بیست و هفتم رمضان ۱۳۹۶ | آیت الله سید علی محمد دستغیب
بارها گفتهایم و اصرار داریم که یکی از چیزهایی که رفعِ بلا میکند و مرضها را شفا میدهد، صدقه است. البته صدقه باید قابلِ توجه باشد. کسیکه مجبور است بهخاطرِ یک بیماری، صدهزار تومان خرج کند، نباید توقع داشته باشد با دوهزار تومان صدقه، خوب شود. حداقل باید نصفِ آن پول را صدقه بدهد. این کار بارها تجربه شده است. نه اینکه دکتر نروید، ولی از صدقه غافل نباشید! ممکن است کسی بگوید: »من چندبار صدقه دادم و اثر نداشته است.«بیشتر بدهید؛ حتماً خدای تعالی تأثیر میگذارد. صدقه جلو بلاها و مصیبتها را میگیرد، حتی مرگ معلق هم با صدقات، قربانی کردن، صلۀ رحم و رسیدگی به اقوام، عقب افتاده است.
دانلود فایل های صوتی رمضان ۱۳۹۶
بسم اﷲ الرحمن الرحیم
بیست و هفتم رمضان ۱۳۹۶ – ۱۴۳۸ | تفسیر سوره حدید جلسه ۱۸ – آیه ۱۱ | پنجشنبه ۱۳۹۶/۰۴/۰۱
حکمت ۳۱ نهج البلاغه
«الْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ … وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ الصِّدْقِ فِی الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِینَ فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِینَ وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافِقِینَ وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْهِ وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَهِ»
و جهاد نیز بر چهار پایه استوار است: امر به معروف و نهى از منکر، راستگویى در هر حال، و دشمنى با فاسقان. پس هرکس به معروف امر کرد، پشتِ مؤمنان را محکم کرد و آن کسکه از زشتىها نهى کرد، بینى منافقان را به خاک مالید و آنکه در میدانِ نبرد، صادقانه پایدارى کرد، حقّى را که بر گردنش بود، ادا نمود و کسىکه با فاسقان دشمنى کرد و براى خدا خشم گرفت، خدا بهخاطرِ او خشم آورد و روز قیامت او را خشنود سازد.
الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ؛ امر به معروف و نهی از منکر باید با مهربانی و ملایمت انجام شود تا تأثیر داشته باشد، خصوصاً دربارۀ فرزندان، پدر و مادر و رفقا. همچنین نباید این کار خطرِ جانی، مالی یا آبرویی در پی داشته باشد. یکی دیگر از شرایط امر به معروف و نهی از منکر این است که شخص گناهکار بداند کارش منکر است و توبه نکرده باشد.
وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِین؛ فاسق کسی است که دست از گناه برنمیدارد؛ به واجبات بیاعتناست؛ نماز نمیخواند؛ روزه نمیگیرد و قصدِ توبه و تغییرِ رویه هم ندارد. قهراً مؤمن نمیتواند با فاسق دوست باشد و دلش با او مهربان باشد.
فَمَنْ أَمَرَ بِالْمَعْرُوفِ شَدَّ ظُهُورَ الْمُؤْمِنِین؛ امر به معروف و نهی از منکر موجب می شود پشت مؤمنان محکم شود چراکه وقتی یک نفر به دعوت شما معروفی را انجام می دهد یا حرامی را ترک می کند دیگران هم به این کار تشویق می شوند. علاوه براین، یک نفر به تعداد مؤمنان اضافه می شود.
وَ مَنْ نَهَى عَنِ الْمُنْکَرِ أَرْغَمَ أُنُوفَ الْمُنَافِقِین؛ منافق یعنی کسیکه در ظاهر اظهار اسلام و ایمان میکند، ولی باطناً مؤمن نیست و میخواهد مردم را از دین بیرون کند. نهی از منکر موجب می شود نقشۀ منافقان برباد رود و نتوانند با وسوسهها و شبهات، مانعِ انجامِ واجبات و ترک محرمات شوند.
