سوره اعراف آیه ۱۴۷ و ۱۴۸ | جلسه ۷۲ | ۲۹ رمضان ۱۴۳۶
ان شاء الله خداوند از همه قبول کند؛ خوشحال باشید؛ دلتان خوش باشد؛ همه شاد باطنى باشید؛ زندگى خوبى، به خیر و خوشى و عافیت داشته باشید! اگر زنده بودیم، تا سال دیگر خدمتتان هستیم و اگر نبودیم، التماس دعا.
دانلود فایل های صوتی رمضان ۱۳۹۴
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
تفسیر سوره اعراف آیه ۱۴۷ و ۱۴۸ جلسه ۷۲ | پنجشنبه ۱۳۹۴/۰۴/۲۵ | ۲۹ رمضان ۱۴۳۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
رَوَى جَابِرُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْهُ صلّى اللهعلیه وآله أَنَّهُ قَالَ: «لا تَجْلِسُوا اِلّا عِنْدَ کُلِّ عَالِمٍ یَدْعُوکُمْ مِنْ خَمْسٍ اِلَى خَمْسٍ مِنَ الشَّکِّ اِلَى الْیَقِینِ وَ مِنَ الرِّیَاءِ اِلَى الإخْلاصِ وَ مِنَ الرَّغْبَهِ اِلَى الرَّهْبَهِ وَ مِنَ الْکِبْرِ اِلَى التَّوَاضُعِ وَ مِنَ الْغِشِّ اِلَى النَّصِیحَهِ»
جابر بن عبد الله از پیغمبر فرمود: «ننشینید مگر نزد عالمى که شما را از پنج چیز به پنج چیز ببرد؛ از شک به یقین؛ از خودنمایى به اخلاص؛ از رغبت به دنیا به ترس از آن؛ از تکبّر به تواضع و از دغلبازى به نصیحت.»
قال على بن الحسین علیهماالسلام: «انْظُرْ خَمْسَهً فَلا تُصَاحِبْهُمْ وَ لا تُحَادِثْهُمْ وَ لا تُرَافِقْهُمْ فِی طَرِیقٍ فَقَالَ یَا أبَهِ مَنْ هُمْ قَالَ علیه السلام اِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَهَ الْکَذَّابِ فَإنَّهُ بِمَنْزِلَهِ السَّرَابِ یُقَرِّبُ لَکَ الْبَعِیدَ وَ یُبَعِّدُ لَکَ الْقَرِیبَ وَ اِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَهَ الْفَاسِقِ فَإنَّهُ بَایَعَکَ بِأُکْلَهٍ أوْ أقَلَّ مِنْ ذَلِکَ وَ اِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَهَ الْبَخِیلِ فَإنَّهُ یَخْذُلُکَ فِی مَالِهِ أحْوَجَ مَا تَکُونُ اِلَیْهِ وَ اِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَهَ الأحْمَقِ فَإنَّهُ یُرِیدُ أنْ یَنْفَعَکَ فَیَضُرُّکَ وَ اِیَّاکَ وَ مُصَاحَبَهَ الْقَاطِعِ لِرَحِمِهِ فَإنِّی وَجَدْتُهُ مَلْعُوناً فِی کِتَابِ اللَّهِ»
امام سجاد علیه السلام به امام باقر علیه السلام فرمود: «پسر جانم! پنج کس را در نظر دار و با آنان همنشین و همکلام مشو و در هیچ راهى آنان را همراهى مکن!» گفت: «پدر جانم، آنها کیانند؟» فرمود: «مبادا با دروغگو همنشین شوى که او همچون سراب است، دور را نزدیک و نزدیک را دور جلوهگر مىسازد! مبادا با فاسق نشست و برخاست نمایى که تو را به لقمهاى یا به کمتر از آن بفروشد! مبادا با بخیل مصاحبت کنى که به هنگام نیازمندى شدید تو به مال او، تو را واگذارد! مبادا با احمق رفاقت نمایى که چون خواهد به تو سود رساند، به زیان دچارت سازد! مبادا با کسى که با خویشاوندانش قطع رابطه کرده رفت و آمد کنى که من او را در کتاب خدا نفرین شده یافتم!»
