سخنرانی روز عاشورا محرم ۱۳۹۴
دانلود فایلهای صوتی محرم ۱۳۹۴
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
سخنرانی روز عاشورا | شنبه ۱۳۹۴/۸/۲ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
سخنان امام رضا علیهالسلام به ریّان بن شبیب
امام رضا علیه السلام به ریّان بن شبیب فرمود :
«یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ علیه السلام فَإنَّهُ ذُبِحَ کَمَا یُذْبَحُ الْکَبْشُ وَ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أهْلِ بَیْتِهِ ثَمَانِیَهَ عَشَرَ رَجُلا مَا لَهُمْ فِی الأرْضِ شَبِیهُونَ وَ لَقَدْ بَکَتِ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الأرَضُونَ لِقَتْلِهِ إلَى أنْ قَالَ یَا ابْنَ شَبِیبٍ إنْ بَکَیْتَ عَلَى الحُسَیْنِ علیه السلام حَتَّى تَصِیرَ دُمُوعُکَ عَلَى خَدَّیْکَ غَفَرَ اللَّهُ لَکَ کُلَّ ذَنْبٍ أذْنَبْتَهُ صَغِیراً کَانَ أوْ کَبِیراً قَلِیلا کَانَ أوْ کَثِیراً یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ سَرَّک أنْ تَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا ذَنْبَ عَلَیْک فَزُرِ الحُسَیْنَ علیه السلام یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ سَرَّک أنْ تَسْکُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِیَّهَ فِی الْجَنَّهِ مَعَ النَّبِیِّ وَ آلِهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِمْ فَالْعَنْ قَتَلَهَ الْحُسَیْنِ یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ سَرَّک أنْ یَکُونَ لَک مِنَ الثَّوَابِ مِثْلُ مَا لِمَنِ اسْتُشْهِدَ مَعَ الْحُسَیْنِ فَقُلْ مَتَى مَا ذَکَرْتَهُ «یَا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» یَا ابْنَ شَبِیبٍ اِنْ سَرَّک أنْ تَکُونَ مَعَنَا فِی الدَّرَجَاتِ الْعُلَى مِنَ الْجِنَانِ فَاحْزَنْ لِحُزْنِنَا وَ افْرَحْ لِفَرَحِنَا وَ عَلَیْک بِوَلایَتِنَا فَلَوْ أنَّ رَجُلا أحَبَّ حَجَراً لَحَشَرَهُ اللَّهُ مَعَهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»
«اى پسر شبیب! اگر خواهى بر چیزى گریه کنى، بر حسین علیه السلام گریه کن! که او را چون گوسفند ذبح کردند و هجده نفر از مردان اهل بیتش با او شهید شدند که در زمین همانندى نداشتند. آسمانهاى هفتگانه و زمینها در عزایش گریان شدند. اى پسر شبیب! اگر بر حسین علیه السلام گریه کنى تا اشکت بر گونههایت جارى شود، خداوند همهى گناهان تو را مىبخشد؛ صغیره باشند یا کبیره؛ کم باشند یا زیاد. اى پسر شبیب! اگر شاد مىشوى از این که خدا را ملاقات کنى و گناهى نداشته باشى، حسین علیه السلام را زیارت کن! اى پسر شبیب! اگر دوست داشته باشى در غرفهاى که در بهشت بنا شده با پیغمبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله همراه باشى، کشندگان امام حسین را لعنت کن! اى پسر شبیب! اگر دوست دارى ثواب کسانى را که با امام حسین علیه السلام شهید شدند نصیبت شود، هر گاه یاد آن حضرت مىکنى بگو: «یا لَیْتَنِی کُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزاً عَظِیماً» یعنى اى کاش من هم با آنها بودم تا به رستگارى بزرگ مىرسیدم. اى پسر شبیب! اگر دوست دارى در درجات عالى بهشت با ما باشى، در اندوه ما اندوهگین و در شادى ما شاد باش! و بر تو لازم است، ولایت ما! اگر کسى، سنگى را دوست داشته باشد، خدا او را روز قیامت با همان سنگ محشور مىکند.»