وَ مَنْ صَدَقَ فِی الْمَوَاطِنِ قَضَى مَا عَلَیْه؛ کسیکه عادت به راستگویی دارد؛ یعنی در خانواده، در بین رفقا و در همهجا به همه راست میگوید تا آنکه به جبهه رفته تا جانش را برای خدا بدهد، راست میگوید – مثل دوستانِ رزمندۀ ما که برخی شهید شدند – این افراد آنچه برعهدۀشان است انجام دادهاند.
شخصِ مؤمنِ تابعِ اهل بیت باید بتواند حقِّ دوستی حضرات را ادا کند و حقِّ دوستی، صدق و صفاست. اولین صادق، خدا، پیامبر و ائمۀ اطهار علیهمالسلام هستند و کسی که ایشان را دوست میدارد، باید صفاتشان را بگیرد؛ (وَ کُونُوا مَعَ الصَادِقین).
وَ مَنْ شَنِئَ الْفَاسِقِینَ وَ غَضِبَ لِلَّهِ غَضِبَ اللَّهُ لَهُ وَ أَرْضَاهُ یَوْمَ الْقِیَامَه؛ امام باقر علیهالسلام فرمودند:
«با پنج طایفه دوستی مکن؛ یکی از آنها فاسق است؛ زیرا تو را به یک لقمه میفروشد.«
شخصِ بی دین، اعتنایی به تکالیف خود و حقوقِ دیگران ندارد. کسیکه در مراحلِ مختلف نتوانست با امر به معروف و نهی از منکر، فاسق را به راه خدا بیاورد، از او جدا میشود و هرگز محبّت و رفاقتی که با مؤمنان دارد، با او ندارد. درواقع برای خدا، بر او غضب میکند و کسیکه بهخاطرِ خدا غضب کند، خدا بهخاطرِ او غضب میکند؛ یعنی اگر کسی مقابلش ایستاد، خدای تعالی اگر صلاح باشد، در این دنیا و اگر نباشد، در آخرت برایش تلافی میکند و روز قیامت این مؤمن را به رضای خود راضی میکند.
تفسیر سوره حدید جلسه ۱۸ – آیه ۱۱
مَنْ ذَا اَلَّذِی یُقْرِضُ اَللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ وَ لَهُ أَجْرٌ کَرِیمٌ (حدید، ۱۱)
کیست که به خدا وامِ نیکو دهد تا آن را برای او چندبرابر کند و او را پاداشِ کریمانه باشد؟
قرض، مالی است که به کسی میدهند، به این شرط که بعد از مدتی عین یا قیمتش را برگرداند. قرض در لغت به معنای بریدهشدن است؛ وقتی کسی به کسی قرض میدهد، مال را از خودش میبُرد و به دیگری میدهد. قرضگیرنده هم مالِ دیگری را از او میبُرد؛ گرچه مجدداً بازمیگرداند.
«فَیُضاعِفَهُ« یعنی چندبرابر. لزوماً به معنای دوبرابر نیست. اجر یعنی پاداش؛ دنیوی باشد یا اخروی. مزد و تلافیِ کارِ خوب را اجر میگویند، امّا تلافیِ کارِ بد، جزا نامیده میشود. لغتِ جزا، هم برای کارِ خوب و هم برای کارِ بد استعمال میشود. مستحب است وقتی کسی پولی قرض میکند، چیزی روی آن بگذارد و پس بدهد؛ این اجرِ دنیویِ قرضدهنده است. »کریم« یعنی بیمنت.