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا وَ لِقاءِ اْلآخِرَهِ حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ هَلْ یُجْزَوْنَ اِلّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ(174)
کسانى که آیات ما و لقاء آخرت را تکذیب مىکنند، اعمالشان نابود مىشود. آیا غیر از آنچه مىکردند، کیفر مىبینند؟
وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ مِنْ حُلِیِّهِمْ عِجْلاً جَسَدآ لَهُ خُوارٌ أ لَمْ یَرَوْا أنَّهُ لا یُکَلِّمُهُمْ وَ لا یَهْدیهِمْ سَبیلاً اتَّخَذُوهُ وَ کانُوا ظالِمینَ(148)
و قوم موسى، بعد از او، از زیورهاى خود گوسالهاى ساختند؛ مجسمهاى که صداى گاو داشت. آیا نمىدیدند که با آنان سخن نمىگوید و به هیچ راهى هدایتشان نمىکند؟ آن رابرگزیدند و ستمکار بودند.
پیش از این روایتى از امام باقر علیه السلام نقل شد که در انتهاى آن جملهاى داشت که به نظر مىرسد نیاز به توضیح دارد :
حضرت فرمودند: «اگر شما به هیچ نحو گرد گناه نگردید تا از خدا درخواست مغفرت و بخشش نمایید، خداوند مردمان دیگرى خلق مىکند که گناه کرده، درخواست بخشش از او نمایند تا آنان را بیامرزد.»
اراده خدا بر این قرار گرفت که موجودى خلق کند که هم جنبهى حیوانى داشته باشد و هم جنبهى ملکوتى؛ پس اگر بشرى دستورات خداى تعالى را اطاعت کند و با نفس خود مبارزه نماید، از ملائکه بالاتر مىرود و استاد آنها و خلیفهى خدا مىشود؛ برخى این راه را برگزیده، با کمک خداى تعالى و پیامبران و ائمه، پیشرفت کردند. برخى دیگر نیز قبول نکردند و خواستند حیوان باشند. در نتیجه جهنّم جایگاهشان مىشود و بسته به مرتبه حیوانیت، در طبقات دوزخ جاى خواهند گرفت.
(کُلاًّ نُمِدُّ هوُلاءِ وَ هَوُلاءِ مِنْ عَطاءِ رَبِّکَ وَ ما کانَ عَطاءُ رَبِّکَ مَحْظُورآ )
«آنان و اینان را از عطاى پروردگارت یارى مىدهیم و عطاى پروردگارت از هیچ کس منع نشده است.»
در این میان، برخى دوست دارند همچون ملائکه یا بالاتر باشند، امّا چاره نفس خود را نمىکنند؛ نفس و شیطان فریبشان مىدهد و گناه مىکنند، امّا خیلى زود پشیمان شده، استغفار مىکنند. این افراد اگر پس از چند بار گناه و استغفار، از رحمت پروردگار ناامید شوند، دیگر رو به خدا نمىآورند و چه بسا شبیه گروه دوم شوند. خداى تعالى چون مىداند هدف این گروه مقابله و دشمنى با او نبوده است، آنان را مىبخشد. او خود مىداند که همهى مردم، جز اندکى، قادر به مبارزه مستمر و کامل با نفس خود نیستند؛ لذا گناهانشان را مىآمرزد و براى امیدوار ماندن آنها، مىفرماید اگر این افراد نبودند که گناه و توبه کنند، خلق دیگرى مىآورد تا گناه کنند و آمرزش بخواهند.
اگر افراد گناهکار نبودند و مردم، همه پاک و خالص بودند، عفو پروردگار ظاهر نمىشد، در حالى که مشیت او بر این است که این صفت نیز آشکار گردد. به تعبیر دیگر؛ خداوند بشر را خلق کرد تا همهى اسما و صفات او در وى ظاهر شود. یکى از صفات پروردگار «عفُوْ» (بخشنده) است. اگر کسى گناه نکند، این صفت ظاهر نمىشود، ولى این بدان معنا نیست که همه باید گناه کنند.
پیامبران همه معصوم بودند و از پیامبر اسلام و اهل بیت ایشان، حتّى ترک اولى هم سر نزد، لکن همانها هم طبق مقام خود همیشه در حال استغفار بودند و خود را در پیشگاه پروردگار، گناهکار و کوچک مىدیدند. به تعبیر برخى، بزرگترین گناه من، بودن من است؛ یعنى باید حتّى ذرهاى از «من» در کار نباشد.
وَ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا؛ تکذیب آیات خداى تعالى یعنى انکار خالقیت پروردگار و اعتقاد به خالقیت طبیعت یا ماده یا غیر خدا. مصداق دیگر تکذیب آیات خدا، تکذیب پیامبران، قرآن و ائمه اطهار علیهم السلام است، آن هم در حالى که خداوند، حق را به او نمایانده، ولى اگر واقعا جاهل باشد، حرف دیگرى است.
