سخنرانی شب ۲۳ رمضان آیت الله سید علی محمد دستغیب
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
شب ۲۳ رمضان ۱۴۴۵ | چهارشنبه ۱۴۰۳/۰۱/۱۵ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام در خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه صفات متقین را بیان کردند. این خطبه به نام خطبه همام مشهور است.
یکی از دوستان حضرت به نام همام که شخص عابد و عالمی بود، به حضرت عرض کرد: یا امیرالمؤمنین، متقین را برای من توصیف کنید، طوری که گویی به آنها نگاه میکنم.
حضرت ابتدا در پاسخش مقداری تعلل کردند و فرمودند:
«یَا هَمَّامُ اتَّقِ اللَّهَ وَ أَحْسِنْ فَإِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِینَ اتَّقَوْا وَ الَّذِینَ هُمْ مُحْسِنُونَ»
«تقوا پیشه کن و نیکوکار باش که خدای تعالی با متقین است و با کسانی است که احسان میکنند.»
همام به این قانع نشد و درخواست کرد بیشتر برایش بگویند.
حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام تصمیم گرفت صفات بیشتری دربارۀ متقین بیان کردند. پس ابتدا خدا را سپاس و ثنا گفت و بر پیامبرش درود فرستاد؛ «فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أَثْنَى عَلَیْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِیِّ وَ أَهْلِ بَیْتِهِ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهم ثُمَّ قَالَ أَمَّا بَعْدُ…»
این خطبه مفصل است و شرح و توضیح آن دهها ساعت وقت میخواهد. در اینجا چند بند آن را بیان میکنیم؛
مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ؛ گفتارشان صواب است. صواب به معنای صائب و درست است.
وقتی حرف میزنند دروغ نمیگویند و آنچه را مطابق واقع است میگویند. اگر کسی پرسید فلانی کجاست؟ اگر میتواند راستش را میگوید و اگر نمیخواهد او بفهمد، میگوید نمیخواهد کسی بفهمد کجا رفته.
گفتارشان در هر موضوعی صواب است؛ یعنی مطابق واقع است. دروغ بر زبان آنها جاری نمیشود؛ چون مؤمن دروغگو نیست.
اولین صفت مؤمن این است که راستگوست و حرف و عملش یکی است. اگر بنده که موعظه میکنم، میگویم راستگو باشید، باید خودم هم سعی کنم همین طور باشم.
وَ مَشْیُهُمُ التَّوَاضُعُ؛ راه رفتنشان فروتنانه است.
منظور از راه رفتن، یکی همین ظاهر عبارت است که تندتند راه نمیرود، مگر اینکه عجله داشته باشد؛ سرش را همهطرف نمیچرخاند و اینطرف و آنطرف را نگاه نمیکند. لازم هم نیست همیشه سرش پایین باشد، امّا متکبرانه راه نمیرود.
این منحصر به راه رفتن عادی نیست و شامل رانندگی هم میشود؛ چه با ماشین، چه با موتور، تند نمیرود، نمیخواهد از همه سبقت بگیرد و خلاصه از قوانین راهنمایی و رانندگی منحرف نمیشود.
علاوه بر اینها، روش و منش انسان متقی تواضع است؛ در خانه با همسر و بچهها تواضع دارد؛ وقتی وارد میشود سلام میکند، بچهها را در بغل میگیرد و میبوسد. متکبر نیست که بنشیند و دستور دهد و همه دست بر سینۀ او باشند. در این صورت خانه مثل بهشت میشود، نه مثل جهنّم.
اگر کارمند است با اربابرجوع متواضع است. اگر کاسب است، با مشتری مدارا میکند، از جنسش زیاده از حد تعریف نمیکند. اگر میخواهد چیزی بخرد، عیب روی آن نمیگذارد.
اگر معلم است، با شاگردانش فروتنانه رفتار میکند. اگر کسی درس گوش نمیدهد، با احترام به او میگوید جانم، گوش بده. اگر نفهمیدی، برایت تکرار کنم.
در هر کار و هر جایی است، روشش تواضع است.
و غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِم؛ چشم خود را از آنچه خدا بر آنها حرام کرده، پوشاندهاند.
پوشاندن چشم از چیزهایی که حرام است، مثل نگاه کردن به نامحرم. مردهای مؤمن به زنها و زنان مؤمن به مردان نامحرم نگاه نمیکنند.