در وسائل الشیعه، بیست روایت و در بحارالأنوار، سى و هشت روایت درباره ثواب گریه بر امام حسین علیه السلام، وارد شده است. امّا چرا گریه بر امام حسین علیه السلام این همه مورد تاکید قرار گرفته، موجب آمرزش گناهان مىشود؟
ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که طبق تعالیم اسلام، آمرزش گناهان، بخشیده شدن گذشته و رستگارى، آن هم فقط با یک عمل، چیز عجیب و بىسابقهاى نیست؛ به عنوان مثال هر کس شهادتین بگوید و مسلمان شود، بجز دیونى که بر عهده دارد، تمام گذشتهاش پاک و گناهانش بخشیده مىشود، حتّى بدن و لباسش هم طاهر است، مگر آنکه به عین نجس آلوده باشد؛ چراکه طبق قاعده فقهى «الاسلام یَجُبُّ ما سَبَق» (اسلام، گذشته را از بین مىبرد).
بنابراین کسى که مسلمان مىشود، لازم نیست نمازها و روزههایش را قضا کند یا خمس و زکات اموال گذشته را بپردازد، مگر آن که همین امروز اموالى در حد نصاب زکات داشته باشد، البته مرتّد یعنى آن که مسلمان بود و کافر شد، اگر دوباره به اسلام باز گردد، باید آنچه را در زمان ارتداد از او فوت شده، قضا کند!
زکریّا بن ابراهیم مى گوید: من مسیحى بودم و مسلمان شدم و به خانه خدا مشرّف شدم. در آنجا خدمت امام صادق علیه السلام رسیدم و سرگذشتم را تعریف کردم. امام فرمود: خداوند تو را هدایت کرده است. آنگاه سه مرتبه فرمود: بار پروردگارا او را هدایت فرما! بعد فرمود: هر سوالى دارى، بپرس! به امام گفتم: پدر و مادر و همهى خانوادهام مسیحى هستند. آیا از این به بعد با آنها زندگى کنم و در ظرفهایشان غذا بخورم؟ فرمود: گوشت خوک مى خوردند؟ گفتم: نه. فرمود: اشکالى ندارد. با آنها همغذا باش! در ضمن مراقب مادرت باش و به او نیکى کن؛ وقتى از دنیا رفت، خودت عهدهدار امور او باش؛ به کسى نگو مرا دیدهاى تا ان شاءالله در منى دوباره مرا ببینى.
در منى نیز امام را دیدم در حالى که مردم دورش را گرفته بودند و همانند کودکانى که از معلّمشان سوال مىکنند، هرکس چیزى از او مىپرسید. پس از آن به کوفه برگشتم. از آن پس به مادرم خدمت و مهربانى کردم؛ غذا در دهانش مىگذاشتم و به نظافت لباسها و بدنش رسیدگى مىکردم. یک روز مادرم گفت: پسرم! تو که مسیحى بودى، با من چنین رفتارى نداشتى. از وقتى به مکّه رفتى و برگشتى، رفتارت عوض شده است.
گفتم: مردى از فرزندان پیامبر ما چنین دستورى به من داده است. مادرم گفت: آن مرد پیامبر است؟ گفتم: نه، ولى پسر پیامبر است. گفت: پسرم! این سفارشها، توصیهى پیامبران است. گفتم: مادر جان! بعد از پیامبر ما پیامبر دیگرى نیست، ولى این مرد، پسر او است. مادرم گفت: پسرم! دین تو بهترین دین است. آن را به من نیز بیاموز! دین اسلام را به مادرم عرضه کردم و او مسلمان شد. آن روز نماز را فرا گرفت و نمازهاى ظهر و عصر و مغرب و عشا را خواند، ولى همان شب حالش بد شد. به من گفت: پسرم! دوباره دینى را که پذیرفتم به من عرضه کن! من هم شهادتین را برایش بازگو کردم و او اقرار کرد و از دنیا رفت. صبح که شد مسلمانان بدنش را غسل دادند و خودم بر جنازهاش نماز خواندم و او را در قبرش گذاشتم.
غیر از اسلام، توبه هم موجب آمرزش گناهان مىشود. توبه یعنى پشیمان بودن از گذشته؛ تصمیم جدى بر ترک گناهان در آینده و عزم بر جبران آنها. در این صورت نه تنها خداوند گناهان گذشته را مىبخشد و آثار آنها را از بین مىبرد، بلکه همه را تبدیل به حسنه مىکند؛
(فَأُوْلئِکَ یُبَدِّلُ اللهُ سَیِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ )
«خداوند بدىهاى آنان را تبدیل به نیکىها مىکند.»