علامه در المیزان مینویسد:
آنچه خدا به عنوانِ پاداش در برابر اعمالِ خیر به بندگان مىدهد، تفضّلى است از او، نه اینکه بنده از او طلبکار و مستحقِ آن باشد؛ چون عبد و آنچه مىکند، همه مِلکِ طلقِ خداى سبحان است؛ مِلکى که قابل نقل و انتقال نیست، (مِلکى که بعد از تملیک به غیر، باز باقى است)، چیزى که هست، خداى تعالى خودش به اعتبارِ قانونى، عبد را مالکِ اجر و ثواب اعتبار کرده، او را نخست مالکِ عملِ خود و سپس مالکِ آثارِ عملِ خویش؛ از قبیلِ کیفر و پاداش دانسته است و این معنا با اینکه مالکِ عبد و عمل، خود او است، تفضّل دیگرى است از او، آنگاه از میانِ همۀ اعمالِ عبد، آنچه محبوب او است و خیر است، انتخاب نموده، وعدۀ ثوابى در برابرش داده است و این ثواب را خودِ او اجر خوانده (با اینکه در واقع اجر و جزا نیست) و این هم تفضّلِ دیگرى است از او؛ چون خودِ خداى تعالى از اینگونه اعمالِ عبد استفاده نمىکند؛ نه در دنیا و نه در آخرت، بلکه فقط خودِ عبد است که از پاداشِ اعمالِ نیکش بهرهمند مىشود؛ بااینحال پاداشِ آن را اجر خوانده است. (تفسیرِ المیزان، 19، 154)
«قَرْضَاً حَسَنا«یعنی آنچه موجبِ فسادِ قرض است همراه آن نباشد. نظیر این آیه در سورههای دیگر هم آمده است؛ در سورۀ مائده میفرماید:
(وَ قالَ اَللّهُ إِنِّی مَعَکُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ اَلصَّلاهَ وَ آتَیْتُمُ اَلزَّکاهَ وَ آمَنْتُمْ بِرُسُلِی وَ عَزَّرْتُمُوهُمْ وَ أَقْرَضْتُمُ اَللّهَ قَرْضاً حَسَناً لَأُکَفِّرَنَّ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ لَأُدْخِلَنَّکُمْ جَنّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا اَلْأَنْهارُ)(مائده، ۱۲)
و خدا فرمود: »من با شما هستم، اگر نماز بهپا دارید و زکات بپردازید و به فرستادگانِ من ایمان بیاورید و یاریشان کنید و به خدا قرضِ نیکو بدهید، از گناهانِ شما چشمپوشی میکند و شما را واردِ بهشتهایی میکند که از زیر آنها نهرها جاری است.«
قرضدادن نوعی انفاق است و گناهان را پاک میکند. در سورۀ حدید میفرماید:
(إِنَّ اَلْمُصَّدِّقِینَ وَ اَلْمُصَّدِّقاتِ وَ أَقْرَضُوا اَللّهَ قَرْضاً حَسَناً یُضاعَفُ لَهُمْ وَ لَهُمْ أَجْرٌ کَرِیمٌ) (حدید، ۱۸)
«مردان و زنانی که صدقه میدهند و به خدا قرضِ نیکو میدهند، برایشان چندبرابر میشود و اجرِ کریمانه خواهند داشت.«
در سورههای تغابن، مزّمّل و بقره هم شبیه این آیه وجود دارد. در سورۀ بقره میفرماید:
(مَنْ ذَا اَلَّذِی یُقْرِضُ اَللّهَ قَرْضاً حَسَناً فَیُضاعِفَهُ لَهُ أَضْعافاً کَثِیرَهً وَ اَللّهُ یَقْبِضُ وَ یَبْصُطُ وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ) (بقره، ۲۴۵)
«کیست که به خدا قرضِ نیکو دهد تا خداوند براى او چندین برابر بیفزاید و خداوند کم مىکند و گشایش مىدهد و بهسوى او بازمىگردید.«
قبض و بسط بهمعنای تنگی و فراخی رزق است. بعضی افراد، بخیل هستند و خدا هم برایشان تنگ میگیرد، امّا کسانیکه میخواهند سخاوتمند باشند، خداوند گشایش در رزقشان قرار میدهد و کمکشان میکند.
