سوره اعراف آیه ۱۵۷ | جلسه ۷۹
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۵۷ | یکشنبه ۱۳۹۴/۰۵/۲۵ | جلسه ۷۹ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
دانلود فایل صوتی تمام جلسات تفسیر سوره اعراف
الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُْمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبآ عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الاْنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الاْغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ(157)
آنان که از رسول، پیامبر امّى (درس نخوانده) پیروى مىکنند، همان که (نام و صفات) او را نزد خود در تورات و انجیل نوشته مىیابند؛ آنان را به معروف دعوت مىکند و از منکر باز مىدارد و چیزهاى پاکیزه را براى آنان حلال و چیزهاى ناپاک را حرام مىکند و بار (تکالیف) سنگین و زنجیرهایى که بر آنان بود را بر مىدارد، پس آنان که به او ایمان آوردند و از او حمایت و یارىاش کردند و از نورى که با او نازل شده پیروى کردند، هم آنان رستگارانند.
این آیه درباره یهودیان، مسیحیان و همهى کسانى است که تابع امّتها و آیینهاى گذشته بودند و به پیامبر اسلام گرویدند. در آیه قبل، حضرت موسى به خداوند عرض کرد: «بار الها در این دنیا و در آخرت براى ما حسنه مقرّر فرما که ما به سوى تو بازگشتهایم.» خداوند نیز فرمود: «عذاب من به هر کس بخواهم مىرسد و رحمت عام من شامل همه مىشود، امّا رحمت خاصم فقط براى متقین، زکات دهندگان و مؤمنان است.»
در تورات و انجیل نام پیامبر اسلام به عنوان رسولِ نبىّ امّى آمده است، به علاوه در انجیل، از ایشان با نام «احمد» یاد شده؛
(وَ اِذْ قالَ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یا بَنی اِسْرائیلَ اِنّی رَسُولُ اللهِ اِلَیْکُمْ مُصَدِّقآ لِما بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْراهِ وَ مُبَشِّرآ بِرَسُولٍ یَأْتی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أحْمَدُ )
«و هنگامى که عیسى بن مریم گفت: اى بنى اسرائیل! من فرستاده خدا به سوى شما هستم. تورات را که پیش از من بوده، تأیید مىکنم و به پیامبرى بعد از خود بشارت مىدهم که نامش احمد است.»
با توجّه به آیه 156، در میان اهل کتاب، کسانى که باتقوایند، زکات مىدهند و ایمان دارند، اگر پیش از پیامبر خاتم از دنیا رفتند، به صرف اعتقاد داشتن به آنچه در تورات و انجیل درباره ایشان آمده، اهل نجاتند، ولى اگر زمان حضرت را درک کردهاند، باید به او ایمان آورند تا نجات یابند.
بنابراین «یَتَّبِعُونَ» که در این آیه مىفرماید، نسبت به گذشتگان، صرف اعتقاد کافى است و درباره آیندگان، ایمان آوردن به ایشان لازم است.
«مُفلِح» یعنى کسى که به مادیات نچسبیده است. تبعیت از پیامبر اکرم، به اذن الله انسان را از ماده بیرون مىکشد و باعث مىشود در عالم دیگرى حرکت کند، با آنکه جسمش هنوز در این عالم است.
الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الاُْمِّیَّ؛ هر پیامبرى، ابتدا نبى و سپس رسول مىشود، لکن در اینجا بخاطر بیان شرافت، رسول بر نبى مقدم شده است. «أُمّى» یعنى «درس نخوانده» و این غیر از بىسواد و جاهل است. پیامبر اکرم علم خود را از خداى تعالى آموخته، معلم اولین و آخرین است.
(هُوَ الَّذی بَعَثَ فِی الاُْمِّیِّینَ رَسُولا مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَهَ وَ إنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ )
«او است که در میان مردم امّى رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنان بخواند و پاکیزهشان گرداند و به آنها کتاب و حکمت بیاموزد؛ گرچه پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.»
رسول خدا صلّى الله علیه و آله هرگز چیزى ننوشت و نوشتهاى نخواند، امّا این به معناى ناتوانى ایشان در خواندن و نوشتن نیست. در واقع خداى تعالى پیامبر خویش را به گونهاى پرورش داد که همگان بدانند و ببینند ایشان نه نوشتهاى مىخواند و نه مىنویسد، تا کافران نگویند قرآن حاصل مطالعات و آموختههاى خود او است.
(وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ اِذآ لاَرْتابَ الْمُبْطِلُونَ )
«و تو پیش از این نه کتابى مىخواندى و نه با دست خود چیزى مىنوشتى، که در این صورت بداندیشان گمان بد مىکردند.»
وجه تسمیه دیگرى نیز براى امّى ذکر شده و آن این است که چون مکه «أُمّ القرى» خوانده مىشد، اهل آن را امّى مىخواندند. این دو منافاتى با هم ندارند.