وَ لِقاءِ اْلآخِرَهِ؛ «لقاء» به معناى برخورد و ملاقات کردن است. «لقاء الآخره» یعنى ملاقات با اعمال نیک و بد، و مشاهدهى نور پروردگار با قلب.
گاه انسان خدا را قبول دارد، ولى عالم برزخ، قیامت و زنده شدن پس از مرگ را انکار مىکند، در حالى که اگر کمى عقل خود را به میدان بیاورد، مىفهمد که خداوند این آسمان و زمین را بیهوده خلق نکرده است.
حَبِطَتْ أعْمالُهُمْ؛ «حبط» به معناى باطل شدن، از میان رفتن و بىنتیجه بودن اعمال است. کسانى که به آخرت اعتقاد ندارند و آیات پروردگار را انکار مىکنند، اگر کار نیکى هم کرده باشند، برایشان سودى ندارد. چگونه کسى که همهى عمر بهشت را قبول نداشته، وارد آن شود؟ البتّه هر کس به هر منظورى کار خوبى کرده باشد، به همان خواهد رسید؛ یعنى اگر به فقرا کمک کند تا احساس خوبى نصیبش شود یا دیگران احترامش بگذارند و نام و آوازهاش بلند شود، به همهى این اهداف مىرسد؛ یعنى هدفى که او را به کارهاى خوب واداشته نصیبش مىشود، امّا براى آخرتى که بدان اعتقاد نداشت، سودى ندارد. در واقع چون به آخرت اعتقادى نداشت، عملى هم در آنجا برایش ثبت نمىشود. مثل کسى که سالها درس مىخواند تا مدرکى بگیرد و مقامى کسب کند؛ وقتى آن مدرک را بدست آورد و به مقامى که مىخواست، رسید، دیگر چیزى طلبکار نیست.
هَلْ یُجْزَوْنَ اِلّا ما کانُوا یَعْمَلُونَ؛ هیچ کس جزایى غیر از آنچه انجام داده نمىبیند؛ کسى که براى دنیا کار کرده، دنیا نصیبش مىشود و کسى که براى آخرت کار کرده، بهرهى اخروى مىبرد.
شخص ریاکار و منافق هم اعمالشان در آخرت نابود مىشود؛ چراکه این افراد نیز براى خدا یا روز جزا کار نکردند تا بهرهى اخروى داشته باشند.
در زمان حضرت رسول اکرم صلّى الله علیه و آله در یکى از جبهههاى جنگ، یک نفر از کفّار سوار الاغ سفید زیبایى بود و در صف کفّار جنگ مىکرد. یکى از مسلمانان تا چشمش به این مرکب راهوار سفید افتاد، خوشش آمد و گفت من مىروم و این کافر را مىکشم و استرش را مالک مىشوم، و با این قصد حرکت کرد ولى تا خواست حمله کند، آن مشرک پیش دستى کرد و مسلمان را کشت. بعد از جنگ، مسلمانان مىگفتند خوش به حالش! به درجه رفیع شهادت رسید. پیامبر وقتى فهمید، گفت: او نیتش این بود که آن کافر را بکشد و بعد از کشتنش الاغ او را به عنوان غنیمت صاحب شود. پس او هم اکنون در جهنّم است و بعد از این ماجرا به «قتیل الحمار» یا شهید راه الاغ معروف شد.
وَ اتَّخَذَ قَوْمُ مُوسى مِنْ بَعْدِهِ؛ خداوند به زبان ساده و قابل فهم براى بنى اسرائیل حرف مىزند و استدلال مىکند. به آنها مىفرماید: خدا باید با واسطه یا بدون واسطه با بندگانش سخن بگوید. واسطه، پیامبران هستند که پیام او را براى مردم مىآورند، و بدون واسطه؛ یعنى گاهى چیزهایى را به دل مردم الهام مىکند. از این گذشته، خدا، بندگان خود را به وسیله پیامبران و فطرت، هدایت مىکند. حال این گاوى که شما به خدایى گرفتید، چه حرفى با شما مىزند و به کجا هدایتتان مىکند؟
پس از آنکه حضرت موسى چهل روز به میقات پروردگار رفت، سامرى به اتّفاق چند نفر دیگر با ترفندى، طلاها و نقرههاى بنى اسرائیل را که از فرعونیان نزد آنان مانده بود، گرفته، با آنها تندیسى از گوساله ساختند و بنى اسرائیل را به پرستش آن دعوت کردند.