انفاق منحصر به مال نیست. شهید آیتاللّه دستغیب میفرماید:
خدا یکتکه گوشت که زبان باشد به همۀ ما داده، این عاریه است. بالأخره روزى مىآید که با این زبان هرچه مىخواهى بگویى: »لا اله الّا اللَّه«نمىتوانى. ساعتِ مرگ نمىشود از آن استفاده کرد. حالا که مىشود از آن استفاده کرد، پس بیا و حرفت را بینداز در حسابِ خدا. با این زبان نگو، مگر هرچه رضاى خدا باشد. معنى قرض با خدا همین است. رد مىشوى، دو نفر با هم نزاع دارند، بایست اصلاحشان بده. زن و شوهرى با هم نزاع دارند، مىخواهند بروند دادگاه، تو نگذارشان. از زبانِ خدادادى بهرهاى ببر.
با زبانت چیزى نگو، مگر خیر، رحمت. نگو، مگر حفظِ اتّحادِ قلوب. واى به تو اگر با زبانت دلى را رنجیده کنى! لعنت به تو اگر زبانت را در حسابِ شیطان بگذارى و کسى را رسوا کنى! عیبِ کسى را آشکار کنى! چیزى که علم ندارى بگویى! قرض شیطان دادى؛ معامله با شیطان کردى. با این زبان بشر مىتواند هم با خدا معامله کند، هم مىتواند با شیطان معامله بکند، ولى »مَّن ذَا الَّذِى یُقْرِضُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا« کیست که زبانش را بیاورد در حساب خدا بگذارد؟
چشم: ایها المؤمنون! چشمتان را در حسابِ چه کسى گذاشتهاید؟ من نمىدانم چشمت را قرض رحمان دادهاى یا شیطان؟ و همچنین همۀ اعضاى بدن تا برسد به قوّۀ فکر و عقل. در آثارِ صُنعِ خدا تفکّر مىکنى یا به اوهام مىگذرانى؟! خواستم بگویم قرض به خدا منحصر به مال نیست، بلکه رشتهاى از آن مربوط به مال مىشود. (معارفى از قرآن، ۱۸۸)
انسان از هرچه خدای تعالی در اختیارش قرار داده، میتواند انفاق کند. اول: اعضاء و جوارح؛ انفاقِ چشم این است که آن را در راه خدا بهکار اندازد؛ به قرآن نگاه کند و بخواند؛ کتابهای مفید بخواند؛ مناظرِ عبرتآمیز ببیند و عبرت بگیرد؛ همۀ اینها انفاق است؛ قرضالحسنه است. گوش، زبان، فکر، دست و پا، هرکدام در راهِ خوب استفاده شود، قرضالحسنه و انفاق است. همۀ اینها مِلکِ خداست و باید در راهی که او راضی است، صرف شود.
نکتۀ دیگری که در قرآن به آن اشاره شده، این است که نباید همراه انفاق و قرض، منّت گذاشت؛ مثلاً اگر یکبار به کسی قرض دادید و نتوانست پس دهد و دوباره برای قرضکردن آمد، نگویید »چه آدم پُررویی هستی که هنوز حسابِ قبلت را تصفیه نکردی و باز هم آمدهای« این منّتگذاشتن است یا مثلاً اگر یکبار به کسی انفاق کردید و دوباره آمد و گفتید «چقدر میآیی؟ این بارِ آخری است که به تو کمک میکنم» منّت است؛ این کار موجب ازبینرفتنِ اجرِ کارِ خوبِ انسان میشود.
فرزند، هدیۀ خدا به پدر و مادر و باقیاتِ صالحاتِ آنهاست. وقتی زحمت میکشند و مطابقِ تربیتِ صحیح، بزرگشان میکنند، کارهای خوبِ آنها؛ نمازهایی که میخوانند؛ روزههایی که میگیرند، برای پدر و مادر هم حساب میشود. پدر و مادرِ مؤمن هرگز سرِ فرزندشان منّت نمیگذارند، البته وظیفۀ فرزند است که احترامِ والدینِ خود را حفظ کند؛ برایشان متواضع باشد و آنها را آزرده نکند، امّا پدر و مادر هم نباید بر فرزندشان منّتی بگذارند. برعکس، اگر کارِ بدی کرد، بخشش داشته باشند. فرزند هم اگر کمکی به پدر و مادر خود کرد نباید بر آنها منّت بگذارد.