نگاه بدونش شهوت به موهای زنی که خود را پوشانده و اتفاقی مقداری از آن پیداست، حرام است. اگر خود را هم نپوشاند، نگاه شهوت به او حرام است.
نگاه شهوت به هرکسی حرام است؛ چه مرد باشد، چه زن. ممکن است زنها به زنهای دیگر نگاه شهوی کنند یا کسی به بچه نابالغ یا به تصاویر یا عکس نگاه شهوت کند، همۀ اینها حرام است.
از جمله نگاه کردن به چیزهایی که حرام است، مطالعۀ کتابهای گمراهکننده است که اگر بخوانید، ممکن است شبهه در شما ایجاد شود یا صحنههایی که در تلوزیون میبینید و ممکن است شما را دچار اشتباه کند و برایتان شبهه ایجاد کند، به اینها نگاه نکنید.
حضرت آیتاللّهالعظمی نجابت رضوان اللّه تعالی علیه کتابهایی را اسم میبردند که از بعضی افراد غیرمتقی بود و انحراف داشتند، نهی میکردند ازخواندن این کتابها.
وَ وَقَفُوا أَسْمَاعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النَّافِعِ لَهُم؛ گوش خود را وقف علم نافع کردند
شخص متقی به هر چیزی گوش نمیدهد. آوازهای شبههناک حتی اگر در تلوزیون باشد، چه خواسته در مجالس جشن و عروسیهایی که شبهه حرمتش خیلی زیادتر است و گاهی موجب تهییج شهوت میشود.
به سازهایی که شهوتآلود باشد یا شک دارد که آیا حرام است یا حلال، گوش نمیدهد. به علمی گوش میدهد یا میخواند که نفعی برایش داشته باشد؛ ایمانش را زیاد و دلش را باز کند و امید بیشتری به خدای تعالی پیدا کند.
بعضی افراد چیزهایی میگویند که جز وقتگذرانی و لغو در آن نیست یا قصههایی میگویند که فقط برای خنده است و هیچ نفعی ندارد. شخص متقی به این چیزها گوش نمیدهد.
حتی علمی که هیچ فایدهای برایش ندارد، نمیآموزد. علمی را فرامیگیرد که نفعی برای آخرتش داشته باشد؛ مثل علوم قرآن، تفسیر، حدیث، نهجالبلاغه و… .
نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِی الْبَلَاءِ کَالَّتِی نُزِّلَتْ فِی الرَّخَاءِ؛ اینقدر با خدای تعالی دوست هستند که بلا و خوشی برایشان مساوی است.
همان طور که وقتی همهچیز مرتب است و صبح و ظهر و شب، کنار خانواده، سر سفره مینشیند و در کمال صحت و سلامت و خوشی روزگار میگذراند و شکر خدا میکند، اگر هم مدتی فقیر شد یا چند وعده غذای مختصر خورد یا بیماری سراغشان آمد، باز هم شاکر و خوشحال است.
اگر دست و پایش درد گرفت یا همسرش بیمار شد، نمیگوید چرا اینهمه بلا سر ما میآید؛ خدا به ما پشت کرده! در هرحال میگوید الحمدللّه و دعا میکند و از خدا صبر و سلامتی میخواهد. هر دو حالت را از خدا میبیند و برای خودش خیر میداند.
مگر پیامبر و ائمۀاطهار علیهمالسلام همیشه در راحتی و رفاه بودند؛ این بزرگواران چه سختیهایی کشیدند و چه خوندلهایی خوردند!
مولا علی علیهالسلام در خطبه شقشقیه، در بیان روزهای سخت خانهنشینی خود میفرماید:
روزهایی بر من گذشت، مثل کسی که استخوان در گلو و خوار در چشمش باشد. میدیدم مردم در تاریکی بسر میبرند، امّا نمیتوانستم کاری کنم، جز اینکه صبر و تحمل نمایم. میدیدم اگر حرفی بزنم بدتر از آن است که دهان بگشایم؛ لذا سکوت کردم.
«وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِی بَیْنَ أَنْ أَصُولَ بِیَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْیَهٍ عَمْیَاءَ یَهْرَمُ فِیهَا الْکَبِیرُ وَ یَشِیبُ فِیهَا الصَّغِیرُ وَ یَکْدَحُ فِیهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى یَلْقَى رَبَّه فَرَأَیْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِی نَهْباً»
«در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها براى گرفتن حق خود به پاخیزم یا در این محیط خفقانزا و تاریک، صبر پیشه سازم، صبری که پیران را فرسوده، جوانان را پیر و مردان باایمان را تا قیامت و ملاقات پروردگار اندوهگین نگه مىدارد! پس صبر و بردبارى را خردمندانهتر دیدم و صبر کردم در حالى که خار در چشم و استخوان در گلویم بود و با چشم خود میدیدم که میراث مرا به غارت مىبرند.»
ما هم که پیرو آن حضرت هستیم باید بتوانیم در سختیهای زندگی صبر پیشه کنیم!
وَ حِرْصاً فِی عِلْم؛ حرصِ یادگرفتن علمی دارد که او را به خدای تعالی نزدیک کند.
دوست دارد قرآن را بفهمد، تفسیر بخواند و گوش بدهد، جملات قرآن را ملتفت شود تا بداند خدای تعالی چه میفرماید. تکرارهایی که در قرآن است همه تفسیر دارد، آیات قرآن مفسر یکدیگرند و شخص متقی دوست دارد اینها را بداند. علاوه بر قرآن، حرص دارد مسائلی که برایش پیش میآید بیاموزد، از روزه و نماز و زکات و… .
علم خداشناسی که او را در عالم معنا وارد کند، بعضی از آن خواندنی نیست و عنایت پروردگار است، به فهم این علوم حرص دارد و میگوید: خدایا به من بفهمان، خودت هم تحمل بده!
وَ عِلْماً فِی حِلْمٍ؛ ممکن است بعضی اوقات عصبانیتی پیش بیاید، امّا حلیم است؛ یعنی خیلی چیزها را شما بدانید که بعضی افراد نمیدانند. توقع از شما این است که حواستان باشد دست از پا خطا نکنید. ولی بعضی نمیدانند، دلش میخواهد بداند، ولی نمیداند و نادان است. شما که میدانید باید حلیم باشید و با بردباری تذکر بدهید و متوجهاش کنید که راه این است؛ تند و آهسته نرو، ملایم برو و حواست باشد در خط استوار راه بروی!
وَ خُشُوعاً فِی عِبَادَهٍ؛ وقتی نماز میخواند چشمش را به هر طرف نمیچرخاند، به آسمان نگاه نمیکند و حواسش به چیزی است که میخواند و به خدایی که خالق و ناظر اوست.
در حال ایستاده، به سجدهگاهش نگاه میکند، در رکوع به جلویش، در سجده به نوک بینیاش و وقتی نشسته به دامانش نگاه میکند و سعی میکند حواسش جمع باشد. این مرتبه اول خشوع در عبادت است و مراتب بالاتر هم دارد.
وَ تَجَمُّلًا فِی فَاقَهٍ؛ اگر چیزی ندارد و مسکین است خودش را لو نمیدهد و جلو همه اظهار فقر نمیکند. طوری زندگی میکند که دیگران خیال میکنند پولدار است.
خدایا بهحق محمّد و آلمحمّد، خودت کمک کن همیشه شاکر تو باشیم. تو ما را هدایت کردی، از تو میخواهیم بر صراط مستقیم راه برویم تا انشاءاللّه در عالم برزخ و قیامت، وقتی از روی پل صراط رد میشویم، لرزشی نداشته باشیم.
شهید آیتاللّه دستغیب رحمهاللّه میگفتند: آن وقت بانشاط از روی صراط عبور میکنی، چون اینجا حواست بود که روی خط رضای خدا راه بروی.
خدایا بهحق محمّد و آلمحمّد، اگر خطایی از ما سر زده، ما را بیامرز.
خدایا همۀ دوستان ما را موفق کن زندگی خوبی داشته باشند؛ از پدر و مادرشان راضی و پدر و مادر از آنها راضی باشند و همه از خدا راضی باشند. همۀ ما را در راه مستقیم قرار بده و در هر مرتبهای هستیم، بیشتر و بیشتر هدایت کن!
این شب قدر را شب قدر خوبی برای ما قرار بده که ثواب و برکاتش به اندازه هزار ماه باشد.