سامرى شخص زیرکى بود که پیش از این در دستگاه فرعون خدمت مىکرد. وقتى به آیین موسى ایمان آورد، هنوز ریشههاى ریاستطلبى در او وجود داشت و همواره مترصد فرصتى بود تا خود را مطرح کند. گوساله سامرى یک خصوصیت منحصر به فرد داشت و آن هم این بود که از خود صداى گاو درمىآورد؛ علّت آن هم این بود که هنگام گذشتن از نیل، سامرى جاى پاى جبرئیل را بر زمین دید و دید که خاکهاى زیر پاى او، اثر مخصوصى از خود ظاهر مىکنند. او هم مقدارى از آن خاکها را با خود برداشت تا در موقع مناسب از آنها استفاده کند. پس از ساخت مجسمه همان خاک را در آن ریخت و موجب شد صداى گاو از آن شنیده شود.
برخى مىگویند صداى گوساله، از خودش نبود، بلکه شخصی در جایى مخفى شده بود و صدا در مىآورد تا بنى اسرائیل را فریب دهد و آنها هم فریب خوردند. برخى دیگر هم معتقدند مجسمه گوساله طورى ساخته شده بود که در اثر حرکت باد، صدا از آن شنیده مىشد. هر کدام از این اقوال به نوبه خود محتملند.
بنى اسرائیل در برخورد با گوساله سامرى چند دسته شدند؛ گروهى در ساخت آن، همکارى کردند و به تبلیغ پرستش آن پرداختند؛ گروه زیادى آن را معبود خود گرفته، شروع به پرستشش کردند؛ گروهى گوساله را نپرستیدند، امّا در برابر انحراف مردم بىتفاوت بودند و گروهى دیگر، مردم را از این کار نهى کردند.
آموزههاى آیه
مسلمانان در زمان ائمه اطهار علیهم السلام ایشان را رها کرده، به دیگران رو آوردند.
براى کسانى که اهل فهم هستند، بزرگترین گناه، اظهار منیّت و نشان دادن خویش است. منیّت، مانند گوساله سامرى، منشأ انحرافات بسیارى است. کسى که من من مىکند، در واقع به ناحق دعوت به خویش مىکند.
اسما و صفات خداى تعالى موقعى ظاهر مىشود که منیّتى در کار نباشد؛ بنابراین تنها کسانى که مىتوانند به خود دعوت کنند، پیامبران و ائمه اطهار علیهم السلام هستند که از طرف پروردگار یا به وسیله پیامبر، مأمور به این کار شدهاند و مردم را به سوى خدا هدایت مىکنند. ایشان هیچ منیّتى ندارند و در برابر خداى تعالى، خود را هیچ مىبینند، لکن باید خود را معرفى کنند؛ لذا وقتى مىفرمایند: «خداوند علم قرآن را به ما داده است» به حساب نفس نیست.
در زمان غیبت، فقیهى صلاحیت تقلید دارد که صفات مشخص شده به وسیله معصومین را داشته باشد و دائم به خدا پناه ببرد. هیچ فقیهى معصوم از خطا و اشتباه نیست، حتّى ممکن است مرتکب معصیت شود.
هنگامى که سید عبد الهادى شیرازى از طرف فقها و مجتهدین زمان خود به عنوان مرجع کل و زعیم انتخاب شد، به حرم امام حسین علیه السلام مىرفت و با گریه و ندبه عرض مىکرد: «یا حسین اگر این منصب براى دین من ضرر دارد و دینم از دستم مىرود، جانم را بگیرید!»
فقها، این گونه از نفس خود و از دنیا در هراس بودند.
هیچ کسى نباید گمان کند مىتواند به سادگى از منیّت و نفس رها شود. وقتى چند نفر یا تعداد زیادى، از کسى تعریف مىکنند، بعید است بتواند خود را نگه دارد، مگر آنکه دائم به خدا پناه ببرد و خدا حفظش کند.
همه، مخصوصآ طلّاب و علما باید کاملا مراقب نفس خود باشند! این نفس به این زودى حاضر نیست زیر بار خدا برود و بگوید «من نیستم». ممکن است با زبان بگوید، ولى همین که چند نفر مخالفتش کردند یا خلاف میلش کارى کردند، برمىآشوبد.
ان شاء الله خداوند از همه قبول کند؛ خوشحال باشید؛ دلتان خوش باشد؛ همه شاد باطنى باشید؛ زندگى خوبى، به خیر و خوشى و عافیت داشته باشید! اگر زنده بودیم، تا سال دیگر خدمتتان هستیم و اگر نبودیم، التماس دعا.
السلام علیک یا ابا عبدالله و على الارواح التى حلت بفنائک