روایتهای زیادی داریم مبنیبراینکه انسان نباید پای خود را از گلیمش درازتر کند. وقتی کار خوبی میکند، نباید خود را خیلی بزرگ ببیند؛ خود را با جنابِ سلمان و ابوذر و مقداد مقایسه کند یا همردیف آنها بداند؛ این اذیت کردن حضرات معصومین علهیمالسلام است.
مردی با خوشحالی بر امام جواد علیهالسلام وارد شد. امام فرمود: چرا تو را اینگونه شادمان میبینم؟
عرض کرد: یابن رسولاللّه! شنیدم که پدرت فرمود: بهترین روزی که بندۀ خدا باید خوشحال باشد، روزی است که خداوند به او توفیقِ انفاق و نیکی به برداران مؤمن خود را میدهد. امروز ده نفر از برادران فقیر و عایلهمندم از فلان جا برای کمک نزد من آمدند و من هم به هریک از آنها کمک کردم؛ ازاینرو خوشحالم.
امام جواد علیهالسلام فرمود: به جان خودم قسم سزاوار است که خوشحال باشی، البته اگر اعمالِ خیرِ خود را محو و نابود نسازی.
عرض کرد: چگونه اعمالم را محو کنم، درحالیکه من از شیعیانِ خالصِ شما هستم؟
امام فرمود: با همین سخنی که گفتی، صدقات و نیکی به برادران مؤمنت را باطل کردی. عرض کرد: چگونه یابن رسولاللّه؟ فرمود: این آیه را بخوان. (یا أَیُّهَا اَلَّذِینَ آمَنُوا لا تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَ اَلْأَذى) (بقره، ۲۶۴)
«ای کسانیکه ایمان آوردهاید! بخششهای خود را با منّت و آزار باطل نکنید.«
عرض کرد: یا بن رسولاللّه! من منّتی بر کسانی که به آنها کمک کردم، نگذاشتم و آنها را آزاری ندادم.
امام علیهالسلام فرمود: خدای عزّوجلّ فرمود: »صدقاتِ خود را به منّت و اذیت باطل نکنید« نفرمود: تنها با منّت و آزارِ کسانیکه به آنها میبخشید، باطل نسازید. آیا منّتگذاشتن بر کسانیکه کمک کردهای مهمتر است، یا ایجاد اذیت و آزار به ملائکۀ مقربِ الهی و ما؟!
آن شخص گفت: بلکه آزارِ شما و ملائکۀ الهی مهمتر و حساستر، و گناهش بیشتر است.
حضرت فرمود: تو، هم موجب آزارِ من و هم سبب اذیتِ ملائکه شدی و با این کار، صدقات و کارهای نیکِ خود را ضایع کردی. عرض کرد: چرا؟
امام علیهالسلام فرمود: بهخاطرِ اینکه ادعای مهمی کردی و گفتی من از شیعیانِ خالصِ شما هستم. آیا میدانی شیعۀ خالصِ ما کیست؟
گفت: خیر، نمی دانم. حضرت فرمود: شیعیانِ خالصِ ما؛ مؤمنِ آلِ فرعون، حبیبِ نجار، سلمان، ابوذر، مقداد و عمارند و تو خود را با آنها برابر دانستی. آیا تو با این ادعا ملائکه و ما را آزار ندادی؟
آن مرد گفت: استغفراللّه و اتوب الیه، حال چه بگویم؟ حضرت فرمود: بگو من از دوستانِ شما و دشمنِ دشمنانِ شما هستم و دوستانِ شما را دوست دارم.
عرض کرد: همین را میگویم و از آنچه گفتم و موجبِ ناخشنودی شما و ملائکه گردیدم، توبه میکنم.