الَّذی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبآ عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراهِ وَ الاْنْجیلِ؛ نام و خصوصیات پیامبر در تورات و انجیل آمده بود، ولى علماى یهود و نصارا آنها را حذف یا کتمان کردند تا مقام و موقعیت خود را حفظ کنند. بعضى خصوصیات را هم که نمىتوانستند حذف کنند، تأویل کردند؛ یعنى گفتند هنوز آن پیامبر نیامده است. امام رضا علیه السلام در مناظره با علماى یهود و نصارا، اشارههاى تورات و انجیل به پیامبر را براى آنان بازگو کردند و آنها نیز پذیرفته، اعتراف کردند.
امروز هم اگر به یهودیان و مسیحیان در این باره صحبت کنند، اگر عالم باشند، انکار مىکنند و اگر جاهل باشند، بر جهل خود اصرار مىکنند و چیزى نمىفهمند؛ مثل بعضى مسلمانان که فقط از روى قرآن مىخوانند و چیزى از معانى و اشارات آن نمىفهمند.
در ادامه خداى تعالى برخى خصوصیات پیامبر اکرم را برمىشمارد که هم براى اهل کتاب است و هم براى مسلمانان.
یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْکَرِ؛ «معروف» هر چیزى است که عقل، خوبى آن را بفهمد و خداى تعالى آن را تأیید کرده باشد. عقل، قدرت تشخیص و فهم همه چیز را ندارد؛ از این رو خداى تعالى حکم به معروفیت برخى چیزها مىکند. درباره منکر هم همین طور است؛ یعنى عقل زشتى بعضى چیزها را مىفهمد و بعضى را خیر؛ اینجاست که خداى تعالى حکم کرده، تکلیف را مشخص مىکند.
بنابراین امر به معروف و نهى از منکر پیامبر، از پیش خود نیست و هر چه مىفرماید، از پروردگار عالم است؛
(وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * اِنْ هُوَ اِلّا وَحْیٌ یُوحى )
«هرگز از سر هوا سخن نمىگوید * سخن او جز وحى نیست.»
هر کس تابع پیامبر اسلام است، باید امر به معروف و نهى از منکر کند، مشروط بر آنکه زمینه و شرایط لازم مهیا باشد، البتّه افرادى که جایگاه بالاترى دارند، تکلیف سنگینترى بر عهده دارند.
وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ؛ خداى تعالى در همین سوره اعراف مىفرماید :
(قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَهَ اللهِ الَّتی أخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ )
«بگو: چه کسى زینتى را که خدا براى بندگانش خلق کرده و روزىهاى پاکیزه را حرام کرده است؟»
استفاده از آنچه خداوند حلال کرده، جایز است و نباید آن را بر خود و دیگران حرام نمود، اشکالى ندارد درباره بعضى چیزها محدودیتهایى براى خود اعمال کرد؛ مثلا خوردن گوشت هر سه روز یکبار کافى است.
خداى تعالى ازدواج را حلال کرده است، لکن امروزه ایرادهاى جوانان و خانوادههاى آنان، موانع بزرگى در این زمینه ایجاد مىکند. اگر این ایرادها و موانع نباشد، ازدواج چندان سخت نخواهد بود. درباره پوشیدنىها، احکام شرع مشخص است و غیر از آن، اگر به حد اسراف نرسد، اشکالى ندارد. اگر کسى طیبات را بر خود حرام کرد، باید او را از این کار نهى نمود!
عثمان بن مظعون سوگند یاد کرد که با زنان همبستر نشود. یکى از روزها زن عثمان نزد عایشه رفت. عایشه به او گفت: چرا خود را آرایش نکردهاى؟
زن عثمان گفت: براى که خود را آرایش کنم، در حالى که شوهرم مدّتى است نزد من نمىآید. او ترک دنیا کرده، لباس پشمى در بر نموده و دنیا را ترک گفته است.
هنگامى که رسول خدا صلّى الله علیه و آله نزد عایشه آمد، او جریان را به ایشان گفت. رسول خدا از خانه عایشه بیرون شد و گفت: همه در مسجد حاضر گردند! سپس بر منبر رفته، حمد و ثناى خدا را بجا آورد و فرمود: چرا گروهى چیزهاى پاک را بر خود حرام مىکنند؟ من شبها به خواب مىروم؛ با زنان همبستر مىگردم و روزها غذا مىخورم. اکنون هر کس از سنّت من اعراض کند از من نیست.
این صحیح نیست که انسان در غار رود و از جامعه دور شود. باید در میان مردم بود؛ به تکالیف خود عمل نمود و مبارزه با نفس کرد؛ در این صورت راه رشد و پیشرفت معنوى باز مىشود.
