجودات، ممکن الوجودند و وجودشان از حضرت واجب الوجودى است که وجود، ذاتى او است، لکن خالق و مخلوق با هم مرتبطند.
این «علم الیقین» است که انسان بفهمد همهى موجودات با زبان حال و قال تسبیحگوى پروردگارند؛
(تُسَبِّحُ لَهُ السَّماواتُ السَّبْعُ وَ الاْرْضُ وَ مَنْ فیهِنَّ وَ اِنْ مِنْ شَیْءٍ اِلّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَ لکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ اِنَّهُ کانَ حَلیمآ غَفُورآ )
«آسمانهاى هفتگانه و زمین و آنچه در آنهاست او را تسبیح مىگویند و هیچ موجودى نیست مگر آنکه با حمد خود، او را تسبیح مىگوید، لکن شما تسبیح آنها را نمىفهمید. به راستى او بردبار و آمرزنده است.»
بالاتر از این «عین الیقین» است؛ یعنى با قلب خود همراهى خداى تعالى را ببیند و با چشم دل، ظهور او را مشاهده کند. براى مثل پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام مرتبهى بالاتر از این، یعنى «حق الیقین» است؛ یعنى به طور کامل در بندگى خداى تعالى غرق شده، در عشق او سوختهاند. «معراج السعاده» که مطالعه آن به جوانان توصیه مىشود، مىنویسد :
علم الیقین مثل آن است که انسان دودى از دور ببیند و علم پیدا کند که آتشى روشن است. عین الیقین، نزدیک شدن و دیدن آتش است و حق الیقین، سوختن در آتش است. ایمانى که پیامبر داشت، در مرتبه حق الیقین بود.
وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّکُمْ تَهْتَدُون؛ هر کس از پیامبر اکرم صلّى الله علیه و آله پیروى کند، به سوى خداى تعالى هدایت مىشود.
این که هدایت در سایه «تبعیت» را با لفظ «لعلّ» معلق ساخت، براى این است که تبعیت باید همیشگى و از همه جهت باشد؛ پس اگر کسى پس از مدّتى خسته شد و از پا ایستاد، راهى به هدایت نخواهد داشت و از آن باز مىماند.
نکته مهمى که باید بدان توجّه داشت این است که این تبعیت باید با نیّت خالص باشد؛ پس اگر مدّتى نماز خواند و روزه گرفت، امّا گرههایش باز نشد و وضع زندگىاش خوب نشد، نباید ناامید شود و خدا و عبادت را کنار بگذارد! اگر خسته و ناامید شد، معلوم مىشود نماز و روزههایش براى دنیا بود، نه براى خدا.