درباره نماز هم روایاتى وجود دارد مبنى بر این که مداومت بر آن، آمرزش پروردگار را در پى دارد. روزه، انفاق، نیکى به پدر و مادر، شهادت در راه خدا و بعضى اعمال صالح دیگر نیز موجب آمرزش گناهان مىشود، البته حق الناس را باید پرداخت یا حلالیت طلبید، ولى اگر کسى واقعآ قصد پرداخت داشته باشد و نتواند، خداوند آن را هم مىبخشد و جبران مىکند.
غیر از واجبات، بعضى اعمال مستحبى هم سنگینى گناه را بر داشته، بخشایش پروردگار را به ارمغان مىآورند؛ از جمله دعا، مداومت بر بعضى سورهها و زیارت عاشورا.
بنابراین هیچ جاى تعجب و بعدى ندارد که گریه بر امام حسین علیه السلام اثرى شبیه اعمال مذکور داشته باشد و دست خدا بسته نیست.
گریه، نشانهى محبّت
کاملا روشن است که هر کس، کسى را دوست داشته باشد، از غم و اندوه او ناراحت و اندوهگین مىشود؛ این یک قاعده انسانى است.
هنگامى که فرزند هفده ماهه رسول خدا صلّى الله علیه و آله از دنیا رفت، حضرت گریه بسیار کردند. بعضى گفتند: یا رسول الله شما به ما سفارش مىکنید در مصیبتها جزع و فزع نکنیم، امّا چرا خود گریه مىکنید؟
حضرت فرمود: دل مىسوزد و اشک جارى مىشود. من هرگز چیزى که خلاف رضاى خدا باشد بر زبان نمىآورم.
محبّ واقعى حضرت اباعبدالله علیه السلام که ایشان را از پدر، مادر، همسر و فرزند خود بیشتر دوست مىدارد، هر گاه مصیبتهاى آن جناب را مىشنود، اشکش جارى مىشود و حتّى اگر نشد، بىاختیار بر سر و سینه مىزند؛ این قاعده محبّت است.
دوستى محمّد و آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین ایمان ماست و با قلب و روحمان عجین شده است. بدن ما خاک مىشود، امّا این محبّت، نه تنها تا ابدالآباد از روح ما جدا نمىشود، بلکه با عنایت خداوند و لطف خود ائمه، در عالم برزخ و قیامت بیشتر مىشود و موجب فرح و خوشى روزافزون ما مىگردد.
این مطالب همه از روى علم است؛ نه برف انبارى است و نه گمانهزنى.
عوامل کاهش محبّت
برخى عوامل مىتواند محبّت اهل بیت را کم رنگ کند؛ از جمله لقمهى حرام و شبههناک. باید از حرام پرهیز کرد، على الخصوص پدر و مادر باید هنگام انعقاد نطفه، مراقب غذاى خود باشند.
در روز عاشورا، وقتى امام حسین علیه السلام براى مردم سخن مىگفت و آنها اعتنا نمىکردند، فرمود: شکمهاى شما از حرام انباشته شده است و حرف حق در گوشتان فرو نمىرود.
گاه در مواقع حساسى که انتخاب بین حق و باطل سخت مىشود، درون انسان حق را تشخیص مىدهد، امّا لقمه حرام مىتواند مانع پذیرش حق شود و راه آن را ببندد.
حبّ دنیا، على الخصوص حبّ ریاست، دام خطرناک دیگرى براى ایمان و محبّت اهل بیت است. به تعبیر امام حسین علیه السلام اگر قرار بود کسى در دنیا عمر جاودان داشته باشد، پیامبران سزاوارتر از همه بودند، لکن خدا براى آنها هم چنین نخواست. حضرت در نامهاى به برادر خود، محمّد بن على چنین نوشتند :
«فَکَأنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ الآخِرَهَ لَمْ تَزَلْ وَ السَّلام»
«گویى دنیا هرگز نبوده و آخرت هیچ پایانى ندارد.»
امام حسین علیه السلام به ابن سعد فرمود: یابن سعد، واى بر تو! آیا از خدایى که به سوى او بازخواهىگشت نمىترسى؟ آیا با من جنگ مىکنى، در صورتى که مىدانى من پسر چه کسى هستم؟ دست از این گروه تبهکار بردار و با من باش؛ زیرا این عمل تو را بیشتر به خداى تعالى نزدیک خواهد کرد.
ابن سعد گفت: مىترسم خانهام خراب شود. امام حسین علیه السلام فرمود: من خانه تو را مىسازم.