امام جواد علیهالسلام فرمود: اکنون پاداشِ بخششهایت بازگشت. (بحارالأنوار، ۶۵، ۱۵۹)
پرهیز از ریا
کسیکه انفاق میکند و قرضالحسنه میدهد، برای اینکه نامش به سخاوت و کرم بر سر زبانها بیفتد، فایدهای به حالش ندارد یا مثلاً اگر کسی منبر رود و مردم را موعظه کند، برای اینکه بگویند: سخنورِ خوبی است، این هم فایدهای ندارد.
شخصی میگفت: با حضرت آیتاللّه العظمی نجابت به مجلسی رفته بودیم و شخصی بر منبر سخنرانی میکرد. به آقا گفتم: صحبتهای ایشان چطور است؟
فرمود: از این سقف بالاتر نمیرود. کنایه از اینکه نتیجهای که باید در روحِ مردم داشته باشد، ندارد.
احسانی که میکنید؛ درسی که میخوانید، اگر برای خدا باشد، به کار میخورد، ولی اگر برای تعریف مردم باشد، خیر. علامتِ اخلاص این استکه اگر کسی انتقادی از شما کرد، ناراحت نمیشوید؛ اگر گفتند: ما از حرفهایت چیزی نفهمیدیم؛ سوادِ حرفزدن نداری، ناراحت نمیشوید. یادآوریم نصیحتِ امام صادق علیهالسلام به عنوانِ بصری را که فرمود:
«بگو: اگر تو راست مىگویى، از خدا مىخواهم مرا ببخشد و اگر دروغ مىگویى، از خدا مىخواهم تو را ببخشد.«
شهید آیتاللّه دستغیب میگوید:
بهلول رد شد، دید هارون بناى عظیمى، مسجدى در بغداد مىسازد و براى سرکشى آمده است. صدا زد: »اى هارون! چکار مىکنى؟« گفت: «دارم خانۀ خدا بنا مىکنم».
بهلول گفت: »خانه براى خداست.«
گفت: «بله». گفت: «امر بکن بالاى سردرش بنویسند مسجد بهلول.» گفت: «احمق! من پول مىدهم، به اسم تو باشد؟»
گفت: «احمق تو هستى یا من؟! براى خودت خانه مىسازى، اسمِ خدا رویش مىگذارى؟» (معارفى از قرآن، 179)
بهلول، آدم عاقل فقیهی بود. هارونالرشید میخواست قضاوتِ بغداد را به او بدهد، برای فرار از این منصب خود را به دیوانگی زد.
البته جوانها و نوجوانهای عزیز نباید اسیر وسوسه شوند که آیا این کارشان برای خداست یا برای ریا. این شیطان است که میخواهد شما را از عملِ صالح بازدارد. آثارِ کارِ ریایی روشن است. خودِ شخص هم خوب میفهمد که آیا برای خدا کار میکند یا برای تعریف و تمجید مردم. وقتی تعریفش میکنند، خوشش میآید و وقتی انتقادش میکنند، انگیزهاش را از دست میدهد.
صدقه رفع بلا
بارها گفتهایم و اصرار داریم که یکی از چیزهایی که رفعِ بلا میکند و مرضها را شفا میدهد، صدقه است. البته صدقه باید قابلِ توجه باشد. کسیکه مجبور است بهخاطرِ یک بیماری، صدهزار تومان خرج کند، نباید توقع داشته باشد با دوهزار تومان صدقه، خوب شود. حداقل باید نصفِ آن پول را صدقه بدهد. این کار بارها تجربه شده است. نه اینکه دکتر نروید، ولی از صدقه غافل نباشید! ممکن است کسی بگوید: »من چندبار صدقه دادم و اثر نداشته است.«بیشتر بدهید؛ حتماً خدای تعالی تأثیر میگذارد. صدقه جلو بلاها و مصیبتها را میگیرد، حتی مرگ معلق هم با صدقات، قربانی کردن، صلۀ رحم و رسیدگی به اقوام، عقب افتاده است.