به امام صادق علیه السلام گفتند: فلان شخص در خانه رفته و در را به روى خود بسته است. فرمود: پس احکام شرع را چگونه مىآموزد؟
وَ یَضَعُ عَنْهُمْ اِصْرَهُمْ وَ الاْغْلالَ الَّتی کانَتْ عَلَیْهِمْ؛ «اصر» یعنى سنگینى، بار سنگین. «اغلال» جمع «غُلّ» طوقى است که بر گردن زندانیان مىاندازند. سنگینى حبّ دنیا انسان را پایین مىکشد.
در سوره توبه مىفرماید :
(یا أیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ما لَکُمْ اِذا قیلَ لَکُمُ انْفِرُوا فی سَبیلِ اللهِ اثّاقَلْتُمْ اِلَى الاْرْضِ أ رَضیتُمْ بِالْحَیاهِ الدُّنْیا مِنَ اْلآخِرَهِ فَما مَتاعُ الْحَیاهِ الدُّنْیا فِی اْلآخِرَهِ اِلّا قَلیلٌ )
«اى کسانى که ایمان آوردهاید! شما را چه شده که چون به شما گویند : در راه خدا کوچ کنید، به زمین مىچسبید؟ آیا به جاى آخرت، به زندگى دنیا راضى شدهاید؟ پس متاع زندگى دنیا در برابر آخرت اندکى بیش نیست.»
محبّت غیر خدا اگر همهى دل را فرا بگیرد، آدمى را از حرکت باز مىدارد. رسول گرامى اسلام سنگینى این محبّتها را به مردم یادآور شد و به آنان آموخت که یاد مرگ، محبّت دنیا را از دل مىزداید.
از مهمترین زنجیرهایى که دست و پاى ما را به بند کشیده، تبعیت از هواى نفس ثروتمندان و قدرتمندانى است که به غیر جهت خدایى عمل مىکنند. پیامبر بوسیله قرآن این زنجیرها را باز کرد و فرمود: این افراد ولى و سرپرست شما نیستند؛ ولىّ شما فقط خداى تعالى است. او همچنین سنگینى بار تکالیف سخت را نیز برداشت، على الخصوص فرمود :
«رُفِعَ عَنْ أُمَّتِی تِسْعَهُ أشْیَاءَ الْخَطَأُ وَ النِّسْیَانُ وَ مَا أُکْرِهُوا عَلَیْهِ وَ مَا لا یَعْلَمُونَ وَ مَا لا یُطِیقُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا اِلَیْهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّیَرَهُ وَ التَّفَکُّرُ فِی الْوَسْوَسَهِ فِی الْخَلْقِ مَا لَمْ یَنْطِقُوا بِشَفَهٍ»
«از امّت من نُه چیز برداشته شده است: 1ـ خطا 2ـ فراموشى 3ـ آنچه بر انجام آن اجبار شوند 4ـ آنچه را نمىدانند. 5ـ آنچه بر آن توانایى ندارند 6ـ آنچه از انجام آن ناچارند 7ـ حسد 8ـ فال بد زدن 9ـ تفکّر وسوسه آمیز در خلقت و خلق.»
اسلام را دین «سَمِحَه و سَهْلِه» نامیدهاند؛ چراکه خداى تعالى واجبات را آسان گرفته است. مجموع هفده رکعت نمازهاى یومیه، بیشتر از نیم ساعت طول نمىکشد؛ چیزهایى را حرام کرده که ضرر و زیان آن روشن است.
فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ؛ «عَزَّرُوه» به معنى یارى کردن، منع کردن و بزرگ شمردن است. «تعزیر» نیز از همین ریشه گرفته شده؛ یعنى تنبیه براى حفظ شخص از گناهان بزرگتر و تأدیب او. کسانى که به پیامبر ایمان آورده، او را یارى کردند؛ بزرگ شمردند و از دشمنانش حفظ کردند، رستگارند.
اولین کسى که پیامبر را یارى کرد، مولا على علیه السلام بود که بارها جان خود را سپر جان پیامبر قرار داد.
ما نیز امروز با اطاعت از رسول خدا صلّى الله علیه و آله و حفظ سنّت او و مراقبت بر احکام اسلام، یارىگر ایشان خواهیم بود. همچنین احترام به سادات، بزرگداشت و احترام به رسول خداست. در روایت است که بدان آنها را هدایت کنید و خوبانشان را احترام بگذارید. ایشان از جان پیامبر هستند.
ابوحنیفه بر امام صادق علیه السلام وارد شد و عصاى ایشان را بوسید و گفت این عصاى پیامبر است. حضرت فرمود دست مرا ببوس که من از جان پیامبر هستم.
لازم نیست دست همهى سادات را ببوسید، در عوض احترامشان را حفظ کنید. فراموش نکنیم که بهترین راه نصرت پیامبر، یارى ایشان در گسترش دین اسلام و عمل به احکام شرع است.