ابن سعد گفت: بیم آن دارم که آب و املاکم گرفته شوند.امام فرمود: من از مالى که در حجاز دارم بهتر از آنها را به تو مىدهم. ابن سعد گفت: من اهل و عیالى دارم که برایشان نگرانم.امام ساکت شد و جوابى نداد. سپس از نزد او برگشت، در حالى که مىفرمود: «ما لک! ذبحک اللَّه على فراشک عاجلا، و لا غفر لک یوم حشرک» یعنى تو را چه شده! خدا به زودى تو را در میان رختخوابت ذبح نماید و روز محشر تو را نیامرزد! به خدا قسم من امیدوارم تو از گندم عراق نخورى، مگر مختصرى. ابن سعد از باب تمسخر گفت: اشکالى ندارد؛ جو در عوض گندم کفایت مىکند.
بعد از واقعه کربلا، ابن زیاد، عمر سعد را خواست و به او گفت نامهاى را که وعده ولایت رى در آن بود، بیاور! عمر سعد امتناع کرد؛ پس از اصرار و امتناع دوطرف، عمر گفت: این نامه باید دست من باشد تا معلوم شود من به دستور تو به جنگ فرزند پیامبر رفتم.
عبیدالله گفت: مىخواهى با این کار آبروى مرا بریزى. میان آن دو درگیرى لفظى بوجود آمد و ابن زیاد، آن معلون را نهیب داد که از اینجا برو و دیگر برنگرد! هنگامى که بیرون مىآمد، خود را ملامت مىکرد که چگونه آخرت را به دنیا فروخت و هر دو را از دست داد.
به خانه رفت و در را به روى خود بست. پنج سال بعد مختار خروج کرد و او را در رختخوابش به هلاکت رساند. این در حالى بود که هم فرزندش او را از این کار منع کرد و هم بر دیوار نوشته شد که این کار را نکند، امّا حبّ ریاست او را بیچاره کرد؛ لذا بدرستى گفتهاند که «آخر ما یخرج من قلوب الصدیقین حبّ الریاسه».
حبّ مال هم همین طور است. مال و ریاست وسیلهاند براى رسیدن به سعادت آخرت. مگر آدمى چقدر مىخواهد در این دنیا عمر کند؟ مرگ، پیر و جوان نمىشناسد و همه در معرض آنند.
یکى دیگر از چیزهایى که انسان را از محبّت معصومین دور مىکند، نقض عهد با خدا، پیامبر و اهل بیت است. عهدى که همهى ما با خدا داریم این است که بنده او باشیم؛ به احکام الهى عمل کنیم و نگهبان دین خدا و دستورهاى کتاب و سنّت باشیم. اگر کسى عهد خود را بشکند، از حق منحرف مىشود.
امام حسین علیه السلام بارها عهد کوفیان و نامههاى آنها را خاطرنشان ساخت، امّا هیچ کدام اعتنا نکردند. حتّى سه نفر از آنها به خاطر گستاخى بیش از حد، به نفرین امام مبتلا شده، هلاک شدند. یکى از آنها به امام گفت: از کجا که تو فرزند پیامبر باشى؟ امام فرمود: بار خدایا ذلّت آخرت را در دنیا نشانش بده! طولى نکشید که براى بول به کنارى رفت و عقربى او را گزید و در حالى که عورتش پیدا بود، این طرف و آن طرف مىدوید تا مرد.
یکى دیگر جلو آمد و گفت یا حسین! بشارت باد تو را به آتش! حضرت در حق او نفرین کرد و عرض نمود: خدایا آتشى را که قرار است بعد از مرگ بچشد در دنیا نصیبش کن! بلافاصله اسب او رم کرد و او را بر زمین انداخت. در حالى که پایش در رکاب گیر کرده بود او را کشید تا به آتشى که اطراف خیمهها بود انداخت.
این واقعیات حال این افراد بود که حضرت براى همه آشکار کردند. یکى دیگر گفت: اى حسین به آب فرات بنگر که چگونه موج مىزند! به خدا سوگند قطرهاى از آن را نخواهى چشید تا تشنه لب جان دهى! حضرت فرمود: پروردگارا او را تشنه بمیران. او به مرضى مبتلا شد که هر چه آب مىخورد، سیر نمىشد. سرانجام آن قدر آب خورد که مرد.
انسان اگر حیوانى را در حال تشنگى ببیند، دلش به رحم مىآید و هر طور شده او را سیراب مىکند، امّا چگونه آنان به چنین شقاوتى رسیدند، جاى تعجب است.